لذت درد

1401/10/12

سلام اول از همه بگم که کل این داستان فانتزی ذهن منه که دوست دارم با کراشم داشته باشمش پس چرت و پرت نگید مرسی.

اسم من سارا و ۲۰ سالمه و قدم ۱۵۷ و وزنمم ۵۸ کیلوعه
خیلی چاق و خیلی لاغر نیستم و بدن معمولی ای دارم و سینه هام ۷۵ ان و کون به نسبت متوسطی دارم
کراشم یزدان و ۲۰ سالشه تو پاساژی که کار میکنه دیدمش و تو نگاه اول میتونم بگم کامل خیس شدم انقدر که جذابه
یه پسر قد بلند لاغر که موهای بهم ریخته ای داره و ریشی که تازه داره درمیاد قیافش رو خیلی جالب کرده
تو پاساژ بوتیک داشت لباس میفروخت و خودش همیشه از همه جذاب تر بود
با تلاش های بسیار زیاد بالاخره تونستم توی همون پاساژ و همون طبقه با فاصله چند تا مغازه تو یه لباس زیر فروشی کار پیدا کنم و رفتم اونجا مشغول شدم
از همون اول سعی کردم با پارسا دوست بشم و هر وقت میدیدمش بهش سلام میدادم و تو مغازه وقتی به کسم دست میزدم متوجه خیسی کاملش میشدم
بالاخره گذشت و یه روز میخواستیم مغازه رو ببندیم من به صاحبکارم گفتم من یه ساعت دیگه میمونم بعد میرم چون پریود بودم و اون لحظه حال تا خونه رفتن نداشتم
یه ساعت گذشت و همه داشتن مغازه هاشون رو میبستن که برن
پارسا هم داشت چک میکرد چیزی جا نمونده باشه تا مغازه رو قفل کنه
من خم شدم که قفل کرکره رو ببندم یهو یه چیزی افتاد روی کونم
برگشتم و دیدم پارسا ژاکتش رو انداخته رو کونم و آروم گفت نشتی دادی چیزی نیست
مجبور شدم دوباره مغازه رو باز کردم و رفتم داخل پارسا هم با من وارد مغازه شد
مطمئن بودم هرچقد هم هورنی بشم الان نمیشه کاری کرد چون پرچم ژاپنه
خلاصه رفتم تو اتاق پرو و شلوارم رو دراوردم و شورتم رو هم دراوردم از پارسا خواستم کیفم رو بده که تو آینه دیدم مانتوم هم خونی شده
اونم دراوردم و دیگه فقط یه نیم تنه تنم بود
از فرصت استفاده کردم و اونم دراوردم
لخت لخت تو اتاق پرو پارسا رو صدا کردم و گفتم میشه کیفم رو بدی میخوام پد و دستمال مرطوب بردارم
پارسا وقتی خواست کیفم رو بده یه کوچولو از بدنم رو نشونش دادم و کیف رو گرفتم سریع درو بستم
هورنی شده بودم و نمیدونستم چیکار دارم میکنم
اون روز رو به هر زحمتی بود سپری کردم ولی آخر شب شماره پارسا رو گرفتم و بهش پیام دادم
یه چند وقتی باهم رفیق بودیم و حرفای عادی میزدیم که یه روز پارسا گفت میخوام چند تا عکس تو سبک نودگرافی بگیرم مدلم میشی؟
اولش جا خوردم که چرا من ولی بعدش گفتم چی بهتر از اینکه پارسا منو بکنه
قبول کردم و دو روز بعدش رفتم خونه پارسا اینا
یه خونه ویلایی که طبقه پنجم زندگی میکردن بعد از وارد شدن به خونه پارسا گفت که مامان و باباش چند هفته ای رفتن شهرستان و فعلا تنها زندگی میکنه و هیشکی خونه نیست
منم پریودم تازه تموم شده بود و برای کیر لهله میزدم و یه لبخند رضایت زدم و گفتم جالبه
بعد از خوردن آبمیوه پارسا گفت خب شروع کنیم؟
گفتم چیکار باید بکنم؟ گفت تو اتاق یه سری لباس زیر هست که من باید اونا رو بپوشم و پارسا ازم عکس میگیره البته صورتم معلوم نمیشه
وارد اتاق شدم و دیدم ۴ دست لباس زیر ست هست که یکیش که مشکی بود توجه ام رو جلب کرد
فاق باز بود و وقتی میپوشیدیش کست میزد بیرون
اول یه ست قرمز توری که با مروارید تزیین شده بود رو پوشیدم عکس گرفتیم
ست بعدی یه ست سفید عروسی بود که سوتین خوشگلی داشت وقتی میپوشیدی نیپلت کامل دیده میشد
عکسا رو گرفتیم و متوجه کیر راست شده پارسا شدم
برگشتم و اینبار ست مشکی فاق باز رو پوشیدم
وقتی سرپا شدم و خودم رو تو آینه دیدم یه قطره شهد کسم ریخت روی رونم
