سکس خواهر برادر دوقلو (۱)

1401/10/05

خونه ما تو یه کوچه بن بسته که وسطای کوچه یه خونه قدیمی با چندتا اتاق وحوض و زیر زمین ومالک خونه احمدآقا که 51 سال و زنش مریم که42 سالش بود ، قرار داشت . اسمم امین و خواهر دو قلوم عاطفه . مایه خانواده نسبتا بسته داریم که تو خونه معمولا حریم هامون بستست و حتی لباس پوشیدنامونم آزاد نیست .مثلا با اینکه عاطفه خواهرمه و از موقعی که یادمه عاطفه رو با بلوز بسته و دامن مشکی بلند میدیدم. نهایتا رنگ لباسا عوض میشد اما فرمشون معمولا همینا بود.
الانکه این داستانو مینویسم 33 سالمه و شروع این جریان برمیگرده به 14 سالگی که تو یه روز تابستون در خونه رو باز کردم و دیدم عاطفه از خونه احمد اقا اومد بیرون به طرز مشکوکی دور و بر رو نگاه کرد و بجای اینکه بیاد خونه رفت به سمت سر کوچه.
همین به شدت منو کنجکاو کرد که کجا میره بدون اینکه چیزی به من بگه
بافاصله زیاد راه افتادم دنبالش ،رفت داخل سوپری محله و یه پلاستیک پر تنقلات و خوراکی گرون خرید و برگشت به سمت خونه.خیلی تعجب کردم چون معمولا دسترسی ما به پول تو اون سالها خیلی محدود بود و ما برای خریدن تنقلات باید کلی التماس میکردیم به پدرمون تا اونم تازه خودش بره بخره
وقتی رسیدخونه کلید انداخت و رفت داخل منم با فاصله زمانی زیاد رفتم تو . پدرم تو اداره پست کار میکنه و مامانمم خونه دار .
البته مامانم بیشتر اوقات در نبود پدرم به خونه همسایه ها میرفت و معمولا باچند تا زن های همسایه دیگه هم دور هم جمع میشدن و غیبت و حرف تا موقعی که بابام از سرکار برگرده.
خلاصه رفتم و عاطفه رو در حالی که لم داده بودرو کاناپه و داشت از خودش پذیرایی میکرددیدم بهش گفتم اینا از کجا اومده گفت باپول تو جیبیم خریدم . چون مقدارش کم بود قابل باور بود اما اصل کاری رو نمیدونم کجا قایم کرده بود واسه همین رفتم یواشکی سر کیفش و چیزی که میدیدم باور کردنی نبود یه سوتین عروسکی صورتی و یه شرتی که وسطش فقط مثل نخ نازک بود و یه شرتک لی کوتاه. چشمام داشت از جاشون در میومد مدام به این فکر میکردم اینا رو از زن احمد آقا گرفته و چرا اینا رو بهش داده . از همسایه ها فهمیده بودم زنش خیلی تیپ میکنه و شیطونه اما انگار این شیطون اومده سراغ عاطفه خواهر چشم وگوش بسته من.
این دروغ ها و حرکات عجیب غریب فقط داشت منو کنجکاو تر میکرد که سر از کار عاطفه در بیارم واسه همین تمام حواسم به عاطفه بود که کجا میره و کجا میاد .تا سه چهار روزی خبری از خطا رفتن عاطفه نبود تا یه روزبعد از رفتن مامانم به خونه همسایه ها عاطفه گفت من میرم خونه خاله لیلا که سرکوچه بود. عاطفه معمولا موقع رفتن خونه خاله لیلا کیف با خودش نمیبرد پس مطمعن شدم اونجا نمیره. بلافاصله بعد از بسته شدن در خودمو به پشت بوم خونه رسوندم و عاطفه رو دیدم که به سمت سرکوچه رفت یه کم مکث کرد و برگشت. جلوی خونه احمد آقا خم شد که بند کفششو ببنده و کوچه رو نگاه کرد و بلند شد در خونه احمد آقا روهل داد و رفت داخل.
مطمعن بودم داره یه کار خلافی انجام میده وگرنه چرا انقدر با احتیاط … با سرعت خودمو به پشت بوم خونه روبرویی احمد آقا رسوندم اما هیچی نمیدیدم فقط یه حیاط بزرگ و درخت دیده میشد و خونه ته حیاط بودواسه همین با عجله لباس پوشیدم وخودمو به دم در خونه احمد آقا رسوندم . خواستم در بزنم و آبرو ریزی کنم اما هیچ مدرکی نداشتم که رو کنم فوقش آتی میومد بیرون و همه چیز تموم میشد .واسه همین تصمیم گرفتم از دیوار بالا برم و برم تو خونه ببینم مریم خانم چکار با عاطفه داره و این لباسا و رفت و آمدا واسه چیه؟
جوری که معلوم نباشه پریدم تو خونه و خودمو به ساختمون ته حیاط رسوندم صدای آهنگ میومد.به دنبال صدا دونه دونه پنجره ها رو نگاه میکردم.
کلی اتاق و پنجره اونجا بود داشتم دونه دونه نگاه میکردم که یهو چیزی که میدیدم واسم غیر باور بود …عاطفه با یه تاپ و یه شرتک لی وسط پذیرایی داشت میرقصید . هم باور کردنش سخت بود هم خیالم راحت شد که میاد اینجا که رقص یاد بگیره.
با دقت داشتم نگاهش میکردم …چقدر زیبا شده بود اون سینه های نوک زده و اون شرتک لی مثل یه الماس داشت میدرخشید ناخودآگاه نگاه رون پاهاش کردم که چقدر ظریف و بلوری هستند،اون باسن کوچولو که داشت مینداخت بالا و موهای بلندش…
محو آتی بودم که یه لحظه به خودم اومدم…اگه کسی منو اونجا میدید خیلی بد میشد تصمیم گرفتم برم از راهی که اومده بودم داشتم برمیگشتم که بین صدای آهنگ احساس کردم صدای یک مرد از داخل خونه میاد .
خشکم زد و با دقت تمام زاویه های خونه رو نگاه میکردم یه لحظه تمام تصوراتم مثل یه کوه یخ فرو ریخت و چیزی که میدیدم باور کردنی نبود .
آره درست دیدم احمد آقا بود که اومد دور آتی و بشکن میزد ومیرقصید اما چرا با اون وضع…
چرا لخت …؟ چرا فقط با یه شرت؟چرا زیر شرت انقدر…
یه لحظه خونم به جوش اومد خواستم برم داخل و حساب اون مرتیکه رو برسم اما احمد آقا با اون هیکل مثل یه جوجه منو میکشت.
بازم تصمیممو گرفتم که برم داخل …
یه لحظه برگشتم که یه نفر دستمو گرفت و همزمان گوشمو پیچوند … وای خدای من مریم خانم بود با اون هیکل و قد بلندش …
گفت اینجا چه غلطی میکنی پدر سوخته؟
با ترس و عصبانیت گفتم شما چکار با خواهرم دارین ؟که یکباره نزاشت حرفم تموم بشه که شروع کرد چندتا سیلی و آبدار بهم زد و مدام میگفت اومدی اینجا دزدی نه ؟و بازم میزد
با کتک بردم پایین سمت زیر زمین و مث خر کتکم میزدو میگفت الان زنگ میزنم پلیس درستت میکنه …اومدی دزدی نه؟
هر باری که میگفتم اومدم دنبال خواهرم شدت کتکش بیشتر میشد
ومن مثل یه جوجه زیر دست و پاش داشتم له میشدم.
هر چی که میگفتم بخدا نیومدم دزدی مریم خانم میگفت پس چی ؟میگفتم اومد دنبال خواهرم باز منو مث وحشیا میزد .که یکباره گفت لابد طلاهای منم اون هفته تو اومدی از خونه دزدیدی…
سعی میکردم صدامو بالا ببرم تا عاطفه بفهمه من اینجام اما فایده نداشت صدای آهنگ رو انقدر زیاد کرده بودن که حتی اگرجلوشونم بودم نمیفهمیدن…هر چی التماس میکردم که من دزد نیستم بزار برم اما فایده نداشت و اون فقط همین حرفو تکرار میکرد که طلاهام کو؟ الان زنگ میزنم پلیس
کشون کشون و با کتک بردم تو زیر زمین و گوشم تو دستش داشت کنده میشد
دیگه از اون حالت قلدری وپررویی تسلیم شده بودم وفکر جون خودم بودم و مدام میگفتم غلط کردم بزار برم
بهم گفت الان میرم احمد آقا رومیارم و دزد طلاها رو نشونش میدم
میدونستم اگه اون بیاد قطعا منو میکشه مریم زنش بود اینجوری منو میزد اگه اون بیاد با چیزایی که من دیدم قطعا جنازمم کسی پیدا نمیکنه واسه همین التماسمو بیشتر کردمو به دست و پاش افتادم
گفتم هر چی بگید میکنم فقط به احمد آقا نگو
ترس از پلیس و بی آبرو شدنم جلوی خانوادم و بی آبرویی آتی چیزی بود که مدام تو سرم میچرخید
مریم خانم گفت اسمت امینه درسته دزد کوچولو ؟ گفتم من دزد نیستم بخدا که دوباره یه سیلی زد تو گوشم گفت مگه نه هر چی من گفتم؟ گفتم بله
گفت خب پس دزدی ؟
گفتم بله
گفت خب وایسا تا فیلمتو بگیرم که بعد نزنی زیرش و یه گوشی از جیبش در آورد و گفت خب حالا بگو : هرچی التماسش کردم و غلط کردم گفت بگو تا بزارم بری …بازم التماس کردم مریم خانم با عصبانیت گفت اینجورفایده نداره الان احمد آقا میاد درستت میکنه بعدم میدت دست پلیس
گفتم باشه میگم میگم

شروع کرد به فیلم برداری گفت خودتو معرفی کن بگو اینجا چکار میکردی؟
گفتم من امینم اومدم اینجا برای دزدی
گفت طلاهامم تو دزدیدی
گفتم بله
گفت کامل توضیح بده و منم یه داستان تخیلی از دزدی تعریف کردم

گوشیرو کنار گذاشت .گفتم : بزار حالا برم
گفت یکم دیگه باهات کار دارم … گفت لخت شو با نگاه التماس گفتم واسه چی ؟گفت واسه اینکه زودتر بری خونه
منم لباسمو درآوردم و با شرت جلوش ایستادم گفت اونم در بیار …خشکم زده بود دهنم خشک و قلبم مث یه گنجیشک میزد … من یه بچه شیطون بودم حتی دوستامم انگلک میکردیم ولی تا حالا لخت جلوی کسی مخصوصا یه زن غریبه نایستاده بودم
با اکراه شرتمو کشیدم پایین و روبروش وایسادم گفت پشتتو بکن بهم …منم چرخیدم چند ثانیه مکث کرد و گفت حالا بچرخ
وقتی چرخیدم دست و پام یخ کرد مریم خانم داشت از بدن لختم فیلم میگرفت

داشتم عقلمواز دست میدادم
خودش رفت و روی یه صندلی نشست و گفت بیاجلو و شروع کرد دودول منو که اندازه یه انگشتش بود رو مالید …تو اون ترس و استرس حس خوبی بود مخصوصا وقت شروع کرد لبمو خوردن و سینمو میخورد
خودشم لخت شد وباشرت وسوتین نشست جلوم وگفت اگه کارتو خوب انجام بدی همه چی به خوبی تموم میشه
بهم گفت اول سینمو بخور منم شروع کردم با اشتها و جوری که راضی بشه من برم ، سینشو میخوردم
موهامو چنگ میزد و گاهی کونمو میگرفت بعد از چند دقیقه گفت همینطور لیس بزن برو پایین تا برسی به کسم منم مو به مو تمام کارهایی که میگفت رو با نهایت تلاش انجام میدادم تا به کسش رسیدم
از روی شرت یه کس گنده بودکه شرتشو خیس کرده بود
شرتشو از پاش درآوردم و یه کس آش و لاش که کبود بود وموهاشو نزده بود و پف کرده بود جلوم قرار داشت و گفت بخور منم بخاطر قولی که داده بود با اینکه دوست نداشتم شروع کردم به لیسیدنو زبون زدن
گفت انگشتتو بکن تو و همزمان لیسش بزن
نمیدونستم دارم چکار میکنم فقط انجام میدادم .گاهی اوقات حس خوب داشتم گاهی حس بد …
تو حس و حال خودم بودم که دیدم یه صدای آشنا از بالا میاد وداره جیغ میزنه و آخ و اوخ میکنه
سرم بالا آوردم و به مریم خانم گفتم این صدای عاطفه ست
گفت خب باشه
گفتم چرا آخه ناله میکنه و التماس میکنه؟
گفت احتمالا احمد آقا داره کیرشو تو کونش جا میکنه
با این صداها و حرفهای مریم خانم هم حشرم بیشتر شد هم ناراحت آتی شدم
مدام صداش میومد که تو رو خدااااااا بسه
آییییییی
ماماااااان
وسطاشم جیغ کوتاهی میکشید و میگفت نمیخواااااام …تروخداااااا
صدای آهنگ قطع شده بود و صدای عاطفه واضح ترمیومد
مریم گفت باورت میشه عاطفه دقیقا بالاسرت تواتاق رو تخت خوابیده و داره به احمد آقا کون میده

نمیدونم چطور پای عاطفه به این جریان باز شده بود اما هر چه بود صدای آتی حس شهوت من رو بالا میبرد انقدری که وقتی التماس میکرد دودول کوچک ونحیف من تکون عجیبی میخورد و اون موقع بود که فهمیدم دوقلوها همه چیزشان بهم وابسته است حتی سکس و موقعیت سکسشون

شروع کردم به ادامه لیسیدنم اما صدای عاطفه مدام بیشتر و بیشتر میشد دلم واسش میسوخت به حالت التماس به مریم خانم نگاه کردماونم گفت صبرکن الان لباسشو پوشید و لباس منم با خودش برد که فرار نکنم رفت بالا و صداشون واضح میومد که در زد و به احمد آقا گفت یکم یواش تر صداتون تا بیرن میاد
صدای عاطفه هم میومد که میگفت واسه امروز بسه تروخداااا مریم خانم بزار من برم
به احمد آقا بگو بقیش باشه واسه یه روز دیگه
یه چند دقیقه ای صداشون قطع شد و مریم خانم اومد پایین گفت بخاطر اینکه بچه خوبی بودی بهش گفتم یواشتر بکنه
بعد دوباره لخت شد و به من گفت ادامه بده دزد کوچولوی من…دودولمو گرفت و کشید منو سمت خودش گفت اگه احمد آقا بفهمه من تو زیر زمین دارم چکار میکنم قیافش دیدنیه و سرموهدایت کرد لای پاش و گفت بخور.کس خوشمزمو محکم بخور و با رون پاش سرمو فشار میداد و موهامو چنگ میزد اوممممم بخور دزد کوچولوی من آه ه ه ه کمی بعد بلندم کرد و نشست جلوم و واسم شروع کردخوردن دودولم.
تو فضا بودم که گفت طاق باز بخواب میخوام کیرتو بکنی تو کسم
منم از ترس احمد آقا دستوراتشو مو به مو انجام میدادم. وقتی نشست رو دودولم انگار دنیا رو بهم دادن فک کنم تنها بچه ای بودم تو فامیلمون که تو این سن کس میکنه اونم کس یه همچین زن خوشگلی
یکم خودشو بالا پایین کرد، که گفت میخوابم پاهامم میگیرم بالا بیا بکن تو کسم
بلند شدم که بکنم تو کسمریم خانم که صدای خداحافظی عاطفه رو شنیدم رفتم دم پنجره زیر زمین و یواشکی نگاه عاطفه کردم …بیچاره لنگ میزد تا رسید دم در چند بار لباسشو صاف کرد …به مریم خانم گفتم وای احمد آقا نیاد پایین که گفت نترس الان میخواد بره بیرون…منم دیگه خیالم از آتی راحت بود که رفتش پس با اطمینان بیشتر و مثل آدمایی که میخوان تلافی بکنن رفتم بین پاهای مریم خانم نشستم و دودول کوچیکمو کردم تو کسش … دودول من در برابر کس مریم خانم مث یه چوب کبریت بودو به خیال خودم سعی میکردم با محکم تلمبه زدن تلافی کتک و عاطفه ودزدی رویجا دربیارم
چند دقیقه ای تلمبه زدم که یه صدایی وحشت تو دلم انداخت و اون احمد آقا بود که گفت:مریمممم اینجا چه خبره؟من که از ترس خودمو کشیدم کناروبادست خودمو پوشوندم با تته پته گفتم من من …که احمد آقا با عصبانیت گفت:عه امین پدرسوخته تویی؟ تو زیر زمین داری با زن من چکار میکنی و گوشمو گرفت پیچوند…گفتم بخدا من کاری نکردم و شروع کردم به التماس
از مریم خانم پرسید راست میگه؟
گفت نه اومده بود دزدی که من مچشو گرفتم حتی طلاهای چند روز پیشم این دزدیده … خودش گفت…فیلمشم دارم…منم داشتم اینجا ادبش میکردم…دنیا داشت روسرم خراب میشد بخاطر یه بالا رفتن ازدیوار به چه روزی افتاده بودم…گفت تازه پشت پنجره یه چیزایی هم داشت میدید…احمد آقایکم گوشمو فشاریواش دادو گفت پس بریم بالا که من ببینم چیا دیدی ورفت بالا
به مریم خانم گفتم واسه چی بهش گفتی تو قول دادی …الان اگه به پلیس زنگ بزنه چی؟ گفت تو هر چی میگه گوش کن عمرا بزاره کسی چیزی بفهمه …گفتم خب لباسامو بده تا برم بالا گفت نه یه وقت فرارمیکنی همینجوری برووخودش شروع کرد به لباس پوشیدن…احمدآقا بالا راه پله منتظرم بود گفت تو لخت اومدی دزدی که مریم خانم گفت نه میترسم فرار کنه بزار لخت باشه که احمد آقا زد زیر خنده و گفت عجب زن شیطونی هستی ومن مث یه برده لخت رفتم تا بالا تا وارد خونه و به پذیرایی رسیدم و یه گوشه ای ایستادم …احمدآقا نشست رو کاناپه و گفت بیا بشین پیشم ببینم چکار میکردی با زنم پدرسوخته؟
رفتم و لخت کنار احمدآقا نشستم
آروم گوشمو گرفت و مالید و گفت میدونی چقدر طلا دزدیدی و چقدر باید بری زندادن بعدشم خانوادت باید خونشونو بفروشن تا پول طلاها رو بدن؟
باز به التماس افتادم که من نبودم و من نکردم بخدا …که مریم خانم گفت تازه اون پایین داشت به منم تجاوز میکرد و بهم گفت چون شوهرت خواهرمو داره میکنه منم تورو میکنم …
احمدآقازد زیر خنده و چشمای من از تعجب و اینکه این زن چقدر میتونه شیطان باشه داشت از حدقه درمیومد
کم کم متوجه شدم که اون دوتا با هم هماهنگن و این وسط فقط دوتا فیلم و یه عالمه مدرک از من دستشونه که دست هرکی برسه من تا آخر عمر بیچاره میشم
واسه همین با صدا ملتمسانه گفتم خب الان باید چکار کنم ؟
احمد آقا گفت هیچی فقط باید باهم دوست باشیم و رازدار همدیگه باشیم
دستشو گذاشت روی پام وگفت هرچی بین ما اتفاق میفته هم باید بین خودمون باشه
گفت تو الان زن منو کردی…دوست داشتی منم مامانتو بکنم ؟یهو غیرتی شدم گفتم آخه تو خواهر منو داشتی میکردی
گفت پس مریم راست میگه خواستی تلافی کنی…گفتم نه من فقط…پرید تو حرفمو گفت ببین همینه که میگم بایدباهم دوست باشیم.
الانم باید کاری که کردی رو جبران کنی…گفتم یعنی باید چکار کنم؟یه دستی به دودولم کشید گفت کم کم میفهمی و شروع کرد مالیدن دودولم و با لحنی شهوت آلود گفت بااین کیر داشتی کس زن من میزاشتی؟ وشروع کرد بوسیدن و لب گرفتن ازلب هام…نمیدونم چرا شهوتی شدم وخودمو تو دستش رها کردم …وقتی نگاه به دستای کلفت وضخیمش میکردم واینکه داره کیرمو میماله حس خوبی داشتم اگر چه بعضی وقتا دردم میومد و حسم میپرید…بهم گفت پاشو یه دوربزن ببینم بدنتو …
ایستادم ویه دوردورخودم چرخیدم…گفت پشتتو بکن بببینم…حس بدی بهم دست داده بود اما مجبوربودم و چرخیدم …احمد آقا گفت مث خواهرت عاطفه ست بدنت فقط اون دوتا لیمو تو سینش داره و یه کس لای پاش
وقتی اینجوری تعریف میداد کیرم نبض میزدواحمد آقا اینو فهمیده بود و بیشتر توضیح میداد که مث کیر خودت صورتیه و مو نداره…صدای مریم خانم از تو اتاق اومد که گفت به دزد کوچولوی من کاری نداشته باشیا که این مال خودمه…از این حرفش خوشم اومد و یه جورایی خیالم راحت شد که احمد آقا قرار نیست کونم بزاره
…بعدم گفت بیاید تو اتاق رو تخت بهتره
احمد آقا گفت برو تو اتاق منم باید یه تلفن بزنم دفتر بگم امروز نمیام…احمد آقا یه جورایی پولدار محله بود وتو کار ساختمون سازی بود واین خونه هزار پونصد متری کمترین مالی بود که داشت…هر جور هم حساب میکردم اگه میخواستم خلاف حرفاش کاری کنم بیچارم میکردواسه همین تصمیم گرفتم هیچی نگم وببینم تقدیر چه بلایی سرم در میاره…خلاصه رفتم تو اتاق خوابشون دیدم مریم خانم داره لباساشو در میاره و منتظر بود برم رو تخت …اینکه لخت دارم تو خونه یه آدم غریبه میگشتم حس خجالت واسم داشت ولی اونا مثل اینکه باهاش کیف میکردن …رفتم رو تخت و مریم خانم سوتینشو داد پایین و گفت بیا شیرتو بخور
منم نوک قهوه ای سینشو گذاشتم تو دهنمو و شروع کردم مکیدن واون یکی سینشو با دستم شروع کردم مالیدن…سینش بزرگ نبود اما دو دستم جا نمیشد و بعد چند دقیقه سرمو هل داد سمت پایین که کسشو بخورم …مجبور شدم دراز بکشم روتخت وکونمو هوا کنم تا بتونم کسشو لیس بزنم…از رو شرت یکم با دست کسشو مالیدم ولبه شرتشو دادم کنار و شروع کردم زبون زدن …خودشم پاشو باز کرد که بتونم راحت کسشو بخورم…
یکم که خوردم آهش بلند شدوخودشم موهامو چنگ میزد
