خواهران مقدس، حرامزاده های لعنتی

1401/12/17

تذکر نویسنده: این نوشته مناسب همه ی افراد و همه ی سنین نمیباشد.


از روی اسب پیاده شد و با عصبانیت گفت:
-لعنتی این چه جور سواری دادنِ؟
اسلحه رو از کمرش جدا کرد و مستقیم سرِ اسب رو نشونه گرفت و شلیک کرد. خون حیوون پاشید روی صورتش و با عصبانیت فریاد زد:
-فاک! فاک! فاک!
اسلحه رو سر جاش گذاشت و حرکت کرد سمت ماشین. کارگرهای اسطبل هاج و واج نگاش میکردن. ماشین رو به سرعت میروند به سمت خونه.
داشبورد رو باز کرد و یه قرص از توی جعبه اش برداشت و بدون آب پایین فرستاد. چشماش برق میزد و توی سرش احساس سبکی میکرد.
درِ اتاقش رو که باز کرد دخترک رو دید که روی تخت دراز کشیده.
احساس میکرد قدرت جماعِ چندین مرد بهش داده شده. بدون اینکه چیزی بگه نزدیک دخترک رفت و از جا بلندش کرد. دستاش رو گرفت و به دیوار چسبوندش. صداهای گُنگ و نامفهومی از دهانِ دخترک خارج میشد ولی نمیتونست بفهمه که چی میگه.
لباش رو گذاشت رویِ لبای دختر و با حرص و خشونت تا میتونست ازشون کام میگرفت.
یقه ی دختر رو از وسط جر داد و سوتینش رو مثل برق و باد پاره کرد.
سینه های سفید و کوچیکش رو تویِ مشتش گرفت و گاهی نوکشون رو به دندون میگرفت.
به نظرش دخترک با فریادهای بلندی که میزد خیلی لذت میبرد. برش گردوند و اینبار پشت دخترک بهش بود.
همینطور که دخترک همچنان ایستاده بود، پایین رفت و شلوارش رو از پاش بیرون آورد. کونِ سفید دختر چشماش رو حسابی به خودش جذب کرد. بدون اختیار گازشون میگرفت و توی دهنش میبرد. زبونش رو روشون میکشید و گاهی هم لاشون رو باز میکرد و نوک زبونش رو به سوراخِ قهوه ایه کونش میرسوند.
بلندش کرد و پرتش کرد سمت تخت. نشوندش روی تخت و کیرش رو جلوی دهنش گرفت. با دستاش دهنِ دختر رو باز کرد و کیرش رو داخلِ دهنش برد.
کیرش رو به سرعت داخل دهنش جلو و عقب میبرد و لذت کائنات به سمتش سرازیر شده بودن. نمیتونست لذتش رو وصف کنه که برخورد دندونهای دختر کیرش رو اذیت کرد.
چندتا سیلی محکم به صورتش زد تا حساب کار دستش بیاد.
-جنده خانوم معلومِ داری چیکار میکنی؟
با کیرش پشت سر هم به صورتش میکوبید.
-مالِ خودتِ!!خوب ازش لذت ببر.
کیرش رو دوباره وارد کرد و تا تهِ حلقِ دخترک فرو میکرد. از این کارش لذت میبرد و دلش نمیخواست تمومش کنه.
اون رو خوابوند و پاهاش رو بالا برد. با دوتا انگشتاش لبه های کس دخترک رو باز کرد و زبونش رو محکم وسطش میکشید. چوچولش رو بین لباش میگرفت و به شدت میک میزد. تنها صدایی که به گوشش میومد فریادهای دخترک بود که خودش رو پیچ و تاب میداد.
بلند شد و کیرش رو با کسِ کوچولو و صورتیش تنظیم کرد و در یک لحظه وارد شد.
صدای دختر انگار رویِ اعصابش رفت. دستاش رو گذاشت روی گلوش و فشار میداد و همزمان هم به سرعت تلمبه میزد. زبون دختر از دهنش بیرون مونده بود و هر لحظه بیشتر رنگ از رخسارش رخت بر میبست، انگار که روح از بدنش جدا بشه. بعد از چند لحظه به خاطر تقلای دختر دستش رو برداشت و بهش فهموند که اگر بازم صداش بلند بشه مجبوره همینکار رو تکرار کنه.
وزنش رو کاملا روش انداخت و بدون توقف تلمبه میزد.
بدنِ نحیفش رو برگردوند و به صورت داگی درش آورد. در کسری از ثانیه کیرش رو چپوند داخل و با ضربه های محکمِ دستش، لمبره های دخترک رو کبود میکرد.
مدام با خودش تکرار میکرد. این کس تنگ برای من خلق شده. مخصوصِ کیرِ خودم. ببین چطور دارم میگامش. کی مثل من میتونه اینجوری کس یه دختر رو بکنه؟ خنده هایِ بلندش اتاق رو پر کرده بود. مدام صداهای مبهمی به گوشش میرسید. اما نمیتونست بفهمه داره چی میشنوه.
سعی میکرد بفهمه این صدای چیه اما هر چقدر بیشتر تلاش میکرد صداها نامفهوم تر میشد.
وقتی آبش رو خالی کرد احساس کرد بدنش داره به شدت میلرزه و سرش داره سنگین میشه. بالاخره کمی از صدا قابل تجزیه و تحلیل شد.
-داداش! داداش! تو رو خد… داداش!
این آخرین صدایی بود که قبل از بیهوش شدنش میشنید.
بالاخره چشماش رو باز کرد. خواست دستاش رو بالا بیاره که فهمید نمیتونه. انگار با یه چیزی بسته شده بود به تخت.
چشماش رو به زور کمی باز نگه داشته بود. صدای دو نفر که بالا سرش ایستاده بودن رو میشنید اما نمیتونست واکنشی نشون بده و فقط گوشهاش میشنید که یکیشون پرسید: چه اتفاقی براش افتاده؟
+متاسفانه بازم یه نفر اسیر بلایِ خانه مان سوزِ دارویِ روانگردان شده.
×چیکار کرده مگه؟
بعد از مصرف چندباره ی دارو با اسلحه خدمتکارِ خونشون رو کشته و به خواهر خودش طوری تجاوز کرده که بیچاره راهی بیمارستان شده و تا جایی که میدونم حالش خیلی وخیمه.
نمیتونست باور کنه داره چی میشنوه. آروم چشماش رو بست و آرزو کرد کاش هیچوقت بهوش نیاد.

