با سلام
تمامی اسم ها و نسبت های فامیلی به کار رفته در این خاطره مستعار و غیر واقعی می باشد حتی اسم نویسنده!
اگه بخوام از خودم بگم باید بگم زیاد خوش تیپ نیستم و چشم های آبی ندارم و … در کل معمولی هستم
داستان مربوط میشه به تقریبا یه سال پیش که من 18 سال داشتم و مث همه هم سن و سالم سرم گرم بود به دختر بازی,لب گرفتن از دوست دختر تو کوچه خلوت و مالوندن دوست دختر و …
تا این که…
ی روز یه شماره غریبه بهم زنگ زد ,یه دختر بود صداش آشنا بود گفت که قصد دوستی داره و از این حرفا
ولی من که فک می کردم یکی از آشناهاست و می خواد سرب سرم بذاره جواب سربالا می دادم و …
یه شب که زنگ زد به صداش شک کردم و واسه امتحان گفتم چطوری مریم خانوم (مستعار)
((مریم زن پسر خاله م بود که یه دختر دوساله هم داشت و زیاد با من شوخی داشت))
شوکه شد و قطع کرد و بعد چند دقیقه پیام دادم که حال کردی تشخیص صدا رو ؟؟ جواب داد که به کسی نگی
منه احمق تو فکر اینکه این خانم می خواسته سر ب سرم بذاره و … ولی قضیه یه چیز دیگه بود
چند روز گذشت که دیدم از خط قبلی ش اس ام اس عاشقانه می فرسته ,قبلا فقط اس ام اس های جوک و سرکاری می فرستاد ولی این بار …
تا اینکه یه مدت آخر هر اس ام اس ش یه جمله بود (( دوست دارم))
خیلی تعجب کرده بودم ازش پرسیدم این جمله آخر مال متن شعر اس ام اسه یا خودت اضافه می کنی
جواب داد تا تو چی دوست داشته باشی
اینجا بود که ی چیزای حالیم شده بود
اینطور که بعدا متوجه شدم ,بله…خانم شوهر دار عاشق من شده بود
نمی دونم چرا؟ آخه نه خیلی خوش تیپ بودم …نه بچه پول دار (تازه بعد از دوستی مون خرج منو هم اون می داد
بجز اینکه واسم پول به حسابم می ریخت شارژ گوشیم رو هم تامین می کرد)
اوایلش باور نمی کردم فک می کردم سرکاریه
ولی کم کم رابطه مون اونقدر عمیق شد که باورم شد
روزی بالای 200 تا اس ام اس رد و بدل می کردیم و آخراش به سکس اس ام اسی هم کشید…
شاید اون واسه من یه هوس بود ولی اینو مطمئن بودم که واقعا عاشق شده چون حاضر بود هر کاری من بگم انجام بده
تا اینکه ی روز بهش گفتم بی خیال من نمی تونم به پسر خالم خیانت کنم تا اینجا هم محض شوخی باهات بودم
بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و گذشت تا اینکه بعد چند هفته واسه تفریح با دخترش اومد خونه مون (خونه اونا یه شهر دیگه بود)
هیچ رفتار غیر طبیعی نداشتیم تا آخر شب که رفت تو اتاق بخوابه همه خوابیدن منم داشتم برنامه 90 رو نگاه می کردم
راستش شیطون دور سرم چرخ میزد که…
اس ام اس داد که باهام قهری و از این حرفا …منم گفتم نه و از این چرت و پرتا که
گفت یه چیز ازت بخوام
گفتم بگو
گفت امشب مال من باش!!!
پرسیدم چطوری گفت آروم بیا تو اتاق اول قبول نکردم چون واقعا می ترسیدم ولی شیطون بی کار نبود بعد اینکه مطمئن شدم همه خوابن رفتم داخل اتاق
اتاق تاریک بود …نشسته بود هم حس خجالت و هم حس ترس رو می شد تو وجودش حس کرد
منم تمام بدنم می لرزید …رفتم کنارش نشستم هیچی نمی گفت سرش رو انداخته بود پایین و با انگشتاش بازی می کرد دستمو بردم جلو دستش و گرفتم هم دست من می لرزید هم دست اون ,دستمو محکم فشار داد …سرش هنوز پایین بود یا دستم سرشو آوردم بالا …نگاهمون افتاد به هم آروم صورتمو بردم جلو لبامو بهش نزدیک کردم هیچ حرکتی نکرد شروع کردم به خوردن لباش آروم آروم اونم باهام راه اومد ,یه دفعه لب شو از لبم جدا کرد و منو محکم بغل کرد و فشارم داد و در گوشم گفت:باورم نمیشه…دوست دارم …دوست دارم
طوری بغلم کرد که سینه هاشو بین خودمون حس کردم
دوباره خودش لباشو گذاشت رو لبامو شروع به خوردن لبای همدیگه کردیم و باز دوباره بغلم می کرد و محکم فشار می داد صدای نفس هاشو می شنیدم
دست مو بردم طرف سینه هاش لباسش خیلی تنگ بود و سینه هاش هم نسبت به سنش خیلی کوچیک
از رو لباس سینه شو گرفتم ولی حال نمی داد دیدم خودش پیرهن شو داد بالا ولی اینقد تنگ بود لباسش که به زور اینکارو کرد دستمو بردم طرف شکمش دست کشیدم روی شکمش داغ بود آروم یه سینه شو از سوتین آورد بیرون با دستم گرفتمش اولین بار بود …خیلی شل بود فک می کنم از ترس بود
آروم سرمو بردم جلو و نوک سینه شو گذاشتم تو دهنم با دستم هم سینه شو ماساژ می دادم متوجه شدم که داره موهامو نوازش می کنه …چون در حالت نشسته بودیم یکم کارمون سخت بود بعد چند بار لب و بغل کردن دیگه
دو دستمو گرفت و دراز کشید و منو کشوند روی خودش کیرم کاملا بین منو اون لمس می شد از بس بزرگ شده بود همین جوری که روش دراز کشیده بودم لباشو می خوردم بلند شدم و روی شکمش روی دو پام (طوری که وزنم روش نباشه) نشستم
پیرهن شو تا قسمت گردنش دادم بلا و هر دوتا سینه شو از سوتین آوردم بیرون با دو دستم هر دوتا رو گرفته بودم و می خوردم حواسم به خودم بود که چشمم افتاد به بالا دیدم چشماشو بسته و داره لباشو می خوره
فهمیدم که خیلی خوشش میاد واسه همین زیاد سینه هاشو خوردم
رفتم پایین رو شکمش و لیس زدم روی ناف شو دوباره اومدم بالا شروع کردم لب گرفتن ازش
کیرم کامل رفته بود لای دوتاپاش آروم کمرمو دادم بالا و دستمو بردم سمت کسش و از رو شلوار دست کشیدم
اونم دستشو برد و طرف کیرم و از رو شلوار گرفت و می مالید رفتم و پایین و به کمک خودش شرت و شلوار شو با هم کشیدم پایین
اولین بار بود که یه کس از نزدیک می دیدم …نمی تونم مشخصات شو بهتون بگم خیلی ناز بود چون نابلد بودم آروم زبونمو روش کشیدم با اولین لیس اینقد تحریک شد که کمر و باسن شو از زمین بلند کرد
از ترس صدای هیچکدوم مون در نمی یومد یه کم دیگه که کس شو خوردم دیدم حال نمیده رفتم بالا و شروع به لب گرفتن کردم
این بار چون شلوار اون پایین بود کیرم راحت تر می تونست کس شو لمس کنه
یه کم که از ناحیه صورت عشق بازی کردم آروم کیرمو درآوردم می خواستم بذارم تو کس ش ولی هر کاری می کردم و پایین بالا می رفتم جا نمی خورد …خودش متوجه شد دیدم دستشو برد پایین با دستش کیرمو گرفت دستش اونقد سرد بود که یه حس خاصی به هم دست داد کیرمو گذاشت جلوی کس ش …نوک کیرم لبه های کس شو حس کرد با یه فشار آروم رفت داخل دیگه دست شو کشید منم شروع کردم به عقب و جلو کردن باورم نمی شد دارم یه کس رو می کنم
خیلی داغ کرده بود بیشتر از من هی صورتشو این ور و اون ور می کرد سینه شو می گرفت و دست منو می گرفت و می ذاشت رو سینه ش که واسش ماساژ بدم…
اینم بگم که آب من زود میاد ((زود انزالی)) با اینکه آبم اومد و ریختم داخل کس ش واسه اینکه اون هنوز ارضا نشده بود
هنوز عقب و جلو می کردم طوری که خسته شده بودم و خودمو انداختم روش
که متوجه شدم اینقد داغ شده بود که کس شو سفت می کرد و کیرمو به داخل مکش می کرد منم مجبور می شدم واسش هنوز عقب و جلو کنم
آخرش خیلی خسته شدم …چون آبم اومده بود کیرم داشت کم کم کوچیک می شد بلند شدم ولی هنوز اون تو حالت خودش بود بدون خداحافظی و حرفی از اتاق زدم بیرون رفتم که بخوابم
بهش پیام دادم که دیگه نمیشه بیام ممکنه کسی بیدار بشه فقط جواب داد باشه
این بود اولین سکس من
به قول خودش واسه اون رابطه مون از نظر عشقی مهمه نه شهوتی
راست هم میگه آخه شوهر داره و می تونه نیازهای جنسی شو برآورده کنه چه نیاز به من
البته چند بار دیگه باهاش سکس داشتم بخصوص دو شب بعد از این شب که شب سومی خیلی عاشقانه بود
که شاید اونارو هم نوشتم
چند نکته:
من از اینکه با یه زن شوهر دار رابطه داشتم و دارم اصلا خوشحال نیستم بلکه پشیمون هم هستم و نمی دونم چطوری این رابطه رو تموم کنم و به کسی توصیه نمی کنم
چندین باره این رابطه رو بهم می زنم و دوباره برقرار میشه ولی رابطه سکسی مون نسب به اوایل خیلی کم شده در حد صفر!!
