دوران مدرسه با دختر همسایه

1393/10/25

سلام سعید هستم 23 ساله قد178 وزن 75 چهره جذابی ندارم ولی خوب مخ میزنم.
داستان بر میگرده به اوایل مهر سه سال پیش دختر همسایه قدی نسبتا کوتاه با اندامی متوسط که معمولا هر وقت از مدرسه بر میگشت با دوستم که کنار خونه مینشستیم ، بهش تیکه مینداختیم، خوش اخلاق و مهربون بود و همیشه لبخند رو لباش بود. بعد از چند ماه شمارشو گیر آوردم و باهاش تماس گرفتم، اوایل زیاد جواب نمیداد تا به زور و تلاش تونستم نرمش کنم. ترسیدم خودمو معرفی کنم واسه همین با اسم یه ناشناس طرح دوستی رو باهاش ریختم. مدتی از دوستیمون گذشت و بوس کردن های مجازی اول آشنایی به لب گرفتم و لخت کردن مجازی و تصوری رسید، منم کم کم ترسم ریخته بود خودمو معرفی کردم و مهسا ( دختر همسایه ) طوری رفتار کرد که انگار از همون اول منو شناخته… کم کم قرار های دزدکی بعد از تمام شدن کلاس درساش شروع شد و هر روز ساعت 12 وقتی شیفت صبح بود میرفتم تو کوچه هایی که شب بهم با اس میگفت. منتظرش میشدم، چند کلمه با هم حرف زدن و دست همدیگه رو گرفتن شده بود کار بیشتر اوقات من و مهسا، هر وقت که میومد سرقرار لبخندش باعث میشد که وسط کوچه بغلش کنم ولی خودمو کنترل میکردم و تا میتونستم عادی خودمو نشون میدادم. و اما اولین لبی که تونستم ازش بگیرم وقتی بود که شب رفته بودن پارک و منم با دوستام رفتم. تو شهربازی قرار گذاشتیم و اونجا همو دیدیم و داشت میومد طرفم که راه افتادم به ته پارک رفتم و اومد دنبالم ته پارک زیاد شلوغ نبود و معمولا گذرا از اونجا رد میشدن… تو تاریکی شب و نور نسبتا کم لامپ های داخل پارک یه حس عجیبی بهم دست داد و در حالی که دستش تو دستم بود رو به هم کردیم و دو طرفه بی اراده یه بوس عاشقونه از هم گرفتیم، بعد بوس دست خودم نبود و کیرم سیخ شد ولی نذاشتم مهسا متوجه بشه… کمی با هم حرف زدیم و همونجا از هم جدا شدیم و رفتیم تو شلوغی پارک. مردم شام خورده بودن و اومده بودن واسه بازی و لذت بردن… اون شب تموم شد و اومدم خونه ساعت از 12 شب گذشته بود که یه پیام واسم اومد، پیامو باز کردم مهسا بود و نوشته بود بخاطر امشب ممنونم… منم بهش جواب دادم کاری نکردم عزیزم و ادامه پیامم این بود. تنهایی؟ جواب داد آره و طبق معمول مجازی رفتم بغلش و بوسش میکردم… که یه پیام داد بوس واقعی خیلی بهتره از این بوس های الکی هست و منم با دیدن پیامش تعجب کردم و با کمی تاخیر جواب دادم اگه دوست داری من میتونم بیام خونتون… که جواب اومد آخه چجوری؟ من که همیشه آبجی هام خونه هستن و تنها نیستم… با این پیامش فهمیدم که حشری شده. جواب دادم که یه روزی یه فرست خوب پیش میاد و بعد چند پیام به هم شب بخیر گفتیم و خوابیدیم. ساعت حدودا 2 شب شده بود… بعد از چند روز یکی از فامیلای مهسا به رحمت خدا رفته بود و همه رفته بودن خونه مرحوم و مهسا به بهونه مدرسه نرفته بود و بهم پیام داد که خونه تنها هست و دو ساعت دیگه میره مدرسه که منم فرصت رو مناسب دیدم و با کلی ترس و یواشکی و فرار از چشم همسایه ها وارد حیاط شدم و در رو بستم… رفتم سمت حال و همون ورودی حال بود که مهسا به حالتی که خودمم باورم نشد پرید بغلم و منم گرفتمش و رفتم داخل مهسا قد کوتاه در حدود 160 و وزن 55 تا 60 بود و سنشم 2 سال از من کمتر… تو بغلم بود که شروع کردم بوسیدن و لب عاشقونه بار اولم بود که در همچین موقعیتی قرار گرفته بودم و ترس و هوس وجودمو گرفته بود… کیرم سیخ شده بود و مهسا رو اروم گذاشتم زمین و درازش کردم و خودمم به آرومی کنارش دراز کشیدم و لب های عاشقونه به لب های حشری تر و خوردن زبون هم دیگه رسیده بود کلا تو حس لب گرفتن بودم و سینه ها و بقیه اندامش رو فراموش کرده بودم که حس کردم با دستش داره کیرمو میماله از رو شلوار و تازه افتادم بجونش و با خوردن لبهاش سینه هاشو هم تو دستم فشار میدادم، خیلی داغ شده بودم و داشتم کم کم عرق میکردم. با هوس زیاد لباسشو کشیدم بالا و سینه های سفتش رو که قبلا فقط تصور میکردم رو دیدم. سوتین نبسته بود ولی باز هم سفت و خوش فرم بودن با زبونم نوک سینشو میخودم و بی اراده گاز میگرفتم که دادش در اومد خیلی حشری شده بودیم و اولین سکس واقعی بود که داشتم آروم رفتم پایین و شلوارشو کشیدم پایین، شرتش خیس شده بود انگاری چند بار ارضا شده بود و بدنش میلرزید… شرطش رو کشیدم پایین و کسش رو جلو چشمام میدیدم، با سینه هاش بازی کردم و گفتم برگرد و پشتتو به من کن… خودم شلوار و شرتم رو کشیدم پایین و کیرم که داشت میترکید و خیلی داغ بود گذاشتم لای کونش و چند ثانیه همونجور وایستادم… کیرم خشک بود و نمیشود خوب لای کونش عقب جلو کنم… آب دهنمو جمع کردم و انداختم سر کیرم و باز گذاشتم لای کونش و راحت عقب جلو میکردم دیگه داشت آبم واسه بار دوم میومد. بهش گفتم مهسا پاهاتو جمع کن تا آروم بکنم تو. به حالت گوسفندی ایستاد و سوراخ کونش معلوم بود. دوباره آب دهنمو انداختم سر کیرم و با کنترل دست کیرمو بردم نزدیک سوراخ کونش… اول کمی فشار دادم ولی تنگ بود و فرو نمیرفت که یاد یه مطلب افتادم… خلاصش این بود اگه کیرتو یهو فرو کنی فقط یه لحظه درد میکشه و زود بهش خوش میگذره… منم باز کیرمو گذاشتم دم کونش و یه کم فشار دادم و با دست شونه مهسا رو گرفتم و محکم فشار دادم که مهسا جیغی از درد شدید زد که من از خواب پا شدم… واااای اصلا باورم نمیشد که خواب دیدم ساعت رو نگاه کردم ساعت 5 صبح بود و بعد از ساعت 2 که خوابم برده بود خواب دیدم که چند روز گذشته و یه موقعیت برای سکس پیش اومده… هیچوقت نتونستم با مهسا یه سکس واقعی داشته باشم… امیدوارم خوشتون اومده باشه… اولین داستانی هست که نوشتم و غلط املایی و جملات غیر مرتبط اگه هست رو ببخشید.
با تشکر
سعید


👍 0
👎 0
77861 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

450620
2015-01-15 14:52:34 +0330 +0330
NA

سبک جالبی داشت، باحال بود.

1 ❤️

450621
2015-01-15 15:28:59 +0330 +0330
NA

کس کش ملجوق بی شرف مارو کس کردی یا ننتو پیشمون کس کش دیوث بی شرف اومده خوابشو برام گفته بی شرف کونی

0 ❤️

450623
2015-01-15 15:55:05 +0330 +0330
NA

منم دیشب خواب دیدم دارم مادرتو میگایم یه دفه از خواب پریدم دیدم دارم خواهرتو میکنم biggrin

0 ❤️

450624
2015-01-15 22:30:23 +0330 +0330
NA

با تشکر از محمد جان که بطور کامل جوابتو داد good تخم سگ کونی کیرم توخوابت مگه ما مسخره تو کونیی ایم مجلوق…:|…آغا(خواجه)خوابشو برا ماتعریف میکنه dash1

0 ❤️

450625
2015-01-16 04:41:22 +0330 +0330
NA

کس کش کیری!!! تو توی عمرت عکس کس هم ندیدی!!! بچه اول دبستان سوادش از بیشتر بود… انقد غلط نداشت… گاییدم ننتنو… biggrin

0 ❤️

450626
2015-01-16 06:39:43 +0330 +0330
NA

سبکِ نقلِ داستان خیلی خوب بود! (بماند که همچین خاطراتی برای بسیاری از ما اتفاق افتادن…)
تو داستان‌های بعدیت به مواردی که خودت اشاره کردی بیشتر توجه کن.
منتظرِ آثارِ جدیدت هستم…

0 ❤️

450628
2015-01-16 11:37:04 +0330 +0330

خخخخخخخخخ.جالب بود:))

0 ❤️

450629
2015-01-16 12:40:19 +0330 +0330
NA

خوشحالم که اخرشو راست گفتی که خوابه هههه
خوب بود دمت گرم

0 ❤️

450631
2015-01-16 17:48:27 +0330 +0330

عالی، از بهترین داستانایی که تو این ۶،۷ ساله خوندم.

0 ❤️

450632
2015-01-16 22:32:21 +0330 +0330

سلام ودرود
منم ازسبک نوشتنت خوشم اومد،جالب بود،ادامه بده،حتمادرآینده خیلی بهترمیشه بااینکه الانم نسبتا روان وساده نوشته بودی متشکرم.

0 ❤️

450634
2015-01-17 20:23:34 +0330 +0330
NA

جقو کیر تو اون خوابت کله کیری تو تو خوابم به بچه محلات کون دادی ولی اون بیداری بود جقو دیگگه از این خواب ها نبین برو قبل خواب جقتو بزن جلقوی مجلوق/// کونی سوراخی

0 ❤️

450636
2015-01-26 09:09:59 +0330 +0330
NA

ملت تو خوابم جق میزنن !

کونی

0 ❤️

450637
2015-02-14 13:13:37 +0330 +0330
NA

من اگه مادرتور نگاييدم شه***د نيستم
تخم بابام نيستم
خواهرتو ميگام
بچه کونى کسکش حالا مهسا اره؟
نشونى بدم؟
بالاتر از چهاراه خرمشهر سر اون سوپر مارکتيه ميشني با اون رفيق کسکشت
بچه گنبدى
خوارتو ميگام
مادرتو ميگام

0 ❤️

750857
2019-02-27 01:44:33 +0330 +0330

???افرین این شد یچیز واقعیو خوب

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها