سکس با عمه بعد عروسی خواهرم

1402/02/13

سلام بر تک تک شهوانی های عزیز داستان سکس با عمه ناتنی هست پس اسم ها مستعار من رضا 19سالمه و عمه سارا 24 سالشه ماجرا بر میگرده به بهمن 1401 عروسی خواهرم من با سارا خیلی راحت بودم همیشه تو ی خونه با تاپ و شلوار و با لباس باز توی خونه جلوم رفت وامد می کرد حتی چندباریم ماساژش دادم و از وقتی که با سکس و بدن خانوم ها آشنا شدم کراشم همیشه سارا بود از 15سالگی سوژه جقم بود تا اینکه روز عروسی خواهرم رسید راستی من قدم 178ووزنم 85کیلو و کیرمم 16سانته البته مثل بعضی ها خرکیر نیستم من رفته بودم خوشتیپ کرده بودم اومد دنبال عموم خونه شون که سارا از داخل اتاق صدام کرد گفت رضا بیا کمک کن رفتم داخل داشت لباس مجلسی سکسی شو میپوشید بهش گفتم مجبوری اینو بپوشی خیلی تنگ اینا گفت چیکار کنم عروسی برادرزادم باهاش کمک کردم لباس پوشید وخیلی دستمالیش کردم وقتی تموم شد ماچم کردو گفت مرسی اونجا بود کیرم شق شق شد چون بلغم کرده بو متوجه شقی شد و بایه پوزخند از اتاق زد بیرون منم داشتم از شهوت میمردم رفتم با بیرون رفتیم عروس کشون وعرق خوردیم مست مست بودم عروسیم توی تالار نبود خونه خاله که سه طبقه داشت گرفتیم بعد نوبت رقص با عروس شد همه داشتن باهاش می رقصید مامان منو هل گفت برو ابجی ت رو همراهی کن سارا داشت با خواهرم می‌رقصید منم رفتم وسط مست و حشری بودم فقط با سارا می‌رقصید به جا خواهرم 😂 فیلم های عروسی دیدم خیلی ضایع بود هم کیرم میمالیدم به سارا به کوصش به کونش تا اینکه یه فشار از پشت دادم متوجع شد اخم کرد ولی خندید از جمعیت اومدم بیرون رفتم یه گوشه با دوستام سیگار میکشدم که یهویی سارا دیدم داره میره طبقه سوم خونه با خودم گفتم منم برم خونه خالیه چرا میرع اونجا منم رفتم دنبالش دیدم تنها نشسته گریه میکنه رفتم نشستم کنارش گفتم چی شده گفت دوست پسر که خیلی دوسش داشته میخواسته بیاد خواستگاریش باهاش بهم زده سر گذاشت روی شونم منم مست بودم دست از پشت انداختم روی کون خوش فرمش زیادم بزرگ نبود ولی خوش فرم بودم با مه مه های اناریش یواش یواش داشتم کونش میمالیدم دلداریش میدادم صورتش رو بوس کردم اونم صورتم بوس کردیهو لب ش رو خوردم لب ها مون بهم قفل شدم یکم لب هاش خوردم ازم جدا شد ولی من ول کن نبود دست شو گرفتم از پشت بغلش کردم قربون صدقش میرفت التماس کرد ول ش کنم یکی میاد آبرومون میره منم پریدم در قفل کردم رفتم دوباره از لب گرفتم اونم قسمم داد به یه شرط همراهیم میکنه به کسی نگم منم قسم خوردم دیدم لباس مجلسی مزاحم داد بالا جوراب شلواری تا زانو در اوردم شورتم کشید من چی دیدم یه کص و کون جمع جور یکم رنگش تیره بود ولی سرخ و خوردنی شروع کردم به خوردن کوص و کون ش خیلی خوشمزه بود اونم دست توی شلوارم بود همش قربون صدقم میرفت میگفت عجب کیر شقی داری دو سه دقیقه کوص خوردم شلوارم درآوردم کیر دادم گرفت تو دست برام جق میزدم منم کوصش میمالدم دست بردم بالاتر چون با اب کص خیس بود راحت رفت توی سوراخ کونش فهمیدم دوست پسرش کار برام راحت کرده چرخیدم حالت داگی کردم یه تف انداختم سرکیرم کردم داخل کونش لامصب مکش داش خیلی داغ بود کونش شروع کردم به تلمبه زدن اونم فقط ناله میکرد منم بیشتر دیونه میشدم سرعت م رو بیشتر کردم فقط عمه جونم کوص ش رو میمالید یهو تخمام سوخت ابم رو داخل کونش خالی با اااه بلند بعدش از پرسیدم ارضا شدی گفت نه من رفتم زیرش شروع کردم خوردن کوص سرخ که بعد چند دقیقه یهو سرم فشار داد به کوص اب کوص ریخت تو دهنم تف کردم بعد از لب گرفتم ازم تشکر کرد که حالش خوب کردم منم خیلی با پروویی گفتم از کیر تشکر کن اونم خندید یه بوس کیر کردم خودمون رو جمع و جور کردیم رفتیم پایین ادامه عروسی شب خوابیدم صبح که بیدار شدم با صحنه ای مواجه شدم که قلب شکست بهم پیام داده بود اتفاق دیشب فراموش کنم و زیاد درو و برش آفتابی نشم و گفت نمی خواد مثل قبل باهام صمیمی باشه من بهش پیام دادم واقعا 😟😟قبلم شکست بعد این پیام دیگه نه پیامم رو جواب داد نه زنگ میزدم و مثل قبلا باهام رفتار نمیکنه پیشم با حجاب عمو ها هم تعجب کردم اونم بالا رفتن سنم رو بهانه کرده بود الان که داستان براتون می نویسم کلا ارتباطم باهاش قطع کردم مثل اینکه برام وجود نداره …

نوشته: محسن x


👍 6
👎 17
159401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926143
2023-05-03 00:35:05 +0330 +0330

وقتی مشخص میشه خواستگار عمه یه قزوینی مخفی بوده و تمام مدت داشته واسه خودت نقشه میکشیده! 😀

2 ❤️

926170
2023-05-03 02:31:16 +0330 +0330

خدایی دمت گرم تو هم به کسی نگفتی😆

1 ❤️

926174
2023-05-03 03:07:32 +0330 +0330

خالی بند جقی
اونجاست که گفتی آب گویش ریخت تو دهنت سوتی بدی دادی
برو جقتو بزن

1 ❤️

926194
2023-05-03 07:16:21 +0330 +0330

19 سالت باشه و قدت 178 و وزنت 85 دودولت هم بزور 1/6، عرق هم بخوری، کسخل هم باشی، این میشه داستانت،

1 ❤️

926219
2023-05-03 11:17:54 +0330 +0330

کل داستانت ی طرف اما اینکه گفتی (((((یهو سرم فشار داد به کوص اب کوص ریخت تو دهنم ))) حال کردم و ارضام کردی

1 ❤️

926241
2023-05-03 15:05:28 +0330 +0330

تخمی ریدم به این داستان نوشتنت اون فیلمه رو دیدی که تو عروسی از سکس خونه رو به رویی فیلم برداری میکنن اومدی داستان اونو نوشتی؟ جقی

0 ❤️

926250
2023-05-03 17:10:50 +0330 +0330

ننویس

0 ❤️

926260
2023-05-03 19:11:06 +0330 +0330

وقتی داری داستان می‌نویسی دستتو‌از رو کیرت بردار که انقد اشتباه و کسشر تایپ نکنی، جقی 🤣🤣🤣

0 ❤️

926266
2023-05-03 20:30:11 +0330 +0330

ننویس خو
داستانت مخرفه داگی

0 ❤️

926268
2023-05-03 20:57:02 +0330 +0330

شرط می بندم تا حالا از صد متری کص هم رد نشدی مجلوق دیگه ننویس کونی خان

0 ❤️

926336
2023-05-04 02:33:51 +0330 +0330

عمه تو دوست داری تو رو هم بون سر جهاز از کونت استفاده کنند

0 ❤️

979118
2024-04-10 01:31:14 +0330 +0330

نه به سکس با محارم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها