سرتون خان

1398/02/29

سرتون خان

اون سی چل سال پیش یه رفیق داشتم تو دبیرستان که از همون موقع با هم کل داشتیم . یا بهتر بگم کون کل داشتیم و خوراک هردومون کون بود . دیگه تو کونکونا واسه خودمون رقمی شده بودیم . من دنبال کون دختر , اون دنبال کون ! موجود باشه هرچی باشه و کون داشته باشه پایه بود . پسر , دختر , بچه , پیر , حیوون , جاندار , بی جان , خودش میگفت کون مرده پورده هم گذاشته ! میگفت حتی چند شب تو حموم خرابه هم خوابیده بلکه کون جن و اجنه هم بزاره که اسمش بره تو گینس , اما ظاهرا تو جنا کونیشو پیدا نکرده . اخه قدیما میگفتن حموما جن دارن اگه شب بری توش بخوابی میبینیشون ! این کسکش که تو حموم واسه خودش سوئیت داشت . اخه دائم داشت کون میبرد حموم نمره بکنه ! اخرم اسمش تو گینس نرفت و اما شهرتی رو که می خواست به هم زد و شد ممد کونس . بجای گینس . اون موقعها قبله کونکونای تهرون حسن سرتون بود که پاتوقشم میدون گمرک و دروازه قزوین بود و مریداشم امثال این ممد کونس بودن که هرکدوم تو صنعت کونکونی واسه خودشون قطبی بودن . این کسکش که میگفت اقام سرتون خان معجزه هم میکنه و به اون درجه از خلوص رسیده که کافیه دست کوننوازش به سرت بکشه تا مثل آهو رام بشی و هرجا بخواد دنبالش بری ! من که خوراکم کون دختر بود چلچلگیم تا ازدواج بود و بعد ازدواج زنم نذاشت رنگ کونو دیگه ببینم و بعد چند وقت کیرمو مومیایی کرد و قصه م تموم شد . اما ممد کونس دست وردار نبود . هرجا میرفت خواستگاری , اگه پسر بچه تو خونه داشتن راهش نمیدادن . حتی فامیلای خودشم هیچ موقع نمیذاشتن شب خونشون بخوابه . اخه کسکش از همون نوجوونی که کیرش راست شد مرض تو خواب راه رفتن هم گرفت . کونی فیلمش بود و به هوای اینکه تو خواب راه میره میرفت سراغ اهالی خونه یه کون کهنه ای , کون بچه ای چیزی پیدا کنه بزنه زمین تو خواب . اخه اون قدیما به بیبی فیس میگفتن کون بچه ! میگفت تو خواب قانونی و شرعیه مورد نداره . اخرسرهم ابجی یه بچه خوشگله رو گرفت که در اصل عاشق پسره بود و پسره میخواست واسه ادامه تحصیل بره خارج از کشور و یه ابجی چاق و کیری داشت و ممد ابجیه رو گرفت به شرط اینکه پسره نره خارج و یه جورایی داداش عروس جزو جهاز عروس بود . خونش که میرفتی دو خوابه بود و یه خواب با تخت دونفره واسه عروس دوماد که به دیواراش همش عکسهای دونفره ممد وبرادرزنش بود و یه اطاق هم با یه تخت یه نفره پهن هم که تشکشم گود افتاده بود و تابلو بود مال زن خیکیشه ! حالا فکر میکنید شغل این ممدکوس کش چی بود ؟ مغازه سیسمونی فروشی بچه داشت . کونده تامشتری میومد تو که سیسمونیارو ببینه , میگفت خوب اون بچه رو بدین بغل من و شما راحت انتخاب کنید و خسته نشید . بنده خداها تشکرم میکردن . زنش که حامله شده بود ممده همش نذر و نیاز میکرد دختر باشه . میگفت من که خودمو میشناسم , میدونم پسر اگه باشه کم میارم . حالا اگه دختر باشه طاقت میارم و شبا میره تو اطاق ننش میخوابه . اما تاسش بد نشست و قاق اوورد . زنش پسر زایید .
من دیگه اومدم امریکا , اما میگفتن زنش تا یه مدت سر بچش روسری میکرد که ممده کمتر تحریک بشه . ظاهرأ برادرزنه عشق خارج بوده و طاقت نمیاره و میاد امریکا . ممده هم به هر قیمتی شده دست زن و بچه رو میگیره و میاد امریکا پیش برادرزنه ! چند سالی گذشت و واسه ایام عید تو واشنگتن به یه مهمونی ایرانی دعوت شدیم و با خانمم رفتیم واشینگتن مهمونی . مهمونیه از اون رسمیا بود و با کت شلوار کروات و زنها هم با لباسهای باز و سکسی . دورتادور هم مبل و راحتی و حدود 100 نفری مهمون نشسته بود و بچه ها هم این وسط ولو بودن و بازی میکردن . این وسط یه پسر بچه شیش , هفت ساله بود که از اون بچه پرروها بود و خیلی نرم و نامحسوس که کسی نفهمه بقیه بچه هارو انگشت میکرد و من با پیشینه ای که داشتم متوجه شدم . گاه گوداری هم یواشکی لاپای زنها رم دید میزد . تا اینکه مهمون جدید وارد مجلس شد یه خانم اقای حدود چهل ساله که خانمه لباس باز پوشیده بود و چاق هم بود و سینه های بزرگش که زیرش یه سوتین تنگ پوشیده بود زده بود بالا بیرون لباس که سکسی باشه . یهو انتن بچهه بالا رفت و تمرکز کرد رو زنه . همینطور که زنه با مهمونا سلام و علیک میکرد بچهه هم دورش میگشت و دنبال زنه بود تا خانمه روی یه مبل نشست و کنارشم یه مبل خالی بود که بچه پرو رفت نشست بغل دست زنه و زل زد به ممه هاش انقدر که تابلو بود . اما باز راضی نشد و بلند شد رو مبل وایساد تا پستونای گنده زنه رو که از یقه لباسش شدید زده بود بیرون بهتر ببینه . طبعأ خانمه خجالت کشید و واسه اینکه جو عوض بشه دستی به سر بچه کشید و گفت عجب پسر بانمکی ! اما بچهه از رو نرفت و پرروتر شد و هی سرک میکشید که توی یقه زنه رو ببینه وحسابی وایساد و دولا شد تو سینه زنه تا ته سینه هاشو ببینه که بابای بچه که دید خیلی ضایع شده اومد که بچه رو ببره دیدم بله خود ممد کونسه . دست بچه رو کشید که ببرتش اما بچهه مقاومت میکرد و تما م سعیشو گذاشته بود که پستونای خانمه رو تا ته ببینه که یهو گفت : اوا این کونه که ! همه ساکت شدن . خانمه و حتی ممد هم سرخ شدن . دومرتبه گفت اره این کونه که این تو قنبل کرده . همه خندشون گرفته بود اما خودشونو کنترل میکردن . اخر ممدکونس مجبور شد یه چک به بچش بزنه تا بیارش اینور و بچهه درحین گریه میگفت من میخوام اون خانمه مامانم بشه . ممدم میگفت اخه چرا ؟ بچش میگفت اخه اون دوتا کون داره . یکی واسه تو یکی واسه من . ممد گفت خفه شو حسن . گفتم اسم بچتو حسن گذاشتی ؟ گفت اره به احترام اقام حسن سرتون و میدونم یه روز مثل سرتون خان میشه !

تمام .

نوشته: الف . ع


👍 17
👎 7
24159 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

768417
2019-05-19 20:52:14 +0430 +0430

هیچی کس نمیشه

1 ❤️

768421
2019-05-19 21:19:23 +0430 +0430

با مزه بود. ولی پایان درستی نداشت.

0 ❤️

768432
2019-05-19 21:45:34 +0430 +0430

قشنگ و بامزه بود باز بنویس

0 ❤️

768461
2019-05-20 00:15:25 +0430 +0430

این داستانا تخیلی نیستن بنظرتون

0 ❤️

768466
2019-05-20 00:28:57 +0430 +0430

دمت جییز ، خندیدیم :)

0 ❤️

768475
2019-05-20 02:05:54 +0430 +0430

زین همه شوخی و قند و عسل و کصنمکی
مرضِ قند گرفتیم دگر طنز بس است

2 ❤️

768503
2019-05-20 06:27:34 +0430 +0430

نکنه این بچه سرتون خان همین قاریه است که الان داره کون بچه های مردم میزاره . بعید نیست . الان باید هم سن و سال این باشه . لایک .

0 ❤️

768508
2019-05-20 07:00:57 +0430 +0430

این حجم از کوص نمکی بی سابقه اس !!
آخه کون بچه به قول خودت ! سر و ته داستانت تو کون گشادت !
نکنه سرتون خان بکنت بوده و دلتنگش شدی ؟؟ آخی …

2 ❤️

768509
2019-05-20 07:14:03 +0430 +0430

بیمزه

میدونم تلاش کردی ما را بخندانی، لیکن تر زدی.

ها کـُکا

1 ❤️

768512
2019-05-20 07:36:54 +0430 +0430

خوشم میاد تو هم مثل من کامنتای این گروه چوس نمکارو به کیرتم حساب نمیکنی . همینا که دائم قربون صدقه هم میرن و ردپاشون زیر خایه بقیه نویسنده هاست و تخم خودیو لیس میزنن و تخم غریبو گاز ! دیگه تکراری شدن . عین کونی قهوه خونه ایها , که هر موقع میری کیر معطلن !

0 ❤️

768532
2019-05-20 12:22:38 +0430 +0430

مرگ بر خامنه ای
یه مشت دزد و قاچاقچی با دلارهای دزدی و و دولتی که گرفته بودن بروند به کشور کالا وارد کنند رفتند ملیونها دلار دولتی رو تو صرافی های خودشون به قیمت آزاد فروختند و با پورشه تو خیابونها جولان دادن و دخترهای جنده و دریده اونها مردم رو زیر بگیرند و بکشند و با وقاحت بگن کشتیم که کشتیم دیه شو میدیم بی غیرت و بی شرف که کسی به دیه راضی بشه و رضایت بده و این جنده ها رو سالها تو زندان نگه نداره
مرگ بر خامنه ای
شاعر منتقد، «شیدای همدانی» با سروده‌ای با عنوان «غلبه بر ترس» برای رسیدن به آزادی:

گر زنی آتش بجانم من نمی‌ترسم دگر،
تیر دارم در کمانم من نمی‌ترسم دگر،

مردمی از اهل ایمان و خرد را دم بدم،
در پی خود می‌کشانم من نمی‌ترسم دگر،

تا که چون فریاد آزادی به رنگ صبح‌دم،
هست پیدا و نهانم من نمی‌ترسم دگر،

همچنان اسفندیار و رستم و سهراب و زال،
از تبار عاشقانم من نمی‌ترسم دگر،

تا زمانی‌که همه مردم به آزادی رسند،
شعر آزادی بخوانم من نمی‌ترسم دگر،

تا شود آزاد ایران از ستم‌های شما،
می‌دهم هستی و جانم من نمی‌ترسم دگر،

گر سر سبزم دهد بر باد در راه وطن،
تیزی سرخ زبانم من نمی‌ترسم دگر،

می‌خورم سوگند بر آزادی و خون و شرف،
تا که شیدای زمانم من نمی‌ترسم دگر.

1 ❤️

768533
2019-05-20 12:29:34 +0430 +0430

خوب بود منکه کلی خندیدم لایک نهم تقدیم شما

0 ❤️

768537
2019-05-20 12:57:50 +0430 +0430

دمت گرم خیلی طنزت با مزه و با حال بود

0 ❤️

768558
2019-05-20 19:11:21 +0430 +0430

خخخخخ وااای خدا مردم از خنده دمتگرم.لایک

0 ❤️

768562
2019-05-20 19:47:46 +0430 +0430

عالی بود 🙄

0 ❤️

768563
2019-05-20 19:57:25 +0430 +0430

لایکیدمت یادگاری خنده

0 ❤️

768576
2019-05-20 20:35:37 +0430 +0430

زنده باشی لبخند به لبمون آوردی…

0 ❤️