سکس با کراشم

1401/10/06

داستانی ک میخام براتون تعریف کنم تقریبا برای 3سال پیشه یعنی زمانی ک 16 سالم بود
یادمه ک برای عید قرار بود بریم تهران
بیشتر فامیلای ما تهرانن
اصن وقتی مامانم گفت میخایم بریم خونه دختر عمه بابات نزدیک بود جیغ بزنم
میپرسید چرا؟
چونکه من رو پسر دختر عمه بابام کراشم
حالا بگذریم که این پسره چقد جیگره البته ب دوستم ک نشون دادم عکسشو گفتم رو این کراشم کلی خندید ولی خب خیلی خشگله بچم اسمش آرتا و 18 سالشه خیلی کلفت و سیبیلو نیس ازین پسرای ناناز ولی با جذبس
خلاصه ک بماند موقع جمع کردن لباس چقد اون جیگر میگرارو برداشتم
خلاصه ازین کسشرا بگذریم بریم سر اصل داستان
روز اول ک خونشون بودیم همچی عادی بود البته اگه نگاه های منو فاکتور بگیرید و اما روز دوم
روز دوم قرار بود بریم خرید کنیم و کلا بریم بازار بگردیم
ک من ماشالاه اصن حوصله بازار و خرید ندارم
پس تصمیم گرفتم بمونم خونه
مامانم کلی اصرار کرد ک برم باهاشون ولی گفتم حال ندارم و هرچی لباس دید خوشش اومد برام بگیره
بعدشم رفتم تو اتاق خوابیدم
بیدار ک شدم هوا داش غروب میکرد
با بیحوصلگی پاشدم رفتم بیرون هنوز چشام خمار خواب بود ک با دیدن آرتا انگار بم برق وصل کردن
نمیدونستم اونم خونس اصن از کجا باید میدونستم
بعد تقریبا 30 ثانیه لود شدم و ب اتاق پناه بردم
خودمو تو اینه دیدم
از قیافه بسیار زیبام گریختم
موهام ژولیده پولیده چشام پف کرده
دوتا از دکمه های لباسمم کامل باز شده بود
ینی دلم میخواس فقط زمین دهن باز کنه من برم توش
جلو کراشت با این قیافه بری مساوی است با مرگ
خلاصه خودمو جیگر کردم بعد رفتم بیرون ک دیدم داره نگام میکنه ریز میخنده
طلبکار نگاش کردم گفتم ها چته
گفت نیاز نبود اینقد خودتو خشگل کنیا
گفتم وا من ک همیشه خوشگلم
گفت اون ک صد البته
منو بگو کیسه کیسه قند داش تو دلم اب میشد
دیگ هوا تاریک شده بود و مامان اینا باید برمیگشتن
واسه همین پرسیدم
مامان اینا کی میان
گف شامو رستوران میخورن
اهانی گفتم و رفتم سمت اشپز خونه یکم اب خوردم
اومدم بیرون
نشستم رو مبل و یکم با گوشیم ور رفتم
حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم برم حمام
حالا میگید چرا حمام
والا خودمم نمیدونم
پس بلند شدم رفتم سمت حموم ک ارتا گف کجا
منم گفتم حموم
اهانی گف و دیگر سکوتتتتت
رفتم تو حموم و سرمو شستم و رسیدم ب بخشی ک اگ نباشه میمیرم
کیسه کشیدن
ی حس وسواس گونه ای نسبت ب این کار داشتم
شروع کردم همه جای بدنمو کیسه کشیدن
و اما کمر
جایی ک هیچوقت دستم بهش نمیرسه
و همیشه از مامانم میخام ک اینکارو کنه
اما حالا ک ننم نیس چیکار کنم
نمیتونستم نکشم تا دوروز میخاریدم
پس بعد از دوساعت کلنجار رفتن با خودم ناچار ارتا رو صدا زدم
گفت جونم
گفتم میشه بیای کمرو کیسه بکشی
بعد حدودا 10 ثانیه گف باشه
من لخت بودمو سعی کردم تا جایی ک میتونم خودمو جمع کنم
از خودم بگم براتون ک قدم 165 و وزنمم 58 سایز سینه هامم 65 و کونمم خب خوبه ن خیلی بزرگ ن خیلی کوچیک
با صدای باز شدن در حموم قلبم میخاس از سینم بزنه بیرون
اخه مگه میمیری کیسه نکشی اسکل
اومد و اروم نشست پشت سرم کیسه رو برداشت و اروم شروع ب کشیدن کرد حدود 1 دقیقه ک گذشت اروم نزدیکم شد
لبشو نزدیک گوشم کرد و گفت چرا تو اینقد سفیدی
دلم میخواد کبودت کنم
بعد هم بیشتر بهم چسبید ک باعث شد سفتی یچیزی ک مطمعنا کیرش بودو حس کنم
در همون حین لبشو گذاشت رو گردنم و وحشیانه مک زد
خیلی سعی کردم ناله نکنم ولی نشد
و شروع کردم اه کشیدن ک گفت
جووون اوففف صدات خیلی تحریک کنندس
یهو برگردوندم و چسبوندم ب دیوار و پاهامو از هم فاصله داد منم ک کلا تو شک بودم
سرشو برد لای کسم و زبون زد
از پایین ب بالا زبون میزد و چوچولمو میکرد تو دهنش و مک میزد
انگار رو ابرا بودم
زبونشو کرد تو سوراخ کسم
ی اه بلند کشیدم ک اومی گفت
بلند شد و شلوارشو در اورد
شورتشم در اورد ک کیرش زد بیرون
معلوم بود ک بد شق کرده
قرمز قرمز شده بود و رگاش زده بود بیرون دراز و کلفت بود دقیق نمیدونم ولی فک کنم حدود 16 17 سانتی بود
از سر کیرشم ی اب بیرنگ داشت میومد بیرون
معطل نکردمو کیرشو کردم تو دهنم
سرشو مک زدم و زبونمو دور سوراخش چرخوندم
اه های مردونش داشت دیوونم میکرد
خود این ب اندازه کافی لذت داشت دیگ چ برسه طرف کراشت باشه
یکم دیگ براش خوردم ک گفت بسه دارم میام
منم عقب کشیدم
بهم گف رو کمر بخابم منم خابیدم کف حمام
اروم کیرشو اورد سمت کونم ک گفتم
نمیخای چیزی بش بزنی درد میگیره
پوزخند زد و گف اینقد از کست اب اومده ک لیزه لیزه
راس میگف بد داغ کرده بودم
گفت پاهامو بزارم رو شونش
اروم سرشو کرد تو کونم درسته ک لیز بود و باعث شد زود بره تو ولی همون سرش ک رفت داخل باعث شد هق هق راه بیوفته ک زود درش اورد
اومد نزدیکمو اشکامو پاک کرد و اروم گف ببخشید
بعد بهم گف داگی شو
گفتم میترسم
گفت نترس میخام یکم بازت کنم
داگی شدم
ک انگشتشو رو کسم ک لزج شده بود کشید و وارد کونم کرد اولش درد داش ولی یکم ک حرکت کرد حال داد انگار دلم داش قلقلک میخورد انگشت فاکشم وارد کرد ک جیغ زدم
ولی یکم ک تکون داد دیگ داش بیشتر بم حال میداد
انگشت سومو وارد کرد ک گفتم اخ ولی یکم ک گذشت دوباره حال کردم همینجوری داش تکون میداد و منم حال میکردم ک یهو انگشتاشو اورد بیرون
برگشتمو نگاش کردم ک گف مثل اینکه منو یادت رفته ها
بعدشم گفت برگرد
و برگشتم دوباره پاهامو گذاشت رو شونش و اروم واردم کرد
اولش یکم درد داشت ولی کم کم ک حرکتشو شروع کرد داشتم حال میکردم
صدای برخورد بدنامون اه های مردونه ی اون و اه های ظریف دخترونه من
ترکیب هاتی رو ایجاد کرده بود
تقریبا 10 دقیقه گذشت ک گفت ابم داره میاد کجا بریزم
گفتم بریز توم
ک ریخت توم و اینقد ابش داغ بود ک انگار اسید داشت پوستمو میسوزوند
بعد از اونم دوتایی حموم کردیمو و دیگ عید ک تموم شد ما برگشتیم
ولی ما باهم رل بودیم و هستیم و هرسال عید میریم تهران خونه اون زمانیم ک از هم دوریم سکس چت میکنیم
هنوز باهم رلیم و امیدوارم بمونیم

نوشته: سودا


👍 14
👎 14
37401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908353
2022-12-27 03:04:54 +0330 +0330

باور کن اگه حرف نزنی، هیچکسی بهت نمیگه زبون نداری
در هر صورت سعی کن لال بشی پسرم

0 ❤️

908361
2022-12-27 04:36:34 +0330 +0330

حموم،خرابی یکی از وسایل خونه،تنظیم دیش یا رسیور،قرص خواب،کمک در حمل خرید خونه و پذیرایی با شربت و خیلی چیزای دیگه که الان یادم نیست وجه مشترک جقولیات ایرانیست،اگه اینا رو از اعضای جق جقوی سایت بگیرن ماهی یه داستان هم لود نمیشه
این قضیه حموم و کیسه خیلی قدیمی بچه هشتادی

7 ❤️

908397
2022-12-27 10:51:30 +0330 +0330

توی ایران شما گوشت و میندازن جلوی گربه؟
گربه اگه کور هم باشه، بوی گوشت و میفهمه
توی ایران ما دخترای فامیل را از پسرهای سیزده چهارده ساله به بالا دور نگه میدارن، دختر شونزده ساله را نمیزارن دم دست یه جقول پسر هجده ساله که دست بر قضا نویسنده ی این کستان است و خودشو دختر جا زده

0 ❤️

908419
2022-12-27 17:05:18 +0330 +0330

چرند بود
چند خط بیشتر نتونستم بخونم. کاملا مشخصه که پسر هستی. داستانت هم تخمی تخیلیه. همه از صبح رفتن بازار و تا شب نیومدن که شما بتونید عشق و حال کنید؟ دیگه ننویس.

0 ❤️

908696
2022-12-29 23:19:08 +0330 +0330

اخه این فکرای سم چیه شما میکنیددددد
حداقل یکم جنبه واقعی بهش بدید مرسی اححح

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها