خواهر مطلقه دوستم

1402/11/21

با سلام خدمت همه شهوانی های حشر بالا
این داستان کاملا واقعی هستش امیدوارم خوشتون بیاد
داستان از اونجا شروع میشه که خواهر بهترین دوستم طلاق میگیره وبا یه دختر ۴ساله میاد خونه باباش من تا اون روز مینا رو ندیده بودم (اسم مستعار)
چون شوهرش هیچ وقت نمیذاشت بیاد خونه باباش.
قبل از اون من هر روز خونه دوستم پلاس بودم ووقتی این مینا خانم ما طلاق گرفتن اومده بود رفتم در زدم با ترش رویی و بعضی داشت منو دک می‌کرد که احمد خونه نیست غافل از اینکه من خودم یه پا بچه اون خونه شده بودم
ببخشید هول شدم یادم رفت معرفی کنم خودمو ۳۹ساله یه پسر قد کوتاه ۱۶۰ با وزن ۶۰ وسایز۱۴ و داستان از سال۸۰ شروع میشه.
خلاصه این مینا خانم از دستم کفری شده بود چون سرمو انداخته بودم پایین داشتم میرفتم تو خونه که داد زد توله سگ کجا میای
دوستم و باهاش که فکر کرده بودن شوهرشه داشتن میومدن که تو حیاط منو دیدن باباش گفت چی شده اینم گفت که داشت میومد تو خونه که باباش گفت خب بزار بیاد غریبه نیست این مینا خانم رفت کنار منم رفتم تو
که بعدا فهمید که سه چهار ساله من تو خونشون بر و بیا دارم
ماجرا گذشت تا خرداد ماه بود خواهر کوچیکه این داشت امتحانات میداد ولی چون درساش ضعیف بود مادرش ازم خواست تا باهاش کار کنم و خوب جواب داد و کلاس پنجم قبول شد و این شد شروع رابطه جنسی من با مینا
من داشتم با سوین درس کار می‌کردم و دو روز بعد امتحان ریاضی داشت که به خواسته مینا که گفت ازش چندتا امتحان بگیرم تا وضعیت درسش معلوم بشه من چندتا ورق برداشتم به سوین استراحت دادم تا براش سوال طرح کنم
سوین هم از فرصت استفاده کرد و خزید تو کوچه تا با دوستاش که صداشون میومد بازی کنه دختر مینا که اسمش سحر بود ازمن خیلی خوشش میومد من هم واقعا دوسش داشتم عاشقش بودم از هر فرصتی برای بازی وخندونش استفاده می‌کردم
هر وقت خونشون بودم از کنارم جم نمی‌خورد
که مامانش گفت برو دنبال خاله ببین کجاست من گفتم که کاریش نداشته باش نشسته که گفت نه دیره الان بابا میاد از مغازه
فکر کردم بخاطر درس خواهرش میگه نگو خانم آخرش زده بالا داغ کرده بعد چون من به سحر گفتم پاشد رفت
مینا برایم چای ریخت اومد کنارم نشست گفت ببینم ورقارو و دستشو گذاشت روی دستم و فشار داد من اول متوجه منظورش نشدم چون تازه ۱۸ سالم شده بود و تا اون موقع حتی دوست دختر هم نداشتم
ولی با داداشش همیشه مخصوصا پنجشنبه شبا سی دی کرایه می‌کردم و تا صبح فقط سوپر می‌دیدیم
مینا که دید من منظورشون نگرفتم یه حرکت زد که کلا پشمام ریخت دست منو گرفت بوسید و گذاشتم روی سینش گفت که تورو خدا بمال خیلی درد میکنه بعد اون یکی دستم گرفت شروع کرد به مک زدن انگشتان دستم من که دیدم موضوع چیه با تمام وجود باهاش همکاری‌های لازم رو انجام دادم
بعد دستم رو دادم طرف کسش که خندید و پاهاشو باز کرد تا دستم از لای اون رونای تپلش به کسش برسه و شروع کردم خیلی خیلی محکم ماندن و چنگ زدن که گفت آرومتر مگه بار اولته که گفتم آره بهم گفت چیکار کنم ولی من پاشدم زیپ شلوارمو باز کردم کیرمو انداختم بیرون گفتم برام بخور که گفت نه من بدم میاد کل بدنم داشت میلرزید و حتی صدام هم گرفت من سرپا بودم و اون جلوم بود پشتم به در که یهو دخترش بدو با فریاد آمد که خاله توی کوچه نیست من که سکته کردم مینا خودش فوری دست انداخت کیر منو کرو تو شلوار تا دخترش نبینه من که تازه متوجه شدم پیراهنم از شلوار کشیدم بیرون انداختم رو و به حالت شکم درد خم شدم گفتم شکمم درد میکنه و رفتم تو توالت حیاط چنان داشتم میلرزیدم که مینا اومد پشت در و پرسید چیزی که نشده که گفتم تخمام دارن میترکن
جق بزن خوب میشه
منم تا کیرم گرفتم دستم دوتا تکون که دادم چنان آبی ازم اومد تا به اندازه شاید۵بار جق زدن بود اومدم خونه ولی هنوز تخممام بشدت درد میکرد
مامان مینا هم همون لحظه با سوین اومد نگو رفته بودن خونه همسایه
تا منو دید پرسید چی شده خواستم بگم شکمم درد میکنه کا مینا پرید جلو و گفت که باند شد بیاد دنبال سوین که دررفته بود منم میخواستم روسریم درست کنم اینم بی‌هوا برگشت طرف من چیزی بگه که دست من خورد به شکمش(تخماش با لبخند) و شکم درد گرفت.
مادر دختر زدن زیر خنده من مات اون حرفا بودم دخترا هم هیچی نفهمیده بودن که بعدا بهم گفت که سحر پرسید چرا دستت اونجای شلوار دایی بود چون بهم دایی میگفت منم اون داستان گفتم که اگه چیزی به مامانم وبقیه گفت چون که بچست همه بدون موضوع چی بوده و شک نکنن
خوشبختانه دردم داشت کم کم آرام میشد وبا سوین درس کار کردم ولی چشم مینا همش تو چشام بود منم بدتر از اون.درس تموم شد و اینا چایی آرود منم برای اینکه موضوع درد رو جا بندازم به شوخی گفتم نمیخواد چایی زدی طوریم نشد آبان میخوای بسوزونیش که مادرش با صدای بلند خندید و گفت نترس خودم برات چایی میارم وارد منم تشکر کردم از مامانش.
در مورد دوستم پرسیدم که احمد کجا رفته سر کوچه ست منم برم مانش گفت نه با چندتا از دوستاتون رفتن سر خیابون چیز بخرن تازه گفت تا باشی میاد کارت داره جایی نرو
منم با دوتا زن دوتا دختر بچه نشستم تا بیاد
که در و زدن من گفتم شاید احمد باشه من رفتم در و که باز کردم دیدم دختر همسایه بغلی بود که پرسید خاله خونست مامانم کارش داره.صدا شون کردم با نوش رفت دوباره من با دختراش تنها شدم که دیدم مینا یه پوندی آورد داد دست خواهرش گفت برو چیز بخر بیار. تا اون رفت اول رفت کوچه رو چک کرد که مامانش یا کسی اونجا نباشه بعد در رو محکم بست تا دوباره خفت نشیم بلافاصله با عجله اومد رفت اتاق پشتی و منم صدا زد منم که دیگه میدونستم قراره چه اتفاقی بیفته رفتم دیدم جلوی در اتاق ایستاده و منتظر منه تا منو دید بغلم کرد دستشو گذاشت روی کیرم تا دستم خورد دوباره کیرم بلند شد و دردم بیشتر پرسید بلدی گفتم فقط تو فیلما دیدم گفت آفرین الان مثل همون فیلم که با احمد میبینین با خنده که بعد اینکه شما میرین بیرون دوباره منم میبینم
کیرتو دربیار وسرشو تف بزن بعد دولا شد ودامنشو داد بالا که دیدم هیچی از زیر نپوشیده حالا فیلما جلو منم مث یه بچه هرچی میگفت انجام می‌دادم.
سر کیرمنو گرفت گذاشت جلو کسش و بهم گفت فشار بده بده تو منم فشار دادم و دوباره گفت خودتو مث فیلما عقب و جلو بکن منم شروع کردم
ولی کصش اونقدری داغ داغ بود که تلمیه هام حتی دو رقمی هم نشد گفتم داره میاد که زود خودشم کشید جلو منم بایستم محکم کیرمو گرفتم تا آبم نباشه مینا فوری گوشه قالی رو داد بالا وگفت بریز اونجا بعد بهم گفت چی شد گفتم داغ بودی منم بار اولم بود نتونستم خودمو نگه دارم.
مینا مثل دانشمندان دستشو گذاشت روی پیشونیش فکر کرد
بعد دو بار رفت و کوچه رو چک کرد برگشت بهم گفت من دلم کیر میخواد چیکار کنیم منم هرچی کردم کیرم بلند نشد😂😂
مینا داد کشید کف اتاق به من گفت بیا بگم چیکار کن دوباره مثل یه بچه هرچی میگفت انجام دادم پیراهنش داد بالا از خواست تا روش دراز بکشم و مثل بچه ممه بخورم بعد گفت حالا با اون یکی دستت اون یکی ممه رو بمال که من خودم فرمون گرفتم دستم چنان با ولع میخوردم که می میا کبود شد مینا داشت دستشو گاز می‌گرفت فریاد که نه نعره میزد تا صداش نره بیرون نگو خانم پستونهاش خیلی حساسه و با دست دیگش افتاده بود به جون کسش می‌مالید حدود ۱۰ مین می می خوردم بعد از روش بلند شدم رفتم لای پا برای اولین بار بود که کس از نزدیک میدیدم اول خوب بوش کردم بوی بدی میداد ولی دلم میخواست مثل فیلم پورن کس بخورم تا مزشو بچشم تا دهنم گذاشتم روش یه لیس آب دار زدم دیدیم داخل کص پر از یه مایع لزج وگرنه اول فکر کردم آب خودمه ازش پرسیدم گفت نه اینم آب منه وقتی حشری میشم کسم پر از این آب میشه دوباره شروع کردم کص خوری سه چهار دقیقه نشده بود که دیدم مینا خیلی تکون میخوره وسر منو با دست بطرف کسش فشار میده صداهای بلندی از خودش در میاره که یهو بدنش شروع بلرزیدن کرد تمام کص مرآبشو داره به سروصورت من میماله از میخواد تا محکم تر براش بخورم بد تموم شدن لرزش بدنش بی‌حال شد داد زد سرم که سرتو بردار و با دستاش صورتشو گرفت شروع کرد به گریه کردن منم چون بار اولم بود ترسیدم رفتم ببینم چیزیش شده یا نه که منو تو بغلش گرفت وشروع کرد خودن لبام منم با هاش همراه شدم البته هیلی ناشیانه.
که گفت چند ماهه سکس نداشته و بعد از سکس اینطوری احساساتی میشه
گریه میکنه من ازش خواستم تا خودشو زود جم وجور کنه تا کسی نیومده.اونم حرف من و تایید کرد و رفت ببینه کسی تو کوچه نباشه بد ازم خواست برم کوچه که منم گفتم احمد گفته بمون بیام که دوبار خنده رو لبش اومد توی حیاط منو بغل کرد بازم لب گرفتیم منم که تازه تازه داشتم یاد میگرفتم خوشم اومده بود بهم گفت حالا یکی بیای من وتو رو تو خونه تنها ببینه چه فکری میکنه تازه ما هم بوی شهوت از سر و رومون میباره هر دو خماریم
ولی اول سکس من با اولین زنی بود که عاشقش شدم و رابطه ی من و اینا تا شش سال ادامه داشت که اگه دوست داشتین از سکس های بعدی رو با مینا وخواهراش باز براتون مینویسم
ممنون از همه شهوانیهای خوب ببخشین اگه طولانی ش و بابت غلط های املایی هم معذرت میخوام

