ازدواج با جنده ترین زن جهان (۳)

1400/11/02

...قسمت قبل

از ماه عسل که برگشتیم دیگه زندگی معمولیمون شروع شد. من میرفتم سر کار پیش یکی از دوستای بابام و نوشین هم خونه میموند. یه حسی بهم میگفت روزا که من نیستم مرد میاره خونه، ولی بعد از رفتارش حس میکردم اینطور نیست. چون همش تو اتاق خواب ازم ایراد میگرفت و شاکی بود که ارضا نمیشه و حتی متقاعدم کرده بود از این قرصای بزرگ کردن الت از ماهواره بگیرم. منم با خودم میگفتم حتما به کسی نمیده، چون اگه ارضا میشد اینقد عصبانی نبود. با این حال شک ولم نمیکرد، برای همین هرروز که میخواستم از خونه برم بیرون یکی از این دستگاهای ضبط صدا میذاشتم زیر تختمون و میرفتم. در کمال تعجب به جز چندبار که تو اتاق خواب موقع تنهاییش بهم فحش داد، هیچ چیز دیگه ای نبود.

تا این که یه روز بعد از ظهر رفته بود حموم و گوشیش داشت زنگ میخورد و من جواب دادم. کامی بود. گفتم سلام چطوری؟ با همون لحن پررو و بالا به پایین همیشگیش گفت “خوبم. گوشیو بده به نوشین” گفتم نوشین حمومه. گفت “باشه برگشت بگو بهم زنگ بزنه” و قطع کرد. نوشین که اومد بهش گفتم و رفت تو اتاق خوابمون بهش زنگ زد. یه ربع بعد اومد بیرون و گفت “کامی گفت داشته خونشو مرتب میکرده که چندتا شرت و سوتین که خونش جا گذاشته بودمو پیدا کرده و بهم گفت برم بیارمشون. یکم چاقتر شدم از اون موقع، نمیدونم هنوز اندازم هستن یا نه” من با عصبانیت گفتم “یعنی چی؟ تو مگه شوهر نداری؟ میخوای بری خونه دوست پسر سابقت شرت و سوتین بیاری؟” که اون با عصبانیت بیشتر گفت “وا مگه چیه؟ دوباره امل شدیا سعید. رابطه ما مال گذشته بوده و دیگه تموم شده، الان کامی دوست جفتمونه. ساقدوشت بوده ناسلامتی”تو دلم گفتم “اره ارواح کس ننش، ساقدوش من بوده یا بکن تو؟” بعد از چندثانیه مکث گفت “میخوای بهش بگم یه بار که گذرش به این طرفا خورد خودش بیارتشون که تو هم شک نکنی؟ اونا خیلی گرون و خوب بودن، میخوام واست بپوشمشون” منم که دیدم اینجوری حداقل بهتره گفتم باشه. گفت “افرین، حالا که اینقد شوهر خوبی هستی بیا اینجا کیرتو بخورم” منم با خوشحالی رفتم جلو. شلوارمو کشید پایین و کیرمو گرفت تو دستش. کلش قشنگ تو یه دستش جا میشد. یکم مالید و چندبار برد نزدیک دهنش، ولی انگار چندشش شده باشه نمیتونست بخوره. بهم گفت “عزیزم ببخشید هرکاری میکنم میبینم نمیتونم، اصلا حشری نیستم” منم که خیلی حس بدی گرفته بودم گفتم “باشه عزیزم خودت گفتی خب” و شلوارمو کشیدم بالا. نمیدونم هدفش از این کار چی بود واقعا.

