ماجرای ضربدری منصور

1402/05/24

سلام اسم من منصور هست داستانی که میخواهم برات تعریف کنم داستان سکس ضربدری هست .دوسال پیش نوبت دکتر داشتم اصفهان بود.از خودم بگم من جنوب میشینم بچه خوزستانی هستم اونروز که نوبت من رسید ساعت چهارعصر من اصفهان بودم هنوز نوبت من نرسیده بود و رو میز منتظر بودم که نوبتم برسه وچند نفری هم نوبت گرفته بودن و منتظرنوبتشون هستن که من با یه آقای تقریبا ۴۲ساله آشنا شدم ک بچه اصفهان بود گفت بچه کجایی گفتمش بچه خوزستان و از این حرفا گفت اینجا آشنا داری گفتمش نه برا دکتر اومدم که بعد کلی بگو و نگو آدرسشو بهم داد و گفت اگه امشب وقت نکردی بری خوزستان و خواستی اینجا بمونی بهم زنگ بزن که شمارشو با آدرس خونش بهم داد بهم زنگ بزن و من میام دنبالت دیگه مسافر خونه نرومنم ازش تشکر گردم تا نوبت من رسید و کارم تموم شد شب شده بود منم ی زنگی بهش زدم و با ماشینش اومد دنبالم سوار ماشین شدمورفتیم طرف خونش وقتی رسیدم خونشون حقیقتش خیلی خجالت میکشیدم وراحت نیستم درو باز کردیم وارد هال که شدیم یه دفعه چشمم به خانمی افتاد ک تقریبن ۳۶سال سن داشت یکم قد بلند با موهای قهوه ایی که دم اسبی بسته بود ویه ساپورت وتاب پوشیده بود با دیدنش حتا نمیتونستم آب دهنمو قورت بدم یه سلام علیکی کردم و نشستم رو مبل بعد از چند دقیقه که نشستیم به شوهرش گفت شام آماده هست شامو خوردیم بعد نشستیم تلوزیون نگاه کردن که شوهرش گفت راحت باش و یه دست لباس از لباساش برام آورد که گفت برو اتاق و لباساتو عوض کن رفتم اتاق اونم به‌ام اومد وقتی شلوارمو در آوردم داشت نگاهم می‌کرد و گفت واقعا راست میگفتن که جنوبیا دسته بیلی دارن منم خندیدم و بهش گفتم مگه شما ندارید گفت نه اگه داشتم زنم زنم آرزویه هم چیزیو نمی‌کرد منم از این حرفش ماتو متحیرشدم بعدش بهم گفت حقیقتش موقعی که دیدمت گفتم امشب میبرمت خونه تا خانمم به آرزوش برسه گفتمش یعنی من زنتو بکنم گفت آره گفتمش راضی میشه گفت من راضیش کردم که بهم گفت تویه اتاق بمون والان میام اونم رفتو بعد از یه دقیقه بازنش برگشت که بهش گفت چیزی که آرزو میکردیو برات آوردم منم که هنوز لباسمو نپوشیدم تا زنش چشمش به کیرم افتاد به شوهرش گفت که امشب این مال خودمه میخوام کون و کسمو جر بده منم با شنیدن این حرف کیرم سیخ شد اونو بگم اسم زنش نازنین بود بهش گفت نازنین جون برو جلو و به آرزوت برس اونم اومد جلو دوستشو داخل شورتم کرد و کیرمو درآورد وقتی اونو سیخ شده دید گفت آخ جون به این میگن کیر نه مال تو شروع کرد به ساک زدن وبعد بلند شدولباسشو درآورد آخ جون چی میدیدم یه کص هلویی و با کونی خوش فرم وسفید ک مستقیم روی تخت دراز کشیدم و اونم اومد بغلم دراز کشید یکم لب زدیم که بعدش رفت دوباره برام ساک زد منم با ولع رفتم وسط پاهاشو کص هلوییشو میخوردم که اینو بگم من عاشق لیس زدن کص هستم موقعی داشتم کسشو میخوردم اونم سرمو محکم می‌کشید وسط پاهاش و صورتمو به کوسش می‌چسبید بعد از خوردن کوسش رفت سراغ خوردن سینه‌اش که گفت دیگه طاقت ندارم بکن توش بهش گفتم حالت داگی بشو اونم حالت داگی شد و کون و کوسشو در اختیارم گذاشت منم سرکیرمو خیس کردم خواستم بزارمش داخل کونش گفت اول کوسمو جر بده منم گفتم چشم رفتم سراغ کسشو یواش یواش گذاشتم داخلش و یواش یواش شروع کردم به تلمبه زدن اولش نزاشت تا آخرش بزارم بعد با کمی تلمبه زدن گفت تا ته بزار بره منم تا ته گذاشتم اونم گفت آخ جون چه کیری محکم تلمبه بزن منم محکم تلمبه میزدم اونم آه آهش بلند شد بکن منو جرم بده محکم بزن منم داخل کسش میزدم که دیدم ارضا شد و بهش گفتم حالا میخوام عقبتو باز کنم گفت کیرت بزرگه پارم میکنی گفتمش کارت نباشه من کارمو بلدم اونم رفت یه کرم آورد برام آورد وکیرمو مالوند وکونشو برام قمبل کرد آخ چه کونی منم سوراخ کونشو یکم کرم زدم وبا انگشتم براش می‌مالوندم بعد یواش یواش انگشتمو گذاشتم واقعا که کونش تنگ بود بعدش سر کیرمو آوردم دم سوراخ کونش یکم فشار دادم اونم یه جیغ کشید گفت یواش درد داره منم درش اوردمو دوباره یواش گذاشتم یکم رفت داخل تا چندباری این حرکت و تکرار کردم که دیدم کونش باز شدو کیرم داخلش جا گرفت وشروع کردم به تلمبه زدن تا نصف گذاشته بود بعدش یواش یواش تلمبه زدنمو محکم کردم که تا ته رفت داخل که اونم گفت منصور پارم کردی آخ الان دیگه درد نداره محکم بزن منم محکم میزدم وسینهاشو می‌مالوندم واونم هی میگفت منصور بکن منو جرم بده با این حرفاش که دیدم آبم داره میاد تا خواستم درش بیارم گفت درش نیار محکم بزن وآبتو داخل کونم خالی منم گفتمش چشم وداخل کونش خالیه کردم وقتی کیرمو ازکونش درآوردم اون دستشو برد طرف کونش وگفت آخ جون پارش کردی منم یه چنتا بوسه ازش گرفتمو افتادم روتختخواب اونم منو بوسید ورفت حموم بعد از چند دقیقه که اومدم بیرون دیدم شوهرش خوابیده منم رفتم خودمو تا صبح انداختم روتختخواب

نوشته: منصور


👍 4
👎 15
37901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

942518
2023-08-16 01:11:57 +0330 +0330

و اما اصل داستان
این با زنش رفته بودن اصفهان
اونجا گیر دو نغر می افتن
بعد اونا ضربدری اینو و زنش رو میگان.
کس مغز اینی که نوشتی صربدری نبود
تقسیم بود
تقسیم کونت بین دو‌نفر

6 ❤️

942572
2023-08-16 07:19:42 +0330 +0330

حتما یکی هم همون لحظه داشته زنت و میکرده
اینجوری میشه ضبدری
داستان اونم بنویس

2 ❤️

942624
2023-08-16 14:17:48 +0330 +0330

والا تا اول جایی که زنه دوستشوووو کرد به شووووورتت خوندم .! فحاشی نمیکنم چون ارزش،برای همه قائلم . ولی این داستان نوشتن نیست ! خواننده هارو خر فرض نکنید !

0 ❤️

942625
2023-08-16 14:27:58 +0330 +0330

دوستش چجوری رفت تو شرتت…کل داستان شد زدم زدی زد …بهترازداستانهای تابو هست .غلط املائی فراوان اسم داستان چرت وپرت و همین دیگه … دفعه بعد برو قزوین دکترهای اونجام بدنیستن

1 ❤️

942675
2023-08-16 23:54:26 +0330 +0330

ریدی

0 ❤️

942766
2023-08-17 09:02:43 +0330 +0330

ریدم به اون ذهن فندقی ت با اون داستان عقب افتاده ای که نوشتی

0 ❤️

942825
2023-08-17 17:32:11 +0330 +0330

این بنده خدا خانمت رو دید خودش رو بهت معرفی کرد پیشنهاد داد بری خانه خودش تا خانمت رو پاره کنه زن خودشم که مچاله شده بود رو داد به تو که بیکار نباشی اون دسته بیل رو که میگی حتما چوب کبریت بوده میخواسته سربه سر بذاره همیشه شهر دیگه سر بزن حتما خانمت رو همراهت ببر برات شانس از کوص ‌و کون میاره خوشا بحال بکنای خانمت

0 ❤️

942929
2023-08-18 06:30:58 +0330 +0330

تیتر داستان زدی ضربدری منصور
الان این ضربدری دقیقا کجاش بود

0 ❤️

943274
2023-08-20 05:42:12 +0330 +0330

این کجاش ضربدری بود ، کوس گیج مردم دیونه شدن 👙👠💄

0 ❤️