ماجرای مالیدن دخترم

1402/04/30

سلام دوستان. من اسمم مسعود هست و موقعی که داستانم اتفاق افتاد چند سال قبل از شروع کرونا بود. اون موقع ۴۱ سالم بود. زود ازدواج کردم و خانمم حمیده ۳۶ ساله و دخترم مهتاب ۱۷ ساله و پسرم پرهام ۱۳ ساله بودن.
چند روز قبل از عید بود که دخترم اومد توی مغازه و گفت بابا پول میدی برم لباس و کیف و کفش بخرم؟
گفتم با مامانت میری؟
-نه بابا، مامان خونه کار داشت.
-از کجا میخوای بخری؟
-نمیدونم، میرم بگردم ببینم هر کجا چیزی پسندم شد میخرم.
-اتفاقا منم میخواستم برم خرید، میخوای با هم بریم بازار؟
-آره اگه بیای با هم بریم که خیلی بهتره ولی هی نگی خسته شدم و زود باش
مغازه رو سپردم به شاگردم و رفتیم سمت ایستگاه مترو. داخل ایستگاه خیلی شلوغ بود و قطار هم که رسید پر بود و به زور خودمون رو جا دادیم. دخترم جلوی من بود و موقع داخل رفتن از عقب و جلو تحت فشار بودیم و داخل هم همینطور.
دخترم مهتاب کامل توی بغل من بود و پشتش کامل چسبیده بود به من.
راستی یادم رفت بگم که من قدم ۱۸۰ هست و دخترم هم اون موقع کمی بیشتر از ۱۷۰ بود و البته الان یکی دو سانت هم بلند تر شده. با کفش پاشنه داری که پوشیده بود کامل کونش روبروی کیرم بود. منم که همیشه کت و شلوار میپوشم و شلوارم پارچه ای بود، کامل بزرگی و برآمدگی کونش و نرمیش رو حس میکردم و کیرم افتاده بود لای چاک کونش. اونم کونش به مامانش رفته و نسبت به اندام و هیکلش، کون بزرگی داره و کاملا برآمده ست، قوس زیاد کمرش هم باعث میشه بیشتر بزنه بیرون. البته من اصلا تو این فکرا نبودم و بیخیال وایستاده بودم. کنار من یه زن و مردی بودن که اول فکر کردم زن و شوهر باشن. چون هم سن و سال بودن و مثل من و مهتاب کامل زنه توی بغل شوهرش بود. اما یه لحظه که نگاهم افتاد دیدم مرده داره با دست کنار کون زنه رو میماله و انگار کیرشم داشت با چپ و راست کردن خودش میمالید لای کون زنه. زنه هم دستش رو آورد و دست مرده رو از کنار کونش پس زد و گفت آقا یه کم عقب تر وایستا. ولی یارو انگار بدجور حشرش زده بود بالا و ول کن نبود. ناخودآگاه منم با دیدن اونا کیرم شروع کرد راست شدن. کامل رفته بودم توی حس اونا و حواسم نبود دخترم جلوم وایستاده و کونش چسبیده به کیرم و الان کیرم افتاده لای چاک کونش. مهتابم که مانتو شلوار پارچه ای پوشیده بود و یه کاپشن کوتاه تا بالای باسن هم روی مانتوش پوشیده بود. نمیدونم چند دقیقه گذشته بود و توی اون وضعیت بودم که یه لحظه به خودم که اومدم دیدم یه دستم که به میله بود و یه دستم که اول روی بازوی دخترم مهتاب بود حالا روی قسمت کپل مهتاب بود و کیرمم کامل شق شده بود و رفته بود لای کون دخترم. البته همون موقع که کیرم خواب بود صد در صد مهتاب کیر منو روی کونش حس میکرد چون جفتمون لباس پارچه ای داشتیم، ولی الان کیرم در حد اعلا و کاملا شق بود و رفته بود لای چاک کونش و دیگه کاملا حسش میکرد. تازه فهمیدم که چی شده و چکار کردم. ولی دیگه اتفاقی بود که افتاده بود و منم چنان حشرم زده بود بالا که نمیدونستم چکار کنم. اینقدر شلوغ بود و از عقب و جلو تحت فشار بودیم که نمیشد فاصله بگیرم. اینجوری هم که نمیشد بمونم و کیرمم قصد خوابیدن نداشت. نرمی و گرمی و قلمبگی کونش به کیرم خیلی حال میداد. مالیدن اون زن و مرده کناری هم ادامه داشت و داشتم دیوونه میشدم. نمیدونم چی شد که منم آروم شروع کردم کیرمو لای چاک کون دخترم تکون دادن. اصلا انگار دست خودم نبود و مسخ شده بودم. جالب اینجاست که مهتابم ثابت و بی صدا بود و هیچ حرکتی نمی کرد. اون دستم که روی پهلوش یا بهتر بگم روی کپلش بود رو برداشتم و دستش رو گرفتم و از پشت دستش، پنجه هامو کردم توی پنجه هاش و بردم روی شکمش و بیشتر فشارش دادم به خودم که دیدم با قوس دادن به کمرش، کونش رو فشار داد به کیرم. توی همین حال مشغول بودیم و چند تا ایستگاه بعد توی ایستگاه امام خمینی عده کمی پیاده شدن و عده خیلی زیادی با فشار زیاد سوار شدن. چنان فشار جمعیتی بود که باعث میشد کیرشق شده من لای کون دخترم بیشتر فرو بره و کون قلمبه و دخترونش دیوونم کرده بود که نزدیک بود خودمو خراب کنم. من تا قبل از اون هیچ حس شهوتی به دخترم نداشتم. البته همیشه با دیدن کونش با لباس های راحتی توی خونه به خودم میگفتم هر کی با مهتاب ازدواج کنه صد در صد دائما میخواد از کونش بکنه و کون دخترمو پاره میکنه. همون طور که من همیشه کون مامانش رو میکنم. البته اونم صد در صد مثل مامانش کونش پاره بشو نیست. چون خانمم رو هر چقدر هم از کون بکنم کم نمیاره و انگار بازم جا داره. آخه واقعا این خانواده همشون کون گنده و قلمبه و خوش فرمی دارن. منظورم خانواده خانمم هستش. من همیشه خانمم رو اول از جلو میکنم و ارضاش میکنم و بعدش خیلی راحت میکنم توی کونش و چند دقیقه از کون میکنم و همونجا خالی میکنم. البته بعضی وقتا فقط از کون میکنم. یا اگه دو راند پشت هم بریم که راند دوم کلا از کون میکنم اونم توی حالتهای مختلف.
اما از ماجرا دور نشیم. خلاصه شانس آوردم و قبل از خراب کردن خودم رسیدیم ایستگاه پونزده خرداد و پیاده شدیم. وقتی اومدیم بیرون تعجب کردم که چقدر خیابون شلوغه و پر از دست فروش بود و مردم لای هم میلولیدن. دخترم دستمو گرفت و بدون اینکه چیزی به روی هم بیاریم راه افتادیم. توی مسیر جاهایی که خیلی شلوغ بود حس میکردم که انگار از پشت میخوان بمالن به دخترم. همون طور که جلوتر از خودمون میدیدم که یه سری دارن از شلوغی سوءاستفاده میکنن و خودشون رو میمالن یا میچسبونن به زن و بچه مردم. به دخترم گفتم مهتاب جان اینجا خیلی شلوغه ،بیا جلوی من تا از پشت نزنن بهت. اونم اومد و چشمش به وسایلی بود که دست فروش ها میفروختن و گاهی سرش می چرخید سمت مغازه ها. آروم آروم با جمعیت میرفتیم جلو و بعضی جاها ناخواسته با کون دخترم برخورد میکردم یا جاهایی وایمیستاد تا لباسارو ببینه و منم پشتش بودم بعضی وقتا میچسبیدم به کونش. هرچی جلوتر میرفتیم بیشتر می چسبیدم بهش و شهوت دیوونم کرده بود. دور و اطرافمم می دیدم که یه عده دارن میمالن و میچسبن به زنها و دخترا و کلا حشرم بدجور بالا بود و آمپر چسبونده بودم. رسیدیم جلوی پاساژ رضا و جمعیت زیادی داشتن میرفتن داخل و حسابی شلوغ بود. کلی طول کشید تا فقط بتونیم بریم داخل و اونجا توی ورودی بدجور بمال بمال بود و هر کی به یکی کامل چسبیده بود. منم همینطور. کیرم شق شده بود و میمالیدم لای کون مهتاب. رفتیم داخل کتم رو در آوردم و گرفتم جلوم که کیرم تابلو نشه. به مهتاب گفتم بابا هر مغازه ای که خواستی بریم جنساشو ببین. اکثر مغازه ها هم پر بودن و شلوغ. رفتیم توی یه مغازه شلوار فروشی. به زور تونستیم برسیم جلوی پیشخون و به یکی از فروشنده هاش بگیم چی میخوایم. اونم گفت یه خورده صبر کنید چند نفر جلوتر از شما هستن راه بندازم چشم.
مهتاب چسبیده به پیشخون مغازه بود و منم پشتش. دوباره کیرم راست شد و اونم یه مقدار کمی خم شده بود روی پیشخون و منم یه دستم به کتم بود و یه دستم کنار کون دخترم. دیدم خیلی شلوغه و کسی به کسی نیست. کتم هم که با دستم گرفته بودم سمت راست رو پوشونده بود و سمت چپمون هم کسی نبود وته مغازه بودیم. پشت سرمم شلوغ بود و عقب تر هم دو تا اتاق پرو بود. یه هو زد به سرم و دست بردم زیپم رو کشیدم پایین و کیرم رو از شورت درآوردم مستقیم فشارش دادم رفت لای کون مهتاب. مانتو و شلوارش رو با خودش برد لای چاک کونش. مطمئن بودم قشنگ کیرم رو روی سوراخ کونش حس میکرد. بعد دستم رو گذاشتم کنارش روی پیشخون و از پشت بهش گفتم خیلی شلوغه بابا. اذیت نمیشی؟
-نه بابایی راحتم. حالا باید صبر کنیم تا نوبتمون بشه. عجله که نداریم. بعد حس کردم داره یواش یواش عضلات کونش رو شل و سفت میکنه و کیرم رو لای کونش فشار میده. حدود ۱۰ دقیقه یا کمتر فروشنده اومد سمت ما و گفت ببخشید معطل شدین. بفرمایید کدوم رو گفتید بیارم خدمتتون. دخترم گفت اون شلوار فلان… اونم رفت آورد و داشت نگاه میکرد و منم ریز لای کونش تلمبه میزدم و فروشنده داشت با یکی دیگه حرف میزد و حواسش پیش چند تا مشتری بود همزمان. احساس کردم داره آبم میاد. کیرم رو برگردوندم توی شلوارم و از مهتاب فاصله گرفتم. اگه آبم میومد میریخت لای کونش و مانتوش کثیف و خیس میشد. اونم دقیقا روی کونش. پس خیلی تابلو میشد. واسه همین خودم رو کنترل کردم. دخترم هم شلوار رو برداشت بره اتاق پرو. بعد از چند دقیقه که توی صف پرو بود بالاخره رفت داخل و اومد بیرون. اومد جلو و گفت میشه یکی دو تا مدل دیگه بیارین؟ فروشنده گفت چشم. چند لحظه صبر کنید همکارم میاره براتون. باز من چسبیدم پشتش و حس کردم انگار کونش نرمتر شده. باز کیرم رو دراوردم و کردم لای کونش دیدم خیلی راحتتر از سری قبل رفت لاش. انگار داشتم با سر کیرم سوراخ کونش رو حس میکردم. دستم رو بردم روی کونش و حس کردم انگار زیر مانتو هیچی نیست. بعدا فهمیدم رفته بوده اتاق پرو شرتش رو درآورده بوده. چون باسنش درشت و برجسته بود موقع بیرون رفتن از خونه شرتهای تنگ پاچه دار می پوشید که کونش لق لق نزنه. چون کمرش هم باریک بود و شکم نداشت، همیشه کونش خیلی توی چشم بود.‌ واسه همین موقع بیرون اومدن رعایت میکرد. خلاصه من با این کارش حشرم صد برابر شد. دیگه راحت کیرم لای کونش تا خود سوراخش میرفت. خیلی ریز با اینور اونور کردن خودم و این پا اون پا کردن و عقب جلو کردن های ریز داشتم لای کونش کیرم رو عقب جلو میکردم. داشت آبم میومد که کیرمو از لای کونش کشیدم بیرون و دستمال از جیب کتم در آوردم و گرفتم سر کیرم و خالی کردم توش و بعد انداختمش زمین با پا زدم رفت زیر میز پیشخون. کیرمم قبلش کردم توی شلوار. همه این کارا خیلی سریع و تحت حفاظت پشت کتم انجام دادم. خلاصه دخترم یه شلوار خرید و رفتیم بیرون. داشتیم می گشتیم که یه مغازه شال و روسری دید و رفت اونجا و من موندم بیرون. بعد رفتیم کیف خرید و چند تا مانتو فروشی رفتیم و مانتو هم خرید. خلاصه توی این گشتن ها و خرید ها هر فرصتی بود میچسبیدم بهش و دوباره حشری شده بودم و شهوت عقلم رو کور کرده بود. خریدها رو انجام دادیم و اومدیم بیرون و رفتیم سمت مترو که گفت بابا مگه نمیخواستی برای خودت هم خرید کنی؟
-نه دیگه خسته شدم، باشه برای فردا.
-توی مترو دوباره خیلی شلوغ بود. باز مثل قبل پشتش به من بود و کیر شق شده من لای کونش. اما اینبار ساکت نبودیم و در همین حال باهاش حرف میزدم و اونم همینطور. درحالی که خیلی ریز کیرمو به کونش فشار میدادم از خرید و چیزهایی که خریده بود میگفت و توی یه فرصت کیرم رو دراوردم و دوباره کردم لای کونش . فشار میدادم به سوراخش و انگار میخواست شلوار و مانتوش رو با خودش ببره توی سوراخ کونش. گفتم مهتابم ببخشید خسته شدی آوردمت بازار
-نه بابا خیلی هم خوب بود و خوش گذشت. تازه منم باید معذرت بخوام که خسته ت کردم و نتونستی برای خودت خرید کنی.
-نه قربونت برم. تو راضی باشی من خوشحالم
-من که امروز راضی راضی بودم. دو سه تا ایستگاه بعد دیدم داره خلوت میشه کیرم رو سریع کردم توی شلوارم. از مترو که اومدیم بیرون گفتم بریم یه آبمیوه بخوریم و بعد بریم خونه.
-نه بابا خسته شدی بریم خونه زودتر
-نه عزیزم میخوام با دخترم بریم یه هویج بستنی بخوریم. (آخه مهتاب خیلی دوست داره(
-باشه بابایی بریم.
خلاصه بین خوردن آبمیوه بودیم که گفتم مهتابم ببخش اذیت شدی
-نه بابا چه اذیتی؟ خیلی هم خوب بود
-مطمئنی؟
-آره خب، خیلی خوب بود امروز، همه خریدامم کردم. مگه تو اذیت شدی؟
-نه، خیلی هم عالی بود
-پس دیگه ناراحت نباش بابا
-قربون دختر خوشگلم برم
اون روز گذشت ولی صحنه هاش و شهوت زیاد اون لحظه ها و لذتش دائم میومد سراغم. همش فکر این بودم که کاش باز هم پیش بیاد.
البته مهتاب با من خیلی صمیمی تر و راحت تر از قبل شده بود. بیشتر از قبل میومد بغلم میکرد یا خودش رو می انداخت توی بغلم. یا میومد با اون کون تپلش می نشست روی پام. خیلی وقت بود که روی پام نمی نشست . از وقتی که ۱۲-۱۳ سالش بود دیگه نه من میزاشتم نه اون روش میشد. اما یواش یواش روی پام نشستنهاش زیاد شده بود و مخصوصا وقتی تنها بودیم موقع فیلم دیدن از روی پام بلند نمی شد و منم یه خورده که مینشست، بعد کونش رو تنظیم میکردم روی کیرم و تکیه میداد به من. باهاش حال میکردم و یواش یواش حس شهوتم بیشتر به من قلبه کرد و رضایت اونم باعث شد بیشتر پیش برم. تا اینکه تصمیم گرفتم یه روز که تنها بودیم، موقع فیلم دیدن یه حرکت جدید بزنم. خانم زیاد میره خونه ی خواهرش و پسرمم میبره با خودش تا با پسرخاله ش بازی کنه. چون دختر ندارن، مهتاب زیاد نمیره اونجا. خلاصه یا اونا خونه ی ما هستن یا خانم خونه ی اوناست. واسه همین زیاد پیش میاد که تنها باشیم. اون روز موقعی که روی کیرم بود و تلویزیون میدیدیم، گفتم برو متکا بیار بخوابیم روی زمین راحتتره.
رفت آورد و جلوی تلویزیون خوابیدیم و از پشت بغلش کردم. بعد از مدتی باهاش شروع کردم به شوخی و قلقلک دادنش و یواش یواش چرخید و خوابیدم روش. کیرم لای کون نرم و قلمبه ش بود و با شوخی و قلقلک دادنش و بوس کردنش، خودمو روش تکون میدادم تا آبم اومد. دیگه این شد کار همیشگی و تا تنها میشدیم همین بساط بود و آبمو با کونش میاوردم. تا اینکه یه روز با دامن بود و وقتی خواستم بخوابم روش دامنش رو یواش یواش کشیدم بالا و دیدم شورت نپوشیده. منم کیرمو یواشکی از بالای شلوارکم درآوردم و انداختم لای کونش و خوابیدم روش. خیلی بیشتر از همیشه حال داد و وقتی آبم اومد نتونستم خودمو کنترل کونم و ریختم لای کونش. خجالت کشیدم و بدون هیچ حرفی رفتم حموم. اما دیدم دفعات بعد بازم اکثر وقتها دامن میپوشیده و منم دیگه همین کارو میکردم. حتی اگه شلوار با شلوارک هم پاش بود میریختم روی شلوارش. گاهی هم به پشت میخوابونمش و کیرمو میمالم به کوسش و بوسش میکنم،. حتی گاهی لبشم میبوسم و موقع اومدن آبم لبشو میمکم. هنوز جرات نمیکردم کیرمو بکنم توی کونش. هر چند بارها آبمو دقیقا روی سوراخش ریختم، یعنی سر کیرمو موقع اومدن آبم گذاشتم روی سوراخ کونش، ولی نه جرات میکردم، نه دلم میومد کیر کلفتمو بکنم توی کونش. این ماجرا رو همون موقع ها نوشتم و میخواستم بزارم توی سایت ولی نشد.
من مهتابم و این اتفاق واقعا افتاده و چند روز پیش که گوشیه بابام دستم بود تا اکانت اینستاش رو بالا بیارم، یه چرخی توی گوشیش زدم و این داستان رو دیدم. فرستادم ایمیل خودم و امروز تصمیم گرفتم براتون بفرستم. البته شوهرم ناصر جون خاطراتش رو داره جمع بندی میکنه و تا چند روز دیگه براتون میفرسته. هم خاطرات خودشه، هم من. این ماجرا هم توی اون و البته کمی مفصل تر از زبون خودم نوشته شده.

نوشته: مهتاب


👍 38
👎 24
100501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938832
2023-07-22 00:07:23 +0330 +0330

مسعود و مهتاب مثلا پدر و دخترن!
ناصرجون کیه؟
خاک بر سرت با این داستان مزخرفت!
انقدر دروغ و داغونه که نمی‌دونی چی بنویسی. داشتی داستان رو خودت می‌فرستادی، دخترت فرستاد؟
تمام قطارهای متروی تهران، مشهد، لندن و سئول حواله‌ت بادا ابله مزخرف داغون الدنگ گشاد بی‌غیرت متوهّم کونی کون‌نشور کون‌لیس کون‌خور!!


938833
2023-07-22 00:11:27 +0330 +0330

خداوکیلی این همه چرندیات را چطوری سر هم می‌کنید
بی شک تو نه مهتابی نه بابای مهتاب اینا زائیده ذهن یه پسره که تو تخیلاتش سیر میکنه

4 ❤️

938838
2023-07-22 00:40:53 +0330 +0330

سکس پدر و دختر فوق العاده ترین نوع سکس محارمه که بهش اصلا اونقدری که باید پرداخته نشده و خیلی خوبه که داستان در موردش بیشتر گذاشته بشه اما خواهشا حداقل هارو رعایت کنید این داستان خیلی ضعیف بود کیفیت رو ببرید بالا یکم

7 ❤️

938848
2023-07-22 01:22:44 +0330 +0330

سلام جناب مسعود ک.سکش زنت شده مسدود؟ یعنی واقعا تخمی تر از روابط خواهر برداری دختر پدریه.
سلام خانم مهتاب بشین سرش بشی پرتاب.تو از بابات ک.سخل تر که گرفتی آپلود کردی

2 ❤️

938860
2023-07-22 02:41:50 +0330 +0330

قطعا تو همون پسرخاله جقی مهتابی که باباش نمیزاره بیاد خونتون و داری فانتزی سکسشون رو تو ذهن کثیفت پرورش میدی.

2 ❤️

938876
2023-07-22 04:52:38 +0330 +0330

awliii 😍

0 ❤️

938878
2023-07-22 06:45:15 +0330 +0330

یه عمر سوار مترو شدیم چیزی ندیدیم والله
ما یعنی برو بچ هیز شهوانی

0 ❤️

938886
2023-07-22 07:41:51 +0330 +0330

فانتزی قشنگی بود. به نظرم فعلا جا داره که از مهتاب و پدرش نوشته بشه. مخصوصا اگه سکس بکنن و به روی هم نیارن. مثلا مهتاب خودش را به خواب بزنه و پدرش بکندش … لطفا به هم توهین و بی احترامی نکنبد اینها فانتزیهای سکسی هستن و صد درصد واقعی که نیست…

3 ❤️

938889
2023-07-22 08:31:12 +0330 +0330

تخیلی

2 ❤️

938911
2023-07-22 12:19:12 +0330 +0330

اگه داستانت واقعیه که پدرتو گاییدم

1 ❤️

938913
2023-07-22 12:37:29 +0330 +0330

بلاخره کی رو کیه ؟؟؟؟؟ خر تو الاغی شده 😂 😂 😂 😂 😂 😂

1 ❤️

938934
2023-07-22 17:51:14 +0330 +0330

چی میگی‌ملجوق کس کش دیوس

2 ❤️

938952
2023-07-22 22:56:36 +0330 +0330

دوسداشتم

1 ❤️

939106
2023-07-23 22:47:09 +0330 +0330

سکس مادر و پسرو که طبیعیش کردین دخترو پدرو نکنین دیگه بی ناموسا

2 ❤️

939379
2023-07-25 18:06:17 +0330 +0330

عالیییی بودددد
منتظر داستان بابات هستیمممم

اوکی بودی بقول بابات کون قلنمبه تو بفرست خصوصی

0 ❤️

939705
2023-07-28 13:18:58 +0330 +0330

نکنین نکنین…چرت ننویسین…هر سکسی هر جوری میخواین باشین

اما سکس با بچه سکس با محارم اونم پدر دختری یا
مادر پسری ؟؟؟؟

ای وااای

یه خط قرمز داشته باشین…هر سکسسسسی هر جوری میخواین باشین
فقط بچه و خونواده رو خراب نکنین

3 ❤️

943248
2023-08-20 02:27:35 +0330 +0330

چرا تهشو خراب کردی داش باورم میشدا هرچن میدونم داستان فقد یه داستانه اما تو دیگ تر زدی بهش
اما درکل بدک نبود

0 ❤️

961726
2023-12-11 18:18:03 +0330 +0330

تو زندان بودم،یه بیشوری دختر شونزده سالشو کرده بود،،ظاهرا مادره نزاشته بود،گندش دربیاد ولی وقتی دختره حامله شده بود،مادره شکایت کرده بود و میگفتن حکم اعدامش اومده،،جالبه ک زنشم تو خونه بوده،حالا یه وقت میببنی زن طلاق داده،با دخترش زندگی میکنه،هنوز قابل درکه ولی وقتی زنشم بوده،،خجالت آوره

1 ❤️

966628
2024-01-14 12:33:24 +0330 +0330

عالی بود . هنوز جا داره سکس غیر علنی باهم بکنن. ناصر جون را فعلا نیار توی بازی. منتظر ادامه هستم

0 ❤️

968898
2024-01-30 14:41:13 +0330 +0330

منتظر قسمت های بعدیش هستیم. ادامه بده لطفا

0 ❤️

972829
2024-02-27 14:12:55 +0330 +0330

چرا ادامه نمیدی؟! منتظر ادامه ش هستم

0 ❤️

974408
2024-03-09 14:03:35 +0330 +0330

باید کون کس بکنی بعدا مثل سگ پشیمون می شی

0 ❤️