عشقم سینا

1393/05/11

دوباره پاییز روز اول مدرسه بود امسال کنکور داشتم رشتم تجربی بود تمام فکر و ذهنم شده بود کنکور خودمم خسته شده بود احتیاج داشتم یکی باشه که بهش تکیه کنم دیگه از دست خانواده خسته شده بودم هر روز خونمون دعوا بود دیگه متن دعوای پدر و مادرمو حفظ بودم بابام مشاور املاک داشت و منم تک دخترش بودم مامانم خیلی زرنگه نمیدونم از کجا فهمیده بود که بابام با یه زنی رابطه داره و بابام هم انکار میکرد خلاصه یه روز مامانم مچ بابامو با اون زنه توی یه کافی شاپ گرفت قضیه به دادگاه کشید مامانم طلاق گرفت و من موندم و پدرم خیلی حالم بد بود یه جورایی از پدرم نفرت داشتم با این که وضع مالیمون بد نبود و تقریبا هر چیزی که میخواستم برام فراهم میکرد ولی خودتون بهتر میدونین توی این وضعیت یه دختر تنها هم پدر میخواست هم مادر پدر صبح زود میرفت سر کار وشب میومد تمام فکرش شده بود پول اصلا توی پول خودشا گم کرده بود خلاصه روز اول رفتم کلاس من پارسال با بهترین معدلم قبول شدم ولی امسال اصلا دلم به درس نمیرفت همه میگفتند تو رتبه ی تک رقمی میاری اوضاعم خیلی بد شده بود من تازه گواهی نامه گرفته بودم چون یک سال پدر و مادرم منو دیر به مدرسه بردند بابام یه 206 برام گرفته بود که به طور مشترک دست من و مامانم بود و از اون موقعی که مامی طلاق گرفته بود ماشین دست من بود توی مدرسه همه به من حسودیشون میشد ولی من اصلا از این وضعیت راضی نبودم دوس داشتم تمام چیزی هایی را که دارم بدم و دوباره سایه ی پدر و مادرم هردو بالای سرم باشه یادم میاد جمعه بود که با دوستام رفتیم دربند اتفاقا بارون هم میومد با دوستام رفتیم وتوی یکی از رستوان ها و اخرین طبقه نشستیم داشتیم غذا میخوردیم دوستام قلیون میکشیدند ولی من زیاد اهلش نبودم چرا دروغ بگم دوس نداشتم جلوی دوستام بکشم دوباره برگشتیم سمت ماشین من هر چی استارت میزدم روشن نمیشد زنگ زدم سینا ؛ سینا پسرخالم بود و خیلی دوستش داشتم عاشقش بود اونم همینطور واسه هم جون میدادیم بعد از اینکه پدر و مادرم طلاق گرفتم تنها مونسم سینا بود زنگ زدم و گفتم سینا من با دوستام اومدیم در بند ماشینم خراب شده گفت من نزدیکای میدون تجریشم صبر کن یه ربع دیگه اونجام البته اگه ترافیک نباشه بعد از نیم ساعت رسید هر کاری کرد روشن نشد گفت بزار همین جا باشه درشو قفل کن بیاید سوار ماشین من بشید تا من تعمیر کار بیارم سوار ماشینش شدیم چه پارس نوک مدادی داشت دوستامو رسوندیم خونشون منم رسوند خونمون هر چی اسرار کردم نیومد تو سویچ ماشینو دادم بهش تقریبا دو ساعت دیگه ماشینمو اورد دم خونه زنگ زد در پارکینگا باز کردم گذاشتش تو پارکینگ بهش گفتم بیا تو خیلی اسرار کردم گفتم بابام خونه نیست تا فردا هم نمیاد نترس اومد تو بوی عرق مردونش داشت دیونم میکرد حالم اصلا خوب نبود براش یه قهوه ی تلخ درست کردم خیلی دوس داشت نشتم بغلش سرمو گذاشتم روی شونش گفتم سینا خیلی دوست دارم گفت منم همینطور سرمو برگردوندم طرفش و با نگاهی مظلومانه بهش نگاه کردم دیگه طاقتش تموم شد و منو بغل کردو لباشو گذاشت رو لبام نمیدونم چقدر طول کشید دوس نداشتم این لحظه ها نموم بشند گفتم سینا من دوس دارم امشب زنت بشم بریم روی تخت بابام گفت مطمینی گفتم اره بقلم کرد بردم سمت تخت لختم کرد خودشم لخت شو افتاد روم و لخت لخت بقل هم بودیم فقط اون شرت داشت تموم بدنمو بوسه بارون کرد بعد شروع کرد به خوردن زیر گلوم توی اسمونا بودم با دستش کسمو میمالید و با دست دیگش سینمو خیلی حال میکردم کسم خیس خیس بود بعد اومد پایین و یه لیس به کسم زد داشتم میمردم شروع کرد به خوردن کسم یه دقیقه خورد و من یه لرزشی توی وجودم احساس کردم و ارضا شدم بعد اروم دم گوشش گفتم مرسی عشقم شرتشو با پاهام در اوردم اومد جلو و با کیرش روی کس من بازی میکرد دوباره حشری شدم اون قدر بازی کرد تا دوباره ارضا شدم بهش گفتم سینا بکن بهش التماس میکردم اخرش کیرشو اروم کرد تو احساس سوزش عیجیبی توی کسم احساس کردم دیدم کسم خونی شده کیر سینا هم همینطور با دستمال پاک کردیم شروع کرد به عقب و جلو رفتن یه ده دقیقه کیرشو توی کسم عقب و جلو کرد تا همزمان خودش و خودم ارضا شدیم بعدبا هم رفتیم حمام ولی کاری نکردیم فقط لب زنگ زدیم از بیرون برامون غذا اوردند نشستیم خوردیم خیلی چسبید از هم خداحافظی کردیم و رفت الان من دارو سازم و سینا هم مهندس ساختمان خیلی خوشبخت هستیم ببخشید اگه طولانی شد و سرتونا در اوردم تا به حال داستان ننوشته بودم اگه غلط املایی هم داره به بزرگی خودتون ببخشید چون با گوشی تایپ کردم دوستتون دارم خداحافظ

نوشته: پریسا


👍 0
👎 0
24368 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

429730
2014-08-02 18:13:53 +0430 +0430
NA

بعله خیلی بد بود.

0 ❤️

429731
2014-08-02 23:21:43 +0430 +0430
NA

هی دنیای مارو سکس ویران کرد

0 ❤️

429732
2014-08-03 08:18:40 +0430 +0430
NA

,hruh ;i

0 ❤️

429733
2014-08-03 11:12:03 +0430 +0430
NA

دیوس هله هوله…
تو که راست میگی شاشیدم تو سوراخ کون آدم دروغگو!!!

گوزو

لت وپار

0 ❤️

429734
2014-08-03 19:25:43 +0430 +0430
NA

وااااااااااااای رضا این یارو همه رو روانی کرده کاریم به اسم کاربری نداره هر چیم فوشش میدی باز میاد

داستان توهم بیضه ای تخیلی بود

0 ❤️

429735
2014-08-03 19:42:50 +0430 +0430
NA

ROFL اینا رو ولش کن. مامانت چطوره

0 ❤️