شهوت نیمه شب

1402/08/18

پاهای ظریفشو از هم باز کرد دستشو رو واژن داغش گذاشت ضربان قلبش تند شده بود
اروم دستشو تکون میداد بدنش هر لحظه داغ تر می شد
به نفس نفس افتاده بود خیسی واژنش باعث شد سرعتشو بیشتر کنه…
صدای ناله هاش کم کم بلند شدن
: اومممم اههههه اههههه اوووفففف…
مطمئن بود صداشو میشنون
می خواست ببینه تا کی می تونن خودشونو کنترل کنن…
با تردید و استرس یکی از انگشتاشو وارد واژن تنگش کرد
بدنش خیس عرق شده بود…
دروغ چرا استرس داشت…
وقتی کارلوس و لو این کارو باهاش میکرد درد داشت اما لذتش هزار برابر بیشتر بود…
زیاد درد نداشت اما حس عجیبی بود
اینکه خودش داشت همچین کاری می کرد خیلی عجیب غریب بود…
انگشت دومشو اروم اضافه کرد…
نوک سینه شو گرفت و محکم کشید‌…
سعی می کرد کارهایی که باهاش انجام می دادنو تکرار کنه…
لازم نبود تلاش کنه زیاد طول نمی کشید لو و کارلوس خودشونو به رز قرمز و دوست داشتنی برسونن…
می دونست این دوری طولانی مدت اونارم بی طاقت کرده…
لذتی که داشت به خودش میداد یک هزارم لذتی که بهش می دادنم نبود…
: اوووففف اووممممم اههههه اههههه
اوممممم اههههه اوففففف… اخخخخ…
صدای در تو گوشش پیچید چشمای خمارشو چرخوند…
نگاهش به لو افتاد که با چشمای به خون نشسته نگاهش می کرد…
چیزی نمونده بود دستگیره تو دستش خرد شه…
پاهاشو بیشتر باز کرد انگشت سومشو در برابر نگاه گرسنه و تاریک گرگ خشن رو به روش داخل بهشتش کرد
: اخخخخخ اوممممم…
لو دستگیره رو ول کرد و سمتش رفت…
لعنتی احساس می کرد آلتش داره منفجر میشه…
تخ
ماش به شکل دردناکی سفت شده بودن…
انقدر سفت که به زور می تونست راه بره
صحنه رو به روش تحریک کننده ترین صحنه ای بود که تو کل عمرش دیده بود…
کارلوس چیز بدیو از دست داده بود
حتی فکر اینکه دیدن این نقاشی لعنتیو از دست بده ام باعث می شد حسرت بخوره…
انگشتای رزیو در برابر نگاه مظلوم و دلتنگش بیرون کشید
: دیگه از پس دلبریات بر نمیایم مگه نه؟!؟؟!؟
نرم خندید : اوهوم…
ولی کارلوس هنوز نیومده…
لو لیسی به بهشت خیسش زد : داره میاد…
رونای ظریفشو با دقت گرفت نمی خواست با بی دقتی بهش آسیب بزنه…
نباید قدرت خودشو دست کم می گرفت
ممکن بود به خاطر شهوت زیاد حتی استخونشم بشکنه…
با لذت خم شد و واژنشو لیس زد رز لرزید
کمرشو بلند کرد و محکم به تخت کوبید
: اههههه تندتررررررر‌‌‌‌… اومممممم اوووفففف
داغهههههه… زبوونتت خیلی داغههههه…
لو با ولع لیسش میزد چشماش قرمز شده بودن…‌
در باز شد و کارلوس داخل اومد
بی حرف سمت رزی رفت خم شد و با قدرت لباشو بوسید…
دستای رز دور گردنش حلقه شدن
خودشو بالا کشید نوک سینه هاشو با شهوت به بدن کارلوس مالید : لباسات…
عقب کشید با سرعت لخت شد
دکمه های لباس پارش هر کدوم یه گوشه پرت شدن
دیدن رزی اونم وقتی داره از شهوت زیاد به خودش میپیچه و سینه هاشو چنگ میزنه چیزی نبود که بتونه ازش بگذره…
دوباره سراغش رفت
دلش واسه لبای قرمز و خوشمزش تنگ شده بود
انقدر با خشونت بوسیدش که اخر مزه خوب زیر زبونش پیچید…
آلتش مثل آهن سفت شده بود
میدونست قراره امشب حسابی درد بکشه
بخاطر این مدت که رابطه نداشتن تنگ شده بود
از اون بدتر خودشون بودن که بخاطر این مدت طولانی حسابی کلفت و بزرگ شده بودن…
لبای زخمیش ول کرد نرم گونه هاشو بوسید
: هرجا دیدی خیلی درد داره بگو…
ممکنه رابطمون از کنترل خارج شه…
رز با استرس و شهوت سرشو تکون داد گیج میزد…
زبون لو اجازه نمی داد تمرکز کنه
: اوممممممم دارم میام…
اههههههه اخخخخخ اومممم اههههه اوففففف…
لو زبونشو لوله کرد و تا ته داخل فرستاد…
صدای جیغ رز تو اتاق پیچید و ار
ضا شد
نفس نفس میزد چشماش از لذت زیاد سیاهی می رفتن…
کارلوس نوک نرم سینه هاشو گرفت و محکم کشید…
انگار که شوک بهش وارد شده باش خودشو بالا کشید
: اخخخ اهههههه ارومم تررر… اییییی اهههههه…
حق با کارلوس بود قشنگ مشخص بود رابطشون داره از کنترل خارج میشه…
عاشق خشونتی بود که تو رابطه خرج می کردن…
لو بالاخره عقب کشید واژنش بخاطر گاز اش قرمز شده بود
ضربه نسبتا محکمی بهش زد و اجازه نداد پاهاشو ببنده
: امشب قراره درد واقعی رو تو سکس تجربه کنی…
رز لبشو گاز گرفت لحنش ترسناک بود
می دونست حسابی تحریک شون کرده…
کارلوس : برو زیر…
لو با نیشخند سرشو تکون داد
دراز کشید کمر رو گرفت و مجبورش کرد رو شکمش بشینه…
میدونست قراره چیکار کنن اولین بارش نبود ولی بازم استرس داشت…
خیلی وقت بود انجامش نداده بودن
واژنش دوباره تنگ شده بود یعنی قرار بود دوباره درد و البته لذت عمیقیو تجربه کنه…
شکم لو بخاطر آبی که از بهشت رز می ریخت خیس شد
: حتی نفس کشیدنتم تحریکم می کنه…
رز نرم خندید خم شد و لباشو بوسید
دستای قوی لو میون موهاش چنگ شدن و بوسه شونو عمیق تر کرد…
کلفتی آلت کارلوسو رو سوراخ باسنش احساس کرد
چشماش گرد شدن ضربان قلبش تند تر شد…
می خواست مخالفت کنه اما لبای لو اجازه حرف زدن نمی دادن…
لباش می سوختن سرشو عقب کشید : زبونتو بیار بیرون…
کاری که گفتو انجام داد
هر لحظه که می گذشت بیشتر خیس می شد
با زبوناشون همدیگه رو لمس میکرد
انقدر سکسی بود که دوباره ار
ضا شد
پیشونیشو به لبای لو تکیه داد نفسش به زور بالا میومد…
بوسه های ریز و نرمشو احساس می کرد
فشار آلت کارلوس بیشتر شد و بالاخره سرشو داخل کرد
: اخخخخ ایییی…‌ درد دارهههه اهههههه…
دستاشو عقب برد تا کارلوس و پس بزنه
اما نتونست لو دستاشو گرفت و رو کمرش قفل کرد
: آروم بگیر سوییت هارت میدونی که لذتش چند برابر بیشتره…
دندوناشو با قدرت تو گلوی لو فرو کرد
دست خودش نبود فقط میخواست دردشو کم کنه
صدای خشن و خش دارش بلند شد
: فاکککک… وقتی وحشی میشی سکسی تر میشی…
بالاخره کارلوس آل
تشو تا ته داخل کرد
اروم چند بار ضربه زد
نمی خواست خیلی اذیتش کنه اما نمی شد جلوشو گرفت
با اینکه خیلی خیس بودن اما تنگ بود…
یادش نمی اومد آخرین بار کی از عقب باهاش بودن…
می دید چجوری از درد لو رو گاز می گیره و به خودش می پیچه…
کم کم جاش باز تر شد کمرشو گرفت و اروم نوازش کرد
لو با دستش آزادش آلت قرمز از شهوت شو رو واژنش رز گذاشت و فشرد
صدای ترسیده رز باعث شد جفتشون خشک شن
: نه لو خواهش می کنم وایسا بزار یکم… یکم جا باز کنه درد دارم نمی تونم…
کارلوس نگران خودشو بیرون کشید
لو دستاشو ول کرد و بجاش صورتشو گرفت خیس از اشک بود
: لعنتی مگه چقدر دردش زیاد بود؟!؟؟!
دستای گرم کارلوس کمرشو نوازش می کردن و باعث می شدن درد جاشو به لذت بده
: خوبم… فقط یکم اروم تر پیش بریم…
کارلوس : می خوای امشب فق…‌…
رز : نه خوبم اولین بارم که نیست بخوایم بزاریم بعدا…
فقط یکم اروم تر…
مردد بهم نگاه کردن… دست کارلوس فشرد سرشو جلو برد و دوباره مشغول گردن لو شد…
از کبودی های رو گردنش خوشش اومده بود دوست داشت بیشتر شون کنه…
کارلوس سر ال
تشو به واژن خیسش کشید و دوباره داخل سوراخ تنگ باسنش کرد
: فاکک خیلی تنگهههه…
لو با خنده سرشو عقب برد تا رز راحت تر کارشو انجام بده
: گربه وحشی…
ضربه های کارلوس که شروع شدن فشار دندونای رز بیشتر شدن…
لو با حوصله نوک سینه هاشو نوازش می کرد
می خواست حواسشو از درد پرت کنه رز : بهترم میتونی بکنیش توم…
لو : هنوز وقت هست بزار یکم بیشتر عادت کنی…
خمار نگاهش کرد : فقط انجامش بده…
لو با نیشخند سرشو تکون داد : هرچی خانوم بگن.‌…
آلتشو با قدرت داخل بهشت خیسش کرد
صدای ناله سه تاشون با هم بلند شد
همینجوری ام‌ تنگ بود حالا که دوتا آل
ت کلفتم داخلش بودن بدتر شده بود…
احساس می کرد قلبش داره تو گلوش میزنه…
شکمش پر شده بود ضربه هاشون با هم یکی شدن
: اهههههه محکمممم تررررر…
اوممممم خیلییی بزرگهههههه…
داغههههه اههههه…
خیلییییی کلفتهههههه اوممممم اههههههه اخخخخخ اییییی‌‌‌‌…
گاز محکمی از گردن لو گرفت مزه خونشو حس کرد…
حس عجیبی داشت با آخرین باری که خونشو خورده بود فرق داشت اما بازم دوست داشتنی بود…
دلش می خواست بیشتر بخوره…
کارلوس گردنشو گرفت و مجبورش کرد رو دو زانو بشینه
با این کارش آلتاشون عمیق تر داخل رفتن…
: اخخخخ اههههههه واییییی خیلی عمیقههههه…
اومممم اخخخخ ایییییی اووووففففف…
کارلوس اروم موهاشو گرفت و سرشو بالا برد نگاهش به نقاشیای رو سقف افتاد…
چشماش خمار تر شدن یه عالمه ادم در حال سکس بودن…
یه سریاشون مثل اونا سه نفری بودن…
چیزی که باعث تعجب و البته بیشتر تحریک شدنش شد این بود که از سه نفرم بیشتر بودن چهار پنج نفری با یه زن بودن…
سرش رو شونه کارلوس افتاد و با قدرت ار
ضا شد…
دستای لو رو سینه های سفید و گردش نشست
: لعنتی دلم میخواد انقدر گازشون بگیرم که سیاه و کبود شن…
کارلوس : دارم میام…
لو سرشو تکون داد : منم…
لو رزیو رو خودش خوابوند : این قسمتش یکم درد داره گازم بگیر باش…
رز سرشو تکون داد می دونست واسه چیه.‌…
سعی کرد خودشو سفت نکنه وگرنه دردش بیشتر می شد
کارلوس التشو از تو سوراخ قرمز بیرون کشید و کنار آلت لو گذاشت
اروم خودشو فشرد رز از درد لرزید
لبشو محکم گاز گرفت تا صداش در نیاد
کارلوس با فشار خودشو داخل کرد
بخاطر تنگی بیش از حدش دوتایی همزمان ار*ضا شدن دو دیقه داخل موندن…
تخت خیس از آبشون شده بود…
پایان

نوشته: رز


👍 5
👎 4
39201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

957300
2023-11-10 01:38:58 +0330 +0330

دوسش داشتم

0 ❤️

957442
2023-11-11 01:48:24 +0330 +0330

کارلوس همان جعفر،لئو غضنفر و رز هم فاطی سه پستونه اسامی عوض شده

0 ❤️

957711
2023-11-12 22:32:45 +0330 +0330

توصیف خوبی داشت از حالتشون

0 ❤️