یباره سرمو آورد بالا وبا چشمای خمارش گفت ببین تومال خودمی دیگه وای به حالت جایی دیگه بری وبا کس دیگه ای بپری، یه لب محکم ازم گرفت و گفت حالا قشنگ کسمو بخور و آب کسمم قورت بده…به مریم خانم گفتم خب بد مزست یکم…گفت الان درستش میکنم و با صدای بلند گفت احمد اون ظرف عسلو بیار …احمد آقا با یه ظرف عسل خرسی اومد و منو تو حالت کس لیسی دید و گفت الحق که مث عاطفه سفید و خوردنی هستی…
مریم خانم ظرف عسلو از احمد آقا گرفت و روی کسش از بالا عسل ریخت گفت حالا بخور قشنگ و همشو قورت بده
منم مجبور بودم و دقیقا شروع کردم خوردن آب کس مریم خانم…احمد آقا گفت مریم این بچه خیلی خوردنیه منم دلم خواست …مریم خانمم با خنده و خمار گفت احمد جون لباش و کیرش مال من بقیش مال خودت …
خلاصه یکم بالا سر من شوخی کردن و بعد از چند دقیقه کس لیسی من مریم خانم گفت انگشت بکن تو کسم و تند تند عقبو جلو کن و همزمان کسمو زبون بزن
مشغول جق زدن برای مریم خانم بودم که دیدم یه چیزی ریخته شد رو کونم…فهمیدم احمد آقاست و عسل ریخت رو کونم …و شروع کرد لیس زدن قمبل کونم و گاز گاز زدن یواش
واقعا تو ابرا بودم …از یه طرف داشتم واسه یه خانم چهل و خورده ای ساله جق میزدم و از اون طرف شوهرش داشت کونمو میخورد و ماساژمیداد
احمد آقا از کمر کشیدم بالا و گفت قمبل کن و حالت داگی منو قرار داد و عسل ریخت لای چاک کونم و شروع کرد زبون زدن…و همزمان تخمامم ماساژ میدادو کیرمو میمالید …
داشتم دیوونه میشدم از این همه خوشی …نمیدونم چرا یباره خودمم کونمو دادم عقبتر که احمد آقا قشنگ بخوره و کیرمو بهتر بگیره تو دستش… به خنده به مریم خانم گفت ببین لیس زدن سوراخ کون هر چیزی روشل میکنه …این بچه با این سن خودش کونشو میده عقب و لاشو باز میکنه…با این حرفا و کارها حشرم رفته بود رو هزارو همزمان با صدای ناله های مریم خانم هیجانی تر شدم ودستمو با سرعت هر چه تمام تر میکردم توسوراخ کسش …
احمد آقا گفت بزار امین بچرخه و طاق باز بخوابه تا من بتونم کیرشو بخورم
من چرخیدم و مریم خانم با کسش اومد رو صورتم و کسشو با سرعت هر چه تمام تر میکشید رو دهنم و منم زبون میزدم
احمد آقا هم اون پایین کیرمو کرده بود تو دهنش و داشت واسم ساک میزد که حس کردم انگشتشو میکشه دور سوراخ کونم و داره سعی میکنه یواش یواش انگشتشو بکنه تو … خودمو سفت گرفتم که اومد کشاله کنار تخممو خورد و بهم گفت خودتو شل کن تا انگشتم بره تو…با اینکه میترسیدم خودمو یکم شل کردمو دیدم شروع کرد دوباره زبون زدن سوراخم وهمزمان انگشتشو میکردداخل
اولش یکم سوخت که خودموجمع کردم اما انگشتش تو کونم بود و کونم دیگه جمع نمیشد و همینطور تخممو ودورشو و کونمو مک میزد وزبون میکشید…مریم خانمم به طرز وحشیانه ای خودشو میمالید به صورتم، تقریبا تمام صورتم خیس بود و فشار سنگینی مریم خانم رو صورت زیاد بود که یباره به طرز عجیبی جیغ کشید و آه ه ه ه ه و آیییییی آییییی راه انداخت و با صدای حشری و بلند میگفت احمد احمد داره میاد و نفس نفس میزد …این وسط من نمیدونستم با فشاری که به صورتم میاد و داشتم وزن مریم رو رو صورتم تحمل میکردم و داشتم خفه میشدم واز اون طرف یه انگشت اندازه دودول خودم تو کونم بود وداشتم لذت خورده شدن کیرمو میچشیدم
سی ثانیه ای مریم همینجوری بود تا ولو شد رو تخت و من یکمی راحت شدم واومد جلو ولبامو خورد و گفت خیلی بهم حال داد و دارم بیهوش میشم و کنارم دراز کشید
احمد آقا هم انگشتش تو کون من بود واومد اینورمن دراز کشید و شروع کردبه لب گرفتن…حس بدی نسبت به لب گرفتن باهاش داشتم و اینو فهمیده بود اما واسش مهم نبود ومدام قربون صدقم میرفت و یواش انگشتشو عقب جلو میکرد و همزمان زبونشو به زور تو دهنم میچپوند
چند دقیقه ای همینجوری گذشت تا اینکه احساس کردم کونم داره درد میگیره
بله احمد آقا تصمیم گرفته بود یه انگشت دیگه هم واردکونم کنه که من شروع کردم به آخواوخکردن واونم قربون صدقم میرفت و میگفت تحمل کن الان عادت میکنی
یباره درد بدی کونمو گرفت و فهمیدم که انگشت دومشم رفته تو و من یه تکون شدید خوردمکه در بیاره اما اون محکم گرفته بودم و مدام بوسم میکرد و میگفت الان تموم میشه الان تموم میشه
دردم زیاد بود و نفسم بند اومده بود که مریم خانم گفت من میرم بیرون که شما دوتا مرد مشکلتونو با هم حل کنید … با دردی که داشتم و با صدای ناله گفتم نرو تروخدا …احمد آقا دردم میاد آخخخخ شما که گفتی مادوستیم ونفس های بریده بریده از حلقم بیرون میومد … مریم خانم گفت من همینجام …میام دوباره …بعد سکس باید حتما یه جای آروم دراز بکشم و رفت …با رفتنس حس کردم بیچاره شدم …من…تنها…با احمد آقا …یاد عاطفه افتادم که صدای ناله هاش کل خونه رو گرفته بود و التماس میکرد … اونم احتمالا تا همین دو انگشت رو بیشتر نتونسته بود تحمل کنه…پیشخودم گفتم بزار مث عاطفه بگم بسه شاید بزاره منم برم
بهش گفتم احمد آقا تروخدا در داره بزار من برم …بخدا میام هر موقع گفتی و واست ساک میزنم …اونم یه نگاهی بهم کرد و گفت خواهرت عاطفه تحملش از تو بیشتر بود …
تو مردی زشته واسه تو …تعجب کردمیعنی عاطفا تا چندتا انگشتشو تحمل کرده بود…گفت تازه من با عاطفه نتونستم حال کنم و تو الان باید جبران کار خواهرتو بکنی…دوست داشتی خواهرت بجای تو درد بکشه
هیچی نگفتم و چشمامو بستم وحس عجیبی داشتم راجع به عاطفه و حرفهایی که میشنیدم…وهزاران سوال تو سرم راجع به عاطفه و احمد آقا…
تو حس خودم بودم که احمد آقا باز شروع کرد لب گرفتن و دودولمو مالوندن … تقریبا دردم کم شده بود
ومطمعن بودم که احمد آقا قصد کردن کون منو کرده …اما جرات نمیکردم بهش فکر کنم و اینوسط فقط منتظر یه معجزه بودم که همچی تموم بشه…
اما متاسفانه معجزه ای درکار نبود
احمد آقا دست کرد و از زیر تخت یه چیزی آورد که شکل یه کیر پلاستیکی بود که روش یه چیزی مث بادکنک کشیده بود در آورد و گفت این کارتو راحت میکنه و یکاری میکنه دردت از بین میره فقط خودت باید سعی کنی بشینی روش…
اینجوری میتونی خودت تنظیم کنی چقدر فشار بیاری
چیزی که میدیدم باور کردنی نبود کیره اندازه حداقل چهار تا انگشت احمد آقا بود …
با صدای ملتمسانه گفتم من نمیتونم تروخدااااا …پاره میشم…بزارید کیرتونو بخورم
گفت اونم میخوری نگرانش نباش . گفت خودت میکنی یا خودم…
گفتم بزارید خودم بکنم …میدونستم اگه اون بکنه قطعا کونمو پاره میکنه
حسابی چربش کرد با وازلین و کونمم چرب کرد و سعی کردم بشینم روش
امااصلا حتی نوکشم تو نمیرفت
هرکاری کردم نمیشد که یکباره گفت واسه عاطفه خودم کردم تو کونش میخوای واسه تو هم خودم بکنم تو کونت… وای خدای من یعنی این رفته بود تو کون عاطفه …نمیتونستم باور کنم اما چیزی هم نگفتم و خودم تلاشمو کردم که حداقل سرشو بکنم
گفتم ترو خدابزارید من برم …احمد آقا با صدای جدی و لحن محکم گفت باشه میتونی بری اما هم فیلمت پخش میشه هم آبروت هم پلیس
تصمیم با خودته
گفتم مریم خانم ترو خدا… به احمد آقا بگو من نمیتونم
صدای مریم خانم گفت احمد بزار من ببرم حموم تا با آب گرم بازش کنم