سر همین قهر و آشتی ها خانم چندین بار با قرص و رگ زنی دست به خودکشی زده
یه نکته هم به دوستانی که نظر می دن:
که تو کف ش موندی و تو خیالت این داستانو ساختی و…
اولا از همه بگم قبل از شروع این رابطه من به همه نظر داشتم الا این خانم
دوما واسه من اصلا افتخار نیس که فلان زن شوهر دار عاشقمه بلکه واسم یه مشکله
از یه طرف حس خیانت از یه طرف حس شهوت و …نمی دونم چی کار کنم
نوشته: madman
:~ نمیدونم باور کنم یا که نکنم
نمیدونم نظر بدم یا که ندم
نمیدونم
نمیدونم
نمیدونم
هر چی هست راست یا دروغ نباید شروع میکردی حالا که خربزه خوردی پای لرزشم بشین فقط بدون رسوایی نزدیکه بهت
دیگه هم ننویس
خوبه والا اینجا به جای اینکه ازاحساس های خوب وجالب غرق بشی و یاد اونی که دوستش داری بیفتی یا شایدم تو افکارت با اون لحظه های سکسی رو بسازی باید چرندیاتو وافتضاحیاتو بخونی اونم نصفه از هر چی رابطه جنسی وسکس وهر چیزی که مربوط به جنسه مخالفت باشه منزجر بشی بچه ها، جون هر کی براتون عزیزه به اون ریشو سیبیل باباتون این … رو ننویسید من با دوست پسرم کات کردم چون به این نتیجه دارم میرسم انگاری در مورد شما ها استثنایی نیست …اینم از عوارضه این داستاناست دیگه…
و باز هم دنیای فانتزی بچه های جقی…
تا اواسط داستان خوندم دیدم چرت و پرته ادامه ندادم.
خوبه ننوشتي وسط نود جلو ال سي دي سكس كرديم كه يهو عادل گفت (چه ميكنه)!
و ما هم خنديدم
داستانكي-امنيتكي
وووووو!
عجب تعابیر امنيتي بكار بردي
ايول بابا
الان سازمان سيا و سازمان اطلاعات ايران دنبالتن
ولي اي گوز تا پيدات نكنن
هرچي باشه تو فكر همه جاشو كردي ديگه
شماره حساب دادي پول بريزه حسابت؟
گدا بازي دراورديا؛شماره حساب باباتم ميدادي كه يه كمكي به اقتصاد خونواده بشه!
“طوری بغلم کرد که سینه هاشو بین خودمون حس كردم”
تو چند نفري؟
مگه داري با آقا معلمت سخن ميگويي؟!؟
سينه هاشو بين خودت حس كردي؟
سينه هاشو كرده بود تو كونت؟؟؟
“نوک کیرم لبه های کس شو حس کرد”
نوك كيرت؟
مگه كيرت كلاغه؟
اينجاي داستانت ابهام داره؛از منقار استفاده ميكردي بهتر بود!
منقار كير!!!
اين نكات كنكوري پايان داستانت خيلي آموزنده بود!
داستانت به واقعيت نزديك بود
ميتونم درك كنم كه چي ميگي
بهتره كم كم رابطتو سرد كني بعد بهم بزني
نه اينكه مثه شتر يه دفه اي
اينطوري كشته و زخميم نداريم!
واست آرزوي موفقيت ميكنم
کاشکی زودترمینوشتی داستانت را چون همیشه فکرمیکردم این عادل خان با چه کسی است که هی میگه چه کونی داره؟چه میکنه ؟تیردروازه به کونت پس باتوبوده !!
درك ميكنم چى ميگى ولى كارتو تاييد نميكنم
كارى به راست يا دروغ داستان ندارم ميخوام درباره موضوع داستانت كه سكس با زن شوهردار هستش نظرمو بگم و اينكه كم هم نيست بلكه بيشتر از قبل هم شده،روابطى كه 90درصد با پيشنهاد خانم هستش بخاطر جبران بعضى مشكلاتش كه وارد اون بحث نميشم فقط الان روى صحبتم با اونايى كه ميان فحش ميدن و با كلى ادعا ميگن خيانت،خوب اينو همه ميدونن همه هم باهاش مخالفن ولى اينو بدونين اگه تواين موقعيت باشين قدرت شهوت انقدر زياده كار هر كسى نيست جلو خودشو بگيره يكنفر تونست اونم حضرت يوسف بود پس فكر نكنيد راحته بخدا اينايى كه تواين راه رفتن مثل من و شما فكر ميكردن و هيچ وقتم نميتونن باخودشون كنار بيان حتى وقتى كه ديگه رابط قطع شده احساس گناه باهاشون هست پس انقدر خودتونو تو جبهه حق عليه باطل نبينيد با فحش دادن اين مشكل حل نميشه بنظرم اين احمقانه ترين كاره
لطفا به كسى بر نخوره من منظورم به كس خواستى يا بعضى كامنتاى دوستان نبود فقط نظر شخصى من بود كه ميتونه اشتباه هم باشه
به عشق کسشعر های عادل بهت فحش نمیدم ولی تا نگم کیر تمام بروبچه های نود تو کونت خیالم راحت نمیشه
نمیدونم راست میگی یا دروغ ولی من خودم همچین بلایی سرم اومده و درکت میکنم.
خب سکس با زن شوهردار به خودی خود کار نادرستیه مخصوصا اگه شوهرش از اشنایان و فامیل هم که باشه ناپسندیش به مراتب بدتر میشه. به نحوه ی نگارشت هم ایرادی نمیگیرم چون خیلی سخیف و محاوره ای به نظر میومد. فقط یه سوال داشتم حالا اگه به جای برنامه ی نود سریال دلنوازان نگاه میکردی اسم داستانت میشد سکس همزمان با سریال دلنوازان؟ یا مثلا اگه لنگ ظهر بود و برنامه ی سمت خدا رو تلویزیون پخش میکرد اسمش رو میذاشتی…
پسرنمیگم داستانت راسته یادروغه.میگم کاش تخیل باشه.کاش خواب باشه وازخواب بیدارشی وببینی همش کابوس بوده.دیگه اینارو اینجاننویس.خوبه که عذاب وجدان داری وگرنه هرچی فحش ازبچگی بلدشدم بارت میکردم.اصلانگارشت اهمییت نداره.یعنی حیف وقت که براداستانت گذاشتم.پسربدجوری گیرافتادی.ابروریزی وعذاب وجدان حداقلشه.اگه شوهره بفهمه خونت پای خودته وهزاربدبختی دیگه.کاری که درخفاشروع بشه بارسوائی تموم میشه.دیگه نرو.دیگه ننویس…
خیانت بود ننویس. . . . . . . . . . . .
کاری به داستانت ندارم. در مورد چنین ماجراهایی بهتره از همون اول طفره برید تا توی گرداب قرار نگیرید. اگر هم چنین وضعی پیش بیاد باید خودتون رو از قرار گرفتن در چنین موقعیتی دور کنید. کله کیری جان دیدی به اتاق خواب دعوتت کرد میگفتی خوابم میاد و میرفتی جلقتو میزدی و میخوابیدی. همیشه هم موبایلت رو خاموش میکردی. اصلا خط موبایلت رو عوض کن. میخواد خود کشی کنه خوب بره خودشو بکشه. سزای چنین زنی بهتر از این نیست. اگه شوهرش بفهمه که میکشش. بعدش هم کونت میذاره و تو رو هم میکشه و یا بی آبروت میکنه. واسه ما ننه من غریبم در نیار. دیگه هم ننویس.
با سلام خدمت تمام بچه هاي شهوانی . اگر كسي برنامه نيم باز رو داره به روم www.shahvani.com بياد . اسم آيدي من shahvani-sarver1 هست .
تو روحتون با این داستاناتون آدم از سکس متنفر میشه اکثرا یا خیانته یا گول زدن دختر یا فحش و توهین به اون بدبختی که از رو ناچاری کس میده آخه گلابیا یه داستان بنویسین میخونیم حال کنیم اینقدرم زن ستیز و نامرد نباشین
راجع به نود کم حرف زدی
یه کم فردوسی پور و توش دخیل می کردی خوب بود
عزیزم رویایی خوبی بود.امیدوارم در آینده نچندان دور به آرزوت برسی کوچولو