دخترعمم که فول ارباب بود

1401/06/22

سلام من پویا ۱۹ سالمه دختر عمم ۲۴ سالشه
من از ۱۲ سالگی عشق بردگی داشتم ولی فقط پا بخورم علاقه دیگه ای ب شاش و کتک نداشتم
هر روز توی سایتا فیلمای پالیسی و ارباب بردگی میدیدم تا اینکه ی روز
بابام گفت برو پول قرعه کشی رو بده به دخترعمت منم خیلی عادی رفتم سمت خونشون در زدم چندبار دیدم صدا کرد پویا بیا من دارم ناهار درس میکنم رفتم بالا دیدم ی شلوارک و تاب تنشه خیلی برام عادی بود چون دخترعمم با من خیلی راحته پولو دادم بهش چند کلمه صحبت کردیم من رفتم خونمون ولی دختر عمم ی دختر جیر کون قلمبه ک سفیده سفید بعد پاهای سکسی داره مخصوصا وقتی لاک جیگری میزنه
منم دیگه کارم شده بود فقط نگاه کردن فیلم ارباب بردگی و جغ زدن
نزدیکای ۱ ماه گذشت دخترعمم اینا خونشونو فروختن ولی بخاطر اینکه خریدار پول کاملو نداده بود دختر عمم اینا اومدن خونمون چند روز بمونن
بعد شانسه من دخترعمم ی لاک جیگری زده بود که اووووف .راستی خانواده ما اصلا مذهبی نیست . با دختر عمم صحبت میکردیم که گفت خوابش خیلی سنگینه منم که از خدا خواسته
شبو صحبت‌کردیم و من کل وقت پاهای دخترعممو دید میزدم چندبار متوجه شد گفت چیه پاهام کثیفه منم گفتم ن بابا چیزی نیست داشتم فرش و نگاه میکردم
صبح که همه رفتن سرکار دختر عمم بالا سر من خوابیده دیشبم که گفته بود خوابش سنگینه منم از این بابت دلم قرص بود اول ی خورده سر و صدا کردم دیدم کسی بیدار نمیشه ن مامانم ن دخترعمم
ولی باز ی ترسی تو وجودم بود اومدم نشستم زیر پاش الکی چندبار دستمو زدم ب پاش ببینم واقعا خوابه دیدم مث خرس خوابیده
آروم پتو رو کشیدم روی سرم پاهای دخترعمم آوردم زیر پتو اولش چندبار بوس کردم دیدم ن تکون میخوره ن بیدار میشه شروع کردم آورم ب خوردن دونه دونه انگشتاش وای محشر بود یعنی بالاخره تونستم پاهای دختر عممو بخورم چند روز این کار ادامه داشت منم که خرکیف شده بودم ی روز که مث همیشه داشتم پاهاشو میخوردم دیدم داره نگام میکنه مثل چوب خشکم زد ت اون حرفی زد ن من پاشدم رفتم بیرون شب که روم نمیشد بیام آخر وقت اومدم خونه که همه خوابیده باشن واقعا تو دلم پشیمونی بودش اومدم رفتم سرجام همینجوری که با گوشی ور میرفتم دیدم دخترعمم پیام داد گفت پویا تو واقعا برده‌ای؟ منم که ترسیده بودم چیزی نگفتم دوباره پرسید الکی گوشیو خاموش کردم که مثلا میخوام بخوابم دیدم دوباره نور گوشیم اومد دیدم اس داده نوشته یا همین الان پاهامو میخوری یا آبروتو میبرم منم که خدامه اولش یخورده ناز کردم بعد شروع کردم ب خوردن حالا هم که دیگه دخترعمم بیدار بود چنان میک میزدم انگشتاشو که تو چشاش معلوم بود داشت لذت می‌برد
بالاخره دخترعمم فهمید من بردم هرشب همین برنامه بود تا اینکه دیگه دخترعمم اینا رفتن از خونمون
ی روز دیدم دخترعمم پیام داده توله گمشو بیا کارت دارم من که از این موضوع اصلا راضی نبودم چدن منو دخترعمم اصلا این حرفا رو بهم نمیگفتیم یا همه دیگرو تخریب نمیکردیم ولی از ی طرفی دوست داشتم جلوی دختر مث اون تحقیر بشم
رفتم خونشون دیدیم ی شلوار سیاه براق تنگ پوشیده با تاب رفتم تو سلام داد از موهام گرفت گفت زانو بزن توله سگ منم که از خدا خواسته زانو زدم گفت ببوس پامو بوس کردم و یواش یواش پاهاشو لیس زدم واقعا ی ذوقی عجیبی تو چشاش بود منم که اولین بارم بود داشتم تموم سعیمو میکردم که بهترین باشم بعد یواش یواش رفتم سمت ساق پاش و ران پاهاش دیدیم اشاره ب زیر بغل میکنه عرق کرده بود وای انقد خوشمزه بود که تو عمرم همچین مزه‌ای ندیده بودم خوردم بعد دوباره پاهاشو میک میزدم اوم می‌خندید و تحقیرم می‌کرد
تا اینکه ی روز ی نفر اس داد گفت من دوست پسر دخترعمتم…

نوشته: پویا


👍 14
👎 11
36101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895002
2022-09-13 02:25:04 +0430 +0430

زمان برده داری هم کسی از ارباب ها پاشو نمیداد برده اش بخوره ولی الان با سرعت داریم برمیگردیم به ۵۰۰۰ سال پیش

0 ❤️

895014
2022-09-13 03:01:39 +0430 +0430

شاشیدم دهنت
فک کنم از کامنتم خوشت هم بیاد

0 ❤️

895087
2022-09-13 16:00:16 +0430 +0430

به نسبت بقیه کستان ها اراجیف خوبی بود
تا ببینیم بعدا چه کسشری میخوای سر هم کنی

0 ❤️

895092
2022-09-13 17:05:00 +0430 +0430

جالب بود

0 ❤️

895104
2022-09-13 19:29:24 +0430 +0430

امیدوارم نصیب منم بشه

0 ❤️