یکمی خیالم راحت شد چون میدونستم مریم خانم یکمی رحم داره و امکان داره دلش واسم بسوزه
واسه همین رفتیم با هم تو حموم
یکم همدیگه رو شستیم و بعد یه تشت آب داغ درست کردو گفت یهچند دقیقه ای بشین توش
منم کونمو گذاشتم داخل تشت …آب خیلی داغ بود ونمیتونستم زیاد خودمونگهدارم که مریم خانم گفت بشین که هم بی حس میشه هم شل میشه
بهش گفتم ترو خدا به احمد آقا بگو بزاره من برم
گفت بزاره بری؟
احمد چند سال پیش یه پسری هم سن وسال تومزاحم تلفنی من شده بود تا نکردش ولش نکرد
تو که دیگه کس من گذاشتی
گفتم خب شما خواستی
گفت خب حالا من خواستم یا تو، به هر حال دیده وتا نکنه ول نمیکنه…اتفاقا باهاش رفیق باش تا بهت کمک کنه حتی پولم بهت میده
الان فهمیدم که عاطفه اون پول اون تنقلات رو از کجا آورده بود
خلاصه بعد از چند دقیه نشستن خود مریم خانم اومد و شروع کرد انگشتشو فروکردن تو سوراخم
انگشتش بدون ذره ای دردرفت تو حتی دوتا انگشتش البته انگشتش کوچیکتر بود ولی بازم راحت رفت
گفت دیدی گفتم حالا بلند شو و بیا تو بقلم تا قشنگ بازت کنم
ایستاد و من رفتم روچهارپایه حمام ایستادم روبروش
بقلم کرد … منم بقلش کردم…
دستشو از پشت به سوراخم رسوند و انگشت اشاره هاشو پشت به پشت کرد تو کونم و یواش به بقل میکشیدونگه میداشت
گفت درد داره … گفتم نه…ولی میسوزه
چند ثانیه نگه داشت و بهم گفت عاطفه رو هم همینجوری خودم باز کردم
ساکت شدم و هیچی نگفتم … گفت شما که انقدر خوشگلید چرا با هم حال نمیکنید؟
بهش گفتم خب اون خواهرمه نمیشه که
خندید و گفت خواهر کجا بوده …من دوتا برادر داشتم نوبتی هرشب یکیشون منو میکرد بعضی وقتا دوتایی بعضی وقتا هم دوستشونو میوردن خونه ،خودشون میرفت الکی مشغول میشدن دوستشون منو میکرد
داشت مخم سوت میکشید و باور کردن این حرفا و این اتفاقا واقعا واسم سخت بود
گفت عاطفه واقعا کون خوبی داره ودر آینده خیلیا میکننش بهتره از هیچ کس وکونی نگذری مخصوصا اگه خونگی باشه
یه ربع ساعتی سوراخمو باز نگه داشته بود احساس میکردم هوا راحت میره توش ولی کلا اندازه سه انگشت بازشده بود
گفت حالا دیگه نوبت کیر مصنوعیه
آورد و هرکاری کرد نرفت تو
بهش گفتم من که گفتم این نمیره توکون
گفت بهتره بره وگرنه موقع کون دادن به احمد خیلی درد میکشی
گفتم مگه احمد آقا کیرش چقدره؟
گفت مگه ندیدی هنوز
گفتم نه…گفت پس بزار خودت ببینی
و شروع کرد به زور اون کیر مصنوعی رو تو کونم فشار دادن
بعد از کلی ناله و آخ اوخ کردن یهو سرش رفت تو و من مثل آدمی که آب جوش ریخته باشن تو کونم بالا و پایین میپریدم…به مریم خانم گفتم درش بیار جر خوردم
اما اون همچنان نگهم داشته بود و میگفت تحمل کن تحمل کن تا جا باز کنی
دردناکیش این بود که تازه سرش رفته بود و آخو اوخ من کل حموم رو گرفته بود
احمد آقا اومد پشت در و به مریم خانم گفت عروسم چطوره ؟بالاخره رفت تو ؟
مریم خانمم با خنده گفت آره تازه سرش رفته تو
احمد آقا با صدای هر آخخخخ گفتن من یه جون میگفت و مث شوهرایی که پشت در زایشگاه منتظر صدای بچشونن به ناله های من جواب ای جون عروسم …جونم خوشگلم.تحمل کن میگفت
بخاطر دردی که داشتم مریم گفت بشن تو تشت آب داغ
اگر چه نمیتونستم کامل بشینم اما با احتیاط که بیشتر نره تو دو زانو و نیم خیز تو تشت نشستم
همزمان خودشم اومد جلو و گفت واسه اینکه بیکار نباشی کسمو بخور
کسشو از جلو زبون میزدم ونمیدونم چرا احساس میکردم عاطفه هم همینکارا رو کرده واسه همین ازش پرسیدم…
عاطفه هم کستو خورده ؟
یه خنده طولانی کرد و گفت عاطفه همه جای منو خورده
وگفت :خوشم میاد عاقلی و رفتی تو فکر خواهرت
خیلی دلم میخواست بدونم عاطفه چجوری پاش به این خونه و این ماجرا باز شده
برای همین فوری گفتم عاطفه چیشد که به اینجا رسید
گفت داستانش طولانیه و الان نمیشه گفت اما اول منو عاطفه با هم رابطه داشتیم بعد پای احمد باز شد الانم که تو با پای خودت اومدی
اومدم یه سوال دیگه بپرسم که گفت فعلاکسمو بخور تا بعدا همه رو واست بگم
با اشتهای هر چه تمام کسشو لیس میزدم و اونم دستشو روی شونم گذاشته بود و به سمت پایین فشار میدادتا کیر مصنوعی بیشتر بره
پیش خودم فکر میکردم الان دیگه تا ته رفته اما وقتی مریم خانم نگاش کردگفت کلا اندازه یه بند انگشت رفته تو
دردش خیلی کم شده بود اما سوزشش رو هنوز داشت مریم خانم گفت خم شو تا بیشتر بکنم منم خم شدم اما تا یکم هلش داد دوباره درد اومد سراغم
احمد آقا هم پاشنه در حموم رو از جا کنده بود از بس که میپرسید چی شد
تحملش تموم شد و گفت بیاید بیرون بقیشو خودم انجام میدم ،فقط کیر مصنوعی رو درش نیاره
کیر مصنوعی رو همونطورکه تو کونم بود تو دستم گرفتم و مریم خانم بدنمو خشک کرد و بهم گفت موقعی که احمد داره میکنه خودتو شل بگیر اینجوری ماهیچت کمتر سفت میشه دردت کمتره
بهش گفتم خیلی درد داره ؟
گفت کلا سکس با احمد درد داره حتی من که از 16 سالگی زن احمد بودم تا الان
منظورشو نفهمیدم اما با یه کیر مصنوعی تو کونم و لخت از حموم اومدم بیرون
همونجا د در حموم احمد آقا بقلم کرد و بردم تو اتاق
گفت فقط مواظب باش کیر مصنوعی از کونت در نیادتا کونت عادت کنه
و شروع کرد لخت شدن
احمدآقا51 سالش بود اما هیکلی بود و قد بلندی داشت مثل مریم خانم و اما بدنش مو داشت و برای ما که کلا نه بابام نه مامانم نه خودمون مو داشتیم یجوری بود
کامل لخت شدو فقط یه شرت پاش بود سعی کردم یجوری که متوجه نشه نگاه به کیرش کنم اما کیرش خواب بود و فقط مثل یه تخم و تو شرتش باد کرده بود
اومد رو تخت نشست و تکیه داد وپاهاشواز هم باز کرد ودراز کرد سمت من و گفت بیا وسط پای من
منم یه جوری که کیر مصنوعی در نیاد خزیدم سمت احمد آقا تا رسیدم به کیرش
بهم گفت چهار دست و پا شو و بهم لب بده منم بلند شدم و شروع کردم لب بازی بعد گفت آخخخ لبت طعم لب عاطفه رو میده اگه یه سوتین داشتی و موهات بورتر بود و بلند، انگار خود عاطفه بودی و باز چندتا لب گرفت ازم
و گفت حالا موقشه که یه سر بری پایین ببینی چی منتظرته
رفتم پایین وشرت سفید احمد آقا رو کشیدم پایین
چیزی که میدیدم باورکردنش سخت بود
یه کیر نیمه شق که قطرش اندازه مچ دستم بود و درازاش حدود دو وجب
من چندتا فیلم سوپر دیده بودم ولی این چیزی که میدیدم بیشتر شبیه کیر اسب یا الاغ بود تا آدم
واین تازه نیمه شق بود
کیر احمد آقا رو تو دستم گرفتم و خوب نگاش کردم دستم رو نمیتونستم کامل ببندم و باید دو دستی میگرفتمش وقلبم تند تند میزد
با نگاهی متعجب و ترس گفتم : این که خیلی بزرگه…من نمیتونم…این نمیره تو کون من
احمد آقا یه خنده از ته گلو کرد و با صدای بلند گفت مریم…ببین چی میگه؟میگه اینکه نمیره تو کون من
مریم خانم از تو پذیرایی خندید و گفت میره خوبشم میره…همونطور که تو کون من رفت و ادامه داد که هیشکی از من تنگ تر نبوده
احمد آقا با خنده بهم گفت مریم به حدی تنگ بود که حتی انگشتم تو کونش نمیرفت
گفتم خب درد داره ترو خداااا من نمیتونم
یه خنده ریزی کرد گفت عشقم درد آدموقوی میکنه تو هم تا جایی که تحمل داری میکنم نه بیشتر نه کمتروکیرشو مالید به صورتم و لبم
شروع کردم مث بستنی لیس زدن وبعد کردمش تو دهنم
سرش به حدی بزرگ بود که تو دهنمو پر کرده بود و کلا سرکیرش و چند سانت بعدش میرفت تو دهنم
آحمد آقا یه آه ریزی گفت و سعی میکرد مقدار بیشتری رو تو دهنم جا کنه
تو فکر اینکه این کیر عمرا بره تو کون من بودم که احمد آقا دستش برد سمت کونم و کیر مصنوعی رو یه تکونی دادو گفت خوبه داره جا باز میکنه و یکم کشیدش بیرون ودوباره یواش هلش داد
این کارو چند بار تکرار کرد که سوزش بدی داشت…یه سوالی تو ذهنم پیش اومده بود که دو دل بودم از پرسیدنش
کیرشو از دهنم در آوردم و گفتم عاطفه که جیغ میزد کیرتون تو کونش بود
سرمو آورد بالا و گفت آخخخخخ قربون اون کنجکاویت برم ولبمو خورد و گفت نه
عاطفه موقعی که کیر مصنوعی رو تا نصفه کردم تو کونش جیغش رفت هوا و زد زیر گریه
دلم واسه خواهرم سوخت…میدونستم چه دردی داره و این درد قطعا به سراغ منم میومد
گوشیشو آوردو گفت دوست داری ببینیش…چشمام گرد شد …گفتم کی رو؟ عاطفه؟
گفت آره
واااای اونا از عاطفه هم عکس داشتن و این یعنی حالا حالاها پای ما اینجا گیر بود
گفتم ببینم…گوشیشو آورد یکم عقب جلو کرد و یه فیلم رو پلی کردو گوشی رو گذاشت جلوم وخودش مشغول کیرمصنوعی وکون من شد
چیزی که میدیدم باور کردنی نبود ولی هیجان انگیز بود
دقیقا رو همین تختی که من خوابیده بودم عاطفه با یه لباس خواب ساتن صورتی که تا بالای رون پاش بود نشسته بود
احمد آقایکم اول رونشومالید بعد رفت سراغ وسط پاش و لباسخواب روکنار زد
یه شرت توری قرمز پای عاطفه بود…هیچوقت حتی نمیتونستم فکر کنم عاطفه یه همچین لباسایی رو از نزدیک ببینه چه برسه بپوشه و با یه مرد غریبه سکس کنه
یکم از روی شرت کسشو مالید وشرت روکنار زد و نوک انگشتشو مالید به کس عاطفه…
به عاطفه گفت لباستو در بیار
اونم روپوش خواب رو در آورد
واااای عجب بدنی …انگار فیلم سوپر خارجی میدیم
یه سوتین قرمز با یه شرت توری قرمز تن عاطفه بودواین فیلمی که میدیدم منو بدجوری حشری کرده بود
آب دهنم خشک شده بود و داشتم با دقت هرچه تمام نگاه به بدن خواهر دوقلوم میکردم وکیرکوچکم نبض میزد
فیلم چند دقیقه بعد رو نشون میداد که عاطفه داره برای احمدآقا ساک میزنه و احمد آقا هم داشت کسشو میمالید
چشمای عاطفه کاملا خمار بود ومعلوم بود در حد انفجار حشری شده بود
بین فیلمی که میدیدم احمد آقا هم بیکار نبود و تونسته بود کیر مصنوعی رو یکم دیگه جا کنه
اگر چه درد داشت وبعضی وقتا کلا حسمو از بین میبرد اما نمیتونستم از صفحه موبایل چشم بردارم
فیلم به جایی رسیده بود که احمد آقا داشت کیر مصنوعی رو به سوراخ کون عاطفه میمالید
همه جا حسابی چرب بود و بعداز چند دقیقه بازی کیر روکون عاطفه با یه فشار سر کیر مصنوعی رفت تو کون عاطفه
عاطفه یه جیغی زدو خودشو جلو انداخت و مدام میگفت آخخخخخخ درد داره و این همون صداهایی بود که من دو ساعت پیش از زیر زمین میشنیدم
خلاصه فیلم به جایی رسیده بود که احمد آقا عاطفه رو گرفته بودوعلاوه بر جیغ و بی تابی های عاطفه کیر مصنوعی رو به سمت جلو هل میداد
عاطفه دیگه تحملش رو از دست داده بود و با صدای بلند گریه میکرد و آیییییی میگفت…احمد آقاکوتاه اومد و کیر مصنوعی رو از کون عاطفه کشید بیرون
هیجان انگیز ترین قسمت فیلم اینجاش بود که وقتی کیر مصنوعی رو در آورد سوراخ کون عاطفه هنوز باز بودو بسته نمیشد
احمد آقا یکم عسل دور سوراخ کون عاطفه و یکمی هم تو سوراخ کونش ریخت و شروع کرد لیسیدن
فیلم تموم شد و همه چیزایی که میدیدم مث یه خواب بود
خواهرم عاطفه احمدآقا اون لباسا…
با بیرون آوردن کیر مصنوعی از کونم به خودم اومدم و احساس کردم یه چیزی از بدنم کم شده
چیزی که حدود 45 دقیقه تو کونم بود
احمد آقا گفت برو دستشویی و خوذتو بشور و دستشویی کن فقط با آب داغ وگرنه بسته میشه کونت
رفتم دستشویی خودمو شستم و تخلیه کردم…وقتی دست به سوراخم میزدم باورم نمیشد که راحت سه تا از انگشتامو بتونم بکنم توش
حسابی خودمو شستم واومدم بیرون
مریم خانم تو پذیرایی رو کاناپه دراز کشیده بود و با یه لبخند رضایتمندی بهم گفت خوش میگذره؟
بهش گفتم کیر احمد آقا خیلی بزرگه …من پاره میشم
گفت نترس احمد کارشو بلده فقط خودتو شل بگیر…حالا هم برو تا کونت بسته نشده
رفتم تو اتاق رو تخت دوباره احمد آقا اومد بقلم کرد و لبمو خورد و انگشتشو توکونم کرد…گفت بخواب تا دوباره کیر مصنوعی رو بکنم ببینم چقدر باز شدی
کیرمصنوعی رو کرد تو دهنم وگفت خیسش بکن تا لیز بشه
رفت پشتم نشست یه تف انداخت روسوراخم و سرشو فشار داد … بااولین فشاری که داد سر کیر مصنوعی رفت تو کونم … دوباره پریدم جلو و آخخخ گفتم ولی مثل قبل درد نمیگرفت
یکم فشارش داد تا جایی که انگار به یه دیوار تو شکمم خورد ودرد گرفت
به احمد آقا گفتم چقدرش رفته
گوشیشو آورد و عکس گرفت وگفت تازه اندازه یه انگشت
عکسو که دیدم ترسیدم…یه کیر کلفت تو کونم بود لبه های سوراخم مثل کوه آتش فشان شده بود و قرمز
احمد آقا گفت فکرشو میکردی این کیر مصنوعی بره تو کونت
گفتم نه …ولی خیلی درد داره …گفت کیر منم میره …فقط تحمل کن که زود تموم شه …
مطمعن بودم که کیر احمد آقا عمرا بره توکونم
حساب کردم اگه کیرش کامل بره تو کونم تامعدم میرسه ومطمعن بودم که اگه بخواد هم نمیتونه
تخت خواب از بغل به دیوار چسبیده بوده بهم گفت برو تو گوشه تخت ویه بالشت گذاشت زیر شکمم
احساس کردم تو سه کنج تخت و دیوار گیر افتاده بودم وحتی سمت جلو هم نمیتونستم برم
پاهامو باز کرد و نشست بین پاهام جوری که کونم قشنگ جلوش بود
یه پماد رو باز کرد و یه عالمه ریخت دور سوراخ کونم وشروع کرد با کیرش پماد رو پخش کردن و هرزگاهی یه فشاری به سوراخم میداد… مطمعن بودم که کیرش تو سوراخم نمیره واسه همین بهش گفتم احمدآقا فکر نکنم کیرتون بره تو کونم آخه دوبرابر اون کیر مصنوعیه س
گفت عزیزم تو فقط تحمل کن …هم کون تو گوشته هم کیر من … کیر من راهشو باز میکنه
هرچی فشار میداد نمیرفت انگار به یه دیوار بسته فشار میاورد
واسه همین بهم گفت قمبل کن و کونتو خودت با دستت باز کن …منم به حالت سجده خوابیدم ودوتا لپ کونمو با دست باز کردم
احمد آقا دست انداخت زیر شکمم و سر کیرشو گذاشت دم سوراخم و گفت اینجوری فایده نداره باید بازت کنم
چند بار به حالت ضربه با کیرش به سوراخم فشار آورد ویباره منو محکم گرفت و با فشار هر چه تمام کیرشو کرد تو کونم
از درد دادبلندی زدم و خودمو انداختم رو زمین تا کیرش ازکونم در بیاد اما چون متکا زیر شکمم بود نتونستم کامل بخوابم و اونم همزمان با من خوابید روم
هرچی توان داشتم فقط داد میزدم و از درد ناله کردم…التماسش میکردم احمد آقا پاره شدم ترووووخدا …آیییییییی …نمیتونم تروخدا درش بیار…اما اون خوابیده بود روم ومدام دم گوشم میگفت تحمل کن عزیزم الان تموم میشه
احساس میکردم پام از وسط دوتا شده ومدام سعی میکردم از زیر احمد آقا بیام بیرون اما جلوم کنج دیوار بود و فقط میتونستم عقب برم…اگه هم عقب میرفتم کیر احمد آقا منتظرم بود تا بیشترجرم بده
از درد سرمو کرده بودم تو بالشت و آخخخخخ میگفتم …گفتم دارم میمیرم ترو خدا درش بیار وزدم زیر گریه
امااون خیلی ریلکس گفت دردش همین بود تموم شد سرش رفته تو وبقیش دیگه درد نداره…تحمل کن تا زود تموم شه
مطمعن بودم که کونم پاره شده چون درد وحشتناکی توکونم وشکمم پیچیده بود
به احمد آقا گفتم بخدا پاره شدم یه نگاه بنداز ببین خون میاد
گفت نه نترس تو اینجور فکر میکنی
گفتم حالت تهوع دارم…فک کنم دارممیمیرم از درد
خندید گفت نه چیزی نیست فقط فشارت افتاده و گفت مریم یه آبنبات واسه خانمم بیار …پردشو زدم بالاخره عروس خودم شد…
انقدر درد داشتم که نمیفهمیدم چی میگه…فقط سرمو کرده بودم لای متکا و زور میزدم و نفس بریده بریده میکشیدم
مریم خانم با یه آبنبات تو دستش اومد و بازش کرد گذاشت تو دهن خودش و کنارم دراز کشید و لباموخورد وآبنبات رو فرستاد تو دهنم ولبمو خورد
بعد به بقل نگام کرد گفت عروس احمد آقا شدن شاید درد داشته باشه ولی کلی مزیت هم داره
گفتم مزیتش اینه که دیگه کونی واست نمیمونه
احمد آقا رو زانو نشست و همینطورکه کیرشو ثابت تو کون من نگهداشته بود گفت چند دقیقه میزارم بمونه تا قشنگ کونت به کیرم عادت کنه و با وازلین دورسوراخ منو چرب میکرد و ماساژ میداد
مریم خانم گفت اون سالی که عروسی کردیم احمد آقا هم ناشی بود هم حشری … شب حجله یکم کسمو خورد منم کیرشو خوردم بعد سر کیرشو گذاشت دم سوراخم وتا نصفه کیرشو یه ضرب هل داد داخل کسم
فکر میکرد پرده کس خیلی محکمه و باید با فشار پارش کنی
گفت اصلا حتی منو آماده نکرد فقط تا نصفه کیرشو جاکرد تو کسم…گفتم خب چی شد بعدش …احمد آقا گفت هیچی مث کسایی که مار نیششون زده جیغ زد و گریه کرد بعدم بیهوش شد

