سیسی دوس داشتنی (۳)

1401/12/14

...قسمت قبل

سلام
از تمام دوستان که نظر دادن ممنونم خوب من استان دوم رو خیلی سریع نوشتم و معذرت میخوام از دوستان.خوب بریم سر ادامه داستان.
تقریبا یک هفته از دیدار من و لیلا گذشته بود ،کلی لباس جدید خریده بودم چستیتی ام دیگه بهش عادت کرده بودم و تازه هر روز با پروستاتمو ور میرفتم ولی خوب آبم قطره قطره میومد. احمد دو روز بود اومده بود خونه و امروز باز میخواست بره تا یک ماه نبود، و من خوشحال از نبود داییم ،وقتی رفت پشت سرش که درو بستم خوشحال اومدم تو خونه که شکوفه گفت جمع کن وسایلتوبا تعجب نگاش کردم گفتم چی شده گفت سوپرایزه ولی قبلش برو حمام ،خودتو خالی کن بعد خلاصه رفتم کارام کردم یه ساک کوچیک برداشتم که لباس پسرانه هام و دخترونه هام بود که شکوفه اومد تو اتاق گفت خاک تو سرت کنن مگه تو پسری که لباس پسرونه برداشتی ها ، یه جوری گفت من شل کردم خودش اومد و فقط لباس دخترونه هام و گذاشت و کمکم کرد حاضر بشم و آرایشم کرد تعجب کردم باهام اینجوری رفتار میکرد ، بعد خودش حاضر شد و راه افتادیم رفتیم دم یه خونه ویلایی وقتی صدای آیفون اومد که گفت بیا داخل پانیذ جون تازه فهمیدم خونه لیلاست. رفتیم داخل لیلا بوسم کرد و منو برد داخل کلی خونه رو نشونم داد یه خونه ویلایی بزرگ من که تو خوابم همچین جایی رو نمی دیدم . لیلا ،شکوفه رو برو تو اتاق نفهمیدم چی میگن اما معلوم بود شکوفه راضی نیست اومدن بیرون شکوفه اومد جلوی من و گفت ببین عزیزم تو یه مدت با لیلا جون میری مسافرت حرفم توش نباشه فهمیدی من که فقط تعجب کرده بودم فقط با سر تایید کردم . و شکوفه رفت
لیلا اومد جلو گفت ای جانم دختر ناز خودمی من بدم حاضر شم باشه و لپم کشید در حالی که من از استرس دستشویی داشتم با هزار ترس گفتم لیلا جون دستشویی کجاست نشونم داد و خودش رفت حاضر بشه دیدم پیام اومد از طرف شکوفه بود.نوشته بود قرار نبود ببرتت جایی ولی اگه خیلی پافشاری میکردم شک میکرد .مواظب خودت باش ببخش گلم. اومدم بیرون که لیلا گفت بیا بشین ، خودش یه تیپ سکسی زده بود که هر پسری دلش میرفت براش . نشست رو مبل تا اومدم جلوش بشینیم گفت نه رو زمین جلوم بشین
منم گفتم چشم . گفت ببین پانیذ از الان تا یک هفته ما با همیم و تو باید به من بگی مامان لیلا فهمیدی گفتم بعله ، گفت میدونی ارباب برده یا BDSMچیه گفتم اره گفت پس بلدی با سر تا ئید کردم گفت پس خوبه بقیش بعد بهت میگم . رفتیم سمت پارکینگ .خوب من با روابط BDSM آشنا نودم خوب اکثر سیسی ها علاقه دارن و منم دوس داشتم ولی خوب با لیلا می ترسیدم. رفتیم سوار ماشینش شدیم یه تویوتا لندکروزر پشتش پر وسیله انگار لیلا از قبل آماده بود. سوار شدم و راه افتادیم شیشه های کامل دودی بالا بود و داخل دید نداشت یه حوران شلواری بدون فاق توری در آورد گفت بپوش با تعجب گفتم الان . گفت انگار نفهمیدی تو خونه چی گفتم ، که گفتم چشم ارباب . یه لب خند زد گفت آفرین . شلوار شرت در آوردم و جوراب شلواری پوشیدم ،لیلا دستش و گذاشت رو رون پام یه عکس گرفت فرستاد برای شکوفه ،شکوفه داشت حرص میخورد . لیلا گفت پتو عقب ماشین بکش روت بخواب استراحت کن که برات برنامه دارم توله و منم که حرف گوش کن .
سر شب بود رسیدیم یه ویلا بزرگ رفتیم داخل ، لیلا اتاقم نشونم دادگفت. میای بیرون فقط همین جوراب شلواری پات باشه . اومدم بیرون دیدم نشسته گفت برو خودتو خالی کن رفتم و اومدم گفت بشین جلوم یه قلاده بست به گردنم و یه دست کش های مخصوص دستم کرد که دستم فقط حالت مشت توش جا میشد اونم بست و یه بهت پلاگ شبیه دم سگ کرد تو کس پسرونم اول کلی تو خونه رام برد بعد بردم تو اتاق یه دیلو به خودش بست و پرهام گذاشت رو شونش و با گوشی فیلم می گرفت ده دقیقه نشد که آبم بدون دست زدن اومد ولی بازم قطره قطره بعدش انگار لیلا هم ارضا شده باشه یه لرزشی تو بدنش افتاد وقتی دیلو رو در آورد تازه فهمیدم از ایناست که یه سرش ویبره داره می ره داخل ورژن اون سرش مثل کیره، با ارضا شدن لیلا . لیلا مهربون شد و اومد دستم و گردنم و باز کرد ، گفت خوب بود گفتم عالی بغلم کرد گفت پانیذ کاری هست که دوس داشته باشی رو بدنت بکنی از تتو تا هرچی منم شروع کردم از فانتزی هام گفتن مثلا پرسینگ سینه یا تتو روی کس پسرونم خوب همه فانتزی های من از سوپر ها بوده دیگه. لیلا بلند شد گفت تا یه جایی می رم میام تکون نخوری ها و گفتم چشم و یه بات پلاگ از مقعد خودش در آورد کرد تو کس پسرونه من و گفت اینم جایزه دختر خوبی بودنت و خندید رفت بیرون و منم از خستگی خوابم برد.

ادامه دارد…

نوشته: علیرضا


👍 36
👎 4
36001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917664
2023-03-05 04:22:44 +0330 +0330

واقعا خیلی بده پر غلط املایی مشکل نگارشی داستان بدون جذابیت من نمیدونم لایکاش از کجا میاد

3 ❤️

917789
2023-03-06 09:34:58 +0330 +0330

چقور کم. نوشتی اسگل

0 ❤️

917836
2023-03-06 20:46:28 +0330 +0330

عالی ادامه بده

1 ❤️

917927
2023-03-07 16:14:11 +0330 +0330

عالی ادامه بده زود زود بزار

1 ❤️

918442
2023-03-11 12:13:48 +0330 +0330

کل داستان رو توی دو پاراگراف نوشته بودی، یکم روی نگارشت کار کن تا خواننده خسته نشه و حداقل دوبار قبلش متن رو بخون که غلط املایی نداشته باشه

1 ❤️