نوشته: blue eyes


👍 32
👎 18
68401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917980
2023-03-08 02:09:52 +0330 +0330

واقعیتی بسیار تلخ. هر وقت چیز جدیدی خواستین امتحان کنین قبلش از خودتون بپرسین جنبه استفادشو دارین یا نه

3 ❤️

917983
2023-03-08 02:13:47 +0330 +0330

چقدر قلمت قشنگه

1 ❤️

917986
2023-03-08 02:19:11 +0330 +0330

تک داستان قابل خوندن امشب بود

2 ❤️

917988
2023-03-08 02:58:18 +0330 +0330

چه داستان دردناکی بابت قلم زیباتون بهتون تبریک میگم 🙏

4 ❤️

918005
2023-03-08 05:30:22 +0330 +0330

واقعیتی تلخ در جامعه ما ممنونم از نگارش زیباتون

1 ❤️

918013
2023-03-08 07:37:40 +0330 +0330

چقدر تلخ و البته همه چیز درست و به جا

0 ❤️

918021
2023-03-08 09:18:30 +0330 +0330

شاهین 49 ازتبریز.دنبال زوج یاخانمی تنهاهستم برای دوستی وعشق وحال. مطمین ورازدارم. اگه دنبال نفرسوم هستی پیام بده ویا اگه زوجی بچه دارنمیشن میتونم بچه دارشون کنم ازهرجای ایران باشه برای بچه دارشدن میتونم بچه دارشون ک3

0 ❤️

918029
2023-03-08 10:43:10 +0330 +0330

هیچ ماده‌ی روانگردانی ‌که تا حالا درست شده انسان رو به شکل اسب به مصرف کننده‌اش نشون نمیده ی چیزی بنویس که با عقل جور دربیاد.

0 ❤️

918039
2023-03-08 13:12:19 +0330 +0330

درسته داروها ومواد های مخدر صنعتی باعث ایجاد توّهم میشه.
اما لطفا خیلی اغراق امیز ننویسید.شما یابیشتر خوانندگان ممکنه ازطریق اخبار و روزنامه وفضای مجازی چنین چیزهایی شنیده باشید.
لطفاهرچیزی که میشنوید زودباورنکنید.علت ودلایلی داره اینکه ادم بخواد کاملا ازواقعیت دوربشه وادما رو بخواد شکل چیزدیگری ببینه.نه دراثرمصرف قرص بلکه براثر استفاده همزمان از قرص وموادمخدردیگه که کاملا باعث بی خوابی میشه به مدت چندروز.وعلت اصلی همون بی خوابی وخسته شدن مغز هست ونمیتونه چیزهایی که چشم میبینه رو شکل صحیح شناسایی کنه وتداخل ایجادمیکنه برای فرد.
کسی که بدنش عادت کرده ومیتونه بعداز مصرف موقع خواب استراحت کنه هیچوقت اینچنین توّهمی نمیزنه.
بله خود قرص یاموادمخدر درواقع توهم زا نیست اگرهم باشه فرد قادربه کنترل خودش هست.
چندتادارو هستن که اوناهم در ایران وجودنداره ومصرف یکبارش درواقع خودکشی کردن هست باتوهم زدن فرد به خودش اسیب میزنه تا دیگری

2 ❤️

918090
2023-03-09 00:46:18 +0330 +0330

درود بر blue eyes عزیز
مثل همیشه از نام تاپیک متوجه شدم که داستان به قلم شما نوشته شده
در ابتدا نقاط مثبت:
*بخش اروتیک داستان نسبتا خوب و راضی کننده بود.
نقاط ضعف:
*نام تاپیک زیاد با داستان هم خوانی نداشت ،
*تقریبا سراسر داستان، اروتیک بود که در لا به لایش به طور جزئی به موضوع اصلی داستان پرداخته شده بود و توضیح خیلی جزئی دز رابطه با داروهای روانگردان که موضوع اصلی داستان بود ،داده شد ،
*اغراق کمی بیشتر از حد استفاده شده بود .

در کل ، اثر شما با کمال احترام وعرض خسته نباشید ، نسبتا ضعیف بود

0 ❤️