ادامه...

نوشته: امین


👍 29
👎 38
193501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908203
2022-12-26 01:52:45 +0330 +0330

تو یه روانی هستی که در کودکی بهت تجاوز شده. حتما به پزشک مراجعه کن

4 ❤️

908229
2022-12-26 03:43:46 +0330 +0330

یعنی واقعا فک کردی ما انقدر اعصاب داریم بشینیم کص و شعرای تورو بخونیم ۴ خط نشد خوندم دیسلایکو بهت دادم

0 ❤️

908242
2022-12-26 05:29:46 +0330 +0330

توهمات ذهن یک بیمار جنسی درحسرت کیر

0 ❤️

908246
2022-12-26 06:09:15 +0330 +0330

واقعا دلت خوشه؟! درسته که داستان سکسی پره از حرفها و کارهای ممنوعه و فحاشی و بی‌نزاکتی و .‌‌‌‌‌… اما دیگه نه هر چرت و پرتی!!!
نشستی هرچی به ذهنت رسیده تفت دادی و با خودت فکر کردی که چی نوشتم!!! اما واقعا اعصاب خورد کن و حال بهم زنی!!!

1 ❤️

908310
2022-12-26 21:27:11 +0330 +0330

بیش از حد مسخره

0 ❤️

908364
2022-12-27 05:34:19 +0330 +0330

مادر ذهن مریضت رو گاییدم مادرسگ این چیه کصکش پدر برو تیمارستان دیوث با این ذهن مریضت

1 ❤️

908379
2022-12-27 08:20:39 +0330 +0330

جووووونننن… فقط ادامش

0 ❤️

908395
2022-12-27 10:38:57 +0330 +0330

مریم خانم ۲۰ سال پیش چه گوشی ای داشته!!

3 ❤️

908403
2022-12-27 12:48:22 +0330 +0330

مغزتو گاییدم با این کسشرات جاکش این داستانه یا طنز بود ولی کلی باهاش خندیدم کیر فیل تو کونت

1 ❤️

908446
2022-12-27 23:57:42 +0330 +0330

اولین سری گوشی های دوربین دار حوالی سال ۸۴ ، ۸۵ اومدن. یعنی میشه ۱۶ سال قبل.
بعد چطوری با گوشی، ۱۹ سال قبل ازت فیلم گرفت؟؟

2 ❤️

908624
2022-12-29 08:33:43 +0330 +0330

منتظر قسمت بعدي اما زياد چرت ننويس

0 ❤️

908663
2022-12-29 16:06:27 +0330 +0330

دوسش داشتم قشنگ بید

0 ❤️

908923
2022-12-31 18:15:59 +0330 +0330
YM3

بنظرم تو دیگه اصن داستان ننویس
حالم به هم خورد هق

0 ❤️

909012
2023-01-01 07:45:59 +0330 +0330

سوال های بی جواب زیاد دارم داستان مال چند پیش که شما ۱۱۰۰و کامپیوتر هم نداشتید بعد اونا گوشی دوربین داشتند؟ این همه خواهرت میگه میرم خونه خاله چرا مامانت ی بار زنگ نزده بپرست واقعا اونجا هست یا نه؟ مرد ۵۱ ساله و زن ۴۲ ساله‌ بچه باز!!! اونم جفت شون!!!؟؟ یعنی اگه ازشون شکایت میکردید میدونی حکم شون شوهرِ اعدام و زنه هم شاید حبس ابد یا یا سی چهل سال حبس

0 ❤️

909613
2023-01-06 07:15:37 +0330 +0330

خیلی مسخره بود. این سناریوت حیلی کیری بود. یه عقب مونده ذهنیم اینجدری گول نمیخوره و اجازه نمیده یکی کنکش بزنه . اسگللللل جق از بغل

0 ❤️

911886
2023-01-23 13:05:19 +0330 +0330

دمت گرم چند بار خوندم عالي

0 ❤️