سکس های اینستاگرامی

1402/08/02

سلام.این سومین خاطره منه که در قالب داستان براتون بیان میکنم.۲تای قبلی هنوز منتشر نشده و نمیدونم بازخوردش چیه ولی هدفم اینه بتونم بیشتر بنویسم تا ایراداتم به کمک شما مخاطبان عزیز برطرف بشه و داستانهای جذاب تری ارائه بدم.
چند وقتی بود با یه دختری توی اینستاگرام چت های مختصری داشتم و استوریای همدیگرو ریپلای میزدیم و گاهی کل کل میکردیم و گاهی هم دردو دل میکردیم.نه عکسی ازش تو پیجش بود و نه عکسی بهم میداد که ببینم و هیچوقت فکر نمیکردم رابطمون به بیرون از اینستا کشیده بشه.
یروز یکی از استوریامو که راجع به موتورسنگین بود رو ریپلای کرد و گفت که خیلی علاقه داره به موتور سواری،منم که خودم موتور سنگین نداشتم ولی رفیقم داشت و گفتم به بهونه موتور خرش کنم و بکشمش بیرون تا شاید تونستم ارتباط مو بیشتر کنم باهاش و به دروغ گفتم که موتور سنگین دارم و اگه میخوای بیا ببرمت دور دور،واسه فرداش قرار گذاشتیم و مونده بودم که چه خاکی به سرم کنم.چون هم روم نمیشد به رفیقم بگم موتورتو بیار بده من با زیدم دور بزنم هم شدنی نبود اصن بخاطر همین تصمیم گرفتم راستشو بهش بگم و بیخیالش بشم.شب بهش پیام دادم معصومه کجایی کارت دارم ولی سین نکرد.شماره تلفنشم هنوز نداشتم که زنگ بزنم.فردا ظهرش قرار داشتیم با هم،ساعتای ۱۱ صبح بود که پیام داد جانم چیکارم داری؟؟دارم حاضر میشم بیام.هم استرس داشتم که اگه حقیقت بگم نمیاد و ناراحت میشه و کلا از دستم میپره و هم دلم میخواست واقعا ببینمش.دلو زدم به دریا و حقیقت ماجرارو بهش گفتم و ازش عذرخواهی کردم و یه ایموجی ناراحت واسش فرستادم.اونم یه ایموجی چپکی نگاه کردن و پوزخند فرستاد و گفت شما پسرا همتون دروغگویید و فقط وعده وعید الکی میدید،دوباره براش ایموجی ناراحت فرستادم و گفتم بخدا فقط دوست داشتم به یه بهونه بیای بیرون و بتونم از نزدیک ببینمت چون ازت خوشم اومده و روم نمیشد مستقیم بهت بگم،بخاطر همین قبل اینکه بیای راستشو بهت گفتم چون اصولا ادم دروغگویی نیستم و پشیمونم و عذر میخوام ازت.یجوری انگار از صداقتم خوشش اومد و عذرخواهیمو پذیرفت و گفت خب بگو میخام ببینمت منم قبول میکنم چون منم دوست دارم از نزدیک ببینمت.بعد گفت حالاکه موتورسواری بکار نیست کجا قرار بذاریم؟گفتم اگه بعنوان جبران ازم قبول میکنی بریم رستوران و ناهار مهمون من باشی یا کافه ایی جایی اگه دوست داری یا گزینه سوم.گفت کافه و رستوران که اصلا چون میترسم یه آشنا ببینه و دردسر بشه برام خانوادم حساسن و ازوقتی پدرم فوت شده یکم گیرن روم.گزینه سومت چیه؟؟گفتم اگه فکر بد نمیکنی و بهم اعتماد میکنی بیا مغازه من طبقه بالای مغازه یه سویت کوچیک و مجهز دارم هم خنکه (اول تابستون بود) هم راحتیم اینجا ناهار هم سفارش میدم بیارن و قلیونم اگه میکشی هست.دوباره یه ایموجی چپ نگاه کردن فرستاد و گفت از دست شما پسرااااا.آدرس بفرست اسنپ بگیرم بیام.گفتم خودم میام دنبالت که قبول نکرد و گفت میترسم کسی ببینتمون خودم با اسنپ میام و خلاصه ادرس فرستادم و شماره ردوبدل کردیم و قرار شد تا نیم ساعت بعد بیاد.منم تو این فرصت مشغول نظافت و مرتب کردن سوئیت شدم و یکم به خودم رسیدم و شرایط برای پذیرایی مفصل از معصومه خانم محیا کردم.
تو دلم میگفتم اگه نمیخواست بده که نمیومد اینجا پیشم اونم تو قرار اول پس باید هرجور شده بکنمش،دوباره به خودم میگفتم هَوَل بازی در نیار زشته دختره بهت اعتماد کرده داره میاد و …یاد یه نصیحت از یکی از رفیقای خانم بازم افتادم که میگفت دخترارو باید تو همون قرار اول بکنی چون اگه برن معلوم نیست دیگه برگردن و نکنی از دستت رفته،خلاصه که مخم درگیر بود و خودمم کلی تو کف سکس بودم و چند ماهی بود شرمنده کیرم شده بودم.
حدود نیم ساعت بعد زنگ زد و گفت که نزدیکم و بیا ادرس بده به راننده که مستقیم بیاره در مغازتو منم ادرس دادم و بعد دو سه دقیقه رسید و پیاده شد و بهش گفته بودم وقتی رسیدی سریع برو طبقه بالا که حتی الامکان کسی نبینتت.رفت بالا و منم ریموت کرکره رو زدم اومد پاین و خودمم رفتم بالا یکم احوالپرسی کردیم و نشست زیر باد کولر شالشو درآورد و یکم خودشو باد میزد و گلایه از کولر نداشتن ماشین اسنپ کرد
معصومه خانم قصه ما یه دختر با قد ۱۷۰ بود یکم تپل و اندام درشت با چشمای قهوه ایی و موهای کوتاه و بلوند قیافشم معمولی بود و با کمی آرایش به دل مینشست خدایش،۲۴ ساله و مطلقه بود.همون اول که از ماشین پیاده شد چشمم افتاد به سینه های درشتش و آب از لب و لوچم آویزون شد.
بهش گفتم که غذا چی میخوری سفارش بدم که جوجه انتخاب کرد و منم میکس انتخاب کردم و زنگ زدم به رستوران و سفارش دادم،نیم ساعتی تا رسیدن غذا زمان بود و شروع به گپ زدن و زبون ریختن کردم و دوباره ازش عذرخواهی کردم بابت قضیه موتور و یکم باهم تعارف تیکه پاره کردیم و بعد که یکم یخمون وا رفت و شوخی کردیم و خندیدیم ازش خواستم مانتوشو هم دربیاره و راحت باشه که دیدم قبول کرد و درآورد و با یه تیشرت و شلوار لی راحت نشست کنارم.رونا تو پر و خوش فرمی داشت و زیرچشمی یه براندازی کردم و یکم مطمئن شدم که اهل سختگیری و اذیت کردن نیست و احتمال اینکه بکنمش زیاده.خلاصه غذا رسید و رفتم تحویل گرفتم و آوردم با هم خوردیم و بعد بهش گفتم معصومه جان قلیون اگه میکشی برات آماده کنم هم پرتقال نعنا دارم هم دوسیب که گفت فعلا یکم استراحت کنیم بعدش میکشیم و منم سریع پتو پهن کردم و بالشت گذاشتم و گفتم پس دراز بکش و راحت باش اونم سریع لش کرد و سرگرم گوشی و اینستا شد منم سریع شلوارک پوشیدم و تیشرتمو دراوردم و با رکابی رفتم کنارش دراز کشیدم.خدایی دختر خاکی و بامعرفتی بود و بچه پاین شهر بود ازینا که الکی ادای تنگارو در میارن و چس کلاس بذارن نبود.معلوم بود اونم مثل من تو کف سکسِ و اومده که یه حال اساسی بکنه.
یکم باهم پستای اینستاشو دیدیم و راجبش صحبت کردیم و کم کم خودمو نزدیکتر کردم بهش و به خودم جرات دادم دستمو بندازم رو بدنش و دیدم که خیلی طبیعی رفتار کرد و ممانعتی نکرد.بعد گوشیشو کنار گذاشت و گفت خوابم میاد دوست دارم یکم زیر باد خنک این کولر بخوابم،اونجا بود که فهمیدم وقت عملیات خیبر رسیده و بهش گفتم پیشنهاد خوبیه و سریع از پشت بغلش کردم و سرمو چسبونده به سرش و سکوت کردیم هر دو.یکم گذشت قشنگ بدنمو ازپشت بهش چسبوندم و کیر شق شدم کامل چسبید به کون گنده و نرمش و دستمو سر دادم سمت سینه های بزرگش.فقط نفس میکشید و هیچی نمیگفت،یه جورایی هم خجالت می کشید هم دوست داشت دستمالی کردنشو ادامه بدم،دیگه خیالم راحت شد که مشکلی باسکس نداره و تمام تمرکزمو گذاشتم روی عشق بازی و مالیدن و خوردنش تا بیشترین لذت ببره و رابطمون بازم ادامه داشته باشه.
آروم آروم مشغول مالیدن سینه هاش از روی تیشرتش شدم و از پشت لاله گوششو زبون میزدم و نفسهامو عمدا به گوشش میزدم تا اونم حسابی تحریک بشه.از شدت حشر زیاد گاهی از رو شلوار کیرمو محکم به کونش فشارمیدادم همزمان و نفسهای خودمم تندتر میشد.دستمو از زیر تیشرتش و سوتینش رسوندم به سینه های نرم و بزرگش و نوک سینه هاشو با انگشتام گرفتم و فشارش میدادم و گاهی چنگ میزدم به کل سینه‌ هاش و صدای ناله معصومه رو دراوردم.دوست داشتم زودتر به اوج برسه پس رفتم سراغ دکمه شلوارشو بازش کردم و آروم دستمو بردم تو شرتشو کص شیو شده و درشت و خیسشو اروم اروم با انگشت وسط مالیدم.خیسی کسشو که دیدم ته دلم کلی خوشحال شدم و کیف کردم که اونم نسبت بمن حس داره و از عشق بازیم لذت میبره.هنوز پشتش بمن بود و کمی خجالت میکشید بخاطر همین تو همون حالت کصشو مالوندم و گردنشو میخوردم و باهاش بازی میکردم تا صدای ناله و نفس هاش بیشتر شد و اون یه خورده یخ بینمون هم آب شده بود.کامل چرخوندمش و به کمر خوابوندمش رفتم وسط پاهاش و شلوار و شورتشو کامل دراوردم همراه تیشرت و سوتینش و لخت مادرزاد جلوم خوابیده بود و برای راحتی اون خودمم سریع لخت شدم و از بغل سرمو خم کردم رو صورتش و لبامون توهم دیگه قفل کردمو با دستم به مالیدن کصش ادامه دادم.حسابی حشر جفتمون بالا زده بود و منی که دوتا ممه سایز ۸۰ واقعی جلوم بود و یه کص سرخ و سفید و گوشتی دم دستم بود و کیرم تو مشت معصومه بود تو آسمونا بودم.بعد از حدودا ۶ ماه داشتم دوباره سکس میکردم و حس و حال خیلی خوبی همراه شهوت زیاد داشتم.
معصومه کیرمو تو مشتش بازی میداد و به حالت جق زدن باهاش بازی میکرد و منم از لباش تا گردن و سینه و شکم خورده بودم تا رسیده بودم به کس گوشتیشو حسابی با دوتا انگشتام داشتم تو کصش عقب جلو میکردم و اونم مثل مار به خودش میپیچید و سروصداش بلند شده بود.دوست داشتم کصشو بلیسم براش ولی انقد آب ازش اومده بود و خیس شده بود که یکم چندشم میشد و اصلا به روی خودم نیاوردم و رفتم روی شکمش نشستم و قربون صدقه ممه هاش میرفتم و گفتم این ممه های درشت و نرم جون میده کیرمو بزارم لاش و بازی بدم اونم از خدا خواسته با دستاش سینه هاشو چسبوند بهم و گفت بیا بذار لاش برام،یکم روغن ماساژ ریختم رو کیرمو گذاشتم لای ممه هاش و شروع به عقب جلو کردن کردم و تو چشای معصومه زل میزدم و از برق چشاش لذتشو میدیدم.دودقیقه ایی گذاشتم لای سینه هاش و بعد سر کیرمو رسوندم به لباش و مالیدم رو لباش و فشاردادم تا دهنشو باز کرد و فرو کردم تو دهنش.لبای سکسیشو دور کیرم حلقه کرده بود و خودش سرشو یکم عقب جلو میکرد و برام ساک میزد ولی این هدف من نبود،یکی از فانتزیای سکسی من دهن گایدنه،یعنی باید تو همین پوزیشن خودم تو دهن طرف تلمبه بزنم و گاهی تا خایه فرو کنم تو حلقش تا عوق بزنه و بعد درش بیارم بکوبم رو لپاش و لباش و همین کارم با معصومه کردم و دو سه دقیقه ایی تو دهنش تلمبه میزدم و تا دسته فشار میدادم تو حلقش و نگه میداشتم تا عوق بزنه و درمیاوردم،موقعی که کیرم تو دهنش عقب جلو میرفت و با چشاش همزمان منو نگاه میکرد تا حسمو ببینه خیلی حال میکردم با اینکارش برام به این معنی بود که اونم توفکر حال دادن به منه و دوست داره رضایتمو جلب کنه،یجور حس دوطرفه بود و جزو بهترین فانتزیا و پوزیشنای سکسیمون بود،که البته بعدها که صحبت کردیم بهم گفت خودشم خیلی دوست داشته اون مدل ساک زدن و گایدن دهنش توسط من.
یکم خسته شده بودیم،کیرمو از دهنش در آوردم و خوابیدم روش و سریع لب تو لب شدم باهاش،طمع لباش و خیسی دور دهنش که حاصل اب دهن اون و پیش آب کیر خودم بود طمع بی نظیری به لباش داده بود و باعث شد با ولع خاصی لباشو میمکیدم و سینه هاشو میمالیدم.دیگه وقت گاییدن کس و کون خوشگل بود و طاقت دوتامون تموم شده بود و دلم میخواست هرچه زودتر با تمام توان اون کص کلوچه ایی و پف کردشو و اون کون قلمبه و نرمشو فتح کنم و صدای شالاپ شلوپش تو سویت بپیچه،رفتم وسط پاهاشو سرکیرمو مالیدم رو کصش و اروم فشاردادم توش،بخاطر خیسی کصش و انگشت کردنای قبلش کیرم راحت رفت تو کصش و اروم تا ته کیرم فرو کردم توش و نگه داشتم یکم.نه تنگ بود نه گشاد ولی لذتش زیاد بود،یه تکونی به بدنش داد و یه آه بلندی از سر لذت کشید و تو چشمام خیره شد،تلمبه هامو آروم آروم شروع کردم و وقتی تا ته میکردم توش و تخمام میخورد به باسن نرمش صدای خیلی باحالی میداد.خم شدم روش و همزمان با گایدن کصش سینه هاشو به دندون گرفتم میخوردم و میمالیدم و میلیسیدم و …چند دقیقه بعد ازم خواست پوزیشن عوض کنیم و بهم گفت پوزیشن مورد علاقش رو شکم خوابیدنه و دوست داره من از پشت بخوابم رو کمر و کونش و تو کصش تلمبه بزنم،پوزیشن مورد علاقه خودمم هست،برگشت و کون گندش افتاد جلو چشمام و از دیدن سوراخ تنگش و بزرگی کونش حسابی حشری شدم و جون گرفتم.دنیا مال من بود اون لحظه.نشستم روی رونهاشو تو همون حالت ازپشت گذاشتم تو کصش و عقب جلو رفتن کیرم تو کصش تماشا میکردم و اسپنک میزدم رو کنش که صدای دلچسبی میداد و جای انگشتام رو کونش میموند،یکم بعد خم شدم روش و تلمبه هامو سریعتر کردم و ازپشت شونه هاشو گرفتم و اروم براش میمالیدم تا گردنش که حسابی لذت میبرد و قربون صدقم میرفت و ناله میکرد و میگفت تندتر بکن محکمتر بکن یالا جرم بده،دیگه کامل خوابیدم روش و تند و محکم میکردمش و صدای برخورد بدنم با کون قلمبش همراه با آه و ناله هامون فضارو حسابی حشری کرده بود و تا جون داشتم کردمش،داشتم از نفس میفتادم یکم مکس کردم که گفت توروخدا ادامه بده آبم داره میاد بااینکه داشتم کم میاوردم دوباره پرقدرت تلمبه هارو شروع کردم و از سروصدای زیادش و تکونای بدنش و خیسی و داغی کصش فهمیدم ابش اومده و داره نفس نفس میزنه.همونجور که تو کصش بود و خابیده بودم روش مکث کردم و یه دیقه استراحت کردیمو حالمون جا اومد،گفتم چجور بود معصومه خانم؟تلافی موتور سواری با کیر سواری دراوردی یا نه؟؟؟جفتمون خندیدیمو ازم تشکر کرد و گفت خیییلی خیییلی حال داد و خیلی وقت بود تو کف سکس بوده و حسابی بهش خوش گذشته،بهم گفت تو چرا ابت نمیاد،خندیدم و گفتم قرص خوردم عزیزم وگرنه تا حالا صد بار ارضا شده بودم.گفت یعنی ابت نمیاد؟گفتم چرا میاد ولی دیر میاد یه نفس بگیر که حالا حالاها باهات کار دارم نکنه خسته شدی؟؟گفت نه بابا منکه از سکس سیر نمیشم هر وقت خواستی دوباره شروع کن.بهش گفتم پس پوزیشن عوض کنیم که تنوع بشه و بعدش میخوام از کون بکنمت و آبمو تو کون قلمبه خالی کنم،یه اخمی کرد و گفت اگه اذیتم کنی دیگه بهت نمیدم ها بعد خندیدیم و جامون عوض کردیم.من خوابیدم زیر اون اومد روم و نشست رو کیرم و شروع کرد بالا پایین کردن و سواری گرفتن از نازنین کیرم.تو چشام خیره میشد و بالا پایین میشد،سینه های بزرگش هم باهاش بالا پایین میپرید و گاهی من می گرفتمشون و میمالیدمشون.دوباره جفتمون به اوج شهوت رسیدیم،ازش خواستم خم بشه روم و سرشو بذاره کنار سرم و بدنشو یکم بالا نگه داره تامن از پایین به بالا تلمبه بزنم تو کصش،تو این پوزیشن با سرعت تلمبه میزدم و همزمان انگشتمو به سوراخ تنگ کونش رسوندم و با خیسی اب کصش انگشتش میکردم و تلمبه میزدم اونم حسابی داشت حال میکرد و با ناله هاش دم گوشم حسابی دیونم میکرد.چون پوزیشن نفسگیری بود زیاد نتونستم ادامه بدم و بهش گفتم داگی شو تا یه حال اساسی به کصت بدم دوباره و سریع حالت گرفت و از پشت گذاشتم تو کصش،لامصب تو این حالت کص یکم تنگتر میشه و باکیرت دیواره های کصو میتونی حس کنی قشنگ.با ریتم منظم و تند تلمبه میزدم و کونشو نوازش میکردم و گاهی انگشت شصتمو فرو میکردم تو کونش با روغن ماساژ دوسه دیقه ایی ادامه دادم تا حس کردم آبم میخاد بیاد کشیدم بیرون و گفتم اماده باش که میخام از کون بکنمت یهو برگشت گفت نمیشه بیخیال این کون من بشی؟؟؟دردم بگیره پارت میکنمااااا،خندیدم گفتم بالاخره بدون درد که نیست توهم که بعدا منو پاره میکنی پس بدار من حالمو بکنم ولی سعیمو میکنم کمتر اذیت بشی و حسابی چربش میکنم برات،تو همون حالت داگی روغن ماساژ ریختم لای کونش و باانگشتم شروع کردم به باز کردن سوراخشو ادامه دادم یکم تا جا باز کنه و بعد کیرمو چرب کردم و گذاشتم دم سوراخش،با دوتا دستاش لای کونشو باز کرد و خودشو شل کرد تا من بتونم راحت بکنم توش،معلوم بود کم کون نداده و کارشو بلد بود،با دوسه بار تلاش سرکیرمو فرستادم تو سوراخش با اینکه چرب بود بازم دردش گرفت و یه آخ محکمی گفت و دستاشو از باسنش جداکرد و تکیه گاه زمین کرد و لبشو گاز میگرفت،تا نصفه فرو کردم تو سوراخ کونش که یهو دستشو به شکمم فشارداد که جلوتر نرم گفت یکم صبرکن درد داره و کیرت واسه کونم زیادی بزرگه،یکم صبرکردم و ازاینکه میدیدم کیرم تو کون قلمبشه حسابی لذت میبردم و دوست داشتم زودتر جرش بدم دوباره فشار دادم و سعی داشتم تا ته فروکنم توش که اونم همزمان با فشار دادنم به جلو خم میشد و سرو صدا میکرد و از درد بخودش میپیچید،اون درد برای خانما تاجایکه بتونن تحمل کنن خیلی لذتبخشه،خلاصه تا دسته تو کونش فرو کردم و تلنبه هارو شروع کردم و هی سعی میکرد از زیرم دربره ولی من نگهش میداشتم و بعد از دودقیقه دیگه سوراخش بازشد و مقاومتش کمتر،درد جاشو به لدت داده بود و هردو تو اوج داشتیم حال میکردیم،سر زانوهامون ازبس سابیده شده بود رو پتو درد گرفته بود،خابوندمش رو شکم و کامل خابیدم رو کونش و تا جایکه راه داشت کیرمو تو کونش فرو کردم و فشارمیدادم اونم چنگ میزد به بالشت و آخ و اوخش کل سویت برداشته بود،دستامو رسوندم از دوطرف به سینه هاشو محکم فشارشون میدادم و تلمبه هارو تندتر کردم تا حس کردم آبم داره میاد بهش گفتم ابم اومد معصومه جون تحویل بگیر و با تمام قدرت و لذت تو کونش ارضا شدم و خودمو خالی کردم توش،انقدر برام لذتبخش بود این قسمتش که نمیتونم براتون توصیفش کنم.بیحال افتادم روش انگار کوه کنده بودم و کل بدنم کوفته شده بود،دودیقه همونجوری که کیرم تو کونش بود خوابیدم روش و تا قطره اخر ابم تو کونش خالی شد و کیرم کوچیک شد و بعد اروم کشیدم بیرون و بلند شدم دستمال کاغدی دادم بهش و خودمون تمیز کردیم و سریع رفت سمت دسشویی تا خودشو بشوره و احتمالا ابمو خالی کنه.اومد کنارم دراز کشید،بغلش کردم،لبشو بوسیدم و ازش تشکر کردم و موهاشو نوازش کردم.اونم ازم تشکر کرد و دونخ سیگار روشن کردیم و باهم کشیدیم و یکم استراحت کردیم،بعد لباس پوشیدیم و ازم خواست که برسونمش تا نزدیک خونشون و قلیون باشه واسه یروز دیگه.
رابطه منو معصومه ادامه پیدا کرد و در ماه حداقل دوباری سکس داشتیم و منم سعی میکردم بهش محبت کنم گاهی از لحاظ مالی کمکش میکردم هزینه باشگاه و خرید هاشو می دادم.دختر بدی نبود ولی خب مثل بقیه دخترا چند وقت یکبار قاطی میکرد و توقع های بیجا داشت و قهر و آشتی زیاد داشتیم باهم.یکسال و ۳ماه باهم بودیم و کلی خاطره سکسی داشتیم باهم ولی یروز انقدر اذیتم کرد که دیگه احترام بینمون از بین رفت و اون رابطه تموم شد.البته هنوز تو اینستا همو فالو داریم و گهگاهی استوری همو ریپلای میکنیم ولی اون با کسی دیگست الان و من هنوز سینگلم…
امیدوارم از خوندن این خاطره لذت برده باشید و کمتر فحشم بدید.با انتقادهای درستتون کمکم کنید تا بهتر براتون بنویسم.
ارادتمند شما:#مموش

نوشته: مموش


👍 7
👎 2
13601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

954317
2023-10-25 01:21:11 +0330 +0330

تکراری تکراری تکراری تکراری

0 ❤️

954331
2023-10-25 02:38:54 +0330 +0330

همین اواخر خوندیم اینو

0 ❤️

954352
2023-10-25 07:03:34 +0330 +0330

واقعا دلم میسوزه برای اینها آخه ۲۴ ساله هست و آنوقت متارکه کرده!
نمیدونم چی بگم ، توی این سن باید از ژندگی لذت ببرند آنوقت درگیر و دار طلاق باید بشوند …
هرچند خودمم کاملا همین جور هستم و متارکه کردم البته طلاق دادم .

1 ❤️

954416
2023-10-25 16:05:56 +0330 +0330

آخه مموش؟

0 ❤️