ساعت شش و نیم صبح بود و من نتونسته بودم چشم روی هم بزارم و تصویر سینه های لیلا رو انگار که مغزم اسکرین شات گرفته بود و جلوی چشمم بود از طرفی حرفهای لیلا توی مغزم مرور میشد و ترس از وابسته شدن بیشترمون رو داشتم که باعث رسوایی بشه و شاید هنوز اونجوری که باید و شاید لیلا رو نشناخته بودم ،
لیلا و بابام بیدار شده بودن و لیلا بابام رو میاورد که روی مبل بشونه ،
منم از اتاق بیرون زدم و طوری که چشمام رو نبینن سلام کردم و رفتم سماور رو روشن کردم و راهی حمام شدم و ی دوش ده دقیقه ای گرفتم و لباس بیرونم رو پوشیدم،اومدم و پیش بابام نشستم و بهش توضیح دادم که امروز روز وصول چکم هست و شاید کمی دیرتر برسم و برای همین از بیرون براش ناهار میارم ،
لیلا فلاکس چای بابام رو جلوش گذاشت و صبحانه رو براش ساندویچ کرده بود و کنترل و گوشی و بالشتش رو نزدیکش گذاشت و با هم سراغ صبحانه خوردن رفتیم ،
سر میز نشستم و سرمو پایین انداختم و مشغول خوردن شدم ،
لیلا فکر میکرد قصد بی محلی کردن دارم و از زود بیدار شدنم تعجب کرده بود ، دستش رو برای پرسیدن سوالی روی دستم گذاشت که سرم رو بالا گرفتم و متوجه چشمای قرمزم شد و نگران شد و آهسته پرسید که چرا چشمات…؟
بهش اشاره دادم که نپرسه و بعد از صبحانه با هم بیرون رفتیم و سوالاتش شروع شد ،
داخل ماشین نشستیم و به قصد رسوندنش شروع کردم به جواب دادن سوالاتش و گفتم که دیشب یادم افتاده که امروز باید چکی رو پاس کنم که پولشو ندارم و مجبورم ماشینمو بفروشم ،
لیلا بدون اینکه بخواد فکر کنه گفت خب اگه مشکلت با سیصد تومن حل میشه من پول رهن خونه رو توی حسابم دارم ،
خوشحال توی صورتش نگاه کردم و گفتم واقعا میتونی بهم قرض بدی؟
بدون ترس از دست دادن تنها پشتبانه زندگیش آدرس بانکش رو داد و من قبول کردم ازش پرسیدم که امروز رو میتونه از کار غیبت کنه و کمک حال من باشه ،
با کمی فکر کردن گفت خب تماس میگیرم و میگم که برام مشکلی پیش اومده ،
وارد جاده کمربندی شدم و از مسیر بانکی که آدرس داده بود خارج شدم ،
لیلا گفت که اشتباه رفتی ، گفتم باید اول ی سر به انبار بزنم ،
لیلا آروم گرفت و به صندلی تکیه داد و مشغول تماس گرفتن شد ،
از دکه کنار جاده مقداری خرید کردم و بعد از بیست دقیقه وارد شهرک صنعتی شدم و با ماشین به داخل انبار رفتم ،
وسایل رو از عقب ماشین درآوردم و به لیلا گفتم که کارم طول میکشه و همراهم به دفتر بیاد ،
فیوز برق دفتر رو زدم و بالا رفتم و کولر رو روشن کردم ،
لیلا هنوز داشت پایین به وسایل انبار نگاه میکرد ، صداش زدم تا بیاد بالا ،
جدی جدی لیلا نگران بود و از مشکلاتم صحبت میکرد ، خودمو پشت میز با چندتا فاکتور سرگرم کرده بودم و گفتم لیلا میتونی چند وقتی بجای سر کار رفتن کمک دست من باشی ،
لیلا گفت اگه خیلی غیبت داشته باشم اخراجم میکنن ولی اگه بتونم کمکت کنم مشکلی ندارم ،پرسید راستی وضعیت کارت خوب بود حالا چی شد که اینجوری گرفتار شدی ؟
گفتم فقط ازت میخوام مسوولیت نگهداری اتاق پشتی رو به عهده بگیری ،
لیلا بلند شد و به سمت اتاق پشتی رفت و گفت باید چکار کنم ؟ دستش رو به در کشویی گرفت و بازش کرد و رفت داخل ، پشت سرش رفتم و گفتم باید اینجا رو نورانی کنی ،
لیلا چشمش به اتاق نگهبانی سابق افتاد که ی یخچال کوچیک و یک تختخواب یک نفره داخلش بود ، لیلا فکر میکرد ی شوخی جزیی باشه و برگشت و منو نزدیک خودش دید و جواب همه سوالاتش رو با بغل کردن دادم و گفتم لیلا منو ببخش ولی دارم میمیرم و نتونستم از فکرت در بیام ،امیدوار بودم به خاطر جای بدی که آوردمش ناراحت نشه ولی این مکان ظرفیت مجهز کردن رو داشت،
لیلا بغلم کرد و گفت آخی عزیزم ،
ولی بعد از چند ثانیه گفت یعنی اینا که گفتی همه الکی بود ؟
دستم به مقنعه رفت و بعد به مانتو و هر کدوم رو روی چوب لباسی مرتب میزاشتم ، برگشتم سمتش و تاپش رو توی دستم گرفتم و به بالا کشوندم ، لیلا کاملاً طابع من بود و از هیچی هراس نداشت،
بعد از در آوردن تاپ بغلش کردم و دستام رو به بند سوتینش گرفتم و سوتینش رو باز کردم و یکی یکی از شونه هاش جدا کردم و برای درآوردن شلوارش جلوی پاهاش زانو زدم ،
لیلا گفت بهتر نیست بریم روی تختخواب ؟
جواب حرفش رو ندادم و ازش خواستم پاهاش رو بالا بگیره تا شلوارش رو جدا کنم ،
دستام رو به شورت سفیدش گرفتم و بی صبرانه از باسنش و روناش جداش کردم و بعد از کنار گذاشتنشون دستاش که زیر نافش و جلوی چوچولش به هم گره شده بودن تا دید کمتری داشته باشم رو از هم باز کردم و ازش خواستم به حالت خبردار وایسه و دومتر عقب رفتم و همزمان با باز کردن دکمه بالایی پیراهنم عمیقاً و با حسرت محو تماشای زیباییش شدم ،
لیلا از طرز نگاهم خجالت کشیده بود و به سمتم اومد و با ناز گفت چکار میکنی صابر؟!بزار من برات در بیارم ،
چشمم به صورت و سینه های لیلا بود که مشغول باز کردن پیرهنم بود و چرخ خوردم و پیرهنم رو درآورد و بعد از اینکه روی چوب لباسی انداخت منتظر شدم که اومد و جلوم زانو زد که دستش به کمربندم گرفت ،
از شب گذشته هر کاری میکردم کیرم از حالت سیخ شده خارج نمیشد و بیش از هشت ساعت بود که داشتم عذاب درد تخمام رو تحمل میکردم و برای اینکه از زیر شلوار پیدا نباشه درست زیر کش شلوار و زیر کمربند جاسازش کرده بودم و هم من و هم لیلا داشتیم رویتش میکردیم و اتصال انگشتای لیلا باعث شد که جونم به لبام برسه ،
لیلا دو چشمش به کیرم خیره شده بود که شورت سفیدم نمیتونست چیزی از حجمش و حتی کلاهکش رو پنهون کنه و با پایین رفتن شلوارم خودم شورتمو پایین دادم و شلوار و شورتم رو همزمان با هم درآوردیم ،
لیلا میخواست شلوارم رو آویزون کنه که از پشت بغلش کردم و با اتصال کیرم به بالای یکی از لمبرای کونش دستام رو از جلو به زیر سینهاش رسوندم و بوسه ای بر شونهش زدم ،
لیلا بعد از گذاشتن شلوارم دستش رو عقب آورد و روی صورتم گذاشت جفت دستام رو آوردم و دستش رو گرفتم و غمزده به این فکر میکردم که کاشکی لیلا زن خودم بود ، لیلا برگشت و یک دستم رو گرفت و مثل همیشه کنار صورتش گذاشت و بوسید ، لیلا اومد و سرش رو روی سینم گذاشت و دستاش رو دور بدنم حلقه کرد و گفت زود انجامش بدیم.
جلوش راه افتادم و تختخواب رو از دیوار فاصله دادم و با کشیدن دست لیلا ازش خواستم که دراز بکشه ،
لیلا روبروم موند و توی صورتم نگاه میکرد نتونستم لباش رو نادیده بگیرم و صورتش رو توی دستام گرفتم و لبام رو به لباش چسبوندم و بعد از دوتا بوسه لبهای همو به داخل دهن کشیدیم و صدای نفس هامون که از دماغمون بیرون میومد شنیده میشد ،
با اینکه شهوتی بودم ولی لباش میتونست برای ساعتها آرومم نگه داره ، دستای لیلا دور بدنم حلقه شد و خودشو به بدنم چسبوند و یکی از پاهاش رو باز و بسته کرد تا کیرم لای پاهاش بره و با شدت بیشتری لبهای همو میخوردیم ،
تختخواب پشت سر من بود و خواستم که بشینیم تا مفصل لب بگیریم ، با نشستن من لیلا به دنبال بدنم به روی بدنم اومد و اول یک زانو و بعد جفت زانوهاش رو کنار رونام گذاشت و خودش روی زانوهام نشست و سرش بالاتر از سر من قرار گرفت و در حالتی از لذت سرش رو بالا گرفت و گردنش رو به صورتم کشوند و من گردنش رو میخوردم تا صدای لذت لیلا بالا بگیره ،
دستای لیلا به گردنم گرفته شد و من دستم رو به کمرش گرفتم و من سرمو پایین بردم و لیلا خودش رو بالا برد تا سینه هاش رو بخورم ،
تسلط کاملی به سینه هاش نداشتم ولی به قدری پوست بورش برام دلنشین بود که صورتم رو از آب دهنم که بر سینه هاش بود خیس کرده بودم ،
هر چقدر میخوردم دلم بیشتر میخواست و برای لذت بیشتر لیلا رو توی بغلم کج کردم و به روی تشک انداختم و یک دستم رو آوردم و برای خوردن بهتر سینه هاش زیر سینه اش گرفتم ،
هنوز نصف بدنهامون بیرون تخت بود و به حالت سختی در حال خوردن بودم ،
با کمی مکث برای بهبود وضعیت لیلا رو کامل به وسط تختخواب بردم و طاقباز کردم و با قرار گرفتنم در پایین بدن لیلا نیت قبلیم که خوردن سینه هاش بود رو فراموش کردم و یکی از پاهاش رو بلند کردم و زیر پاش رو از روی جوراب بوسیدم و هر دو زانوش رو جمع کردم و زانوهاش رو به بغل انداختم و بوسه کنان به کصش رسیدم ،
از چیزی که بدم میومد خوردن کص بود و حتی از دیدن این صحنه چندشم میشد ولی بخاطر عشقی که به لیلا داشتم بوسه ای بر ابتدای درز کصش زدم و بالاتر رفتم بوسه هام رو به سینه هاش رسوند ،
زانوهام زیر روناش قرار گرفته بود و کیرم به بدنش میخورد ،
نگاهم به نگاه لیلا افتاد که دستاش رو توی موهاش برده بود و راضی از پیشبرد رابطمون لبخند به صورتم میزد و چشماش از لذت خمارآلوده بود ، کیرم به لای پای لیلا برخورد داشت و درد تخمام هر لحظه اذیتم میکرد ، برای تمام کار نیمه تمامم با سینه هاش برای چند لحظه وداع کردم و نشستم و خودم و لیلا رو آماده تمام کردن کار نیمه تمامم کردم و دستم رو سمت دهنم بردم و از آب دهنم پر کردم و کیرم رو خیس کردم ، مقدار زیادی از تفم رو که قصد افتادن از کیرم داشت رو روی کلاهک کیرم نگه داشتم و برای نیوفتادن روی کصش گذاشتم و شروع به هل دادن کردم ،
زیبایی و تناسب اندام لیلا اعتماد بنفسمو گرفته بود و فکر میکردم فوران آتشفشان شهوت در من باعث بشه زود ارضا بشم ،
با ورود کلاهک کیرم لیلا لذتش رو با آهی کشیده فریاد زد و من با دوتا تلمبه زدن کیرم رو تا نصفه توی کص داغش جا دادم و برای ادامه دادن دستام رو کنارش ستون کردم و بدون اینکه دیدی داشته باشم به تلمبه زدن ادامه دادم و هر بار با صدای آه لیلا فشار کیرم رو کمتر میکردم تا جا باز کنه ،
درد شدیدی در کیرم احساس میکردم و احساس میکردم احتمال ترکیدن کیرم وجود داره و تنگی کص لیلا این درد رو بیشتر میکرد ،
لیلا جفت دستاش رو به صورتم رسوند و با نگاهی به صورت غیر عادیش بوسه به دستاش زدم و لیلا برای بوسیدنم سرم رو سمت خودش کشید ،
آرنج جفت دستام رو کنارش گذاشتم و برای بوسیدن هم لبامون به کنار لبای هم چسبید و بعد از چند بوسه به صورت همدیگه، لیلا که صورت من توی دستاش بود لبامون رو روی هم گذاشت و همراه با ناله هایی که دلنواز بود لبامو به داخل دهنش برد و از خود بیخود شده سرم رو به خودش فشار میداد ،
لیلا تعادل بدنش رو از دست داده بود و صدایی فراتر از آه و شبیه به امان خواستن میداد ،خوشحال از این بودم که قبل از من ارضا میشه تلمبه هام رو محکم تر و با سرعت بیشتری میزدم ،هر لحظه صدا و لرزش لیلا بالاتر میشد و صداش روبروی صورتم بود، سرم رو به بغل سرش بردم و گردنش رو میخوردم ،
دردی که در کیر و تخمام احساس میکردم نمیزاشت به ارضا برسم ، بوی خوش بدن لیلا دیوونم کرده بود ، لیلا یک دقیقه ای رو در اون حالت پیچ و تاب خورد و هر لحظه لذتی که نشون میداد بیشتر میشد ،
دیگه نگران ارضا شدن دوتامون شده بودم ، جای مکیدنم روی گردنش رو داشت قرمز کرده بود ، احساس خیس شدن از عرق رو بین بدنامون احساس میکردم ،بدنم رو بالاتر بدن لیلا گرفتم و لبام رو به بالای سینهاش رسوندم ، لیلا دیگه اون لرزش اندام رو نداشت و داشت نفس های آرومی میکشید و چشماش رو باز کرده بود و دست نوازش به سرم میکشید ،نفهمیدم کی ولی مطمئن بودم ارضا شده ، خسته شده بودم و ضربات کیرم رو کندتر کردم و دوباره دستام رو ستون کردم و با دیدن عقب و جلوی کیرم توی کص لیلا حس بهتری داشتم و ارضا شدنم رو نزدیک احساس میکردم ، برای زدن آخرین تلمبه هام دستام رو جلوتر بردم و کنار دستاش ستون کردم و با نگاهی خمارآلوده توی چشماش شروع به پاشیدن منی توی کص لیلا شدم ،
چنان درد شدیدی در هنگام ارضا شدن احساس کردم که نگران شده بودم ،
میدونستم که خالی شدنم توی کص لیلا پیامدهای سختی داره ولی میتونستم با دادن قرصی این خطر رو دور کنم و با خیال راحت تا آخرین قطرات کیرم رو توی کصش خالی کردم و با دردی که هنوز رفع نشده بود روی بدن لیلا به دنبال تسکین میگشتم،
بعد از پنج دقیقه تمیز کاری تختخواب رو به دیوار چسبودنم و یادم افتاد که چقدر خوابم میاد و به خواب رفتم ،
فقط شورتم رو پوشیده بودم و وقتی بیدار شدم لیلا با شورت و سوتین بغلم خواب بود و کیرم روی لمبر کونش احساس نیاز میکرد ،
با اینکه رابطه منو لیلا برای همیشه خوب نموند ولی بهترین اتفاق زندگیم بود و لیلا میخواست که یک راز بزرگ رو در سینه کوچیکش مدفون کنه.
نوشته: صابر
خیلی مختصر نوشتی این قسمتو. ولی در کل عالی بود دمت گرم
داستان خوبی بود. روان و جذاب. ای کاش بلند تر بود و زوایای مختلف رو پوشش میداد. صحنه های اروتیک خوب بود.
بیشتر بنویس. ممنون
دلیل خوب نمودن رابطه تون رو در ادامه بنویس لطفا ممنون
عالی بود صابر
آحرشم مبهم تموم کردی که همچنان ذهن رو مشغول نگه داری
ایول بهت 👏
خوش بحال لیلا