گذشت تا یه بار شب جمعه که دوباره حسابی دوتایی مشروب خورده بودیم و مست بودیم و داشتیم حرفای جنسی میزدیم، دوباره بحث رسید به گذشته نوشین و من ازش خواستم بیشتر بگه. با خنده بهم گفت “هرموقع مست میکنی دوست داری داستانای سکسی زنتو بشنوی؟” گفتم “اره خیلی حشریم میکنه” گفت “جون پس بشین تا برات تعریف کنم. چی دوست داری بشنوی؟” با لحن حشری گفتم “اولین بار کی پردتو زد؟ داستان اونو واسم بگو” خندید و گفت “عجب شوهر حشری و منحرفی دارم من، جون باشه عزیزم. ولی قبلش باید داستان سکس با بابای لیلا رو بگم. لیلا رو که میشناسی؟” گفتم نه کیه؟ گفت “دوست دبیرستانم بود که بعدا باهم قهر کردیم. دبیرستان اونم به جمع من و زهرا اضافه شد و خیلی دوست بودیم و همش باهم میگشتیم. اون شبم من خونشون خوابیده بودم. صبح که بیدار شدم دیدم هیچکس بیدار نشده هنوز به جز باباش. وقتی دیدمش گفتم صبح به خیر، ناهید خانوم کجان؟ گفت “خوابه، الاناست که بیدار بشه. صبحونه چی میخوری واست درست کنم؟” گفتم زحمت میشه خودم درست میکنم. گفت “نه بابا چه زحمتی، تو هم مث دختر خودمی. بگو چی میخوری. املت دوست داری؟” با خنده گفتم “اره خیلی ولی نمیخوام چاق شم” خندید و شروع کرد صحبت کردن که من جوونیام مث تو بودم اینجوری شکم نداشتم و میخواستم فوتبالیست حرفه ای بشم و حتی برای فلان تیم هم انتخاب شدم، ولی زانوم اسیب دید و نشد و اینجور چیزا. منم گفتم “نه بابا، شما هنوزم ماشالا خیلی هیکلی و خوبید. من دوتا دوست پسر فوتبالیست داشتم، کلا از پسرای ورزشکار خوشم میاد، ولی شما از جفتشون هیکلتون ورزشکاری تره هنوزم. یکم شکم دارید فقط” دستشو کشید به پهلوها و کونم و گفت “تو هم هیکل خوبی داری، منو یاد دوست دختر جوونیام میندازی” با این حرفش حشری شدم و گفتم اون چجوری بود مگه؟ دستشو گذاشت رو کونم و گفت “مث خودت توپر و خوشگل بود”

یکم نگاهش کردم و اونم که انگار دید دلم میخواد اروم اومد جلو و بوسم کرد. با دستای بزرگ و مردونش صورتمو گرفته بود و لبامو میبوسید. کسمو مالید و گفت “جون عجب کسی داری، میخوای کیرمو ببینی؟” سر تکون دادم که به اپن اشپزخونه تکیه داد و شلوارشو کشید پایین. خیلی دراز نبود ولی واقعا کلفت بود سعید. سه چهار برابر کیر تو. (از این حرفش حس بدی گرفتم ولی چون داشت همزمان با تعریف کردن کیرمو با دستاش اروم میمالید اصلا حشرمو کم نکرد) کیرش مثل بقیه بدنش پشمالو بود. فک کنم خیلی اهل شیو کردن نبود. گفت چطوره؟ گفتم خیلی خوبه. گفت پسرای هم سن و سالتون همچین کیری دارن؟ گفتم نه مال شما خیلی بزرگه. برم گردوند و کیر لختشو از رو شلوار چسبوند به کونم و شروع کرد اون کیرکلفتشو به کونم مالیدن. یکم بعد از خودش جدام کرد و گفت “بسه دیگه الان یهو لیلا و ناهید بیدار میشن میان. یه موقع دیگه گیرت میارم به خدمتت میرسم” خلاصه اون روز من رفتم خونه و نشد با آقا کامران سکس کنیم. ولی بارها به یادش خودارضایی کردم و چشمم دنبال کامران بود. میدونی سعید من هیچوقت بابام شبیه مردا نبود و همیشه دوست داشتم یه بابای مقتدر و مردونه مثل بابای لیلا داشته باشم. انگار سکس کردن باهاش این عقدمو برطرف میکرد.

خلاصه از اون به بعد لیلا که میدید من یه جوری به باباش نگاه میکنم و همش دربارش سوال میپرسم کم کم رفت و امدم به خونشونو قطع کرد و بعد یه مدتم دوستیمون قطع شد. زهرا هم بیشتر با لیلا میگشت و دیگه با من کاری نداشت، چون باباش با بابای لیلا کار میکرد و آقا کامران داداشش مرتضی رو هم برده بود سر کار پیش خودش. شنیده بودم لیلا با یه پسری حرف میزنه به اسم شهروز. شهروز اون موقع ها جذابترین پسر محل بود. همه دخترای دبیرستان روش کراش داشتن و ارزوشون بود باهاش دوست شن. منم برای این که پوز لیلا رو بزنم تصمیم گرفتم برم باهاش دوست شم تا بسوزه. یه بار بهش پیام دادم و گفتم یکی بهم گفته ما خیلی شبیه به همیم و منم پیام دادم باهاش اشنا شم. یکم حرف زدیم و بحث به دوستی رسید. بهم گفت من اینطوریم که اول باید با طرف سکس کنم، اگه خوشم اومد باهاش دوست شم، تو که مشکلی نداری؟ گفتم نه بابا من با سکس اوکیم. گفت خوبه، سکس کامل دیگه؟ من کون نمیکنم فقط کس. منم که میخواستم کم نیارم و جلوی اون امل به نظر نرسم گفتم عیبی نداره من اپنم، ولی تا حالا از جلو سکس نکرده بودم و فقط مرتضی از کون کرده بودم و برای دو سه تا دوست پسرام خورده بودم. شب قبل روزی که قرار بود برم خونه خالی شهروز یه خیار از یخچال برداشتم و شستم و اروم سعی کردم بکنم تو کسم. اونقد درد میومد که بالشمو گاز میگرفتم و توش جیغ میزدم ولی اخر موفق شدم. فقط یکم خون اومد و زود تموم شد، ولی من بازم چند دقیقه تو کسم جلو عقبش کردم تا خوب جا باز کنه و جلو شهروز ضایع نباشه.

فرداش یه شلوار جین تنگ بدون شرت پوشیدم که کونم حسابی توش میفتاد بیرون و یه مانتوی تنگ سفید با یه تاپ قرمز بدون سوتین زیرش. شهروز تو راهروی خونشون دست کشید به کونم و چسبوندم به دیوار و شروع کرد از رو شلوار تو کونم تلمبه زدن. گفتم “یهو یکی میاد شهروز” خندید و گفت “خب بیاد بیشتر حال میده که” و از پشت دست کرد دکمه شلوارمو باز کرد و تا بالای رونم کشیدش پایین. کونم قشنگ افتاد جلوش و شروع کرد از رو شلوار کیرشو به کونم مالیدن. بعد در واحدشونو باز کرد بردم تو. ازش اجازه گرفتم رفتم دستشویی. وقتی برگشتم دیدم بالاتنش لخته و با شلوار جین دراز کشده رو مبل. رفتم بغلش و شروع کردیم لب گرفتن. همونطور که ازش لب میگرفتم دستشو از پشت کرد تو شلوارم و کونمو گرفت. منم شلوارشو باز کردم و کیرشو اوردم بیرون. تازه علت اعتمادبنفسشو میفهمیدم، کیرش واقعا خوش تراش و خوشگل و بزرگ بود. بهم گفت “خوبه؟” من گفتم عالیه و شروع کردم همونطور که کیرشو میمالیدم نوک سینه هاشو لیس زدم. صورتمو دودستی گرفت و گفت “کیرمو میخوای؟” با چشما و لحن خمار گفتم “اوهوم، خیلی حشریم کردی” بهم گفت “همینطور که دودستی کیرمو میمالی حرفای زشت بزن. دوست دارم شبیه جنده ها حرف بزنی تا حسابی حشریم کنی.” من که تا به حال تجربه همچین چیزی نداشتم حرفایی که مرتضی بهم میزدو گفتم “کیرت خیلی بزرگه شهروز… دوست دارم بکنیش تو کس صورتی و تنگم. ابتو بریزی رو صورتم و جنده کوچولوت بشم”و حسابی حال میکرد اونم.

شلوارمو دوباره تا بالای رونم کشید پایین که کونم کامل افتاد بیرون و سرمو گرفت گذاشت رو خایه هاش و گفت لیس بزن. من تا حالا خایه نخورده بودم و یکم چندشم میشد ولی برای خوشایند شهروز چیزی نگفتم و خوردم. خایه هاش مزه شوری میداد که فک کنم از عرق کردن بود. اونم سرمو گرفته بود و میگفت “بهتر بخور، قشنگ تخمامو بکن تو دهنت. سوراخ کونمو لیس بزن. افرین. حالا بیا بالا کیرمو زبون بزن و بخور” وای سعید درست مث روز اول یادمه هنوز همه چیو. حتی مزه کیرشم یادمه. بهش گفتم “نوشین خداوکیلی اینا رو از خودت درنمیاری که فقط منو حشری کنی؟” خندید و گفت “چیه باورت نمیشه زنت اینقد جنده بوده باشه؟” و شروع کرد کیرمو مالیدن. گفتم “جدی کونشم خوردی یعنی؟” گفت “اره دیگه نمیخواستم یهو به دوستاش یا هم مدرسه ایامون بگه باهام حال نکرده، هرکاری میگفت انجام میدادم” وای خدا زنم واقعا جنده بود و از انجام دادن دستورای مردای قوی ارضا میشد. اگه زودتر میدونستم اینقد ضعیف برخورد نمیکردم. هرچند من واقعا قیافم به این حرفا نمیخورد و اگه فیلمم بازی میکردم زودی دستم رو میشد واسش. اون حتما انقد مرد قوی و واقعی دیده بود که بتونه تشخیص بده کی میخواد ادا دربیاره.

نوشین ادامه داد “اره خلاصه خوب که کیر و خایشو خوردم زد در کونم و گفت قمبل کن بکنمت. اومد از پشت کیرشو کرد تو کسم. اولش خیلی درد‌اومد ولی کم کم خوب شد. یکم که تلمبه زد بهش گفتم “تو خسته میشی عشقم بذار من بکنم” و شروع کردم کسمو رو کیرش عقب جلو کردم. بهم میگفت “جون اره جنده تپل من، کونتو تکون بده. ورزش بده کونتو واست خوبه” و ثابت وایساده بود. یکم که گذشت دوطرف کونمو محکم با دستاش گرفت و خودش شروع کرد تلمبه زدن. جوری محکم و مردونه تلمبه میزد که انگار کیرش میخورد به کمرم. وای سعید خیلی خوب بود دلم واسش تنگ شده. اینو که گفت دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و ابم تو دستاش اومد. خندید و گفت “جون نتونستی تحمل کنی دیگه؟” گفتم “ببخشید خیلی حشری شدم” دستاشو که از اب من خیس بود مالید به شکمم و گفت “نه عزیزم اشکالی نداره. ولی دوست داشتم تا اخر گاییده‌ شدنمو بشنوی. حالا ایشالا دفعه بعد” و پاشد رفت دستاشو بشوره. وای خدا دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم اینقد که این زن جنده بود و منو با همه چیش حشری میکرد. دوست داشتم برم شهروزو پیدا کنم و بهش التماس کنم بیاد زنمو بکنه جلوم. حاضر بودم کیرشو مث اون پسره تو کیش بخورم تا ببینم زنمو مث یه جنده حقیر جلوم بکنه.

اخرشب که خواب و بیدار بودم دیدم از اون یکی ‌اتاق صدای حرف زدن نوشین میاد. سریع پاشدم رفتم پشت در اتاق. داشت میگفت “جوننن… اره موقع تخمک گذاریمه، میخوام بیای پیشم حاملم کنی…” بعد یکم مکث خندید و گفت “اره خبر داره که میخوای بیای…گفتم ستامو میاری دیگه…نه بابا نمیاد… تو فقط بیا منو بکن که از شب عروسیم‌ کسی خوب کسمو نکرده کامی… جون اره کسم باد کرده کیر بزرگتو میخواد…” عجب جنده ای بود. میخواست همین فردا بیارتش خونه و بهش بده. من که خبردار شده بودم صبحش دستگاه ضبط صدا رو گذاشتم زیر تخت و رفتم. از دفعه پیش مطمئن بودم کامی اگه بخواد زنمو بکنه رو تختمون میکنه. من وقتی اومدم هنوز مشغول بودن و زنم در خونه رو از پشت قفل کرده بود، هرچی زنگ هم میزدم جواب نمیداد. برای این که ذهنتون به هم نریزه من چیزایی که توی فایل صوتی شنیدمو براتون تعریف میکنم تا به اونجا برسیم:

انگار اینجا جایی بود که اومدن تو اتاق. صدای ماچ و بوسه میومد. کامی با لحن حشری گفت “مطمئنی اون دیو‌س نمیاد؟” زنم با صدایی که نیاز توش موج میزد گفت “اره مرده‌شورشو ببرن… قربونت برم تو اصلا به اون فکر نکن، تو بیا سینه هامو بخور . اون بیادم دوباره جلوش منو میکنی” صدای اسپنک اومد و کامی گفت “بیا اینجا ببینم جنده کی بودی تو؟ سعید کجایی که ممه های خوشگل زنت تو دستمه، میخوام کیرمو بذارم تو کون گندش” “اسم اون کسکشو نیار کامی، میخوام مث روزای قدیم فک کنم دوباره مال توئم” کامی خندید و گفت “مال منی دیگه مگه شک داری جنده خانوم… اینو واسه کی برق انداختی؟” “آخ کامی… واسه تو عزیز دلم، واسه تو. میخواستم وقتی میبینی خوشگل باشه تا دلت بخواد کیر بزرگتو بذاری توش. آخ کامی چی میشد تو به جای اون بی عرضه شوهرم میشدی؟” کامی با لحن خشن گفت “وقتی تصمیم گرفتی با من به هم بزنی و زن این جاکش بی عرضه بشی خودت انتخاب کردی که کیرمو از دست بدی… حالا بخورش اینقد حرف مفت نزن” صدای خفیف اب دهن و ساک زدن میومد.

یکم بعد نوشین گفت “چرا راست نمیشه پس؟” کامی گفت “چون دو ساعت قبل پیش بهار بودم از خجالتش دراومد” نوشین با لحن شاکی گفت “تو همون موقع که دوست بودیمم اون جنده دور و پرت بود همیشه… مگه نمیدونستی قراره بیای پیش من؟” کامی با لحن بی حوصله گفت “جنده تو فقط به شوهرت حق داری بگی با کیرش چیکار کنه، من هرکاری بخوام میکنم. الانم بخورش تا راست شه. اگه نمیخوای ازت بگیرمش و برم” و دوباره صدای ساک زدن اومد. زن جندم که به کیر من دست نمیزد و هربار راست نمیشد عصبانی میشد یا مسخرم میکرد که راست نمیشه، داشت کیر خوابیده این لندهور که دوساعت پیش یکی دیگه رو کرده بودو میخورد تا راست شه. ساک زدنش ادامه پیدا کرد و بعد صدای اسپنک اومد و بعد صدای آه کشیدن نوشین و کم کم صدایی شبیه به دست زدن که معلوم بود صدای تلمبه زدن کامیه. “سعید کجایی ببینی زن جندت داره چه سنگ تمومی میذاره واسه کیرم” نوشین با التماس گفت “تو رو خدا زود ابت نیادا، من خیلی دلم کیرتو میخواد کامی… آخ دوماهه کیر نخورده این کسم” کامی در حالی که از تلمبه زدن نفس نفس میزد گفت “چرا؟ مگه شوهرت کیر نداره؟” نوشین یه آه بلند کشید و گفت “نه بابا هیچی نداره” کامی گفت جون و یکی خیلی محکم زد در کونش حین تلمبه زدن که نوشین گفت “آخ وحشی چیکار میکنی؟ خیلی درد داشت” کامی گفت “واست خوبه جنده خانوم، از وقتی از زیر دست من در رفتی معلومه این کون گندت چک نخورده اب بندی نیست دیگه”

یکم که ادامه پیدا کرد صدای در زدن من اومد. صدای تلمبه زدن متوقف شد و کامی گفت “کیه؟ شوهرته؟” نوشین با لحن حشری گفت “در قفله کلیدم پشتشه نمیتونه بیاد تو… تو منو بکن کاریت نباشه” کامی گفت جون و به تلمبه زدن ادامه داد. چندتا که زد صدای گوشی زنم اومد. کامی بهش گفت “گوشیتو نگاه کن حداقل ببین اون کسکشه یا نه” نوشین گفت “ولش کن بابا بکن منو. من الان تو بهشتم، یکم دیگه میشم. خواهش میکنم حالمو بد نکن” حالا من تو اون موقعیت تو راهرو پشت در بودم و بی اختیار از فکر این که کامی الان داره زنمو میکنه دستم رفته بود سمت کیرم و داشتم میمالیدمش. یکم بعد گوشمو چسبوندم به در ببینم صدایی میشنوم یا نه که همسایه طبقه بالاییمون اومد رد شد و با تعجب بهم نگاه کرد و من از خجالت اب شدم رفتم تو زنین. یه ده دقیقه ای بعد در باز شد و کامی از خونه اومد بیرون و زنم هم در حالی که هنوز داشت دور دهنشو پاک میکرد اومد دم در. من از روی پله ها بلند شدم و کامی گفت “سلام چطوری مرد؟ ببخشید صدای اهنگ زیاد بود نشنیدیم” زنم هم در حالی که موهاش به هم ریخته بود و حسابی عرق کرده بود گفت “عزیزم کامی جون اومده بود همون لباسای جا موندمو واسم اورده بود” گفتم “یعنی چی؟ ده دقیقست من پشت درم شما کجا بودید؟ اصن تو تنهایی با زن من تو خونه چیکار میکنی؟” کامی صورتش رفت تو هم و گفت “داداش مشکلت چیه؟ ما فقط دوستیم. این رفتارت اصلا جالب نیست” با عصبانیت گفتم “والا تو خارجشم دوستای پسر و دختر اینطوری تنها نمیشن” که نوشین پوزخندی زد و گفت “اره تو خیلی خارجو خوب میشناسی که از اول ازدواجمون این همه گفتم یه ترکیه ببر منو نبردی” کامی خندید و گفت “من برم دیگه نوشین جون… داداش تو هم یکم به اعصابت مسلط باش الان دیگه دوره زمونه عوض شده”

