ماجرای نوگل و داداش

1402/05/21

من نوگلم 25 سالمه پدرم یه معتاد بود که بخاطر بدهی هاش منو که 17 سالم بود داد به یکی از دوستای بدتر از خودش شوهرم شهرام هم یه معتاد بود که دائم پای بساط کشیدن بود از زمانی که منو گرفت فقط یه بار اونم شب عروسی باهام سکس کرد اونم نه سکس درستی کیرشو کرد اوی دهنم من خوردم شق که شد کردش توی کوسم و چند تا تلمبه زد چون خیلی دردم گرفت بود جیغ میزدم و گریه میکردم که دو تا سیلی محکم بهم زد و گفت ساکت حرومزاده گفتم تو رو خدا درش بیار خیلی درد دارم گفت زیر کیر باید درد بکشی باید جر بخوری و مدام سیلی میزد توی صورتم انقدر سیلی ها محکم بود که درد کوسم از یادم رفت یهو یه آه بلند کشید و افتاد روم و دیگه نزدم گفت از الان دیگه زن آقا شهرام شدی اینجا خونه بابای کوسکشت نیست پاتو کج بذاری سرتو میبرم و توی باغ دفنت میکنم چون خونه شهرام یه خونه باغ بزرگ بود که ته باغ هم یه خونه سرایداری بود که مبله بود و این خونه از پدر شهرام بهش ارث رسیده بود 3 سال از اون روز گذشت و توی این مدت اصلا با هم سکس نداشتیم و همیشه کتکم میزد و میگفت تو لیاقت نداری اینجا کنار من باشی برو گمشو توی خونه سرایداری ته باغ،20سالم بود که بابام مرد و داداشم که تازه 18 سالش بود اومد پیش من چون جز من کسیو نداشت همون روز کتکم زد، داداشم خسرو تو روش ایستاد یه سیلی هم به خسرو زد و گفت گمشید برید خونه سرایداری اون شب خیلی گریه کردم خسرو اومد بغلم کرد و گفت نوگل ناراحت نباش درست میشه، شام خوردیم و رفتیم بخوابیم گفتم اینجا فقط یه تخت یه نفره داره تو رو تخت بخواب من روی زمین گفت نه تو روی تخت بخواب من روی زمین گفتم هر طور راحتی و گفتم من میرم حموم از حموم که برگشتم خسرو روی زمین خوابیده بود منم خوابیدم روی تخت هوا بارونی بود و رعد و برق میزد خسرو رو بیدار کردم گفتم میترسم پاشو بیا روی تخت پیشم بخواب خسرو اومد بغلم کرد گفت چقدر بوی شامپو میدی گفتم تازه از حموم اومدم دیگه،من یه پیرهن قرمز تنم بود با یه دامن بلند سبز یشمی، خسرو گفت نوگل شوهرت همیشه اینطوریه؟ گفتم اره همیشه کتکم میزنه و شروع کردم گریه که تقصیر بابا بود منو به زور داد به این مرد معتاد پامنقلی عوضی، خسرو خوابید روم و دو تا بوسم کرد و در گوشم گفت با هم کله پاش می کنیم اینو بهت قول میدم گفتم آخه از دست من و تو کاری برنمیاد گفت نگرانش نباش یه دوستی دارم به اسم هاتف با اون 3 تایی درستش می کنیم و همین جوری که روم خوابیده بود و این حرفها رو میزد پای راستش رو روی کوسم میمالید و می بوسیدم و میگفت درستش می کنیم فقط الان چشماتو ببند چشمامو بستم از روم بلند شد و دامنم رو زد بالا شورتم رو کنار زد و شروع کرد کوسمو خوردن، توی عمرم این اولین بار بود یکی کوسمو میخورد حسش فوق العاده بود سرشو فشار میدادم توی کوسم و میگفتم بخورش چه خوبه افرین خسرو بخور، خسرو هم بی هیچ حرفی فقط میخوردش مثله مار از خوشی به خودم می پیچیدم که خسرو دیگه نخورد و بلند شد ایستاد و کیرشو دراورد گفت بخور گفتم نه نمی خورم فکر کردم الان اینم منو میزنه که یه بوسم کرد و گفت تو رو خدا بخورش دیدی من ماله تو رو خوردم حالا نوبت توعه، دیدم راست میگه شروع کردم براش خوردن کیرش حسابی بزرگ شده بود گفتم پدر سوخته چه کیری داری چه بزرگه گفت بسه منو خوابوند روی کمر و پاهامو باز کرد گفت تا حالا چند بار سکس داشتی؟ گفتم فقط یه بار گفت یه بار؟! گفتم اونم چند سال پیش، اروم کیرشو کرد توی کوسم گفت درد داره؟ گفتم یکم گفت یکم تحملش کن شروع کرد سینه هامو خوردن و بوسیدن لبهام و آروم آروم توی کوسم عقب جلو میکرد یکم درد داشت اما کم کم دردی حس نمی کردم چشمامو بسته بودم و لبمو گاز میگرفتم خسرو میگفت وای چه کوست تنگه اصلا انگار نه انگار چند ساله ازدواج کردی انگار هنوز باکره ای، نوگل خوبه؟ گفتم خیلی خوبه خسرو خیلی دوست دارم خسرو، خسرو کم کم تندش میکرد و من میگفتم خسرو اروم تر اروم تر خسرو انگار نمی شنید و همین طور تند تند تلمبه میزد و میگفت نمی تونم اروم ابم داره میاد و بعد از چند تا تلمبه تند کیرشو تا ته کرد و احساس کردم یه چیزی توی کوسم ریخت و دو تا تلمبه محکم زد و گفت خیلی تنگ بود واقعا حال اومدم و اومد کنارم خوابید گفتم خسرو؟ خسرو؟ دیدم خوابید، گفتم خسرو من هنوز میخوام پاشو گفت اگه میخوای باید کیرمو بخوری تا دوباره شق کنم منم بی هیچ حرفی شروع کردم خوردن کیرش انقدر خوردم تا دوباره شق کرد و بلند شد اومد کوسمو بخوره گفتم نه نمی خوام بخوری کیرتو بکن توی کوسم و کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن این بار محکمتر و تندتر میزد و میگفت خوبه؟ خوبه؟ منم میگفتم خیلی خوبه خیلی محکمتر بزن خیلی حال میده این کیرت،کیر شهرام اینطوری بهم حال نداده بود چشمامو بسته بودم و فقط میگفتم چه حالی میده، خیلی دوست دارم کیرتو، قربون کیرت برم خسرو جونم، محکمتر، کیرشو تا ته میکرد واقعا توی نافم حسش میکردم انقدر تلمبه زد تا هر دو ارضا شدیم خسرو بلند شد و رفت پایین خوابید و منم بالا خوابیدم صبح با صدای نحس شهرام که داد میزد نوگل بیدار شدم لباسامو پوشیدم و زود رفتم بیرون گفتم الان میام گفت بدو پدر سگ مگر نباید بساطو آماده میکردی؟ زود رفتم بساطو آماده کردم و اون نشست پای بساطش و گفت گمشو همون خونه سرایداری اینجا نبینمت، منم اومدم دیدم خسرو هنوز خوابه و پتو از روش رفته کنار و کیرش پیداست لخت شدم و منم رفتم زیر پتو و بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم خیلی دوست دارم دیشب زیباترین شب زندگیم بود گفت دوست داشتی دیشبو؟ گفتم خیلی پای راستش رو دوباره به کوسم میمالید گفتم پا نه یا بلند میشی صبحانه میخوری یا کوس منو که سرشو کرد لای پامو شروع کرد خوردن کوسم، از اون روز هر شب به خسرو کوس میدادم، یه ماه بعد با کمک خسرو و دوستش هاتف شهرام افتاد زندان و ازش غیابی طلاق گرفتم و با هاتف ازدواج کردم هاتف خیلی خوبه و خیلی دوستم داره، هر وقت هم هاتف نیست خسرو شبها میاد پیشم.

نوشته: نوگل


👍 16
👎 15
66501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941971
2023-08-13 01:32:18 +0330 +0330

این چه کسشری بود جقی کیرم از پهنا تو کون آدم دروغگو😐

5 ❤️

942037
2023-08-13 09:52:38 +0330 +0330

۱۷ سالگی تو اون سرایداری ته باغ بودی نمیترسیدی بعد بیست سالن بود به داداش ت گفتی بیا پیشم ؟ شیشه میزنی ؟

1 ❤️

942066
2023-08-13 15:19:29 +0330 +0330

نوگل؟
نوووگل؟
کیرم تو داستانت

1 ❤️

942263
2023-08-14 12:21:51 +0330 +0330

منو جا انداختی

0 ❤️

942336
2023-08-14 22:57:23 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

942488
2023-08-15 22:15:10 +0330 +0330

این و پسره نوشته به اسم دختره ، خزعبلات این چند وقته شهوانی این و کم داشت

0 ❤️