دوست دختر شوهردار

1402/06/20

سلام من اسمم پویا هست ۲۵ سالمه قدم ۱۹۰ کیرم ۱۸ سانت داستان از اونجایی شروع شد که تو اینستا میچرخیدم یهو به پیج خانم پیام دادم بعد چند ساعت جواب داد حرف زدیم و آشنا شدیم فهمیدم شوهر داره اما از زندگیش و شرایطش راضی نیست و دنبال دوست پسر خوب و مطمئن میگرده خلاصه بعد چند روز باهم صمیمی شدیم و قرار مکان گذاشتیم من خونه دارم و برای اینجور کارا راحتم خلاصه ساعت ۱۲ ظهر اومد پیشم با یه لباس ورزشی چون خیلی به خودش میرسید بدن خوبی داشت سنش هم ۳۸ بود یه میلف ترو تمیز و با کلاس بود.خلاصه اومد داخل باهم نشستیم چایی خوردیم یکم مشروب خوردیم اروم اروم رفتم سمتش لبو گرفتم یهو ازش اونم همراهی کرد دستمو بردم رو سینه هاش مالیدمش حسابی حشری بود افتادم روش با سرعت لب گرفتیم از هم لباساشو همزمان دراوردم رفتم لای کصش شروع کردم خوردن بعد رو سینه هاش رفتم سینه های گرد و ۷۵ داشت سفید بود خیلی خوردم اونارو بعد برام ساک زد حسابی همه جای کیرمو خورد بهم‌گفت خیلی بزرگه دردم میاد.خوابوندمش بالش گذاشتم زیر کمرش تا کص بالا تر بیاد افتادم روش مالیدم رو کصش اول خیس کردم فرستادم تو اووف چه کصی بود واقعا عالی بود من عاشق میلف هستم چون بی نظیرن تو همه چی این دختر زیر سن هارو ۱۰۰ هیچ میزنن بعدش شروع کردم تلمبه زدن اولش اروم بعدش تند تند چشاشو بسته بودم فقط ناله میکرد زیر کیرم ازش سوال میپرسیدم کیرم کجاست چکار میکنیم اونم جواب میداد بعد چند مین پوزیشن عوض کردیم رفتیم داگی جوون یادم می افته دیوونه میشم چه کونی بودد جلو صورتم گرد سفت و سفید بزرگ گفتم از کون بزارم گفتش نه درد داره مریض میشم منم گفتم فعلا از کص میکنم پس گذاشتم تو شالاب شالاب میزدم تو صداص کل خونه پیچیده بود ناله هاش رو هوا بود همزمان موهاشو از پشت گرفته بود چک میزدم رو کونش قرمز شده بود از اونجایی که من کلا ابم دیر میاد خیلی طول میکشه سکس هام خلاصه بعد ۱ ساعت تلمبه زدن تو کصش ایم اومدو ریختم رو سینه هاش تو راند بعدی ام از عقب گزاشتم براش که خوشش اومده بود و گفت همیشه بزار تو کون‌‌. بعدش دیگه رفت چند سری اومد پیشم ولی زیاد نموند رابطمون خیلی زود تموم شد چون از شهرمون رفتن ولی تو چت باهم در تماس هستیم شاید برم اونجا چند وقت دیگه چون بدجوری هوس کردیم همدیگه رو .مرسی از توجهتون و وقتی که گذاشتید ماجرا های سکسی زیادی دارم فرصت کنم براتون مینویسم دوباره اولین بارم بود اینبار.تشکر

نوشته: پویا


👍 3
👎 35
54101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946665
2023-09-11 00:10:29 +0330 +0330

کیرم دهنت
این داستان بود یا تاپیک
کسی دنبالت گذاشته بود ک بکندت ؟

3 ❤️

946677
2023-09-11 00:46:05 +0330 +0330

نه داداش،بنظرم بقیه داستانات رو ننویس و همین الان توی اوج خدافظی کن،

6 ❤️

946693
2023-09-11 01:56:50 +0330 +0330

پویا جووون ۲۵ ساله مکان دار سرویسی چند میدی عمو جون بیا بغلم چایی بخور جیگر جقی ابی ریدی

2 ❤️

946734
2023-09-11 07:31:39 +0330 +0330

ماملا تخيلي و ساختگي

0 ❤️

946744
2023-09-11 08:27:52 +0330 +0330

لطفاً اگه بقیه ماجراهای سکسیت مثل همینه ، ننویس !!!
تو فقط خواننده باش و سعی کن نویسنده نباشی

0 ❤️

946746
2023-09-11 08:54:59 +0330 +0330

ننویس قرمساغ پدر

0 ❤️

946751
2023-09-11 09:21:42 +0330 +0330

چرت به تمام معنی

0 ❤️

946771
2023-09-11 12:24:54 +0330 +0330

ب احتمال زیاد بابات جقی بود ک ننت تورو اینجوری زایده
دیوث میخوای خالی هم ببندی حداقل یکم ابوتاب بهش بده

0 ❤️

946777
2023-09-11 13:29:06 +0330 +0330

چی به مغزت خطور کرد که خواستی اینو بنویسی؟

0 ❤️

946784
2023-09-11 14:21:58 +0330 +0330

نمیدونم بگم تخیلات با سرعت نور یا جق زدن با سرعت نور
داداش مگه دنبالت کردن که اینجوری نوشتی

0 ❤️

946804
2023-09-11 17:33:26 +0330 +0330

تو اوج سیکتو بزن و برو

0 ❤️

946815
2023-09-11 20:43:14 +0330 +0330

ما هم با ۲تا گوش دراز اینجا نشستیم باورمون شد
یه پیام دادی زرت آشنا شدین زارت بعد ۲ روز هم کونش گذاشتی هم کوسشو ۱ ساعت جر دادی
آقا با عرض معذرت یا همه جنده شدن ما خبر نداریم یا اینکه سر نخ افتاده دست یه بچه کونی

0 ❤️

946852
2023-09-12 00:27:38 +0330 +0330

گزارش بود این نه داستان 😂

0 ❤️

946976
2023-09-12 14:49:58 +0330 +0330

شالاپ شلوپ بعد از هسته خرمای تو ترسیده دراز بیقواره ۱۹۰ سانتی؟؟

0 ❤️