بهش توجه نکردم و رفتم پیش پارسا
پارسا بعد از عکس اول گفت عه این چیه رو پات عکسو خراب کرد و جلو اومد جلوم زانو زد تا تمیزش کنه و یهو سوت کشید و گفت : جوووون این چرا اینقد خیسه؟
نزاشت حرف بزنم و انگشت فاکش رو گذاشت روی چوچولم و اروم و یواش شهد کسم رو به لبه هاش میمالید
چند دقیقه ای اینکارو کرد که با ناله های ریز من همراه بود
بعدش بلند شد و گفت دلت میخوای یه چیز جدید تجربه کنی؟
بهش گفتم تورو؟ گفت منو با یه چیز خیلی جدید
شونه هام رو بالا انداختم و پشت سرش رفتم تو اتاق
بهم اشاره کرد رو تخت دراز بکشم و منم دراز کشیدم ولی اومد و گفت رو شکم دراز بکش
تعجب کردم ولی انقد داغ بودم هیچی نمیفهمیدم دراز کشیدم
با یه طناب قهوه ای دستام رو به دو طرف تخت بست و پاهام رو از هم باز کرد و به میله تخت بست
کسم داشت هوا میخورد و من هورنی تر از همیشه
گهگاهی کسم رو بالا پایین میکردم که پارسا میگفت صبر کن الان میام
بعد از چند دقیقه پارسا بالا سرم بود و یه کت شلوار مشکی جذاب پوشیده بود که با دیدنش توی آینه دوباره خیس شدم
پارسا دستش رو روی کسم گذاشت و شروع کرد قربون صدقه من رفتن
-جووون چه کس خوشگلی داری تو خانومی دوست داری زبونمو روش تکون بدم؟ دلت میخواد بیشتر از این اشک کستو دربیارم؟
عاجزانه با آه و ناله گفتم اره میخوام
پارسا از زیر تخت یه اسپنکر برداشت و شروع کرد رو کون من ضریه های آروم زدن
کم کم ضربه هاش محکم میشد و منم درد میکشیدم ولی هورنی تر میشدم
پارسا شورتم رو پاره کرد و از تنم دراورد و ضربه های بی رحمانه ای روی کونم میزد
کونم میسوخت ولی خوشم میومد
پارسا بعد از ده دقیقه گفت حالا وقتشه
دست و پام رو باز کرد و پاهام رو داد بالا و از هم بازشون کرد
سرش رو برد لای پاهام و شروع کرد کسمو خوردن
انقد حرفه ای میخورد که من فقط ناله میکردم و التماسش میکردم بیشتر بخوره
بلند شد و زیپ شلوارش رو باز کرد و کیرش رو دراورد
اولین بار بود میدیدمش خودم سمتش خزیدم کیرشو کردم تو دهنم
آروم آروم براش ساک میزدم و اونم قربون صدقه ام میرفت
بعد از ۱۰ دقیقه بهم اشاره کرد کافیه و دوباره منو رو تخت خوابوند
شلوارش رو دراورد و خودش رو لخت کرد
مثل من
بدنش فوق العاده بود و من بیشتر داغ میشدم
کیرشو گذاشت روی کسم و تکونش میداد
اولش خوب بود ولی بعدش عذاب شد که چرا نمیکنه
داد زدم پارسا بکن توش دیگه طاقت ندارم
اول سرشو کرد تو کسم و آروم آروم همه کیرش رو تو کسم فرو کرد و شروع کرد تلمبه زدن
چند دقیقه ای که تلمبه زد بهم گفت داگی بشم و منم سریع گوش دادم اما اینبار کیرشو مالید رو کسم و گذاشت دم سوراخ کونم
بهش گفتم درد داره اما قبول نکرد و سر کیرش رو کرد تو کونم و من جیغ زدم
یه اسپنک محکم روی کونم زد و گفت خفه شو
جا خوردم
کیرشو بیرون کشید و یه اسپنک محکم دیگه رو کونم زد
جوری بود که من دوباره رو شکم خوابیدم
پارسا یه دستش رو گذاشت رو کسم و شروع کرد مالیدن
با دست دیگه اش دهنم رو گرفت کیرشو رو کونم تنظیم کرد
با یه فشار کلش رو کرد تو کونم و جوری جیغ کشیدم که اشکام دراومد و شروع کردم گریه کردن
پارسا یکی از ممه هام رو محکم فشار داد و بازم دردم گرفت
بعد از چند دقیقه صورتم رو بالا آورد و ازم لب گرفت و شروع کرد توی کونم تلمبه زدن
یکم که جا باز کرد با خیال راحت تری تلمبه میزد و صداش هورنیم میکرد
بعضی وقتا یه اسپنک بهم میزد
انقد کسم رو مالید که شاید برای صدمین بار ارضا شدم
خودش هم بعد از چند تا تلمبه محکم خودش رو روم پرت کرد و آب داغش رو توی کونم حس کردم
بعدش ازم جدا شد و بوسم کرد و گفت میشه با من رل بزنی؟

نوشته: سارا


👍 4
👎 6
38501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

909109
2023-01-02 02:23:20 +0330 +0330

بلاخره اسمش یزدان بود یا پارسا؟

1 ❤️

909111
2023-01-02 02:26:59 +0330 +0330

بلاخره پارسا یا یزدان ؟!!!؟؟

1 ❤️

909112
2023-01-02 02:27:54 +0330 +0330

به مظر من تو همون پسره هستی و خیلی دوست داشتی مثل پسره توی قصه جذاب باشی و دخترا برای بودن باهات دست و پا بزنن و اینایی که تحت عنوان داستان نوشتی فقط آروزهای و خیالاتت هستش الانم پیشنهاد میکنم دستتو از توی شورتت برداری و کمتر جق بزنی

3 ❤️

909146
2023-01-02 08:56:48 +0330 +0330

خونه ویلایی طبقه پنجم؟؟؟

4 ❤️

909162
2023-01-02 11:35:36 +0330 +0330

چرت وپرت سرتاپای وجودته… که یذره احترام حالیت نیست که کسی داره وقت میزاره میاد داستان تو بیشعور رو میخونه توهین نکنی…

1 ❤️

909163
2023-01-02 12:20:06 +0330 +0330

کصکش خیلی سعی کردی ما نفهمیم تو پسره ای هستی ک کنار‌مغازه دختره کار میکنی و آرزو داری طرف پریود شه و جاکتتو بندازی روش ولی خب چون قیافه ات کیریه سگم بهت پا نمیده و مجبوری بیای اینجا و فانتزیاتو بنویسی و خودتو خالی کنی و درکل کیرم دهنت جلقی عقده ای کوس ندیده

4 ❤️

909189
2023-01-02 17:04:40 +0330 +0330

راست میگن دروغ گوها حافظه ندارن یعنی این

1 ❤️

909292
2023-01-03 19:38:33 +0330 +0330

جایزه کسشر خاردار تعلق میگیره بهت
دیگه هم ننویس

0 ❤️

909364
2023-01-04 07:46:27 +0330 +0330

اموزنده بود تازه فهمیدیم خونه های ویلایی طبقه۵ هم دارن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها