با درود به کاربران شهوانی
این گوشه تاریک زندگی بنده هست و خیلی پشیمانم
اسمم عماد هست وشغلم مکانیک و ۳۵سالمه ومجرد و سواد آنچنانی ندارم ولی استعداد بسیار بالایی دارم با حافظه قوی هشت سال پیش کاری تو عراق پیشنهاد شد با حقوق خوب از آنجا که مجرد بودم قبول کردم و رفتم عراق شهر کرکوک
کارم خوب بود و به مادر پیرم هر ماه پولی میفرستادم
اول که رفتم با زبان عربی مشکل داشتم چون بنده اهل سلماس هستم به زبانهای آذری و کردی و ارمنی تسلط دارم
کم کم اونجا هم ترکمن وکرد بودن مردمانشون و اهل سنت
چون دوست دختری اونجا پیدا کرده بودم عربی بهم یاد داد دو سال بعد داعش یک شبه اونجا را تصرف کرد مردم غافل گیر شدن روزهای اول با شخصی ها کار نداشتند یک ماه گذشت که شروع کردن به کشتن مردم مثلاً امام جماعت ها را میکشتن
پدر دوست دختر ما هم کشته شد البته معلوم نشد که داعش کشته باشه چون نحوه کشته شدنش فرق میکرد بخاطر همین دوست دخترم اومد پیشم منم از ترسم ریشم مثل داعشیها گذاشتم راه برگشت هم نبود اگر میفهمیدن که ایرانی هستم در جا میکشتن دوست دخترم به من نماز خواندن اهل سنت یاد داد که برم نماز جمعه اگر نمیرفتی شلاق میزدن بروز یکی از مشتریانم منو دید گفت اوستا دنبالت گشتم فکر کردم رفتی یا کشتنت گفت چند تا ماشین هست باید بیای روشن کنی گفتم کار نمیکنم از ترس داعش گفت نترس منم عضو داعش شدم خلاصه از ترسم رفتم بیرون شهر بودن رفتم سریع روشن کردم ایرادهای جزیی داشتن برام جالب بود پول هم دادن و تشکر کردن روز بعد هم اومدن منو بردن مجبور بودم برم هنگام کار یکی اومد گفت مجاهد خسته نباشی جوابش دادم بعد گفت دیزل هم بلدی گفتم آره ترسیدم بگم نه اگر میگفتم نه بعد میفهمیدن مردنم حتمی بود
بعد گفت بعد کار بیا پیشم اسمش هم گفت بعد کار رفتم پیشش گفت بریم پیش غنایم رفتیم چند تا نفر بر واذوات سنگین مثل توپ دوشیکا ضد هوایی اینا بود گفت اگر نفر تعمیر کنی اینقدر بهت میدم گفتم چشم انگار براشون پول ارزش نداشت دلار با بسته میدادن حوصله شمردن نداشتن
طی چند روز نفر برها که فقط مشکل سوخت داشتن تحویل دادم فکر کردم دست از سرم بر میدارن که چند روز بعد اومدن و شاکی بودن که چرا دیگه نمیای مجبور بودم بعد ازم پرسیدن داعش چطوره گفتم خوبه و شروع به تعریف از داعش و ابوبکر بغدادی کردم که گفتن باید بیعت کنی از ترسم خودمو خوشحال نشون دادم بعدش بردنم تو بیابونی که پایگاهشون بود و برای اولین بار اون لعنتی را دیدم و بیعت کردم تو دلم همش بهش فروش میدادم و عرق کرده بودم
بعدش پنج تا بسته صد دلاری بهم دادن و بهم تبریک میگفتن
من همیشه پشت خط بودم بخاطر تعمیرات بروز چند تا زن آوردن برای فروش ایزدی بودن یکی از یکی زیباتر و خوش هیکل منکه هر شب خونه میرفتم و با دوست دخترم سکس میکردم نیازی نداشتم که یکی از اونها گفت این ثواب داره یکی بخر منم با اکراه دختر جوانی که ۲۰سالش بود انتخاب کردم ۵۰۰ دلار هم پول دادم به دختره گفتم نترس من کاری ندارم بشین تو ماشین چون مکانیک بودم از هر ماشینی که خوشم میومد میرفتم خونه بعد کار بردم خانه که دوست دخترم قشقرقی بپا کرد گفتم اینو زوری دادن بهم که آرومتر شد و دیگه با دختره کاری نداشت چند روز بعد که با دختره که اسمش روژان بود اخت شد و یک شب که پریود بود و حوصله خودش هم نداشت گفت امشب با روژان باش که از روژان پرسیدم تو چی میگی اونم لبخندی زد و رفت پیش دوستم چند دقیقه بعد روژان لخت اومد پیشم باور نمیکردم اون باشه اندام به اون زیبایی تو فیلمها هم ندیده بودم سینه ۷۰کون رو به بالا کمر باریک که با خجالت داشت میومد جلو من هنگ کرده بودم از زیباییش اغوشمو باز کردم اومد تو بغلم و همش میبوسدم لب سینه تمام بدنش لیس زدم و بعد رفتم لای پاش خودم هم لخت شدم و کیرمو گذاشتم در کوسش چشماشو بسته بود چه کوسی داشت انگار نقاشی کرده بودن خط کوسشو
یواش فشار دادم تو چند سانتی رفته بود تو که فهمیدم پرده داره کشیدم بیرون با خودم کلنجار میرفتم که این کار درست نیست چشماشو باز کرد وگفت چرا در آوردی گفتم تو که باکره هستی گفت خودم خواستم امشب پردمو تو بزنی باز دلم راضی نبود روژان رفت پیش دوست دخترم و قضیه را گفت اونم که اصلاً حوصله نداشت صدام کرد گفت خودش از من خواسته منم راضی اونم راضی گفتم باشه پس گفت میخام نگاه کنم چطور پرده میزنی خلاصه دوباره کیرم راست شد خوابوندم رو تخت و افتادم روش که دوست دخترم گفت بشین لای پاش ویخام ببینم گفت اگر خوب بکنی امشب بهت کون میدم خلاصه کیرمو یواش فرستادم تا پرده گفتم آماده گفت بزن که با یک فشار کوچک لای پاش پر خون شد که دوست دخترم اومد روژانو بوسید ومنم بوسید گفت در نیار همینطوری با خونش بکن که حدود ۱۵ دقیقه که رو کار بودم روژان هم دو بار ارضا شد منم که اصلاً دوست ندارم بریزم بیرون ریختم تو کوسش که بیحال افتادم روش و لب میگرفتم بعد بلند شدم و دوست دخترم کیرمو برام تمیز کرد و گفت برای راند کون آمادگی داری با سرم اشاره کردم اره دوستان تو داعش کسانی بودن که زنها را میکردن بعد میفهمیدن حامله شده میبردن دور از چشم همه سر به نیست میکردن حالا میخام مقایسه کنم داعش را با آخوندا تو افراط برابرند اونها با زن مسلمان کاری ندارند ولی آخوندها با زن کافر کاری ندارن البته هر دو از نظر من مردوده داعش هم سنگ اسلام به سینه میزنه آخوندها هم داعش هم بخاطر پول اومده آخوندها هم همینطور داعش هم پول زور از مردم آخوندها هم میگیرن تشابه زیادی بین این دو هست دوستان گرامی اگر از قلم بنده خوشتون اومده باشه لطفاً نظرتون بنویسید البته بعضی از دوستان هستن که فحش میدن که اونها از خونواده خودشون میگن که چطوری تربیت شدن البته نقد با فحش فرق داره دوستان
نوشته: تواب
راستی فرق تو با داعشی ها, اونا میکنن میکشن تو میکنی نمیکشی! جای تشکر داره
چرت وپرت محض گفتی .اصلا داعش کرکوک رو نگرفته بود .چرا چرت و پرت میگی .داعش موصل .تکریت و انبار و فلوجه رو گرفت ولی کرکوک رو نه
اصل داستان اینه که افرادداعش اومدن واسه بیعت گرفتن توترفتی بعد که مخالفت کردی به زور بردنت و هرشب سر دستشون میکردت بعد چندوقت که خوب گشاد شری یک شب یکی از یاراشو میاره ومیگه من امشب حال ندارم توبکنش بس که بهشون دادی مخت گوزیده و توهم کردن گرفتی
بروبابا ماروچی فرض کردی اینی که تومیگی که همه میرن عصو داعش میشن غذا خوب پول خوب جای خوب کس خوب
1- دوشیکا نیست و دوشکا به زبان روسی و دشکا با تلفظ تعداد به زبان انگلیسی است دوما دوشکا یک مسلسل نیمه سنگین است نه توپ ضد هوایی!! این اولین چاخانت!
2- ابوبکر بغدادی در محلی سری جنگ رو فرماندهی میکرد هرگز خودش به خط مقدم نمیومد و با هر چاقالی خودش شخصا بیعت نمیکرد!!
3- تو جزو داعش بودی یعنی غنادم حقت بوده پس فروختنت دختر بهت بی معنیه فروش و پول گرفتن برای غریبه ها بود نه افراد خود داعش!!
4- یه جا میگی اینقدر پول داشتن که حوصله شمردن نداشتن بسته های صد دلاری رو همینجوری میدادن یه جا میگی به خاطر پنج تا دونه صد دلاری برده فروشی میکردن کدومو باور کنیم؟
5- دوست دخترت خودش دختر باکره خوشگلترو راضی کرد بهت بده؟ زنا در حالت عادی هم اینقدر بخشنده نیستن وای به وقتی که پریودن با خودشونم دعوا دارن!!
اصل ماجرا: وقتی عراق به هم ریخت اینم مثل خیلیای دیگه قاچاقی رفت کردستان عراق که ماشین گرونقیمت دزدی از کردا بخره بیاره اینور آبش کنه که به دست داعش افتاد! از ماههایی که اونجا گذروند اطلاع دقیقی در دسترس نیست ولی ظاهرا لقبش چاقال الدین ایوبی بوده!!! 🤤
اینو بگو ابوبکر بغدادی چن بار کونت گذاشت؟اخه کونی تو توی کالاف دیوتی هم عنبری خدماتی هسی الان داعشی شدی
کسشعر ترین مزخرف ترین چرت ترین کیری ترین داستان عمرم ایزدی اوردن اخه کونی قد دهنت حرف بزن کسکش
خواب قشنگی دیده بودی پاشو عامو صبح شد باید بری گاراژ مغازه مکانیکی رو آب و جارو کنی تا اوستا بیاد
پاشوووو دیر شد
داعشی از کون دادنت ننوشتی چرا تو که به این خوبی از آخوند و داعشی تعریف کردی از کون کردنهاشون ننوشتی ی سوال دوست دخترت پرده اش را به کی داده بود اسگل گچ مغز بعد خنگ خدا پرده مگه دیواره کردی فهمیدی یارو پرده داره خیلی باحالی چاقال
ژانر داعشی نخونده بودم تاحالا که به لطف کصتان جنابعالی خوندم
این ِآخری ها انگار قسمت ترجمه گوگل درست کار نمی کرد
پیام اختلاقیت خواجه شد
جقی داعش کی کرکوک را گرفت این اولین دروغت بعد دختران ایزدی را در سوریه میفروختند نه در خود کرکوک کرکوک اصلا دست داعش نیافتاد کیرم به سر تاپای هیکلت و کل خاندانت که دیگه از این کسشعرا ننویسی اوسکل جقی
من در عجب این دو نفری که لایک کردند موندم. خخخخ
خب دهن سرویس بقیشم بگو دیگه حاملش کردی یا نه🤣🤣🤣
مردک این همه چرت و پرت نوشتی که اخرش بگی آخوندا مثل داعشی ها هستن؟؟؟ 🤣🤣 نمیگم اخوندا خوبن ولی تو هم کمتر زر بزن
داعشیا منو نمیخوان؟؟؟ دلار مفت کص مفت تازه ثواب هم داره ولی جنگ نمیرم فقط همون عقب مقباا چایی درست میکنم برا مجاهدا😂
هرچند زر زدی ولی خداروشکر یه عده مرد رفتن جنگیدن و این کصکشا پاشون به این مملکت و ناموس ایرونی نرسید
وگرنه الان داشتیم به جای کصتان تو ، داستان های واقعی سکس ابوخالدالشقی رو با خواهر مادر ایرانی میخوندیم
یکم به نظرم تخیلی اومد ولی منطقت تا حد زیادی با عقل جور در میومد.
زنان عرب هم با چند همسری شوهرانشون میدونم مشکلی ندارن
بنویس مجاهد ادامش را
چی شد عاقبتت ؟ چطور ازشون جدا شدی ؟
الان عراقی ؟
دوست داشتی جواب بده
کسخل بخدا راحتی🤣
به ابوبکر هم فروش دادی
کس عراقی هم کردی
اونام کسخل مسخل
دوتا کون عراقی هم میکردی والا
بابای دختره هم تو داستانت کشتی تا باور کنیم چطور با دختر عرب سکس میکردی هر شب!