ستاره خوشبختی من

1402/03/16

سه سال پیش از دانشگاه آزاد لیسانس ادبیات رو گرفتم وارد بازار کار شدم با توجه به وضعیت جامعه و کسادی کار به همه جا و همه کس رو انداختم ولی کو کار برای رشته من .
اسمم علی فرزند خوانده پدر مادر پیرم هستم که سال ۷۷ منو از بهزیستی تحویل گرفتن و به فرزندخواندگی قبول کردن به گفته خودشون اون موقع من سه سال داشتم نتیجه طلاق پدر مادری بودم که هیچ کدوم منو نخواسته بودن و منم هیچ وقت دنبالشون نگشتم.
پدر مادرم در سن ۸۰ سالگی قرار دارن که برای جبران محبتهای اونا فعلا تصمیم به ازدواج نداشتم. پدرم آلزایمر داشت و مادرم مرض قند. برای خرجی بیماری اونا مجبور بودم کار تو بازار آزاد پیدا کنم که متاسفانه هیچ کاری برای من نبود غیر از کار کارگری تو بخش ساختمان و یا کشاورزی. یک سالی بود که تو کارگری مشغول بودم از ظاهرم بگم که چشمهای آبی رنگ دارم موهام قبلا رنگ بور بودن ولی به مرور زمان رنگشون عوض شده رنگ جو گندمی متمایل به نقره رنگ گرفته قد ۱۸۷ قد بلند هستم با توجه به وضعیت قیافه تو میدان به من علی کلینتون میگن. یکسالی که تو کارگری کار کرده بودم از بدن نحیف من یه بدن ورزیده و جون سخت ساخته بود . چون هیچ وقت تو کار برعکس کارگرهای دیگه برای کارفرما کم نمی گذاشتم واسه همین کمتر بیکار می موندم. یادمه تابستان ۱۴۰۰ بود که بازار کارگری حسابی کساد بود من که بیشتر از بقیه کار گیرم میومد، ۱۰ روز بود که بیکار بودم و حسابی پولم ته کشیده بود. توی میدان کنار جدول خیابان زیر سایه درخت نشسته بودم هر ماشینی که توقف می‌کرد همه کارگرها به طرفش می دویدند .اون روز حسابی کار کساد بود . با این همه هیچ کس از مبلغی که قرار بود بگیرن پایین تر نمی اومد. یه ماشین سیاه شاسی بلند که مارک هیوندا روش داشت جلوم توقف کرد. به من بوق زد راننده یه خانم بود هیچ کس به طرفش نیومد چون همیشه صاحب کارها مرد هستن . منم فکر کردم میخواد آدرس بپرسه به طرفش رفتم. عینک آفتابی زده بود شیشه ماشین رو پایین آورد
-سلام ببخشید شما کارگرید؟
+بله امری داشتید
-من یه کار باغبونی دارم البته کارش تا ظهر تموم میشه نصف دستمزد رو میدم. اولش بگم ،که آخر کار دعوا نکنیم
+کار شما کجاست ؟ نهار یا ایاب ذهاب چی؟
-همه به عهده منه
+باشه
قفل مرکزی رو زد و اشاره کرد که پشت بشینم . نشستم حرکت کرد سرمای کولر ماشین آنقدر زیاد بود که من حسابی سردم شده بود
+خانم میشه کولر رو خاموش کنید . میترسم سرما بخورم کار شما رو دستتون بمونه
خانمه یه خنده ای کرد و خاموش کرد پخش ماشین از بهنام بانی می خوند . تقریبا ۱۰ کیلومتری از شهر خارج شده بودیم و وارد آسفالت فرعی شده بود بعد وارد یه جاده خاکی شد و جلو یه باغ با دیوارهای مرمری توقف کرد با ریموت در بزرگ آهنی، ماشین رو، را زد وارد باغ شدیم.
یه باغ نسبتا متوسط ولی ساختمان بزرگ نما رومی که جلوش یه استخر بزرگی بود خودنمایی می کرد.
-رسیدیم ،این درختها رو که طرف چپ و راست ما هستن زیرشون رو با بیل شخم میزنی و کود میدی بعد آبیاری می کنی
+چشم خانم ولی این کار تا ظهر تموم نمیشه ها گفته باشم
-خیر هر سال انجام میدیم شوهر مرحومم تا ظهر تموم می کرد شما باید…
حرفشو قطع کردم : خدا رحمتش کنه
از ماشین پیاده شدم بقچه کارگریمو باز کردم و لباس‌های کارگری رو درآوردم
خانمه تا دید من میخوام لباس عوض کنم سریع به طرف ساختمان شد و رفت داخل
لباسها رو عوض کردم بیل رو که کنار دیوار گذاشته بود برداشتم مشغول کار شدم. زمین خشک و سفت بود اصطلاحا کشت نبود چند تا درخت رو زیرش شخم زدم .
ساعت ۱۰ بود که با چایی و نون و پنیر و مخلفات پایین اومد روی چهارپایه زیر درخت نشست و صبحانه رو همونجا گذاشت
-تشریف بیارید صبحانه بخورید
+چشم خانم ممنون ، این زمین خیلی سفت شده کی به درختها آب دادید؟
-دوهفته قبل چطور مگه
+زمین سفته دست منو نابود کرده به جهنم، حیفه اینا خشک میشن کاش زودتر آب می دادین، گناه دارن
-والا من دست تنهام کسی رو ندارم انجامش بده
بیل رو زمین گذاشتم با ساعد دستم عرق پیشونیم رو پاک کردم روی زیلویی که انداخته بود نشستم و مشغول خوردن صبحانه شدم.
-از نوع حرف زدن تون مشخصه تحصیل کرده هستید.
+بله لیسانس ادبیات دارم متاسفانه
-چرا متاسفانه
+حیف پول و زمانی که صرف درس کردم . اگه کارگری بود دیگه احتیاجی به درس خوندن نبود.
-اسمتون چیه
+علی ، تو میدون بهم علی کلینتون میگن
-علی آقا درسته وقت و پول شما صرف شده، ولی در عوض شخصیت تون بالا رفته
+ای خواهر این روزا شخصیت به پوله نه مدرک
-با کارگری فقط امرار معاش می کنید؟
+بله
-مجرد هستید یا متاهل
+نه بابا مجردم متاهل بودم که کلاهم پس معرکه بود.
دوتا استکان آورده بود من هر دو استکان رو پر کردم و استکان چایی رو جلوش گذاشتم
-بی زحمت مال منو کم رنگ کنید
نصف استکان رو خالی کردم دوباره آب جون سرش ریختم وقتی استکان رو میدادم دستم به دستش ساییده شد . دستهای خیلی ظریف و سفیدی داشت .
+جسارتا همسرتون چرا فوت کردن؟ البته فضولیه
-پیمانکار بود رفته بود به آپارتمانی که داشت می ساخت سر بزنه مصالح ساختمانی از پشت بام رو سرش افتاد و بعد از دوماه کما فوت کرد.
+خدا رحمتش کنه باز خوبه که یه چیزی برای شما اون خدا بیامرز گذاشته و گرنه تو این آشفته بازار…
حرفم رو قطع کرد: خیر در واقع با سرمایه من پیمانکاری می کرد
+خدا بیشترش کنه. بچه چی؟ بچه ندارید؟
-دارم یه دختر ۴ ساله که پدر بزرگش به حضانت توسط دادگاه ازم گرفت.
+متاسفم ، من با اجازه به کارم برسم ممنون از بابت صبحانه
وسایل رو برداشت و رفت و من مشغول کار شدم تا ظهر طرف راست باغ رو شخم زدم و کود پاشی کردم و آب چاه رو همون طرف هدایت کردم و به طرف سمت چپ باغ رفتم.
-وا هنوز تموم نشده علی آقا
+بخدا زمین خیلی سفته کار پیش نمیره ولی ناراحت نباشید همون نصف پول رو از شما می گیرم.
-علی آقا ناهار آماده است لباسهاتون خاکیه بی زحمت عوض کنید بیایید داخل ساختمان ، نتونستم نهار رو به بیرون بیارم
-+چشم ولی اگه خواستید من بیام کمک کنم چون میترسم داخل کثیف بشه
-دست و پاهاتون رو بشورید بیایید فقط جوراب هاتون رو بپوشید که جای پا روی کف نمونه
لباسهامو عوض کردم و بطرف ویلا راه افتادم با اجازه گرفتن وارد ساختمان شدم.
یه ساختمان با دکور سنگی که حتی نرده های گرد که بالا می رفت از سنگ مرمر بود چند تا مجسمه سنگی هم ورودی پله ها نصب شده بود . کف سنگ مرمر سفید چند دست مبل کلاسیک و راحتی تو پذیرایی …
-از پله ها بیایید بالا آشپزخونه بالاست
طبقه بالا رفتم و وارد آشپزخونه شدم که میشه گفت سی چهل متری مساحت داشت دورتادور کابینت نما چوبی و میز نهار خوری بزرگ اونم نما چوبی بود که با کابینت‌ها ست بودن
-چطوره اینجا
+محشره تو عمرم همچین جای باکلاسی ندیده بودم. معلومه که خیلی زحمت کشیدید
-من نه شوهر مرحومم تو دکور خونه حرف نداشت
وارد آشپزخانه،شدم اولین بار بود که چشماشو بدون عینک آفتابی می دیدم چشماش حرف نداشت چشمایی مشکی و کشیده حالت خماری تو چشماش قشنگی فوق العاده به چشماش میداد لب و دهن جذابی داشت قیافش میشه،گفت شبیه باران کوثری بود ولی سفید تر از اون. چهار پنج ثانیه تو چشمهای هم زل زدیم ولی من زودتر سرم رو پایین آوردم.
یه سارافون زرد خردلی چسبان پوشیده بود که تا زیر باسنش می رسید و یک ساپورت خاکستری تنگ از زیرش پوشیده بود و یه شال روسری سفید چروکی سرش بود. بالا تنه خیلی نحیف و لاغری داشت ولی در عوض پایین تنه قوی داشت باسن خوش فرم و گرد با رانهای توپر و خوش تراش.
_بفرمایید بشینید ناهار شما رو بکشم
+مرسی، واقعا گشنه بودم
نهار ماکارونی با گوشت چرخ کرده روش، گذاشته بود و یه نوشابه تگری روی میز بود.
+واقعا خوشمزه هست تو عمرم همچین ماکارونی نخورده بودم
_ نوش جان، رنگ چشماتون به پدرتون رفته یا مادرتون
+ندیدمشون واسه همین یادم نمیاد
-چطور ؟ فوت کردن؟
+من سه سالم بود اونا طلاق گرفتن و منو رو به بهزیستی دادن منو اون زمان یه زوج که بچه دار نمی شدن از پرورشگاه تحویل گرفتن
-همه یه سرگذشت تلخ تو گذشته دارن
+بله ، از بابت نهار ممنون من برم کار رو تموم کنم
-بعد از تموم شدن پایین یه حموم داریم بیایید دوش بگیرید
+مرسی خانم شما خیلی مهربون هستید
یه لبخند زیبایی زد منم دوباره تشکر کردم و راهی کار شدم ساعت ۵ عصر بود که کلا کار تموم شد .
+خانم کار تموم شد . اگه کاری ندارید من برم.
-برید دوش بگیرید من خودم میرسونم شما راه رو بلد نیستید
+خونه دوش می گیرم ولی اگه برسونید ممنون میشم
رفت بالا مانتو شلوار جلو باز مشکی رو پوشید و سوار ماشین شدیم.تو ماشین کیفش رو باز کرد دو برابر پولی که توافق کرده بودیم رو به طرفم گرفت
+این زیاده خانم
-باشه کارت سخت بود من اشتباه کرده بودم
+ممنون خانم اگه کاری بازم داشتید بهم زنگ بزنید خودم میام دیگه به میدان نیایید
-شمارتو پس لطف کن اگه کاری داشتم تماس می گیرم
شمارمو دادم یه تماس گرفت شمارش به گوشیم افتاد
+جسارتا خانم اسمتون چیه؟
-وای ببخشید اصلا حواسم نبود خودمو معرفی کنم اسمم ستاره هست ستاره نوروزی. یه آرایشگاه هم به اسم ستاره تو خیابان البرز دارم
+خوشبختم اسم قشنگی دارید
-لطف دارید
+همین بغل نگه دارید من پیاده میشم از اینجا به خونه نزدیکم
کنار کشید و من پیاده شدم و بوق زد و دور شد
یک هفته گذشت و من دوباره تا یه هفته بیکار بودم
صبح بود میخواستم برم سرکار گوشیم زنگ خورد اسم ستاره روی صفحه گوشیم بود
+سلام
-الو سلام خوبی علی آقا؟
+ممنون ستاره خانم شما خوبید؟
-یه زحمتی داشتم اگه امروز بیکار باشید
+خواهش،میکنم بله بیکارم امر کنید.
-نیم ساعت دیگه همون جایی که پیاده شدی خودتو برسون میریم باغ
+چشم خانم الان راه می افتم
ساکمو برداشتم و بهترین لباسامو پوشیدم یه ست لباس پیراهن و شلوار،جین داشتم که برای مهمونی ها می پوشیدم یه کفش اسپرت آبی هم داشتم که با لباسهام کاملا ست بود.
یه ربه منتظر شدم هیوندای شاسی بلند از دور پیداش شد آهنگ بلند ماشین از دور شنیده می‌شد.جلو رسید ترمز زد و به صندلی عقب ماشین سوار شدم. و حرکت کرد.
-سلام
برای اولین بار دستش رو به طرفم دراز کرد من باهاش دست دادم
+سلام خانم احوالتون خوبه؟
-مرسی .
دوباره عینک آفتابی سبز رنگ آیینه ای رنگش تو چشمش بود اصلا نمیشد تشخیص داد که به جلو نگاه می کنه یا به من . صدای پخش ماشین بلند بود و با سرعت بیشتری نسبت به اون روز رانندگی می کرد. دوباره به باغ رسیدیم . من از ماشین پیاده شدم . رفتم پشت درخت تا لباسامو عوض کنم
+علی آقا اینجا کاری ندارم تشریف بیارید داخل ساختمان تا بگم.
رفتیم بالا . و رفت از یکی از اتاقها یه ست شلوارک و یه تی شرت خاکستری رنگ آورد
-اون لباس‌های کارت رو نپوش اینارو بپوش بیا بگم چکار کنی؟
تی شرت و شلوارک خاکستری رنگ رو پوشیدم و یه جفت دمپایی سفید هم که داد پام کردم پشت سرش راه افتادم
-علی آقا اول شیشه ها رو پاک میکنی بعد دیوارها رو گرد گیری و بعد آخر کار کف ویلا رو تی می کشی.
اوکی؟
+چشم خانم
-منم میرم بساط منقل و کباب رو برای ناهار آماده کنم

با یه تیشرت کرمی آستین رکابی و شلوار جین تنگ و یه روسری که به حالت خبازی بسته بود از کنارم رد شد و رفت. مشغول به کار شدم شیشه ها رو پاک می کردم از کنار پنجره بهش دید می زدم. یه منقل آجری جلو ویلا زیر یه درخت گیلاس وجود داشت که زغال ها رو روش ریخته بود داشت زغال ها رو داغ می کرد. داشتم پشت پنجره که به سمت بیرون بود شیشه ها رو پاک می کردم که
_ علی آقا مواظب باشید از اون بالا نیوفتین؟
+نه نمی افتم نگران نباشید.
یه لبخند قشنگی رو لباش با یه عشوه خاص و لوندی بهم زد نمیدونم چرا اون لحظه دلم لرزید ولی به خودم گفتم علی حواست باشه این کجا و تو کجا ؟ اون فقط به دید کارگر بهت نگاه می کنه کار شیشه ها تموم شد رفتم پایین تا دیوارهای نما سنگی داخل ویلا رو که حدود دو متری سنگ کاری شده بود . با دستمال و شیشه پاکن تمیز کنم
-علی آقا…
صدا از بیرون حیاط اومد رفتم بیرون و از چهار پله ورودی پایین رفتم
+بله خانم
-بی زحمت از یخچال گوشت تیکه تیکه شده رو تو یخچال گذاشتم بیارید بذارم روی منقل
+چشم خانم الان میارم
-چرا همش خانم میگی راحت باش همون ستاره بگید
+آخه جسارت میشه
_ چه جسارتی ؟ نترس پسر خاله و دختر خاله نمی شیم
رفتم آوردم و چند تا سیخ دستم داد
-علی برو دستاتو بشور بیا اینا رو سیخ بزن
داشتم گوشتهای مرغ رو سیخ می زدم و تو فکر بودم
-زیاد فکر نکن یا خودش میاد یا نامش؟
+کی من؟
-به غیر از تو مگه کسی دیگه هم اینجا هست
هردو خندیدیم
+کسی رو به غیر از پدر مادر مریضم تو زندگی ندارم ستاره خانم
-فکر نکنم مگه کسی به خوشتیپی تو باشه ولی دوست دختر نداشته باشه
+والا همش بفکر پدر مادر مریضم هستم به غیر از اونا دلخوشی ندادم
-چه بیماری دارن
+مادرم قند داره پدرم آلزایمر

-خدا شفاشون بده همه یه جور مشکل دارن مثل خود من که تو این مدت دخترم رو نمیذارن پیش خودم بیارم فکر می کنم غمگین ترین آدم این دنیا منم
+اسم دخترت چیه؟
-مریلا
+چرا نمی ذارن چند روز پیش خودت نگهداری؟
-فکر میکنن میخوام بردارمش به خارج فرار کنم، گفتن به شرطی میذاریم ببینیم که شوهر کرده باشی با شوهرت یا نامزدت بیای ببینی و ما از شوهرت تضمین دست خطی بگیریم مریلا رو به اون تحویل بدیم نه تو
+بهانه میارن دیگه ، میخوان ندن بهانه جور می کنن
-نه بهانه نیست من خانواده شوهرم رو میشناسم هر چیزی بگن حتما رو حرفشون وای می ایستن
-بیا این چند سیخ رو بذار رو منقل تا من بقیه رو سیخ بزنم،
+اگه اینطوریه با یکی ازدواج کن دخترت رو بیار پیشت
-با کی ازدواج کنم تو این دوره زمونه به کی میشه اعتماد کرد؟
+یه فکری دارم میخوای امتحانش کنیم؟ به پا کباب ها نسوزه برش گردون
-بگو میشنوم
+میخوای من نقش نامزدت رو بازی کنم بریم دم در باهاشون حرف بزنیم؟
-چی بگیم؟
+میگیم ما قرار ازدواج کنیم؟
-اونام باور کردن؟
-خب میگن سند محضری،بیارید
+خب می بریم
-مگه نمی دونی بدون ازدواج سند نمیدن آقای تیزهوش
+خب ازدواج می کنیم
تا اینو گفتم ستاره یه قهقهه بلندی کشید و خندید حالا نخند کی بخند، اشک چشمش روی زغالها و کباب می ریخت
-خدا عمرت بده سه چهار سالی بود که اینطور نخندیده بودم
+کجاش خنده دار بود
بازم خندید با صدای بلند و رسا می خندید دستش رو روی شکمش گذاشته بود و می خندید

-علی خیلی شوخ طبعی ،
+ستاره من جدی گفتم الان ازت خواستگاری کردم یعنی من اینقدر پیش تو بی ارزشم؟
ستاره با تعجب نگام کرد دستش به قسمت داغ سیخ برد
-اوخخخ دستم سوخت
+ببینم دست تو
-نه دست نزن، دستت رو بکش بی شعور
+چشم شرمنده اینطور گفتم ، من بخاطر ثروتت این پیشنهاد رو ندادم از شما خوشم اومد یعنی عاشقت شدم
با اخم نگاه کرد و به ساختمان رفت
با خودم گفتم عجب گندی زدم بدون مقدمه چینی ازش خواستگاری کردم
کباب جوجه رو روی منقل پختم سیخ ها رو روی سینی گذاشتم و به ویلا رفتم دستش رو زیر آب گذاشته بود و تو فکر فرو رفته بود متوجه اومدن من نشد.
با گذاشتن سینی روی میز متوجه حضور من شد.
+من معذرت می خوام از شما. حد و حدود خودم رو نفهمیدم فکر کردم هم رده من هستید .
-صحبت رده و این حرفها نیست منو غافلگیر کردید خیلی شوکه شدم فکر کردم شوخی می کنی
+بیایید نهار بخوریم
-از ته دل گفتید؟
+بله از روز اول عاشق شما شدم میدونستم که قبول نمی کنی ولی خواستم اینطوری بگم جسارت گفتنش رو نداشتم
اومد رو صندلی نشست و سیخ ها رو تقسیم کرد
-شما از من شناختی نداری و من هم همینطور، چطور توقع داری به این زودی جواب بدم؟
+خب بیایید تحقیق کنید ضرر نمیکنید سنگ مفت گنجشک هم مفت البته در صورتی که خودتون هم همین تصمیم رو داشته باشید
-حالا چرا به صورت فعل جمع با من حرف میزنی ناسلامتی لیسانس ادبیات داری .
+باشه هر طور راحتی، خلاصه قصد ناراحتیت رو نداشتم
-بخور سرد شد ، نوشابه میخوری بریزم
+دستت درد نکنه بله
غذا رو شروع کردیم حین غذا خوردن به چشمام نگاه می کرد .
-عجیب ترین خواستگاری بود که دیده یا شنیده بودم
+من تموم کردم میرم کف سالن را تی بکشم فعلا با اجازه
بلند شدم که برم
-علی
+بله خانم
-صبر کن منم غذام تموم بشه منم بیام ، درست نیست مرد خونه تنهایی کار کنه صبر کن باهم کار کنیم
منم فکر کردم اون شوخی میکنه خندیدم
-حالا یک یک شدیم
+جدی گفتی یا شوخی؟
-اگه جدی بودی منم جدیم اگه شوخی کردی منم شوخی . درضمن اینایی که می بینی مال من نیست من اینجا فقط کار می کنم اینجا مال یه دکتره که سپرده به من و اون ماشین هم مال آقای دکتره که با خانومش رفته دبی یک ماه دیگه بر میگرده از الان گفته باشم.
+گفتم که من نظری به این مال و اموال ندارم مهم خودتی فقط خودت تو ارزشت هزاران بار بیشتر از ایناس
-مطمئنی جا نزنی آقای علی کلینتون ؟
+خخخخ خیلی با مزه ای ستاره قلبم
بلند شد اومد بطرفم نزدیک و نزدیکتر شد دستاش دور کمرم حلقه خورد باور نمی کردم منو به آغوش گرفته هنگ بودم دستامو دور کتفش بردم منم بغلش کردم چه بدن ظریف و نرمی داشت آرامش خاصی بهم میداد.
-الان چی ؟دوستم داری؟
+همیشه دوستت خواهم داشت . چه چشمهای نازی داری دیوونه میشم وقتی به این چشمهای خمارت نگاه می کنم
تو بغلم سفت آغوشش کشیدم چشماشو بست لباشو جلو آورد و غنچش کرد. منم لبم رو رو لبش گذاشتم چشمامو بستم قلبمون تند تند میزد ، تو سمت راست سینم نبض قلبش رو حس می کردم .تو عالمی بودیم که هیچ درد و غمی وجود نداشت فقط آرامش و عشق بود .
وقتی لبش رو به عقب برد اشک چشماشو تو چشمش دیدم .
از گوشه چشماش پایین اومد و از کنار دماغش رد شد به گوشه لبش رسید
اشکش رو با انگشتم برداشتم رو لبام کشیدم . دوباره لبم رو تو لبش گذاشت و میک میزد چنان لبم رو می خورد که دندوناش لبم رو اذیت میکرد ولی گذاشتم چند ثانیه تو حالش باشه
+ستاره جان دوست دارم اندازه خودت . هیچ کس عزیزتر از تو برام نیست.
-کار خودت رو کردی منو دیوونه و عاشق خودت کردی خصوصا چشمهای نیلی به رنگ دریا. چقدر چشماتو دوست دارم
از دستم گرفت به اتاق پهلویی رفتیم در رو باز کرد یه اتاق خواب بود .
بغلم کرد خودش رو رو تخت انداخت همزمان منم باهاش رو تخت افتادم .
+مطمئنی؟
-مگه دوستم نداری
+حتی بیشتر از دوست داشتن عاشقتم
-پس منتظر چی هستی ؟ نکنه منصرف شدی؟
بالا تنمه روی سینش کشیدم و از زیر گردنش شروع کردم به خوردنش . یه بوی ادکلن ملایم مطبوعی می داد . دستم رو روی سینش گذاشتم اندازه کف دستم بود نوک انگشتام به ته ممه هاش می رسید سفت شده بودن آه و ناله ستاره بلند شده بود . زیرم بود سینه هاشو همراه با کمرش موج میداد گردنش رو بو می کشیدم و میمکیدم.
-آااااه چشم آبی خوشگلم همه جامو بخور همه جام
یه دست دیگم رو به باسنش آوردم و مالیدم. چشمای خمارش خمار تر شده بود دیگه فقط نصف مردمکش دیده می‌شد خمار خمار بود تند تند نفس میزد
+میتونم سوتینت رو در بیارم ؟
-این بهشت مال توه درش بیار بخورش
تی شرت رو دادم بالا از پایین سوتین گرفتم به طرف زیر چونش کشیدم بالا، دوتا سینه سفید سفید گرد که نوک سینش قهوه ای متمایل به سیاه داشت
نوک ممه های کاکائو رنگش رو اول لیس زدم هر دفعه که لیس میزدم یه صدای هییی که وقتی نفسش رو به تو می کشید می داد . دهنم رو باز کردم کل ممشو تو دهنم گرفتم و میک زدم . انگشتاش رو تو موهام کرده بود با موهام بازی می کرد.
سرم رو از یه پستونش کشید و روی یه پستون دیگش گذاشت .
+چه ممه های خوردنی داری، به قول شاعر ممه تو بخورم
-به قول شاعر منم کیرتو بخورم
دستش رو پایین آورد و از کیرم گرفت . کیرم به بیشترین حد بزرگ شدش رسیده بود .
بلند شدم جلوش ایستادم اونم روی تخت جلوم نشست شلوارک و شورتمو همزمان پایین کشید.
-جووون به این کیرررر چی خوش رنگ و خوش فرمه
+مال خودت عشقم تا آخر عمرت مال خودته
یه نفس بلندی کشید دهنش رو باز کرد کیرم رو تا حلقش فرو برد خیلی خوب ساک می زد
-اوووو ممممم مممم
کیرم رو بیرون کشید و نفسش رو بیرون داد و دوباره همون کار . چشمام رو بسته بودم لذتی که تو عمرم تجربش نکرده بودم .
-چه بوی خوبی میده ناقلا حسابی به خودت رسیدیا
+تو هم به خودت رسیدی . بسته بخواب می خوام اون کوس نرمتو بلیسم
یه جووون بلندی گفت به پشت خوابید پاهاشو بالا برد اول شلوار جین رو از کون و پاهاش بیرون کشید و بعد یه شورت نازک صورتی رنگ که لبه هاش طوری گلکاری بود در آورد به عشوه خاصی به طرفم پرتاب کرد. شورتش رو تو هوا گرفتم و جلو بینیم گذاشتم با نفس بلندی شورتش رو بو کشیدم : اوفففف هاه چه خوشبوعه پاهاش بالا بود با کف دستش به کوسش می کوبید و دور چوچولش رو با دو انگشتش ماساژ میداد یه کوس صورتی رنگ متمایل به قهوه ای رنگ کوچولو وسط پاهاش خودنمایی میکرد کیرم له له میزد که خیلی زود بره توش ولی باید منم براش میخوردم خوردنش هم عالمی داشت جلو پاهاش سرمو جلو بردم و با دوتا دستام دوتا پاشو گرفتم و شروع کردم به لیس کشیدن چوچولش.
ستاره به چوچولش خیلی حساس بود تا زبونم به چوچولش خورد یه آه بلندی کشید : آااه جووون اوففف. کوسش آدکلن گل رز زده بود و حس می کردم یه گل رز رو بو میکشم و میخورم از پشت سرم گرفته بود تو کوسش صورتمو فشار میداد.از زیر کونش گرفتم بالاتر بردم بالش رو زیر باسنش گذاشتم سوراخ کوسش رو لیس دورانی می کشیدم زبونم رو تو کوسش جلو عقب می کردم کوسش رو تو دهنم بالا پایین می کرد و آه و ناله می کرد.
-بسه دارم ارضا میشم، علی کوچولو رو میخوام، علی کوچولو . اون مرد کوچک
رو بدنش خوابیدم پاهاشو دور کمرم قفل کرد.
-نریزی تو ها چون آمپرمون بالاست حتما باردار میشم
+باشه عشقم اون بعد از عروسی. مراقبم
تا اینو گفتم خودش کیرم رو گذاشت تو کوسش من فشار دادم تا تهش رفت توش. داغ و خیس و لیز بود گرم‌ترین نقطه بدنش همونجا بود حسابی به قول ما ترکها گیزماخ کرده بود.
+خیلی توش داغه ممکنه زود ارضا بشم
-خودت رو باید کنترل کنی گفته باشم الان سه ساله تو کف کیر موندم باید ارضام کنی
+قول نمیدم ولی سعی مو میکنم آخه تو جهنمه
-بکن اوففف بکن
شروع کردم به تلمبه زدن ستاره هم اول کاری شروع کرد به جیغ کشیدن
+درد داری ؟
-نه ، از لذته از کیف و حال زود باش بکن
+اینطوری که داد میزنی من زود ارضا میشم
-خودتو نگهدار ،بکن دیگه
شروع کردم به تلمبه زدن پشت کمرم رو با ناخناش می کشید .
سه چهار دقیقه تلمبه زدم زود بیرون کشیدم تا سرد بشه
+برگرد میخوام اون کون خوش فرمت رو بغل کنم
-از کون نه ها
+نه تو کوست میدم
سجده خوابید چه کون خوش فرمی داشت کمر باریک یه کون گرد و قلمبه.
کیرم رو تو کوسش تنظیم کردم فرستادم توش هنوز کوسش داغ داغ بود و هم خیلی تنگ
از کمرش گرفتم تلمبه زدم
+آااای اوففف
تند تند می کردمش ستاره آه و اوف می کرد
+داره میاد
زود جلو رفت و من با زور دوباره آب منی رو کنترل کردم تمام زورم رو میزدم که آبم نیاد که موفق شدم
-بخواب من بیام روت خودت رو کنترل کن تا من اول ارضا بشم
+باشه عزیزم
یه کم با تاخیر خوابیدم تا به حالت طبیعی برگردم
پاهاشو دو طرف بدنم گذاشت و از کیرم گرفت آروم نشست روش
-اوووف سرش چی نرمه
+بالا پایین نکن ارضا میشم
کوسش رو به صورت افقی رو ته کیرم می کشید و آه و ناله میکرد با دو دستم سینه هاشو چنگ می زدم اونم دستاشو رو سینم گذاشته بود خودشو جلو عقب می کشید یا حالت دورانی کیرم رو تو کوسش می چرخوند از لذت داشتم منفجر میشدم به زور خودم رو نگه داشته بودم که آبم نیاد
-آاااه آاااه آاااای
یه فریادی کشید و بدنش لرز گرفت و روی سینم افتاد .
چند تا تلمبه هم من زدم دیگه وقت فواره آتشفشان وزوو بود کیرم رو خارج کردم به طرف بالا گرفتم . آبم از پایین تا پشت کمرش و باسنش پرتاب شد پنج شش نبض زد و آخرهای آبم رو دور چوچولش ریختم ستاره با من لب به لب شد و تند تند می گفت عاشقتم عاشقتم
سفت منو بغل کرده بود.
-قول میدی هیچ وقت ترکم نکنی
+من که هیچ وقت قول شرف میدم
-قول میدی تا آخر عمرت از من و دخترم مثل چشمات نگه داری؟
+قول میدم، تو هم قول بده هیچ وقت ترکم نکنی حالا که عاشقتم
-قول میدم
+خانمم پاشو بریم ویلا رو گردگیری کنیم
-ولش کن به الفت خانم میگم میاد نظافت کنه
+اون کیه ؟
-کارگر شخصی منه که هر هفته میاد نظافت می کنه
+ستاره من سر نمیارم مگه خودت نگفتی که خودت کارگر اینجا هستی؟
-خخخ میخواستم آزمایشت کنم اینجا مال من و دخترمه
حسابی گیج شده بودم .
+بالاخره من نفهمیدم چی شد؟
-تاحالا کی دیدی یه زن تنها یه مرد کارگر رو بیاره خونه؟از اولش تعریف کنم
-بعد از مرگ شوهرم بخاطر پول پدرم خیلی ها به خواستگاریم اومدن . از بچه های شرکت بابا تا دوستای بابام . اکثرا همه بالای ۵۰ سال سن داشتن من همه رو رد می کردم ولی پدرم منصرف نمی شد هردفعه یه خواستگار جدید رو برام پیشنهاد می کرد.
یه دوست صمیمی دارم اسمش ثریاست با اون مشورت کردم گفت بهتره خودت دست بکار بشی تو که پول داری چرا خودت یه آدمی که دلت میخواد انتخاب نکنی؟ بهش گفتم من کسی رو نمی شناسم که اونم گفت یه پسر عموی خوش تیپ دارم ولی کارگری میکنه اسمش علی هست پسر خوبیه
+عجب با دختر عموم ثریا دوستی ؟
-اون عکس تو رو تو اینستا نشونم داد و گفت که همه روزه صبح ها تو میدون وای میستی. اون روز اومدم پیدات کردم با یه تیر دونشون زدم . هم کارها رو انجام دادی و هم که امروز خودت پیشنهاد ازدواج دادی.
+خدا کنه لیاقتت رو داشته باشم الان باید چکار کنیم؟
-همین الان رو میگی؟ که لباسهامون رو می پوشیم ولی اگه آینده رو میگی معلومه با پدر مادرت میای خواستگاری من
عصر همراه ستاره به خونه ما رفتیم و من ستاره رو به پدر مادرم معرفی کردم و قرار شد فرداش به خواستگاری ستاره بریم.
بعد از خواستگاری و اصرار ستاره به پدر مادرش یه جشن مفصل گرفتیم . و رسما زن و شوهر شدیم . مریلا دختر ستاره رو هم به جمع خودمون اضافه کردیم مریلا منو خیلی دوست داره و منو پدر واقعی خودش میدونه
یکسال از ازدواج ما نگذشته بود که پدر مادرم با یک هفته فاصله بر اثر کرونا فوت کردن که ضایعه عمیقی تو زندگی من گذاشت و منو افسرده کرد که به پیشنهاد ستاره ما به کشور اتریش اومدیم تا من خاطرات پدر مادرم رو از یاد ببرم و هم اینجا ادامه تحصیل بدم.
جمشید جان این بود داستان زندگی من

من: علی ممنون که خاطراتت رو با من در میان گذاشتی
علی: خواهش می کنم رمان تو رو هم تو سایت خوندم اسمش چی بود
من: ایبرو
علی: آره خیلی خوب نوشته بودی به همراه ستاره خوندیمش جمشید خاطره خودت بود؟
من: آره ولی قسمت خوانندگی رو اضافه کردم ولی بقیه خاطرات گذشته خودمه
علی: با خانومت مهشید سلام برسون
من: چشم شما هم به ستاره خانم سلام برسونید راستی داستانت رو تو سایت بذارم؟
علی: باشه بذار من برم مریلا رو به مدرسه بذارم خداحافظ
من: خداحافظ

نوشته: جمشید. ب


👍 22
👎 7
36701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

931862
2023-06-07 00:32:17 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود ولی آخرشو خراب کردی ، آخه کی میاد سکسش با کسی ک بعدا زنش شده رو واس یکی دیگه تعریف میکنه و میگه منتشرش کن !؟

4 ❤️

931907
2023-06-07 03:37:54 +0330 +0330

با لیسانس ادبیات و این سطح نگارش جناب آقای کلینتون؟

1 ❤️

931919
2023-06-07 05:42:03 +0330 +0330

ریدی کلینتون دطگه ننویس عنمون گرفت

0 ❤️

931945
2023-06-07 10:14:37 +0330 +0330

خب میبینم که دیده کردی ، با این حال داستان خوبی بود اشکالت داستانت اینه که بچه رو بهزیستی به خانواده فقیر نمیده ، باید کلی پول داشته باشی بچه بدن بهت ، دوما دختر بچه تا نه سالگی با مادرشه ،
سوما این ویرگول ها چی بود هی وسط جمله
چهارما کباب و خوردین یا نه

1 ❤️

931996
2023-06-07 19:57:39 +0330 +0330

روندش رو یکم کندتر میکردی بهتر بود ولی دمت گرم خوب بود

0 ❤️

932004
2023-06-07 23:29:32 +0330 +0330

من یه چیزی متوجه شدم دو تا کاربر به نام های ahmad913 و shahx هرگز زیر داستان های خوب( مثل شیوا- مدوزا) نمیان زر بزنن چون اونقدر تحقیر میشن که سرشون میره تو‌ماتحت مبارکشون. حالا باز شاه ایکس زر هاش فرق داره و این کسخل احمد۹۱۳ همیشه یه جمله تکراری رو مینویسه و فکر میکنه خیلی شاخ و بامزه هست. هستش ها ولی نه بامزه در حقیقت بامزی هستش. و‌قسم میخورم تو‌عمرش یک بار هم از فاصله ۳ متری کس لخت ندیده. بسه دیگه احمد ۹۱۳ برو عقده هات رو یه جای دیگه خالی کن

1 ❤️

932083
2023-06-08 08:08:41 +0330 +0330

علی خوشگله خوب نوشتی

0 ❤️

933981
2023-06-20 09:15:11 +0330 +0330

سینمای بالیودو هالیود قاطی کردی

0 ❤️