سلام می‌خوام اولین دادستان خودمو براتون بگم
من یه دختر خاله ای دارم ازم سه سال بزرگتر اونا تو شهرستان زندگی می‌کردند ما تو روستا ماجرا از اونجای شروع شود که خالم اینا قرار شده چند روزی بیان خونه ما منم خیلی وقت بود که چشم دختر خالم گرفت بود قد متوسطی داشت ولی یه کون بزرگی داشت و سینه هاشم نه خیلی بزرگ بود نه کوچیک پا هاش خیلی رو فورم بود .
اینا که آمدن خونه ما روز اول از راه آومده بودن خسته بودند استراحت کردن ولی شب خالم پیشنهاد داد که فردا بریم باغ واسه تفریح ماهم قبول کردیم .
روز موعود فرار رسیده بود چون که وسایل زیاد بود اونا با ماشین رفتن منو دختر خالم زمین موندیم دیدم که ماشین بره و بیاد خیلی طول می‌کشه به خاطر همین بهشون گفتم شما برید ما با موتور میایم رفتم از دوستم موتورشو قرض گرفتم اونم خیلی از موتور سواری میترسید هرجور بود سوارش کردن راه افتادیم به خودم گفتم دیگه همچین موقع پیش نمیاد باید یه کار کنم از قصد کار میکردم که بهم بچسب چند بار ازپشت بهم میخوره هنگام برخوردش سینه هاشو داشتم حس میکردم که دیونه می‌شودم یهو دیدم گوشیم زنگ خورد دیدم خالمه برداشت که بهم گفت که برگردیم کفش های راحیتشو بیاریم من به دخترش گفتم اولش گفت من پیاده میرم تو خودت برو ولی بهش گفتم خیلی راه مونده باهم برگشتیم خونه.
کلید خونه رو بهش دادم الکی بهش گفتم دارم میرم سرویس آخه میدونستم مامانم کشوی گفشارو می زاره اون پشت یواش یواش اومدم نگاش کردم دیدم تا کمر رفته پایین که گفشو برداره تا اینکه صحنه رو دیم دیگه غفلت نکردم با ترس رفتم از پشت بهش چسبیدم یهو انگار برق گرفتش گفت داری چه غلطی میکنی دیگه چیزی برا گفتن نداشتم خیلی ترسیده بودم دیگه آب از سرم گذشته بود بهش راستشو گفتم . گفتم هر موقع میبینمش دیونه میشم
بیا کمکم کن گفت نه نمیشه گفتم باید اینبار بش اینو که گفتم چیزی نگفت اونم مثل منم داغ کرده بود آروم چرخوندمش پشت بهش چسبیدم از پشت داشتم با یه دستم کوسشو می مالیدم با یه دستم سینه هاشو داشتم کردنشو لیس میزدم اونم دستشو دراز کرد بود رو سرم داشت ناله میکرد یهو گوشیم زنگ خورد خالم بود گفته کجا موندید پس بهش گفتم الان رسیدیم روزدی میایم بعدش تلفونو قطع کردی رفتم جلوش ایستادم از لب گرفتم خیلی خوش مزه بود اون موقع لب گرفتن داشت کیرمو می مالید جلوی مانتوشو باز کردم بلوزشم از تنش درآوردم سینه هاشو داشتم می‌خوردم اونم داشت آه و ناله میکردم مزه سینه هاشو قابل توصیف نیست.
دستمو از برم داخل شلوارش کوسشو می مالیدم خیلی داغ بود همینطور داشت ازش آب خارج میشود یه شلوار تنگ آبی پوشیده بود از تنش در آوردم دیگه داشتم دویونه میشدم خوابوندمش رو مبل پاهاشو دادم بالا شروع کردم خوردن کوسش صدای آه و ناله هاش بالا می‌رفت بعد ده بیست دقیقه ای منو بلند کرد شروع کرد خوردن کیرم خیلی حس خوبی داشتم دیدم اینطوری که این داره ساک میزنم این زود میاد نمی خواستم این اتفاق زودی تموم بشه کیرمو از دهنش درآوردم دوبار خوابوندمش رو مبل دستم کردم داخل کوسش بعد اینکه جا باز کرد دو انگشت کردم دیدم بدنش داره کم کم میلرزه داشت ارضا می‌شد بعد اینکه کامل ارضا شده بود وقت می‌گفت بکن تو دارم میمیرم منم که از خدام بود یه توف کردم رو کیرم آروم گذاشتم داخل کوسش خیلی داغ بود اونم داشت لذت سکسیرو می‌برد بهش گفتم بزار از کون بوکونمت اولش قبول نمی‌کرد بعد کمی اصرار قبول کرد بر کردوندمش سرشو گذاشت زمین کونشو داد بالا خیلی بزرگ شده بود کونش من که از تمیز بودنش خبر داشتم قبل از اینکه بریم بیرون حموم کرده بود.
دهنم چسبوندم به کونش لیسش زدن یکی از انشگتمو کردم تو کونش خیلی تنگ بود لامصب به زور انگشت دوم رو باهم کردم یکم باز شده بود کیرم گذاشتم لب کونش یکم فشار دادم رفت توش داشت آه و ناله میکرد التماس میکرد که بکشم بیرون دارم میسوزند توروخدا داشت کم کم گریه میکرد من خوبی داغ بود این حرف حالیم نبود شدت تلمبه هارو بیشتر کردم که زود بریم دیر میشه بعد پنج دقیقه میرم از کونش درواردم بهش گفتم پاهاتو بده بالا اونم این کارو کرد داشتم به کوسش نگاه میکردم با یه انگشتم کردم تو موسس بایه دستم داشتم ساک میزدم دیدم کم کم ابم میاد بهش گفتم کجا بریزم از جوابی که داد شوکه شدم گفت بریز داخل کوسم بهش گفته ولی … گفت ولی ندار خودم میگم منم که چاره نداشتم کردم تو کوسش تموم ابمو با تموم زورم ریختم داخل کوسش بعدش بی حال افتادم روش بهش گفتم مرسی که اجازه دادی اولین سکسمو با تو تجربه کنم

نوشته: M