ساناز بعد از 8 سال

1392/05/18

تا الان چندتا خاطره اینجا نوشتم که با استقبال گسترده دوستان روبه رو شده ، مخواستم از همین تربون اعلام کنم که منم دوستتون دارم .
این خاطره ایندفعه یکمی برام جالب بود چرا که به دختری رسیدم که 8 سال منتظر رسیدن بهش بودم
8 سال پیش تو یکی از شبکه های اجتماعی باهاش دوست شدم چند باری هم دیگرو دیدیم و بعد رابطه بر قرار نمیشد ، تا اینکه من ازدواج کردم و اونم بعدا دوست پسر و نامزد داشت .
رابطه دوستانه مثل دوستای عادی همیشه ادامه داشت ، با اینکه من بعد از ازدواج با بیشتر از 10 تا دختر سکس کرده بودم اما یه جوری به ساناز نمیرسیدم
شاید چون خیلی خوشگل بود و منم دوسش داشتم ، نمیخواستم رابطه با سکس خراب بشه ، شاید منتظر اشاره ساناز نشسته بودم .
همیشه اینجوری ادامه داشت و به بقل کردن و بوسیدن تموم میشد تا هفته پیش که واسه کمک به پایان نامش به خونشون رفتم ، مادرش توی سالن مهمون داشت و زیاد از حال ما خبردار نمیشد ، منم کارمو میکردمو دستی به سر و گوش ساناز میکشیدم البته با حفظ وضع همیشگی تا اینکه یه چند باری لبشو بوسیدم و یه ذره گوششو خوردم و اونم استقبال میکرد ، از خونشون که اومدم بیرون سر اولین چهارراه به من زنگ زد گفت چیزی جا نزاشتی ؟
گفتم وسیله نه ، اما یه چیزی مونده ، بعد کلی اسرار ساناز فقط بهش گفتم که دوست دارم و دوست دارم یه ذره با هم تنها باشیم . فرداشم با هم اس ام اس بازی کردیم و یه کم از احساسات گفتیم .
تا اینکه دیروز صبح به من زنگ زد و گفت که از ساعت 3 تا 5 خونه تنهاست ، منم سریع جمع و جور کردم و خونه دوش گرفتم و صفایی دادم به خودم به سمت خونشون جرکت کردم ، تو راه هم یه بسته کاندوم خریدم که اگه میشد به آرزوم برسم ، بهونه ای نباشه .
وقتی رسیدم سانازم آماده بود ، دوش گرفته ، و تروتمیز به یه لباس بلند که بهتر میشد سایه بدنشو تو نور دید ، بالاخره بعد از 8 سال به آرزوم نزدیک شده بودم نمیدونسم که اصلا میخوام این سکس و یا نه اما بعد از 10 دقیقه روی مبل لبای سانازو میخوردم ، آروم زیر گوشش گفتم دیگه نمیخوام کنترل کنم خودمو ، اونم گفت منم !!!
بقلش کردم و بردم رو تخت خودش به سرعت لب و گوش و گردن و… خوردن
نفسای ساناز به شماره افتاده بود منم که اصلا نفس نمیکشیدم ، دستمو بردم سمت سینهاش و شروع کردم با مالیدن و در آوردن سینه هاش ، قشنگ ترین سینه ای که تا حالا دیده بودم ، نه بزرگ نه کوچیک سفت و اندازه دستم
اونقدر سینه و گردنشو خوردم که دیگه فقط زیر لب میگفت میخوام ، ، !
پیرهنشو از پاش بیرون کشیدم و شلوار خودمم در آوردم دوباره افتادم روی ساناز و کیر راست شدم و از روی شرت روی کسش میکشیدم ، بعد اومدم پایینتر و اول از روی شرت یکم چوچلشو خوردم و آروم دست انداختم شرتشو در آوردم
کسش او ن چیزی که من منتظر بودم نبود اما معلوم بود حسابی به خودش رسیده ، شروع کردم به خوردن بالای کسشو با دست همزمان میمالیدم و کم کم انگشت میکردم تو کسش ، تا اینکه دیگه طاقتش تموم شد و داد زد زود باش ، خیلی وقته منتظر این لحظم !
منم سریع شرت خودمو درآوردم و کاندوم کشیدم رو کیرم که بد جوری راست شده بود ، رفتم بالا که لبشو بخورم خودش دست انداخت کیر منو کرد تو ، بعد یه آهی کشید و گفت وای خدایا مرسی ، منم اصلا نمیدونسم چیکار کنم ، انگار به آرزوم رسیده باشم .
شروع کردم به آرومی تلمبه زدن توی کس ساناز ، همش با خودم مرور میکردم که الان کیرم تا ته توی کس سانازه که ساناز طاقت تلمبه زندن آروم نداشت ،
بلند شد و منو هول داد عقب خوش نشست رو کیرم و شروع کرد بالا پایین رفتن ، بعد از 3-4 دقیقه به این حالت دیگه ساناز نای بالا پایین نداشت و یه آه ه کشید و ارضا شد و منو همون جوری بقل کرد به آرومی ادامه داد .
یواش که کیرم از کسش در نیاد برش گردوندم و با تمام فشار شروع به تلمبه زدن کردم ، کم کم داشت آبم میومداما نمیخواستم اصلا تموم بشه ، سرعتمم دیگه نمیشد کم کنم
آبم با تمام فشار در حال تلمبه زدن خالی شد و منم هنوز داشتم تلمبه میزدم ، بعد کم کم سرعتمو کمکردم و صبرکردم کیرم که حالا کوچیک شده بود خودش از کس ساناز بیاد بیرون
بالاخره تموم شد و من به تنها کس نکرده زندگیم رسیدم ، اما دوست داشتم سر جاشه و نمیخوام سانازو از دست بدم برای همین فکر میکنم که با یه فاصله ای که خوره بازی نباشه بازم باهاش سکس داشته باشم ، اگه باحال بود داستانشو مینویسم ، چون هنوز یه عالمه پوزشنایی که من دوست دارم مونده که باهاش امتحان کنم ، ساکم برام نزده ، شایدم به بار دلم بخواد از پشت امتحان کنم .
منتظر الطاف شما دوستان محترم هستم.

