صحرای معصوم

1399/09/18

سلام به همه دوستان شهوانی. این یک خاطره کاملا واقعیه و لطفا دوستان فحش ندن. اول یه توضیحات کلی میدم و بعد میرم سراغ خاطره. اگر دوست داشتید این قسمت رو هم بخونید. اسم ها مستعار هستن.
اسمم حمید. الان که دارم خاطره رو مینویسم 26 سالمه و سال 99. توو یه محله ای توو پایین شهر یکی از شهرهای خراسان رضوی زندگی می کنم. توو این محله همسایه ها کامل هم رو می شناسن و رفت و آمد تقریبا خوبی باهم دارن. دختر و پسر همسن من توی محله خیلی زیاد بود. این خاطره برمیگرده به زمانی که من دبیرستانی بودم و اگه اشتباه نکنم اول دبیرستان بودم و خب سنم باید بین 15 تا 16 بوده باشه و تازه اون حس شهوت در من زیاد شده بود جوری که به مرغ هم رحم نمیکردم. یادمه اولین باری که فیلم پورن دیدم دوم راهنمایی بودم. از اونموقع خاطره سکسی زیاد دارم که خب براتون خواهم نوشت. اون زمان گوشی موبایلم سونی اریکسون k750 بود که قبل از دبیرستان داداشم بهم داد چون که اون گوشیش رو عوض کرده بود و حتی یادمه سیم کارتم به اسم خودم نبود و داداشم برام خریده بود.
این خاطره بین من و دختر همسایه کناری ما اتفاق افتاد. اسمشو میذارم طلا. طلا از من یک سال بزرگتر بود و ترک تحصیل کرده بود و مدرسه نمی رفت و همیشه خونه بود. چندباری اتفاق افتاده بود که اومده بود جلوی خونه ما و من رفته بودم در حیاط و وسایلی رو از خونه ما به سفارش مادرش می گرفت. من حقیقتا اصلا توو فاز سکس با این نبودم و اصلا فکرشو نمیکردم که اتفاقی بین من و اون بیفته چون دختر بسیار سر به راهی میخورد. یه روز ظهر که اومده بود دنبال یه وسیله، من رفتم در حیاط رو باز کردم و گفت فلان چیز رو مادرم گفته ازتون بگیرم و منم رفتم داخل خونه و به مادرم گفتم و اونم داد و براش وسیله رو اوردم و وقتی خواست بره یه تیکه کاغذ به من داد. من تعجب کردم. گفت بخونش جوابشو بنویس من توی کوچه صبر میکنم برگردی. کاغذ رو باز کردم که نوشته بود: سلام. دوستت دارم. اگه تو هم منو دوست داری بهم بگو و شماره تو برام بنویس" یک همچین مضمونی داشت. منم اومد داخل خونه. دست و پاهام میلرزید. سریع رفتم داخل تنها اتاق خونمون و سریع رو برگه نوشتم منم دوستت دارم و اینم شماره ام. به بهونه دستشویی رفتم داخل حیاط و سریع رفتم در رو بازکردم و دیدم داخل کوچه اس. کسی داخل کوچه نبود و سریع اومد و کاغذ رو گرفت و بهش گفتم حالا یه دست بهم بده و دست دادیم و رفت. ساعت های 3 بعداظهر بود. مادرم سرکارش بود و پدرمم خواب بود داخل خونه. پدرم خواب سنگینی داره و معمولا ظهرها که میخابه سرشب پا میشه از خواب. من توو خونه تنها بودم که دوباره در زدن. رفتم دیدم طلا اومده و وسیله ای که گرفته رو برگردونده. بهم داد اومد داخل حیاط. دست دادیم و لب گرفتیم و تا بغلش کردم گردنمو بوسید. منم حشری شدم و دستمو گذاشتم روی کونش و مالیدم و گفتم یه حالی با هم بکنیم و اونم گفت باشه. من تعجب کرده بودم چرا همه چی داره ناگهانی اتفاق افتاده. بعدا فهمیدم دختر خواهرش که همسنش بوده ازدواج کرده و بهش از سکس با شوهرش میگفته و اینم دلش میخاسته که رابطه داشته باشه.
خلاصه گفت بذار برم خونه مون میام دوباره. رفت و منم منتظر موندم بیاد. رفتم دیدم بابام خوابه هنوز و برگشتم داخل حیاط. اومد و گفت کجا بریم؟ گفتم بریم دسشویی خونه. دسشوییمون توو حیاط بود. تعجب کرد خندید گفت جا بهتر نداری؟ گفتم بابام توو خونه خوابه. گفت وای نیاد یه وقت؟ گفتم نه بیا بریم دیگ. منم حشری شده بودم. رفتیم داخل دسشویی و سریع دوباره همو بوسیدیم. بعدش سریع چادر رنگیشو دراورد انداخت رو دسته دسشوییمون. دوباره همو بوسیدیم و کونشو همزمان میمالیدم. چه کون سفتی داشت. اخخخخ یادم میاد راست میکنم. لباس دخترونه اش رو بالا زدم سینه هاش خیلی کوچیک بود و سوتین نداشت. یکم مالیدمشون که حال نکردم با ممه هاش. شلوار و شرتشو با هم از پاش دراوردم. طلا ظاهر نسبتا خوبی داشت. لاغر اندام بود. ولی وقتی کوسشو دیدم پشمام ریخت. واسه اولین بار بود که کوس رو از نزدیک با دقت میدیدم. پشمای کوسش یکم دراومده بود. همینجور سرپا دست میکشیدم رو کوسش با انگشتم و لباشو بوس میکردم. اونم چهره اش خندون بود و داشت حال میکرد ولی منه کوسخل کوسشو نخوردم و اصلا نمیدونستم باید اینکارو بکنم (بعدا که دیگ بهم نداد فهمیدم دختر خواهرش از کوس خوردن گفته بهش و فیلم سکس بهش داده و دلش میخواسته من کوسشو بخورم) سریع برش گردوندم و کیرم تف زدم و لای کپل های کونشو باز کردم و سوراخشو دیدم و یه تف انداختم رو سوراخش و گذاشتم لای کپل های کونش. یکم عقب و جلو کردم و فشار میدادم میگفت درد میکنه. اصلا حالیم نبود چیکار میکنم. اصلا داخل کونش نکردم الان که بهش فکر میکنم میفهمم خیلی کوسخل بودم که چرا از کون نکردمش. خلاصه یکم لاپایی کردم و دوباره برش گردوندم و دوباره کوسشو مالیدم با دست و یکم کیرمو کشیدم رو کوسش و از جلو کردمش لای پاش و عقب و جلو کردم و میبوسیدمش. دوباره برش گردوندم و کیرمو کردم لای کونش و دستمو بردم جلو و کوسشو میمالیدم که گفت بریم دیگ بسه منم سرعتمو بیشتر کردم که داشت آبم میومد کشیدم از لای کپل های کونش بیرون و آبمو ریختم توو سنگ دسشویی اونم همزمان داشت نگاه میکرد که آبم میپاشه بیرون. بعدش یکم دستمو رو کون و کوسش کشیدم گفت بریم دیگ بسه بریم دیگ. مشخص بود خوشش نیومده بود از رابطه ولی من بچه بودم و نمیفهمیدم. لباسشو درست کرد و از خونه مون رفت بیرون. شاید کل این رابطه نیم ساعت طول کشید. رفت و منم رفتم داخل خونه. اون روز گذشت. توو کوچه میدیدمش و به همدیگ ایما و اشاره میکردیم و میخندیدم باهم. فقط یه بار از خونه شون زنگ زد و در حد یکی دو قیقه حرف زدیم و قطع کرد.
چند روزی گذشته بود هوس کردم دوباره بکنمش. رفتم در خونه شون به یه بهونه ای که خودش اومد دم در. گفتم کیه خونتون؟ گفت هیچکی نیست. گفتم خونه ما هم هیچکسی نیست. بیا خونه مون حال کنیم دوباره. گفت نمیام. قبلش به رفیقم گفته بودم کردمش و اینجوری شده و اونم گفت کاش میخوردی اونجاشو براش که بعدا بیاد و خیلی عجله کردی و این کوسشعرا. منم همونجا جلوی در سینه شو گرفتم یکم مالیدم گفتم میخام سینه هاتو بخورم میخام کوستو بخورم که راضی شه که میگفت نه و نمیام. دو دل بود. خلاصه قبول نمیکرد. منم حشری شده بودم و کوسخل به تمام معنا. یهو هلش دادم و گرفتمشو بردمش به زود داخل دسشوییشون که توو حیاط بود. به زور دامن و شلوار و شورتشو کشیدم پایین و کیرمو تف زدم و گذاشتم لای کونش و عقب و جلو میکردم که زود ابم اومد ریختم لای کونش. اونم عصبانی شد و رفت و منم رفتم سریع بیرون. فقط از کون اوردم که کسی منو ندید وگرنه داداش هاش کونمو جر میدادن. شهوت خیلی کوسشعره. خیلی زیاد. وقتی حشری میشی اصلا نمیفهمی چه گوهی میخوری.

بعد از این رابطه دیگ رابطه شو باهام قطع کرد و هرکاری کردم بهم نداد. یه دفعه که اومد در خونه دنبال وسیله که تنها بودم به زور گرفتمش که دوباره ببرمش داخل دسشویی که مقاومت میکرد. یه زور تا در جلوی دسشویی بردمش که یهو صدای در شد و بابام سر رسید. ولش کردم لباسشو برداشت و رفت و منم اول از بابام و بعدش که به مامانم گفت یه یه کتک حسابی هم از مامانم خوردم که هیچوقت یادم نمیره. دیگ ابروم جلوی مامان و بابام رفت.

دیگ هیچوقت بهم نداد و بعد مدتی ازدواج کرد و منم بزرگتر شده بودم. هر چی بهش میگفتم بیا دوباره با هم باشیم قبول نمیکرد و میگفت الان شوهرم هست و کیر هست و اونم حسابی منو میکنه و کارهایی که تو نکردی رو باهام میکنه.

امیدوارم فحش ندید چون واقعیت بود فقط شاید قسمت هاییشو بد نوشته باشم یا غلط املایی داشته باشم.
شرمنده اگه دوست نداشتید
فقط لطفا فحش ندید جون مادرتون.

نوشته: هورنی_بوی


👍 6
👎 10
21701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

780704
2020-12-08 05:16:42 +0330 +0330

کونتو بده باو

1 ❤️

780705
2020-12-08 07:02:31 +0330 +0330

تو اصلا لیاقت فحش هم نداری جقی مفعول اولین بار اومد گفت دوستت دارم شماره بده بعد تو گفتی بیا دست بدیم مشتی تو که مفعول نامی محل هستی دیگه چرا

2 ❤️

780720
2020-12-08 10:37:00 +0330 +0330

چرا اسم داستان هست صحرای معصوم ولی هیچ ربطی به متن نداره!

1 ❤️

780721
2020-12-08 10:58:21 +0330 +0330

رسماً ریدی

1 ❤️

780920
2020-12-09 19:01:36 +0330 +0330

خااااک

0 ❤️

780960
2020-12-10 00:55:05 +0330 +0330

ینی من ریدم تو این کستان

0 ❤️

781091
2020-12-10 22:07:26 +0330 +0330

خاک برسرت کنن

0 ❤️