داستان خوردن رونای سفید دختر عموم

1402/06/02

سلام من سعیدم این داستان مال ۷سال پیشه اون موقع ۱۵ سالم بود.
ی دختر عمو دارم به اسم هدیه.هدیه ۴سال از من بزرگتره ولی خیلی دختر کیوت و پایه و خلاصه هرکی سنشو اونموقع نمیدونست فکر میکرد ۱۵ سالشه.
ما هر وقت میریم خونه ی عمومینا منو هدیه میرم با موتور دور میزنیم.یه شب حدودا ساعت ۸بود که رفتیم بیرون قرار بود تا ساعت ۹برگردیم که به شام برسیم.البته اینم بگم من یه داداش کوچکتر دارمو هدیه یه خواهر و برادر که الان تازه ۱۲ سالشونه.
منو هدیه راه افتادیم گفت برو دم یه سوپری.اول خوشحال شدم فک کردم قراره خوراکی بخره(خیلی دست ودلبازه کلا).رفت و اومد دیدم دستش خالیه…منو میگی؟انگار با ملاقه زده بودن تو سرم.گفتم نامرد چی خریدی؟گفت هیچی بابا بریم بت میگم. یذره که راه افتادیم گفت سعید میتونم بهت اعتماد کنم؟(من فکر کردم دوست پسر داره رفته کاندوم خریده غافل از اینکه کصخل سوپری کاندومش کجا بود؟)😂
گفتم آره .گفت سیگار خریدم.انگار ظرف آب یخ ریختن رو سرم.
ناراحت شدم بدنم یخ شد استرس گرفتم ولی بعد ده دقیقه اروم شدم.قشنگ یادمه وینستون لایت میکشید.خب حالا که داریم وارد جزئیات می شویم بزارید مشخصات هدیه رو بگم.کون قلمبه پوست سفید سینه ۷۵بزرگ.خوش اندام.
رفتیم یه جای تاریک و خلوت نشستیم و اون سیگار روشن کرد.
من از اون موقع از دخانیات خوشم نمیومد گفتم یه کام سنگین بگیر.گفت تو اول یه کام بگیر بعد من گفتم اینجوری عادی نه تو یه کام بگیر بعد فوت کن تو دهن من اونم قبول کرد همون لحظه بود که برای اولین و آخرین بار لبم خورد به لبش درجا شق کردم اونم فهمیده بود ولی به رو خودش نیاورد.گذشت و گذشت تا یه روز مامانم تولد دعوت بود.هدیه شاگرد آرایشگر قرار بود با داداشش بیاد مامانمو ارایش کنه و داداششم با داداشم بازی کنه.من با موتور رفتم دنبالشون . گفت من از قصد سایه رو جا گذاشتم بیام ببریم شو بریم یه دوری بزنیم.،منم تو کونم عروسی بود.خلاصه داداششو پیاده کردیم و به مامانم گفتیم و رفتیم.رسیدیم به یه زمین کشاورزی ک بغلش یه نهره خشک شده و بود گودی خوبی برای مخفی شدن بود. رفتیم نشستیم گفتم تو کام سنگین نگرفتی اون شب گفت تو یه کام دیگه بگیر میگیرم شلوارشم کارگرو گت دار بود ، کامو گرفتم و گفتم به جای اینکه کام سنگین بگیری بزار من یک کار دیگه کنم من ریه امو بگا دادمو فلانو اینا…تا بالاخره راضی شد گفتم بزار یکم مچ پاتو بمالم.باز منو من قبول کرد منم شروع کردم به مالیدم خیلی پوستش نرم بود انگار پنبه دستت بود گفتم بزار یدونه بوسش کنم اولش تنگ بازی در اورد ولی قبول کرد یدونه بوس من شد لیس های پشت سرهم روی ساق و رونه هدیه وسط کار بودم که مامانم زنگ زدو و با عصبانیت گفت کجایید گفتم الان میام.رفتیم من الان ۷ساله تو کف اون پاهام.

نوشته: سعید


👍 3
👎 19
41201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

944069
2023-08-25 00:36:42 +0330 +0330

مثل یارو که به امید عکس گرفتن تو جنگ میره جبهه ولی چون بچه خوشگل بوده پشت خط مقدم تو سنگر فرمانده میشه عنبر، حالا این ۷ سال تو کف پا هست که قبلا لیسیدتش،
بقیه خدمت خواهند رسید عجله نکن 😂
دوستان معرفی میکنم
دوستان سعید
سعید دوستان

1 ❤️

944078
2023-08-25 01:17:55 +0330 +0330

کیرم تو مغزت کصخل جقی کون نشور

1 ❤️

944135
2023-08-25 05:38:27 +0330 +0330

دوستان حسابی توکامنتها تعریف وتمجیدتون کردن … واقعاواقعی بود 😂

1 ❤️

944176
2023-08-25 10:58:29 +0330 +0330

داش خیلی قلم قدرتمندی داری ولی دیگه ننویس

1 ❤️

944215
2023-08-25 18:18:10 +0330 +0330

هنوزم لیس میزنی؟؟؟

1 ❤️

944265
2023-08-26 00:56:57 +0330 +0330

اولش فکر کردم یه داستان چندش دیگه از سکس با خانوادست ولی وقتی تا تهش خوندم خوشحال شدم حداقل در اون کثیف نیستی ولی بازم خیلیییی زیادی کسخلی

0 ❤️

944313
2023-08-26 06:10:59 +0330 +0330

این چی نوشته بود دوستان؟؟

0 ❤️

944383
2023-08-26 18:13:11 +0330 +0330

بیام ببریم شو بریم با موتور دوری بزنیم هرکسی فهمید به ماهم بگه بنی چی .واقعا چی نوشته

0 ❤️

946685
2023-09-11 01:12:14 +0330 +0330

الان وی شد
لعنتی فقط یه پا لیس زدی
کص لیس کم بود حالا مچ لیس هم اضافه شد 😜😜😜😜

0 ❤️