نوشته: امیر


👍 0
👎 0
79065 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

394987
2013-08-09 10:43:48 +0430 +0430

تخمی تخیلی، ننویس. . . . . . . . .
واقعا زن داری؟ چه راحت هم با خانواد‌ه شون رفت و آمد داری! جلقو نیستی؟ بگو، خجالت نکش. زنت چی؟ اون هم مثل تو 10 تا دوست پسر داره؟ از اون‌ها هم برامون می‌نوشتی دیگه.

برایت لطف‌ها داریم نه الطاف
حوالت میکنیم بر تو سه تا کاف
پلنگ و خرس و شیر هم کیر دارند
سوار شو رو سه کیر تا آن کوه قاف

0 ❤️

394988
2013-08-09 12:05:12 +0430 +0430

ای داد که صبر تو هشت سال بهر ساناز
پشت به همسرخواب و در ذهن پر از راز
تمام کیر خیانت یکجا به سه جافت جلقی
که تو نه ادم,از جمله وحوشی چون گراز

0 ❤️

394991
2013-08-09 14:26:11 +0430 +0430
NA

کیر تک تک پسرای شهوانی بره تو کون تو اون زن و اون سانازت بد بخت
اخه فوحشم نمیشه داد.اگه زن داری میری دنبال دختر مردم خاک تو سرت
عوضی لاشی

0 ❤️

394992
2013-08-09 15:44:18 +0430 +0430
NA

اوله داستان سعی کردی بگی آقـــــــــــــا من نویسنده خوبییم بم فحش ندین درسته؟خخخخخخ
ادامه نده دیگه. . .

0 ❤️

394993
2013-08-09 15:51:41 +0430 +0430
NA

زنت یه ماهه خونه ماست نمیخای بیای ببریش

0 ❤️

394994
2013-08-09 15:53:55 +0430 +0430
NA

زنت یه ماهه خونه ماست نمیخای بیای ببریش؟

0 ❤️

394995
2013-08-09 17:42:20 +0430 +0430
NA

مواظب باش رفتي جاي ديگه کس بکني زنت اونجا نباشه خالي بند

0 ❤️

394996
2013-08-09 21:28:35 +0430 +0430
NA

با توجه به اینکه داری میگی کارای قبلیت با استقبال گسترده روبرو شد این کارت خیلی ضعیفه

0 ❤️

394997
2013-08-09 23:07:26 +0430 +0430
NA

اولا از خود تعريف كردن خوب نيس
دوما چطور بعد از 8 سال سكس نداشتين؟امكان نداره محاله
سوما چطور اجازه دادن تو خونشون بري؟وقتي زن داري
چهارما برو عوارض جق زدن رو بخون

0 ❤️

394999
2013-08-10 12:09:46 +0430 +0430
NA

تنها کس نکرده تو کردی؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی هم کس های عالم و کرده بودی و فقط مونده بود ساناز خانوم؟ ماشالله به تو مرد. تو چی می خوری که اینقدر قوه بنیه داری؟ به قول اون دوستمون بالا تو می رسی زنتو هم بکنی یا زحمت کردنش با درو همسایه هاست؟

0 ❤️

395000
2013-08-10 19:19:18 +0430 +0430
NA

نویسنده عزیز من هم به نوبه خودم و از طرف بکس سایت از پشت همین(تریبون)(تربون) :? :? هرچی خودت طلاح میدونی میگم عزیز جان تو گوه خوردی دیگه ننویس دروغگو X( X( X( X( X( X( X( X( X( X(
لاشی حتما از فوحشا خوشت امده؟استقبال شده؟پس حقته

0 ❤️

395001
2013-08-11 00:02:48 +0430 +0430

من نميدونم چرا همه ميان و فحش ميدن؟ حب طرف كس كرده جنايت كه نكرده شماها هيچكدوم كس نميكنيد؟
آقا به نظربنده داستانت خيلي خوب بود بازم بنويس تا روي بقيه كم بشه
دوستدار شما بچه ورامين

0 ❤️

395004
2013-08-11 06:05:42 +0430 +0430
NA

دفاع مقدس
این از قلم افتاده بوده
من گفتم

0 ❤️