وقتی اومدیم تو خونه نوشین گفت “چه مرگته ابروی منو اینطوری جلوی کامی میبری؟” گفتم “ده دقیقست تو خونه تنهایید و هرچی زنگ میزنم جواب نمیدید، حالا من ابروتو بردم؟” گفت “مثلا این حرفت یعنی چی؟ یعنی داشتم بهش میدادم؟ اره؟ تو کیرت فندقیه و نمیتونی زنتو ارضا کنی به همه شک داری.اه… یه دکتر برو سعید” داد زدم “معذرت میخوام که به بکنای قبلی زنم که خودش داستاناشونو واسم تعریف کرده مشکوکم” زد تخت سینم و گفت “میدونستم جنبه نداری واست تعریف کنم، اصلا بهش دادم خوبم کردم. تو که منو قضاوت میکنی دیگه چه فرقی داره من چی بگم. خودش اونطوری از تصور من و بقیه مردا ارضا میشه و بعد به من گیر میده، مریض” و رفت تو اتاق. واقعا که پررو و پتیاره بود. ولی به هر حال میدونستم بازم منم که باید عذرخواهی و منتکشی کنم. معلوم بود با این روند دیر یا زود جلوی خودمم به مردای دیگه میده. یه کاریو شروع کرده بودم که توش مونده بودم. یا نباید کلا رو میکردم که بیغیرتم و از گاییده شدنش لذت میبرم یا حالا که کردم باید تا تهش میرفتم. اگه خودم نمیرفتم هم این زن با جندگیش منو میبرد. اوف خدایا هنوزم که یاد خاطراتمون میفتم آب از لب و لوچه و کیرم سرازیر میشه. چقد حرفه ای منو بیغیرت کرد و من چقد احمق بودم.

ادامه...

نوشته: cuckduck69


👍 13
👎 8
55901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

854723
2022-01-22 10:08:53 +0330 +0330

از کون دادنهای خودتم به بکنهای زنت بنویس

2 ❤️

854776
2022-01-22 18:39:59 +0330 +0330

وجدانن بیار جرش بدم اینا

0 ❤️

854777
2022-01-22 18:50:40 +0330 +0330

واقعا همچین مردا وزنای هستن. الکی همش به خدا.

0 ❤️

854938
2022-01-23 20:42:33 +0330 +0330

قشنگ بود. بازم بنویس

1 ❤️

855196
2022-01-24 19:40:03 +0330 +0330

👌👌👌👌

0 ❤️

855297
2022-01-25 02:12:33 +0330 +0330

ننت تورو ریده
شاشیدم تو داستانت که واقعی هم نبود معلوم نیست هدفتون چیه ازین داستان نویسیا که انقدر ضایع مینویسی ادم میفهمه کصشری بیش نیست اخه ننه دوزاری من که خودم زنم حالم ازت بهم خورد وای بحال مردا
یبار میگی از دادنش ابم اومد یبار میگی عصبانی شدم اصن تکلیفت با خودت معلومه فلج مغزی تاپاله؟

0 ❤️

856743
2022-02-01 02:57:16 +0330 +0330

زن این همین ک از کشم مادرس اومده بیرون ی دور ب دکتر داده …
این کسشعرا چیع ناموسا مینویسی جمع کن بابا حالا غیرت و شرف نداری … ادمم نیستی؟!
گاوی چیزی بودی کاش…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها