سعی کردم خاله ی خوبی باشم

1401/01/25

محتوای این داستان سکس با محارم است!

از وقتی که خودمو شناختم یه آدم هات بودم که آتیش‌ درونش میتونست همه چیز رو بسوزونه؛میتونست خیلی از باورها رو ذوب کنه و خط قرمزها رو نابود کنه
از دوران جوونی و زمانی که یک دختر بودم تا زمان ازدواج و بعد از پایان زندگی مشترکم و حالا که یه زن مطلقه محسوب میشم.

مامانم در حالی که غر میزد پشت در حموم اومد
+غزل دو ساعته تو حمومی بیا بیرون دیگه خواهرت صدبار زنگ زده شب شد باید بریم
_باشه الان میام.
حموم برای من گاهی خلوتی بود تا کمی از حجم آتیش درونم کم کنم و کمی لذت ببرم

بیرون اومدم و خودمو خشک کردم
ست شورت و سوتین قرمز رو پوشیدم
تو انتخاب لباس برای مهمونی امشب مردد بود و بالاخره تصمیم گرفتم یه جین آبی و یه مانتوی صورتی کالباسی رنگ رو پوشیدم و جوراب ساق کوتاه کتونی سفید و آرایش مناسب و عطر و …
شام خونه خواهر بزرگم که از همه خواهر برادرها بزرگتر هست یعنی رعنا دعوت بودیم
مناسبتش برگشتن پسرش رامین بعد از چند وقت بود
رامین دانشجوی دندانپزشکی بود تو یه شهر دیگه که نسبتا دور بود و هر وقت میرفت دیر به دیر میومد
۲۵ سالش بود و نوه ارشد خانواده ما و به خاطر درسخون بودنش هم جایگاه ویژه ای داشت
من هم با ۳۱ سال کوچکترین دختر و فرزند خانواده بودم

برادرم با ماشین سراغ من و مادرم اومد
بعد از مرگ پدرم؛من هم که طلاق گرفته بودم تو یه آپارتمان با مادرم زندگی میکردیم
راه افتادیم به سمت خونه رعنا

داداشم گفت:غزل خیلی‌ خوشگل شدیا امشب
+چشات قشنگ میبینه داداش
_الحق که از همه آبجی ها خوشگلتری
وقتی ازم تعریف و تمجید میشد به عنوان زیباترین دختر خانواده حس خوبی داشت برام

رسیدیم و داخل رفتیم
سلام و احوالپرسی و تعارف تیکه کردنای معمول انجام گرفت و رامین جلو اومد
+سلام خاله خوبی دیر کردیا ناراحتم ازت
_سلام عشق خاله قربونت بشم رسیدن بخیر خوبی تو(شروع به رو بوسی کردیم)ببخشید بخدا کار پیش اومد
+عیب نداره
_قربون قد و بالای بلندت بشم
+خدانکنه خاله جان

بعد از کمی صحبت و خوش بش داشتن سفره رو مینداختن
رامین غیبش زد و رفتم تو اتاق پیداش کردم
+کجا رفتی یهو؟
_هیچی اومدم گوشیمو چک کنم
+ای شیطون معلوم نیست چند تا دختر رو عاشق خودت کردی
_نه بابا اتفاقا با کسی نیستم
+باشه حالا پاشو بریم شام بخوریم تا وقتش

شام رو خوردیم و دورهم نشستیم با خانواده و آخرشب رامین گفت:من مادرجون و خاله غزل رو میرسونم
با ماشین پدرش مارو رسوند و بهش اصرار کردیم بیاد بالا بعد بره

رفتیم بالا و من به اتاق رفتم لباس عوض کنم
دکمه جین تنگمو باز کردم و درش آوردم و انداختمش گوشه اتاق و مانتومم درآوردم
یه شلوارک که زیاد کوتاه نبود با یه تیشرت تنم کردم و بیرون اومدم
رامین با دیدن من انگار چشماش‌ چهارتا شد
دیدن بدن برنزه و گوشتی من تو اون لباس تحریکش کرده بود ظاهرا اما من دیدی جز خواهرزاده بهش نداشتم و نگاه هاشم جدی نمیگرفتم.

یکم میوه خورد و پاشد که بره و مادرم گفت تو که دیر به دیر میای یه امشب رو پیش ما بمون و رامین قبول کرد
پایین رفت که ماشین رو بیاره تو پارکینگ و برگرده
من رو مبل نشسته بودم و پاهامم بالا آورده بودم و داشتم با گوشی ور میرفتم که رامین اومد و روبروم نشست و یه لحظه چشمم بهش افتاد دیدم چشماش داره از حدقه میزنه بیرون

فهمیدم چون شورتمو درآوردم موقعی که برگشتیم؛خط کصم از زیر شلوارک خودنمایی کرده
زود پا شدم به اتاق‌رفتم و لباسامو عوض کردم دوباره
برای رامین یه رخت خواب تو یکی از اتاق ها تدارک دیدیم و رفت که بخوابه و منم به اتاقم رفتم و مادرمم که تو هال خوابید مثل همیشه

تا دراز کشیدم یه پورن پلی کردم؛طولی نکشید که کصم شروع به خیس شدن کرد؛دستم تو شلوارم رفت و انگشتمو تو کصم کرده بودم و فیلم میدیدم
حسابی‌ حشرم زده بود بالا نصف شبی
پا شدم در اتاق رو قفل کردم و اومدم شلوارمو درآوردم و پاهامو باز کردم و انگشتمو تو کصم عقب جلو میکردم و‌ آروم آه میکشیدم و کصمم حسابی خیس بود
به هر ترتیبی بود ارضا شدم و اومدم گوشیمو آف کنم که رامین تو واتس اپ پیام داده بود منظوری نداشتم اگه نگاه کردم ببخشید
نوشتم این چه حرفیه عزیزم
نوشت آخه رفتی لباس عوض کردی فکر کردم‌ موذب شدی
نوشتم نه خاله جان خودم تو اون لباس راحت نبودم وگرنه تو که پسر خودمی
عکس پروفایلشو باز کردم؛واقعا خوشتیپ و دوست داشتنی بود اما نمیتونستم نگاهی فارغ از نسبتی که داریم بهش داشته باشم

اونشب گذشت و یکی دو روز بعد رامین زنگ زد گفت:غزل میام دنبالت(بخاطر اختلاف سنی کم گاهی با اسم صدام میزد)بریم یه دوری‌ بزنیم
منم قبول کردم و آماده شدم و یکساعتی گذشت و رامین اومد دنبالم و با هم رفتیم یکم گشتیم و رفتیم که برای‌ شام پیتزا بخوریم
+اینجا پیتزاهاش حرف نداره
_آره رامین که جای بد نمیاره تورو
+قربونت برم عشق خاله
_خدانکنه خاله ی خوشگلم

پیتزا رو خوردیم و اومدیم یکم دور زدیم و کمی درد و دل کرد از دختری که بهش خیانت کرده و …
منم دلداریش دادم و گفتم تو جوونی خوشتیپی فعلا اول راهی و این حرفا و من رو رسوند و خودش برگشت خونه
دو سه روزی زیاد ازش خبر نداشتم و جز تو واتساپ که چت میکردیم؛میگفت قبل اینکه برم باید بیام یه شب تو بغلت بخوابم منم جواب دادم دیگه به روت خندیدم پررو شدی ها…

دوشنبه عصر بود تلفن خونه زنگ خورد؛مادرم حموم بود و منم طبق معمول تو اتاق با کصم ور میرفتم
+الو سلام
_سلام غزل خوبی چخبر مامان خوبه؟
+فدات آبجی سلامت باشی
_میگما فردا رامین میخواد بره پرواز داره و گیر داده امشب شام برم پیش مادرجون و خاله غزل و اونجا بخوابم
+چه اشکالی داره قدمش رو چشم بیاد
_باشه عزیزم خواشتم خبر بدم میبوسمت
+باشه خواهری فعلا

دست به کار غذا شدم و یه غذایی آماده کردم
یه دوشم گرفتم و بیرون اومدم یه لگ طوسی ساده و تونیک سفید که تقریبا کوتاه بود و آستین هاشم کوتاه بود پوشیدم
شب ساعت ۸ رامین اومد و خلاصه خوش و بش و صحبت کردیم و شامم خوردیم و بعد شامم ساعت نزدیکای ۱۲ بود که مادرم رخت خوابش رو پهن کردم که بخوابه و چون دارو زیاد میخورد و عموما داروهاشم خواب آور بود
من و رامین هم کمی نشستیم صحبت کردیم

متوجه تغییر نوع نگاه های رامین شده بودم؛حشر از نگاهش میبارید و هر وقت راه میرفتم رون و باسن گنده من رو تو اون لگ تنگ حسابی دید میزد و منم به روی خودم نمیاوردم
مثل اون‌ شب اول براش رخت خواب پهن کردم تو اتاق و به اتاق خودم رفتم و سر جام دراز کشیدم
طولی نکشید پیام بازی های رامین شروع شد
+یادم میمونه نذاشتی یه کوچولو بغلت بخوابم
_خرس گنده بچه که نیستی بغل من بخوابی(با اموجی خنده)
+هرچی ولی دل که دارم
_باشه آروم بیا مامان جون بیدار نشه پنج دیقه و برو

وارد اتاقم شد؛پیراهنشو دراورده بود و رکابی و شلوار تنش بود و اومد کنارم رو تشک دراز کشید و سرشو تقریبا رو سینم گذاشت و گفت:آخیش
منم حرفی نمیزدم و موهاشو نوازش میکردم و چند دقیقه گذشت که چرخی زد و دستشو دور من انداخت و بغلم کرد
خودشو بهم چسبونده بود
وای خدای من باورم نمیشد؛کیر رامین شق شده بود و کاملا روی رونم حسش میکردم و میشد کلفتیشو همونطور هم حس کرد
چون میدونستم حالم الان بد میشه خودمو کمی ازش جدا کردم و گفتم:رامین خاله برو الان مامان جون بیدار میشه زشته
+توروخدا یه کوچولو دیگه الان میرم

اینبار منو محکمتر بغل کرد و کیرشو کاملا به رونم چسبوند و نفسهای داغشم میزد تو صورت و گردن من
ثانیه به ثانیه اون آتیش‌ درونم داشت شعله ور میشد و کارهای رامین مثل یه جرقه تو انبار باروت بود

پشتمو بهش کردم و اونم میدونست باید چیکار کنه و خیلی زود از پشت بهم چسبید و کیر کلفتش رو از زیر شلوار لای کونم گذاشت
تو دلم یه جوون حسابی گفتم؛ترشحات کصم هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد
کمی که گذشت کیر رامین رو خیلی بهتر حس کردم و فهمیدم شلوارشو پایین اورده و کیرشو لای کونم میماله
آروم آه میکشیدم و داشتم دیوونه میشدم
تو عالم سکس داشتم غرق میشدم که یهو صدای غزل غزل گفتن مامانم منو به خودم آورد
زود پا شدم و به رامین نگاه نکردم و اونم شلوارشو بالا اورد و تو هال رفتم
+جانم مامان؟
_خواب که نبودی؟یه لیوان آب به من بده و قرصای منو بیار
+نه مامان بیدار بودم(قرص هارو با آب بهش دادم و خورد و دراز کشید)

به اتاق برگشتم؛رامین بلند شد؛سرشو پایین انداخته بود و گفت ببخشید من برم بخوابم‌ شب بخیر
چون شب خواب اتاق روشن بود میشد هم رو به وضوح ببینیم
دستشو گرفتم و به طرف خودم کشیدمش و لبهای داغم رو به لباش چسبوندم و وحشیانه لبهاشو میخوردم
با زبونم زبونش رو میمالیدم و لبهاشو بین لبام گرفته بودم
پنج شیش دقیقه ای لبهای همو خوردیم و زانو زدم و شلوارشو پایین کشیدم
باورم نمیشد رامین یه کیر با این حجم و اندازه داشته باشه
مدتها بود برای همچین کیری له له میزدم و حالا به اونچه که میخواستم رسیده بودم
با دستم گرفتمش و سرشو تو دهنم کردم و رامین گفت:جوون خاله آه آه
نصف بیشتر کیرشو تو دهنم جا داده بودم و کیرشو تو دهنم عقب جلو میکردم و خایه هاشو میمالیدم
آروم حرف میزدیم که مامانم بیدار نشه
کیرو خایه هاشو تو دهنم میکردم و زبونمو به قامت کیرش میکشیدم

+آه خاله میذاری کصتو بگام
_آره عشقم مگه میشه این کیر خوشگل رو تو کصم نذاری
حسابی که ساک زدم و کیر و خایه هاش خیس از آب دهنم شد بلند شدم و لگ و شورتمو که با آب کصم خیس شده بودن رو تا زانو پایین آوردمو و داگی شدم رو تشک و رامین با دست لای کونمو باز کرد و زبونشو به کصم کشید
+آخ لعنتی آه آه
_وای خاله چه کصی داری داشتم میمردم برات
+آخ جوون بخور کص خالتو آه آه
زبونشو تو کصم میکرد و لبه های کصمو لیس میزد و لای کصم میکشید زبونشو و منم آه میکشیدم و سعی میکردم صدام بالا نره

+آه بکن دیگه رامین طاقت ندارم

رامین هم کمی کیرشو لای کصم کشید و آروم تا خایه چسبوند تو کصم
آخ بلندی کشیدم
+آروم خاله الان بیدار میشه مامان

رامین آروم عقب جلو میکرد و من بالشتو به دهنم گرفته بودم که سر و صدام بالا نره
رکابیشو درآورد و گوشه اتاق انداخت و محکم تلمبه میزد و بدنش به بدنم میخورد و صداش به گوش میرسید
منم سعی میکردم آروم ناله کنم
+آیی آیی آه جوونم خالتو بکن آه آه
_قربون کص تنگت برم میگامت

کمی تندتند که تلمبه زد رعشه ای کردم و برای بار اول ارضا شدم
رامین کیرشو بیرون کشید و لگ و شورت منو دراورد
+آخ رامین کاش لختم نمیکردی ممکنه بیدار شه
_نه بیدار نمیشه
+پس‌ حداقل در اتاقو قفل کن

رامین رفت در اتاق رو قفل کرد و منم تونیک و سوتینمم درآوردم و رامین هم کاملا لخت شد
دراز کشیدم و پاهامو باز کردم و رامین کیرشو لای لبه های کصم میمالید و سر کیرشو به کلوریتوسم میزد و دوباره تا خایه کرد تو کصم
+آخ جوونم آه همینطوری بکن منو آه

رامین سینه هامو میمالید و تو کصم تلمبه میزد و منم پاهامو دور کمرش انداخته بودم
+آیی آیی جان جان آه کصم آه آه

و برای بار دوم ارضا شدم
حس میکردم خوابم؛بعد مدتها داشتم یه لذت وصف‌ نشدنی رو تجربه میکردم

رامین کیرشو دراورد و گفت دمر کن غزل
منم گفتم صبر کن یه سر و گوشی آب‌ بدم
در اتاق‌ رو باز کردم و آروم تو هال رو سرکی کشیدم و مادرم خواب بود و خروپف میکرد و خیالم راحت شد برگشتم و بالشت رو زیر شکمم گذاشتم و دمر کردم و با دست براش باز کردم لای کونمو

اونم کیرشو تو کصم کرد و رو من افتاد
+وای رامین آخ جوونم آه آه
رامین محکم کیرشو تو کصم میکوبید و کصم به گرمی از کیرش استقبال میکرد

بیرون میکشید و کمی میمالید لای کصم و دوباره میکرد توش و منم ناله ای از ته دل میکردم
+آه کصم آه جان جان بکن عشقم آه

کیرشو درآورد و با چک رو کونم زد و گفت داگی کن خاله
+چشم عشقم
زود داگی کردم و کونمو بالا دادم و کمرمو پایین دادم و رامین دستاشو رو کونم گذاشت و دوباره کیرشو تا ته راهی کصم کرد
+آخ عشقم آیی آه آه
رامین محکم تلمبه میزد جوری که صدای کصمم دراومده بود
+بزن آره آه آه جون دلم آه

یهو رامین بیحرکت شد و ترشح آب داغشو تو کصم احساس‌ میکردم و رامین آه میکشید
کیرش کم کم شل شد و از کصم درآورد
منم دراز کشیدم و رامین هم بغلم کرد

+میدونستی بهترین خاله دنیایی؟
_دیگه کصمو پاره کردی نیاز نیس زبون بریزی
و جفتمون خندیدیم

رامین به اتاقش رفت و منم لباس پوشیدم و خوابیدم…

نوشته: ابرو زخمی


👍 160
👎 21
241601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868669
2022-04-14 01:02:58 +0430 +0430

افرین ب تو ک سعی کردی خاله خوبی باشی
شما سعی کن خواننده خوبی باشی تا نویسنده کتان در جقستان

5 ❤️

868671
2022-04-14 01:05:56 +0430 +0430

ای کاش این همه استعداد در نوشتن رو صرف نوشتن یک داستان واقعی میکردی

2 ❤️

868702
2022-04-14 02:09:16 +0430 +0430

جناب پروین، خودتون میگید داستان، پس چطور واقعی باشه😬🙄

1 ❤️

868720
2022-04-14 02:52:54 +0430 +0430

واقعا کس گفتی
معلومه نویسنده پسره و شدیدا تو‌کف خالشه اومده خودشو دی‌کاپریو تشبیه کرده
لامصب بشین جقتو بزن چشم به شورت خالتم‌نداشته باش
خود فیلم سوپر هم ۵دیقه با قرص و دوا گلی بزور طاقت میارن تو کمرت به بتن وصل بود ریدن ای

5 ❤️

868725
2022-04-14 03:00:49 +0430 +0430

به عنوان یه داستان خوب بود. لایک

3 ❤️

868727
2022-04-14 03:05:55 +0430 +0430

خاله بچه های شهوانی هم هستی
کلا شغل خالگی‌رو انتخاب کن برای همه خاله خوب چی باش

0 ❤️

868730
2022-04-14 03:51:08 +0430 +0430

کلوریتوسم؟ واقعا کلوریتوس یعنی چی ؟ یه چی تو مایه های بلوتوث، یا ژولیوس یا همچین چیزیه؟ به صنعت مربوط میشه یا تکنولوژی عزیز دل ؟ نمیدونم این کلمه رو از زبون کی شنیدی ولی لااقل میتونستی قبل تایپ داستانت یه سرچ میزدی و نگارش درستشو میدیدی ! و اینم بگم صد البته اگه خانم باشی حتما میدونی که کولیتوریس درست واژه ای هست که شما تایپ کردی و چون متاهل بودی زمانی بدون شک به ماما مراجعه داشتی و درست واژه رو از زبان ماما بارها شنیدی پس گمون نکنم کلمه ای که بارها کسی شنیده باشه تلفظ درستشو املای همون کلمه رو غلط تایپ کنه شاید تو حروف (س) و (ت) دچار سردرگمی بشی ولی اینجوری کلمه رو سالتو بارانداز و تیلیت کردن و اخر سر هم قروقاطی نوشتن احتمالا کار پسری باشه که قهرمانانه با یک دست یک داستان رو مینویسه و انتظار داره ملت باور کنن طرف کوس داره ، ولی اگر خانم هستی و متاهل بودی زمانی یه کلاس نهضت برو ، البته اگه هنوز هست!😆😆😆😆😆

5 ❤️

868741
2022-04-14 07:02:29 +0430 +0430

اگه چاشنی شوهردار بودن را به جای طلاق اضافه میکردی زیباتر میشد … تلفیقی از محارم و خیانت قشنگ بود

0 ❤️

868745
2022-04-14 07:27:07 +0430 +0430

نمیدونم چه رمز و رازیه بعضی نویسنده ها هر چی چرت هم بنویسند فقط لایک و تعریف و تمجید میگیرن.
حالم از دیالوگهای مصنوعی به هم خورد. خاله خوشکلم، تو قشنگترین خواهری، حتما کلی کیر جور کردی و …
توی دنیای واقعی کیا اینقدر چرت و پرت به فامیلاشون میگن و جلوی خواهر زادشون شورتو میکشن پایین؟
دیگه به هر قیمتی که نباید در هر فیلدی وارد شد عزیز من!

3 ❤️

868750
2022-04-14 08:17:44 +0430 +0430

ریخت توش بعد هم خوابیدی
آفرین ما هم عرعر
حداقل میگفتی قرص اورژانسی خوردم بعدش تا باور میکردیم

2 ❤️

868776
2022-04-14 10:46:54 +0430 +0430

حالا که اینقدر خاله خوبی هستی میخوای کل بدنت رو با روغن ماساژ بدم حال کنی نیما ۳۷ تهران حضوری واقعی خیلی باسن خوش فرم هست دختر

0 ❤️

868788
2022-04-14 12:43:53 +0430 +0430

خیلی عالی بود.کاش منم همچین خاله ای داشتم

0 ❤️

868791
2022-04-14 13:08:02 +0430 +0430

مگه اون اسم یه سرباز رومی نبود؟(کلیتوریس)
چرا ملیتشو یونانی کردی؟(کلوریتوس)
What the hell are you talking about

0 ❤️

868804
2022-04-14 14:52:52 +0430 +0430

ابرو زخمی از زبان هزار نفر داستان نوشته و داستاناش واقعی نیست

1 ❤️

868901
2022-04-15 03:21:05 +0430 +0430

پس اول عماد کردت حالا رامین کی ما بکنیم عیی

0 ❤️

868924
2022-04-15 06:16:01 +0430 +0430

** عالی عالی عالی**

1 ❤️

868953
2022-04-15 12:18:24 +0430 +0430

کاشگی خاله منم میشدی

0 ❤️

868965
2022-04-15 15:00:43 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

868982
2022-04-15 18:17:51 +0430 +0430

فقط این “دیگه کصمو پاره کردی نیاز نیس زبون بریزی”

1 ❤️

868986
2022-04-15 19:37:18 +0430 +0430

زیبا نوشتی
فقط کاش طرفت یکی دیگه بود

1 ❤️

868997
2022-04-15 23:20:44 +0430 +0430

مرسی
خوب بود
عجله رو از داستانات حذف کن
تا میام تو ذهنم صحنه رو مجسم کنم میریم صحنه بعدی
میتونی بنویسی و داستان ب داستان داری بهتر میشی
من لایک دادم

1 ❤️

869263
2022-04-17 09:03:26 +0430 +0430

عالی بود اینایی هم که نظر منفی میدن حسودن

0 ❤️

869425
2022-04-18 05:23:56 +0430 +0430

این دکترا و دانشجوهای پزشکی خیلی جقی هستن، شخصیت رو خوب نمایش دادی.

0 ❤️

869651
2022-04-19 14:15:46 +0430 +0430

خیلی خوب بود حال کردم 😍 ❤️

0 ❤️

869906
2022-04-21 01:05:28 +0430 +0430

نخوااااااب … پاشو برو یه قرصی بخور تا حامله نشدی 😐😐😐

0 ❤️

870306
2022-04-23 10:03:41 +0430 +0430

کص گفتی آی کص گفتی مثل یه جقی گفتی سوار بر کیر بودی غنچه بودی شگفتی

0 ❤️

870484
2022-04-24 11:10:08 +0430 +0430

تو فامیل ما کسی طلاق نمیگره 😐😑😐😔😔😔

0 ❤️

870517
2022-04-24 16:42:28 +0430 +0430

حین خوندن جایی که‌ اه اه گفتنت شروع شد فهمبدم تویی😂😂😂

1 ❤️

870642
2022-04-25 11:36:56 +0430 +0430

خیلی وقت بود داستان نخونده بودم، ببین سطح داستان ها چقدر پایین اومده که این کسشعر شده داستان برگزیده…

1 ❤️

870815
2022-04-26 15:43:16 +0430 +0430

چه حالی کرده خاله جوون ،نوش جونش😁😁😆😆

0 ❤️

870834
2022-04-26 21:17:36 +0430 +0430

یه خاله خوشگل و جذاب بیاد خصوصی

0 ❤️

890544
2022-08-16 12:58:04 +0430 +0430

اووووف چه خاله خوبی ! هرکس داره نوش جانش

0 ❤️

944408
2023-08-26 22:30:59 +0330 +0330

نمیدونم چه اصراری به تابو نویسی دارید؟ بابا احمق ننویس
مرگ مادرت مرگ پدرت ننویس
رابطه محارمو قبول دارم ولی این دیگه کسشربود
بشین شنگول منگول بنویس مخاطبا بیشترلذت میبرن قول میدم بهت

0 ❤️