نوشته ی
:پسر خوبی که شیطان شد

نوشته: شیطان


👍 21
👎 22
53901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970457
2024-02-11 00:36:56 +0330 +0330

کاری ب داستانت ندارم
ولی غلط املایی بیداد میکرد
باز خوانی کن شیطان جان

5 ❤️

970468
2024-02-11 01:10:34 +0330 +0330

ریده ای یک پوندی کجا ایران سال 80 مغازه میگرفت بگو اینو دانلود کردم وترجمه کردم تا باور بکنیم جغی مگه اینجا تایلنده دختره از این کارها بکنه کونی

2 ❤️

970486
2024-02-11 02:17:20 +0330 +0330

نه دوست نداریم خیلی ممنون همین تا خوندیم کونمون پاره شد

6 ❤️

970497
2024-02-11 03:40:30 +0330 +0330

مثل ی ادم ۸ ساله غلط املایی داری
بعد ۳۹ سالته؟
کس کشه بی سواد

1 ❤️

970535
2024-02-11 09:20:27 +0330 +0330

نگارشت کیریه

0 ❤️

970546
2024-02-11 11:11:33 +0330 +0330

اگه شیطان رو با ت دونقطه مینوشتی تعحب نمیکردم
کیرم تواون سوادت بعد کسی به رفیقش خیانت کنه باید با هفتاد روش نامنظم مقعدشو به دودره کرد

0 ❤️

970563
2024-02-11 13:57:04 +0330 +0330

کیر خر تو مغزت

0 ❤️

970687
2024-02-12 04:42:11 +0330 +0330

ننويسى بيشتر ممنونت ميشيم دمت گرم

0 ❤️

970689
2024-02-12 05:11:01 +0330 +0330

وقتی داستانای خارجی رو کپی میکنی حتما مرور کن که جایی نریده باشی
کصخل خان یه پوند دادی بره مغازه آخه؟
گوزوی جالق المجالق

0 ❤️

970706
2024-02-12 11:28:48 +0330 +0330

هی ، روزگاری که جنون رونق بازارم بود ،تو داستان مینوشتی.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها