ریحانه (۱)

1403/03/26
عروسی
 

این داستان بر اساس شنیده هاست نیمی از آن حقیقت و مابقی شاخ برگ های آن می باشد.

اصلا از عروسی خوشم نمیاد چیه یه مشت مرد خایه به دست منتظریم شام بیارن بخوریم بریم گم شیم؟
بابا:تا حالا کسی بهت گفته بود خیلی بیشعوری؟
پرهام:صد بار خودت تا حالا خودت بهم گفتی.خداییش راست میگم چیه این عروسی، اگر عروسی فرناز نبود محال بود بیام.
فرناز دختر عمومه و تقریبا از بچگی باهم بزرگ شدیم و مثل خواهر و برادریم،و اگر عروسی اون نبود نمی‌رفتم، همینطور که پنج شیش ساله عروسی نرفتم.یه کت و شلوار طوسی با جلیقه همرنگ،پیراهن سفید و کراوات مشکی برداشتم با یک جفت کفش چرم مشکی براق پوشیدم موهامم که همیشه کوتاه میکنم یه ساعت طلایی رنگم بستم و آماده شدیم بریم تالار.
این عروسیم مثل بقیه عروسی های مزخرف تموم شد و ساعت های نزدیک به
۱۲ قرار شد بریم باغ(نمیدونم تصورتون از باغ چیه ولی ما تو کرمان بعد عروسی به یک جایی مثل سوله یا هرچی که بیرون شهر باشه و مثل پارتی بزنیم برقصیم میگیم باغ)
باغ رو خودم اوکی کرده بودم حیاط یک کارخونه کوچیک تعطیل شده که یک سالی برای همین کارا اجارش میدن.رسیدم باغ و تازه مراسم جون گرفتم از عموم اینا که ادمای معتقدی بودن بعید بود ولی منتها داماد آدم اهل دلی بود و بساط رو جور کرده بود(عرق)بالاخره میشد یه دلی از عزا در بیاریم و یه حالیم با ببریم از این عروسی.
بعد اینکه ته یه بطری آب معدنی کوچیک عرق رو در آوردم گفتم برم یه قریم وسط مجلس بدم(برای راحتی و عشق و حال بیشتر برقارو کاملا خاموش کردن و فقط نور چراغ گردون گروه ارکستر بود که فضا رو از تاریکی مطلق در آورده بود.
از همون دور دیدم یه دختری با لباس کرم رنگ تا پایین زانوش وسط مجلسه و معلوم میشد واقعا خیلی خورده بود و توی آسمونا بود،رفتم شروع کردم باهاش رقصیدن با اینکه مست بود هیچ گونه لمس غیر عادی با بدنش نداشتم
(واقعا این کار مصداق بارز سواستفاده جنسیست) ساعت های سه شب کیک اوردن یه بطری دیگه عرق رو با کیک خوردم دیگه اینقدر بالا بودم هیچی یادم نمیاد.
بعد از ظهر بود که از خواب بیدار شدم،ولی از فکر اون دختر بیرون نیومدم تصمیم گرفتم زنگ بزنم فرناز آمارش رو بگیرم.
پرهام:سلام فرناز چطوری؟ حالت خوبه؟تبریک میگم عروسیت رو دیشب درست ندیدمت.
فرناز:سلام،بره دیگه ریحانه اصلا گذاشت مارم ببینی؟
پرهام:ریحانه دیگه کیه؟
فرناز:همونی که سه ساعت باهاش می رقصیدی.الان فک کنم خرم نمیفهمم که زنگ زدی آمارش رو از من بگیری و تبریک گفتن بهانت،
قبل اینکه بخوای بپرسی بهت بگم ریحانه خواهر پیمانه(شوهرش)بفهمه پیگیری سرت رو میبره میشناسیش که؟
پرهام:تو شمارش رو بده من اصلا چیکار دارم از تو گرفتم بقیش پا خودم،
یعنی نمیخوای یه کار کوچیک برا من انجام بدی؟
فرناز:برات میفرستم نگی از من گرفتی.فقط بدون که ریحانه اون جوری که تو عروسی بوده نیست.

شماره ای که فرناز فرستاده بود رو گرفتم
ریحانه:الو سلام بفرمایین؟
پرهام:سلام چطوری حالت خوبه؟
ریحانه:ممنون شما؟
پرهام:من اگ سه ساعت با یکی برقصم تا آخر عمر فراموشش نمی کردم دیگه تورو نمی دونم.
ریحانه:خب که چی؟الان چی میخوای؟اصلا شمارمو از کی گرفتی؟
پرهام:گفتم که اگه تایمت آزاده یخورده از وقتت رو به من بدی بریم باهم شام بیرون،برای من افتخاریه که با زیباروترین بانوی مشرق زمین بتونم شام بخورم.
ریحانه:نه،مزاحم نشو.
و تلفن رو قطع کرد.

اگر از داستان خوشتون اومده لایک کنی کامنت بزارین تا پارت های بعدیش رو براتون بزارم❤️

نوشته: مشاهیر


👍 2
👎 24
20801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

987866
2024-06-16 01:49:52 +0330 +0330

ازهرچی ریحانه س متنفرم

0 ❤️

987871
2024-06-16 01:57:35 +0330 +0330

خب بچه کونی از چیه داستان خوشمون اومده باشه چهار خط نوشتی ما چیو لایک کنیم

3 ❤️

987873
2024-06-16 02:04:12 +0330 +0330

نرینی

0 ❤️

987882
2024-06-16 02:56:19 +0330 +0330

کس مغز جونم اولا اینجا داستان سکسی می‌نويسن دوما کلا باید تو پنج قسمت تمومش کنی سوم اینکه اول یچی بنویس بعد ادای نویسنده های بزرگ رو درار

0 ❤️

987883
2024-06-16 02:57:05 +0330 +0330

فکر کنم وقتی داشته توهم میزده تو خیالش از داداش طرف ترسیده در رفته از ما کمک بخواد😅🤣

0 ❤️

987893
2024-06-16 04:33:51 +0330 +0330

خب کیرت کرد این داستان نوشتن داشت؟؟

0 ❤️

987901
2024-06-16 07:12:23 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که

0 ❤️

987915
2024-06-16 11:04:50 +0330 +0330

زر زیادی زدی که

0 ❤️

987933
2024-06-16 15:09:52 +0330 +0330

کیرم تو نوشته هات مشاهیر

0 ❤️

987945
2024-06-16 18:57:41 +0330 +0330

کیر تمام تالار تو کونت وقت مارو گرفتی یه ساعته گوزو
مردم کیک با عرق میخوره؟

0 ❤️

987950
2024-06-16 20:40:34 +0330 +0330

تا اینحاش خوندم که عرق را با کیک خوردین 😂 😂 😂
ریدم توی کل طایفه ات که عرق را با کیک می خورین 😂 😂 😂 😂

0 ❤️

987954
2024-06-16 21:08:16 +0330 +0330

خیلی خوشمزه ایی

0 ❤️

987962
2024-06-16 22:28:36 +0330 +0330

کون مونت میخاره؟

0 ❤️

988039
2024-06-17 15:52:03 +0330 +0330

خیلی از داستانت خوشم اومد پسر ولی نمی‌دونم چرا دیس لایک هم زیادش بود ، حالا زیاد به دل نگیر به این فکر کن که رکورددار دیس شدی ، مهم این که رکورد داری واسه خودت ،
تو میتونی ادامه بدی پسر ، تو میتونی ، رو هم داری که ادامه بدی .

0 ❤️

988046
2024-06-17 17:56:15 +0330 +0330

وای🤣🤣🤣🤣🤣

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها