عشق قد بلند و خوش تراشم (۳)

1402/02/18

...قسمت قبل

ی توضیح کوچیک بدم بابت ۲ پارت قبلی کسی که قبلا باهاش بودم سیاوش بود که به دلایلی به شهر دیگ ای رف و ارتباط از طرف اون کم و کمتر شد و خب ی پسر بود ک تو سن ۲۳،۲۴ سالگی طبیعی ک دنبال دختر بازی و این حرفا باشه اما باورش برا من سخت بود ک شاهد ارتباطاتش از زبون خودش باشم ۲ سال تحمل کردم و با توجه به اینکه علاقه ای از سمت اون نبود و اون حتی تشویقمم میکرد د که با فرد دیگ ای ارتباط داشته باشم رفتم با فرهاد تو دنیا فک میکردم من تنها ترینم و اون طرف ماجرا فرهاد هیچ کس دیگ ای و هم نمیدیدم
از اون روز بگم ک همه جوره خودمو اماده کردم واسه رفتن به خیابون عشق ساختمان مهر و در نهایت فرهاد ب خاطر کدورتی ک پیش اومده بود میترسیدم اصلا پیشم نیاد و تحویلم نگیرن اما بالاخره اومد رو کاناپه رو به رویی نشست خداروشکر خلوت بود
دوباره سلام گفتم اما انقد اروم ک خودم ب زور شنیدم مث همیشه حرفی نزد منم چیزی نگفتم تا بالاخره بلند شدم رفتم جلو اینه شالمو از سرم در اوردم دست کردم تو موهام و مرتبشون کردم
گفتم عجب سکوتی رو دسته کاناپه نشستم و گفتم زیر لفظی بدم حرف بزنین ک گف از این ورا گفتم خواهش میکنم بی خیال شو ی سال گذشته من ی تختم کمه همچین دیوونه میوونه میزنم بیخیال و ی بوسه سریع رو گونش نشوندم دستشو گرفتم و گفتم میدونی ک ب سختی اومدم تا ۴۵ دیقه دیگم بیشتر وقت ندارم و دوباره از سرمو انداختم زمین نمیتونم مستقیم تو چشاش نگا کنم و بالاخره خودش دست ب کار شد واای خدای من این لبا این دهن داغ این زبون خوشمزه گوشتی عاشقشم زبونمو میخورد و کل دهنم تو دهنش بود سعی کردم مث همیشه دستام بیکار نباشه گردنشو نوازش کنم چ رو شونه های پهنش و بازوهاش و سینه هاش دست بکشم و با بی قیدی بدون ذره ای حیا ازش جدا شم تو چشاش نگا کنم و دستمو از رو شلوار رو الت برامدش بکشم ای خدا من میمیرم برا این اخه و این دفعه من بهش نزدیک بشم واسه شکار لبای گرمش البته برای چند ثانیه فقط چون بیشتر بیقرار الت خوش بو و خوش مزشم معمولا الت ها مزه شوری پوست بدن یا تلخی میدن اما این الت انگار مزه اب آشامیدنی میده بو خاصیم نداره حجم بزرگ و قطور و طولش بعلاوه رنگ تیرش واسه من نعمت بزرگیه سعی میکنم بهترین ساک عمرمو بزنم با توجه ب اینک حتما با خیلیا بوده از جوون بگیر تا میانسال با تجربه بوسه های ابدار میزنم سرشو تو دهنم میزارمو میمکم زبونمو دورش میچرخونم سرعت و بیشتر میکنم میرم بیشتر پایین و حجم بیشتری میره دهنم و باز تا نرسیده ب کلاهک میام بالا سرعت بیشتر چون خیلی سریعه و زیاد فرصت نمیده همه تلاشمو میکنم تا کامل وارد دهنم بشه در عین حال دندون نزنم از خایه هاش غافل نمیشم تو دستم ماساژشون میدم ای خدا حالا نوبت اینه اونارو هم تو دهن بچرخونم و دیگ بسه شاید ۲ دیقه طول کشیده باشه این ساک اما ی دنیا لذت و برام داره بلندم میکنه نمیدونم پوزش چیه یا چی میخواد بگه اما امروز باید بارها غافل گیر شه میشینم رو پاش ازش میخوام بزاره پشتم و جلومو هم میگیرم جلوم اینس میترسم از تصویرم جلو اینه ک خودمو ببینم اما ن خوبه بد نیس خیلی درد داره خیلی یکی دوبار تجربه کردم و نزاشتم بیشتر شه تقربا بعد دو سه ثانیه از زیرش در رفتم اما باید بشه این بار باید دلخوشی من از زندگی لذت ببره هر چند ک قبلا لاپایی فقد میزد و ارضا میشد کاش دکتر قبلش رفته بودم و از حلقوی بودن پردم مطمعن بودم اما نه شاید ک نه حتما وقتی تماممو بدم دیگ هیچ جایی براش نداشته باشم میکشه بیرون چند بار بالا پایینش میکنه و بعد تو دسمال خالیش میکنه دستمو رو موهایی ک عاشقش بودم میکشم و باز میبوسمش گونشو با لبخندی ک دارم و ب چشماش خیرم عاشقشم کاش خدا ی بار ب قلبم گوش بده و برا همیشه پیشش باشم

نوشته: عاشق فرهادش

ادامه...


👍 2
👎 1
9201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید


نظرات جدید داستان‌ها