سیما زن جذاب...

1402/06/31

یکی از آشناهای دورمون همیشه خانواده های بی بضاعت رو معرفی میکرد تا ازشون حمایت مالی کنم، منم در حد توانم و بر اساس نیازهای اون خانواده کمکشون میکردم، یه بار یه زن جوان بنام سیما رو بهم معرفی کرد که یه بچه 3ساله داشت که شوهرش سال گذشته از داربست افتاده بود و مرده بود و هیچ کسی رو هم توی تهران نداشتن، روزی که اولین بار دیدمش ازش پرسیدم الان بیشتر چی نیاز داری؟ گفت یه زندگی معمولی، من هیچی نمی خوام جز یه زندگی معمولی یه خانواده، خیلی با هم حرف زدیم زن جذاب و شیطون و سر زبون داری بود گفتم چند سالته گفت 23،گفتم بهتون نمیاد گفت بیشتر میخوره؟ گفتم نه کمتر خیلی جوان تر هستید، خلاصه ته حرفش این بود که بگیرمش و یه خونه زندگی براش فراهم کنم و چون زنمه خرجشم بدم، اولش خواستم قبول نکنم اما جذابیت هاش خیلی زیاد بود و نتونستم ازش بگذرم اما از زندگیم میترسیدم و دلم نمی خواست زنم چیزی بفهمه صیغه اش کردم و یه خونه براش رهن کردم و گاهی هم بهشون سر میزدم اما هیچ وقت بیشتر از یه ساعت نمی موندم خونش، دو سه ماه بعد یه روز با زنم دعوام شد و از خونه زدم بیرون رفتم شرکت یه زنگ زدم به سیما گفتم شام یه چیزی درست کن شب میام اونجا گفت پس شب میمونی؟ تردید داشتم گفتم بله می مونم خیلی خوشحال شد و قطع کرد، رفتم یکم برای سیما و بچه اش خرید کردم و شب رفتم خونش وقتی دیدمش جا خوردم مثله همیشه نبود خیلی ترگل ورگل کرده بود آرایش قشنگی و لباس لختی جذابی بغلم کرد و بوسیدم منم دستامو دور کمرش حلقه کردم و بوسیدمش بهم نگاه کردیم و از هم لب گرفتیم بهم گفت خوش اومدی خیلی خوشحال شدم اومدی رفتیم شام خوردیم و بعدشم یه چای لیمو خوردیم و سیما بچه رو خوابوند و منم توی اتاق خواب روی تخت دراز کشیده بودم گفت حمید جان چیزی نیاز نداری؟ گفتم چرا، گفت چی؟ گفتم خودتو، اومد نشست کنارم و گفت اینم من امر بفرمایید حمید خان من، دستم رو گذاشتم پشت سرش و سرشو آوردم جلو و شروع کردم ازش لب گرفتن آروم با دستش کیرمو از روی شلوار میمالید و منم تاپ اش رو دراوردم و سینه هاشو شروع کردم خوردن اون همچنان داشت کیرمو از روی شلوار میمالید، بهش گفتم پاشو به پشت بشین روی سینه ام و شلوار و شورتش رو دراوردم و شروع کردم خوردن کوسش واقعا کوس خوش عطر و طعمی داشت اونم شلوارمو دراورده بود داشت کیرمو میخورد حسابی شق کرده بودم پاشدم خوابوندمش و پاشو باز کردم و کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن کوس تنگی بود سیما هم فقط آه و ناله میکرد میگفتم عجب کوسیه اگر میدونستم کوست به این تنگیه زودتر میکردمت سیما میگفت جانم حمید جان کوسم ماله خودته بکن محکمتر بکن، کیرمو تا ته میکردم توی کوسش و سیما یه جیغ کوچولو میزد آبم اومد و ریختم توی کوسش، بعدش بوسیدمش، گفت حمید ممنون واسه امشب خیلی حال داد اون شب یه بار دیگه هم کردمش و از اون شب یه شب در میون سیما رو میکردم و افسوس میخوردم که چرا اون چند ماه اول نمی کردمش… بعد چند ماه سیما باردار شد و الان بارداره امروز فهمیدم سیما دختر خاله اون فامیل دورمون بوده اما واقعا هیچ جوره نمیتونم از سیما بگذرم تا الان به وحشی ترین شکل موجود کوسشو گاییدم اما هنوزم تنگی خاص خودشو داره… هم خودشو دوست دارم هم بچشو هم بچمون رو…

نوشته: حمید


👍 32
👎 7
24501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948950
2023-09-23 00:58:04 +0330 +0330

لایک به مردونگیت دادم

حال کردم از مرامت ✌

2 ❤️

948952
2023-09-23 01:04:06 +0330 +0330

مردونگی اگه یه لحظه کیری خودت بزاری جای زن بدبخت اولش اون موقع مردونگی میاد دستت

3 ❤️

948975
2023-09-23 02:37:54 +0330 +0330

بابا فردین خودت رو برای طوفانی ک در آینده قراره اتفاق بیفته آماده کن ،لوطی جان.

2 ❤️

948984
2023-09-23 03:39:27 +0330 +0330

خیلی کصشر بود. بدون مقدمه شروع شد باید یکم از اشناییتون میگفتین.
قسمتای سکسیشم که خیلی کصشر بود ، نه تعریفی نه احساسی هیچی.
خلاصه داستانت کصشر

1 ❤️

949068
2023-09-23 12:59:01 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

2 ❤️

949083
2023-09-23 15:29:14 +0330 +0330

با زنش دعواش شده حسرت به دلیشو اینجا نوشته شما زیاد جدی نگیرید

1 ❤️

949091
2023-09-23 16:18:32 +0330 +0330

نمونه بارز یه گردن بگیر وطنی👌🏻👏🏻

0 ❤️

949107
2023-09-23 17:36:52 +0330 +0330

مردانگی تنها چیزیه که از یه آدم مرد میسازه
دس خوش
دمت گرم

0 ❤️

949177
2023-09-24 01:14:27 +0330 +0330

چقدر ادمای خیر و خوب زیاد شدن جدیدا.خدا خیرتون بده که فقط برا ثوابش صیغه کردی زن بیچاره رو و خونه رهن کردی براش،اصلا هم که تو فکر کردنش نبودی مقصر زن جنده اولته که دعوا درست کرد و تورو فرستاد خونه این بنده خدا وگرنه تو تا زنده بودی دست هم نمیزدی بهش چه برسه باردارش کنی.#فردین_زمانه_ات_رابشناس
البته که مطمئنم این کصتان کاملا ساخته جق های نامنظم و پی در پی که زدیه و حقیقت نداره🤣🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

949230
2023-09-24 06:24:14 +0330 +0330

یا خدا امشب همه داستانا به حاملگی ختم میشه…خدایا خودمو به خودت میسپارم

0 ❤️

949306
2023-09-24 20:48:04 +0330 +0330

ادم خیر چقدر زیاده شده جدیدا از ایناش هم تو دیوار زیاد شده جدیدا

0 ❤️

949328
2023-09-25 00:03:23 +0330 +0330

خدا شانس بده

0 ❤️

949969
2023-09-28 00:20:47 +0330 +0330

دخترخاله فامیل دورتون بود بعد تو نمیدونستی بعدا فهمیدی

0 ❤️