زینب همکار حشری

1402/06/24

سلام
من پوریا هستم
این خاطره که می‌خوام برای شما بنویسم مربوط به ۲سال پیشه
من در یکی از شرکت های بزرگ کار میکردم
اوایل بخاطر زیاد بودن افراد شاغل در این شرکت من کسیو نمی‌شناختم
من یه ادم شاد و شیطون هستم
و برام سخت بود که با کسی در ارتباط نباشم اونم ۱۲ساعت تمام
پس شروع به دوست شدن با افراد کردم تا جایی که بعد از ۳ماه افراد دیگه از بخش های دیگه منو میشناختن ولی سرپرست ما که ۱۹سال در شرکت بودو نمی‌شناختن
و در این میان یکی از خانم های که باهم هم سرویس بودیم
نظر منو به خودش جلب کرد
(ی خانم ۳۵ساله که قدش ۱/۵۵بود و سینه های بزرگی داشت و کمی هم پهلو
اینارو بعد اینکه به خونم آمد دیدم)
و من
(قدم۱/۸۸وسنمم۲۵بودهیکلمم بد نیست ی بدن معمولی پرمو فیس خوبی هم دارم و وزنمم ۹۵بود)
و همیشه میخواستم که با اون حرف بزنم ولی جلوی خودمو می‌گرفتم
وهم خجالت می‌کشیدم
بعد حدود یک ماه کم کم با زینب سلام و علیک میکردم و در همین حد بود
تا یک روز من یه عنوان نیروی کمکی به بخش دیگه رفتم که دیدم زینب هم اونجاست
و منو با دوتا از بچه‌ای هم کار منو فرستادن آنجا
باهم حرف زدیم و میونه ما کمی گرم تر شد
و بعد از اون روز با دیدار های که گه گذاری در سرویس داشتیم باهم حرف می‌زدیم
تا این که یک روز من بدون منظور به زینب گفتم کی میخواد الان بره خونه برای خودش شام درست کنه
گفت مگه خانمت نیست
گفتن نه پا به ماه هست الان خونی مامانش رفته وتا چند وقت بعد زایمان هم بر نمی‌کرده
که زینب گفت میخوای من بیام برات شام بپزم
من که فکر کردم یه شوخیه گفتم از خدامه
و بعد ازم شماره خواست منم با تعجب شماره رو دادم و ازم آدرس خواست دادم
خونی اونا با ما ۲دقیقه پیاده راه بود
من با خودم گفتم نمیاد
من رفتم خونه و مثل همیشه حمام و رو تخت ولو شدم که دیدم دور ساعت ۹بد که گوشیم زنگ خورد
و داشتم صدای زنونه پشت خط خوابو از چشام پروند
زینب بود گفت خونت کدوم واحد بود من از پنجره بیرون و نگه کردم و از تعجب شاخ درآورده بودم و رفتم درو باز کردم و گیج و منگ بدم بی اختیار رفتم کتری رو سر گذاشتم و زینب آمد تو سلام و احوالپرسی کردم و چایی زدم آوردن و کمی نشستیم
گیج بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم میدونستم این یه مهمانی نیست و عملا یه قرار خونه خالیه ولی نمیدونستم باید چیکار کنم
یا ترس اینو داشتم که بخواد بگام بده نمیدونم آن لحظه به هزار تا چیز همزمان فکر میکردم
زینب این سر در کمی رو درمان دید و فهمید که من بار اولمه که یکی و آوردم خونم ونمیدونم باید الان چیکار کنم
پدر همین حال کیرم داشت میترکید ولی من گیج بودم انگار چیزی جلومو می‌گرفت
بعد زدم فوتبال که زینب گفت فوتبال اینجوری حال نمیده ی بالشت با پتو بیار دراز بکشیم ببینیم
ومن مثل بچه های خوب رفتم آوردم و آمد دراز کشید ومن خواستم برم که گفت کجا من گفتم میرم آب بخورم میام
و رفتم آشپزخونه و آب خوردم آمدم کنارش نشستم که گفت دراز بکش
منم دراز کشیدم و بعد چند دقیقه دیدم پاشو گذاشت رو پام حس کردم پاش لخته و دستشو گذاشت رو شکمم و داشت نوازش میکرد و کم کم تیشرتمو داد بالا و منم دلو جرات پیدا کردم و چرخیدم طرفش و دستمو گذاشتم رو باسنش که فهمیدم فقط شرت پاشه و آروم آروم رون پاشو نوازش کردم و یه بوس از لباش کردم و دستشو بردم رو کیرم که یهو گفت این چیه
(کیرمن کلا ۱۷سانته ولی خیلی کلفته کلفتی دورش ۹سانته)
و دوباره دستشو برد تو شورتم و گفت مثل این که امشب من باید از وسط چاک بخورم
بعد من لباسشو در آوردم و از پشت سوتین داشتم از بزرگی ممه هاش چشام از حدقه در اومد خیلی بزرگ بودن یه سینه ۹۰ رو روی یه همچین قدی خیلی دیگه تو رخ میزنه تازه فهمیدم که چرا همیشه لباس گشاد میپوشه و به شروع کردم به خوردن ممه هاش حالا دیگه من داشتم ممه هاشو می‌کندم و صدای آهو نالش کم کم کل خونه رو برداشته بود
منم که ۷ماه بود سکس نکرده بودم دیگه وحشی شده بودم
و بعد در یک چشم به هم زدن لخت لخت شدم و آرم شرتشو در آوردن و ی کس شیو شده کوچولو چلم ظاهر شد و آرم آمدم رباره ممه هاشو خوردن وبا دستم با کسشو ور میرفتم کش آنقدر خیس شده بود که آبش راه افتاده بود آروم کیرمو روی کسش تنظیم کردم و آروم هل دادن که تو نرفت دوباره با کمی زور تقه زدم که نصف کیرم با فشار رفت تو که دیدم یه آه بلند کشید و منو بغل کرد و می‌لرزید
من واقعا انتظار نداشتم آنقدر زود ارضا شده
من احساس میکردم که کیرم داره له میشه زیر فشار کسش از بس که تنگ بود
کمی مکث کردم و بوسش کرم ممه هاشو خوردم بعد دو سه دقیقه آروم شروع کردم به تلمبه زدن که دیدم داره مثل مار به خودش میپیچه
من دیگه دست خودم نبود فقط میخواستم بکنم که سرعت بردم بالاتر که یهو منو با پاهاش گرفت و دستشو دور گردنم حلقه کرد گفت یواش من الان دوساله که سکس نکردم یه خورده آروم تر
و من دوباره شروع به کار کردم بعد دو سه دقیقه دیدم دوباره آهو ناله هاشو دارن اوج میگیرن من سرعت و بیشتر کردم که یک دفعه دوباره شروع به لرزش کرد و من ادامه می دادم که خودشو لقب کشید
گفت بزار یکم آروم بشم منم دراز کشیدم بغلش و اونم با کیرم ور میرفتم که دیدم بعد ۴یا۵ دقیقه آمد رو کیرم نشست و شروع با بالا و پایین کرد
من از دیدن تکون خوردنای شدید پستونش داشتم لذت میبرم که دیدم ایستاد به طرف خودم کشیدم و بغلش کردم و شروع به تلمبه زدن کردم و دوباره شروع به لرزش کرد و من احساس کردم که داره این میاد و برش گرداندم چندتا تلمبه سنگین زدم و مرموز در آوردم و اولین جهش آبم رفت رو صورتش و بقیه هم رو سینه و شکم خالی کردم
و مثل جنازه افتادم بغل دستش و چند دقیقه همون جا ماندم و بعد زینب بلند شد دوش گرفت من رفتم دوش گرفتم زینب رفت خونش
منو زینب چندین بار باهم سکس کردیم و حتی چند بار با رفیق آمد و هنوز هم با هر دوی اونا در ارتباطم

نوشته: single rider


👍 14
👎 17
69501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

947595
2023-09-15 23:34:26 +0330 +0330

کسشعر پر از غلط، تو اگرکیرت قطرش نه سانته که به کیر خر گفتی زکی، اگر محیطش نه سانته که اسمش چول میشه، تا حالا توی شهوانی زن دایی و زن عمو و خاله وسایر اقوام نزدیک جتده پا به رکاب بودند، اخیرا هم همکارها هم به خیل این جماعت پیوسته

2 ❤️

947596
2023-09-15 23:35:50 +0330 +0330

کسشعر محض
ننویس دیگه جقی

0 ❤️

947612
2023-09-16 00:30:22 +0330 +0330

باشه نصف شرکتو کردی

0 ❤️

947616
2023-09-16 00:41:24 +0330 +0330

اخ امان از این زینبها

0 ❤️

947628
2023-09-16 01:16:31 +0330 +0330

دستتو موقع نوشتن از شورتت در بیار بفهمیم چی نوشتی!
یا اول برو جقتو بزن مسلط تر بنویسی.

2 ❤️

947629
2023-09-16 01:18:19 +0330 +0330

لطفاً دستتو از تو شورتت در بیار
خودتو کثیف کردی

1 ❤️

947677
2023-09-16 05:56:34 +0330 +0330

کیرم تو دهنت با این طرز نوشتنت
خو کسکش همزمان با نوشتن جق نزن بفهمیم چه گوهی خوردی
کیرم به اول و آخرت

1 ❤️

947689
2023-09-16 07:38:33 +0330 +0330

بچگیاتو گاییدم که وقت نکردی خواندن و نوشتن رو یاد بگیری مجلوق

1 ❤️

947709
2023-09-16 11:05:25 +0330 +0330

در حال جق زدن داستان ننویس جوجولی

0 ❤️

947821
2023-09-17 01:36:21 +0330 +0330

افتضاح به تمام معنابود

0 ❤️

947877
2023-09-17 09:22:16 +0330 +0330

خواهش میکنم زمان نوشتن داستان تحمل کنید. دوستان دستی که چرب باشه روی کیبورد اثر میذاره و نتیجه میشه داستان این شکلی نوشتن.
لطفا زمان نوشتن داستان به طرز ریدن مادرتون فکر کنید تا بتونید داستانتون رو بدون دست بردن در خشتک تموم کنید

0 ❤️

947886
2023-09-17 10:22:47 +0330 +0330

منو زینب چندین بار باهم سکس کردیم و چند بار با رفیق آمد؟
کیرم‌ دهن‌ معلم ادبیاتت که هیچی بهت یاد نداد
آقا تریسامم زده ولی حرف زدن بلد نیست
فک کنم نویستده افغانی باشه

0 ❤️

955871
2023-11-02 12:51:29 +0330 +0330

ارواح توکونت هفت ماه نکردی بعد این همه تلمبه زدی کونی کیرعامو جانی بهدپهنا توکونت که دروغ نگی ابنی

0 ❤️