سلام دوستان شهوانی.نمی دونم بعد از خوندن این داستان من درمورد من و داستانم چه فکری میکنید؟! فقط میتونم قسم بخورم که داستان من برخلاف اکثر داستانهایی که خوندم عین حقیقته…قبل از هرچیزی بگم که من اسمم آرشه و الان 24 سالمه و این داستان مربوط میشه به 4 سال قبل که من 20 ساله بودم و دخترخاله عزیزم رویا جون 15 سالش بود…منو رویا از بچگی باهم خیلی صمیمی بودیم و خیلی همو دوست داریم.خونه ما شیرازه بخاطر مسائلی از شهر خودمان که کرجه به شیراز آمدیم.خونه رویا جانم هم کرجه.رویا متاسفانه برخلاف بقیه خانواده که تحصیل کرده اند از سن 15 سالگی یعنی وقتی که تنها کلاس سوم راهنمایی بود دست از تحصیل برداشتو با پسری که دوست داشت ازدواج کرد.حدودا 6 ماه از ازدواجش گذشته بود که قرار بود با شوهرش و داییم اینا بیان شیراز منزل ما.اما چون شوهرش یه ماموریت و مسئله کاری براش پیش اومده بود نمی تونست که بیاد منزل ما اما چون رویا دوست داشت که بیاد و برای اینکه رویا هم تو این مدت احساس دلتنگی وتنهایی نکنه شوهرش بهش اجازه داده بود که با داییم اینا بیاد و من از این بابت خیلی خوشحال بودم.(البته بگم که من اصلا به سکس باهاش فکر نمی کردم و نمی دونستم که قراره چه اتفاقاتی بیوفته!!!)
به هرحال روز موعود فرا رسیدو آمدن…شب شده بود که رسیدن و رویا و زن داییم رفتن که لباس مناسب داخل خونه بپوشند و وقتی اومدن بیرون مطابق معمول رویا یک لباس کاملا راحت و آزاد و باز یعنی یک تاب و یک شلوارک تنگ جذاب به رنگ آبی آسمانی پوشیده بود که وقتی راه میرفت و یا خم میشد کاملا سینه هاش از بغل سوتین قرمز خوشکلش مشخص بود و چاک کون گرد و نسبتا بزرگ و لوپزیش معلوم میشد (اینجا لازم شد که مشخصات ظاهری عزیزم رویا رو براتون بگم :رویا سینه های گرد و کمی شل و بسیار خوش فرم و دارای سایز بسیار عالی و جذاب که خیلی خوش خوراکه همچنین قدش حدودا 170 است و از همه مهمتر و شهوتی تر ساقهای پاش و رانشه که خیلی خوش تراشه دیگه باسنشو نگو که من بدجور دیونشم چون برجسته و صفت و تپله.) منم ناخوداگاه توجهم بهش جلب میشد…ساعت حدودا یک نصف شب شده بود جای داییم اینا رو تو اتاق پهن کردن و خوابیدن و منو رویا و مادرم تو هال خوابیدیم.من بی خوابی زده بود به سرم و داشتم چندتا داستان سکسی که تو گوشیم بودو میخوندم و داشتم از شق درد میمردم.از یه طرف داستانها از یه طرف اندام رویا که هرازچندگاهی دیدش میزدم.که یکدفعه رویا گفت تو دو ساعته به چی زل زدی مگه چی تو گوشیته که ازش سر بلند نمیکنی؟! بده منم ببینم شاید منم خوشم اومد! که من گفتم بخواب به تو چه فضول که تا اینو شنید اومد سراغم و گازم گرفتو خودشو لوس کرد که بزارم ببینه و چون من نمی خواستم دیدش بهم بدشه نمی زاشتم که دیگه شروع به مبارزه کردن کرد باهام و میخواست به زور ازم گوشیو بگیره که یهو دستش خورد به کیر شق شدم که داشت شلوار راحتیمو جر میداد!!! تا این اتفاق افتاد هردومون ساکت شدیم صورتش سرخ شد و نمیدونست چی بگه؟ بخنده شرم بکنه؟ یا…؟ بعد چند ثانیه گفت فهمیدم داشتی با گوشیت چکار میکردی!(منظورش کیر شقم بود که معلوم بود یا سوپر نگاه میکردم یا داستان سکسی میخوندم…) من کمی خجالت کشیدم و اونم رفت خوابید و منم وقتی خوابش برد به افتخار اون کون گندش که بخاطر گرما روش پتو ننداخته بود و به طرف من قمبل کرده بودش یه جلق حسابی زدمو خوابیدم…فرداش همین که منو دید زد زیر خنده و بهم گفت عزیز دلم باید حتما امشب بهم نشون بدی که اون چی بود که تونسته بود پسر خاله خشکلمو به خودش اونطوری مجذوب کنه! انقد اصرار کرد که قبول کردم.شب وقت خواب که همه خوابیدن اومد سر جای خواب من و گفت آرشی وقتشه بهم نشون بده؟ منم زرنگی کردم و یکی از داستانها که مربوط به سکس یه دخترخاله و پسرخاله بودو بهش نشون دادم.که وقتی موضوعو خوند با شرم خاصی گفت وای من تا حالا داستان اینجوری نخونده بودم این که سکسیه و مربوط به چه کسانی هم هست! منم خندیدم و چون با هم راحتو صمیمی بودیم بلخره به شرممون غلبه کردیمو با هم شروع کردیم به خوندنش وسطهای داستان که به جاهای حساس رسیده بود دلمو زدم به دریا و دست چپمو گذاشتم رو باسنش(آخه هردو به پهلو دراز کشیده بودیم) معلوم بود که شکه شده و انتظار چنین حرکتی نداشت!!! به هر حال داستان تموم شدو رفت سرجاش که بخوابه(اینم بگم که جاش کنار جای من بود) روشو به من کرد که بهش گفتم تو هم به همونی میفکری که من میفکرم؟ که گفت فکرت چیه گفتم اینکه اون گردن سبزه و خشکلتو بمکم با لبام! ترسیدم که الان عکس العملش چیه؟ که با کمی مکث و خجالت گفت خوب کی جلوتو گرفته؟! وقتی اینو شنیدم داشتم از خوشحالی کس در میاوردم! که سریع قبل از اینکه پشیمون بشه شرمع به خوردن و لیس زدن و مکیدن گردنش کردم.که به خودش می پیچید و آهو اووف میکرد که گفتم عزیزم اگه میخوای حالمونو نگیرن و تا صبح در خدمتت باشم فقط یواش در گوشم آهو ناله و ابراض احساسات کن که گفت آخه خیلی سخته ولی چشم.منم کاملا حرفه ای گردنشو خوردم و اونم حسابی حال میکرد وبرام ناز میکرد در گوشم و هی میگفت عاشقتم بدجور حالمو خراب کردی خدا بهت رحم کنه امشب! بعد پتو رو انداختم رومونو رفتم سراغ سینه هاش…وای همونطور که گفتم چه سینه هایی یکیشو انداختم تو دهنمو یکیشم گرفتم تو دستم و چند ثانیه یک بار هم یه لبی ازش میگرفتم که اون لبهای برجستش بدتر حشریم میکرد…همش میگفت آرشم میخوامت تو مال منی من زنت میشم امشب بکنم بخورم پارم کن هرچی دلت میخواد بکن…با حرفاش حالی به هولی میشدم. رفتم سراغ کسش باورکنید از روی شلوارک و شرت بوش زیر پتو رو پر کرده بود و آب کس نازش زده بود بیرون.شلوارکشو کشیدم پایین وای چه شرت حشری کننده ای داشت.آب از زیر شرتش سرازیر شده بود.قشنگ از زیر شرت کس باد کردش مشخص بود.از رو شرت لیسش زدم که موهامو گرفت و سرم فشار میداد تو کسش.خیلی حشری بود.(آخه دخترها تو این سن خیلی حساس و حشرین) شرتشو کشید پایین گفت مال تو…منو حسابی خوردم براش که آبش همش میرفت تو دهنم.رویا دیگه تو حال خودش نبود و داشت به لرزه می افتاد که از کسش بیشکون گرفتمو حالشو خراب کردم و نذاشتم ارضا بشه داشت از خشم دیونه میشد و میخواست بزنه تو گوشم.که گفتم گلم هنوز خیلی کارت دارم میخوای ارضا بشیو ده برو که رفتی! کور خوندی دارم دیونه میشم واست شلوارکتو پات کن بیا کارت دارم…بلندش کردم بردمش سمت در حیاط(آخه حمام و دستشویمون داخل حیاط بود چون خونمون کمی قدیمی بود) بهش گفتم بی صدا بیا بریم حمام تا حسابتو برسم.میترسید که این ریسکو بکنه و همش میگفت میفهمنو آبرومون میره منم چون حشری بودم چیزی حالیم نبودو گفتم به کیرم بیا بریم.به زور راضی شدو باترسو لرز امد دنبالم رفتیم تو حمام…زود لخت شدم و لختش کردم حالا اون دختر نازو خشکلو خوش اندام لخت در اختیارم بودو میتونستم هرچی دلم بخواد بکنم.بهش گفتم نوبت تو که بهم حال بدی و خوب میدونست چکار کنه:ازم چندتا لب گرفتو رفت سراغ کیرم وای چه ساکی میزد داشتم از هوش میرفتم و میگفتم آره بخورش عوضی من زن امشب من جنده بخورش چون من میخوام و هی از این دستورا بهش میدادم و اونم با این حرفا حشری تر و حرفه ای تر میشد که بهم گفت چهار دستو پا بشینم رو زمین منم این کارو کردم گفت تا حالا کسی همزمان تخماتو خورده و هم زمان سوراخ کونتو لیسیده؟ با تعجب گفتم نه!!! تو هم این کارو نکن کثیفه کونم مو داره تمیز نیست عزیز… که گفت خیلی بیشتر ازین که فک میکنی دوست دارم و برام مهم نیست و اصلا چندشم نمیشه بلکه حشریترم میشم…گفتم خود دانی و شروع کرد به این کار وای چه حالی میداد با زبونش تخمامو تا سر سوراخ کونمو میلیسید و هرازگاهی زبونشو میکرد تو کونم و میگفت چه عطرو بوی داشتم با همین کاراش ارضا میشدم که بلند شدم و گفتم نوبت گاییدنته که با ذوق گفت آخجون. کیرمو گذاشتم دم کسش و با یه فشار کیر کلفتم تا ته رفت تو و چنان جیغی کشید که گفتم الان کاشی ها میاد پایین یا مادرم اینا بیدار میشن میان ببینن چه خبرشده؟! وای چه کس گرمو نازو خیسو لزجی بود تنگ تر از اونی بود که فکرشو بکنید. تو فضا بودم اونم تو حال خودش بودو میگفت وای این کیره آرشه منه که رفته توم.آخخخخخخخ واییییییی اوی ی ی ی ی ی…وای که عزیزم پسرخالم چه حالی بهم داده خاله جون ممنون که همچین آرشی واسم زاییدی و…من گفتم این کیر تا آخر عمرمال تو آخ خ خ خ شوهر جونت کجاست که ببینه زن 6 ماه عقدیشو چطور دارم جر میدم آره آره.هردو در اوج حال بودیم که یه چیز خیلی گرم ریخت رو کیرم و رفت رو رانم اول فکر کردم که آب کسشه و ارضا شده اما دیدم نه بابا این آب خیلی زیاده و زردرنگه که فهمیدم ادرارشه که از شدت حال نتونسته کنترلش کنه و ریخته روم.راستش خیلی کرمو با حال بود برای کیرم.بهش گفتم شاشوندمت گلم؟! که گفت آره حال کردی اینم سورپرایز دیگه من واسه کیر عزیز پسرخاله جونم تو این حرفا بودیم که تلمبه زدنامو سریعتر کردمو جیغش در اومدو لبمو با دندون گاز گرفتو گفت داری ارضام میکنی عشقم که منم گفتم منم نزدیکم که گفت آبتو توم خالی نکنی ها درار بریز تو دهنم…بعد این حرف لریزید تو بغلمو ارضا شد منم کیرمو توش فشاردادم چند بار که آبم داشت میومد که کیرمو در آوردمو در حالی که هنوز میلرزید فهمید منظورم چیه و دهنشو زود آورد و شروع کرد به ساک زدن منم موهاشو میکشیدمو با یک آه بلند آه آه آه آخ خ خ خ آبم با فشار ریخت تو دهنش و قشنگ برام خالی کردش تو دهنش…وقتی دهنشو باز کرد راحت یه نصف لیوان اگه اغراق نباشه منی تو دهنش و رو زبونش بود که به زور تونست بگه اینو میبینی؟؟؟ منم گفتم آره بعد دهنشو بستو وقتی باز کرد گفت دیگه نمیبینی!!! خندم گرفت ولی همه آب کیرمو خورد و قورت داد…لباسامونو پوشیدیمو رفتیم تو خونه که خوشبختانه کسی بیدار نشده بود و آب از آب تکون نخورده بود…اینم از داستان واقعی ما امیدوارم خشتون بیاد و نظر بدید…بای
نوشته: آرش
الان خر کیف شدم ساناز میگه کسم دهنت من خر کیف میشم و حال میکنم
مگه نمیگی تو و اون و مامانت تو(هال)خوابیده بودین؟؟؟؟؟پس مامانت اونجا داشت به کی میداد ک حواسش بهتون نبود؟اگه فک کردی کسشرای حاصل از جق زدن دیشبتوباور کردم سخت در اشتباهی باید حالا حالا ها کون بدی تا بفهمی سکس چیه جوجه اردکه زشت:)))))
به حرفای هیچکس توجه نکن
خورده گه میخورن
داستانت جالب بود خطا هم از دختر خالت بود نه از تو
پس عذاب وجدان نداشته باش
مجلق.این داستان زاییده تصورات یک جوان است که دوس داره دختر خالشو بگاد.کس شعری بیش نبود.
پسرک جالق اندرایج توله سگ سگ زنا زاده . خیانت بدم میاد . زنا محسنه میکنی کون بچه لبنانی . کیرم تو روابط عاطفانی بین دختر خاله و شوهرش. حرو زاده ولدزنا . دیگه ننویس کتال کون قاچاقچی پفیوز
بعد از افعالی همچون زنگیدم و فکریدم و حرفیدم حالا رسیدیم به فعل نو ظهور شاشوندمت!!! :D
نه دیگه. نشد.
داستانت واقعی نیست.
چون وقتی که تو حموم بودین باید شوهر اون دختر خالت چون ماموریتش کنسل شده بود از راه میرسید و در حموم باز میکرد و شما رو میدید. وشما از ترس اب زرد ترشح میکردین. از قضا ایشون چون خیلی بی غیرت تشریف دارن و اپن مایند هستن. میان جلو و میگه وای من فک نمکیردم زنم همچین جنده ای باشه. بکن که خوب میکنی. :-D و اونم میاد و به افتخار گل رویه تو یه طرف کارو میگره که شما دست تنها نباشین. دست اخرم در کنار هم تو همون حموم به خواب میرین. و صب از خاله و دایی و ننه و بابا شما رو میبین. که بعله. ببین چ شده؟ واسه اینکه شما خانوادگی روشن فکرین. تصمیم میگیرین همسایه ها و کل فک و فامیلو دعوت کنین و یه مهمونی ترتیب میدین که بیا و ببین. همه رو هم و اره دیگه.
پس نتیجه میگیریم تو دروغگویی بیش نیستی. برو رد کارت نبینمت. جزده جگر زده.
مامان جنابعالي فكر كنم كربوده كه همچين داستاني گفتي ولي بازم تو روياي خودت دختر خالرو كردي دمت گرم داداش
جقو مىشه بگى وقتى شب قبل جق زدى چجورى شب بعدش ىه نصف لىوان اب داشتى جقو
آخه کدوم ننه ای جای پسرشو جلغوء خودشوکه میدونه چیکارس میندازه کناریه دختر ؟؟؟؟؟
بی برو برگرد همه دروغ میگن تموم داستانها تراوشات کس مغز از ذهن نویسنده هاست واقعا ما ایرونیها همیشه به تخیلات بیشتر توجه داریم .توی داستانها همه ساک میزنن خدایش توی تموم ایرونیها فک نکنم 10%اهل ساک و کس لیسی باشن
man ba nazare daryoush 2000movafegham.khaheshan kami roshan fekr bashid!!!
هی آقای جلقوی جلقو نژاد اول که کیر نجیب خان کیرکنان کیر تموز کیر چنگیز و علی و ازل تو اون دهنتو کونت نصف شبی تو تاریکی چطور دیدی که شورتش چقد حشری کننده بود؟ها؟پس کیر دایی رامیز هم تو کونتو چشات
آره ميدونم توهم مثل همه صددرصد داستانت راست بود! کثيف احمق
تركيبى از چندتا فيلم سوپر + فانتزى در مورد دختر خاله…
مثلأ بخاطر صحنه ى زيباى " شاشوندن " يكدفعه كارگردان، كات داد، وادامه فيلمبردارى در حموم صورت گرفت…
ضمنأ خونواده هايى كه دخترشونو پونزده سالگى شوهر ميدن نميذارن كه با تاپ و شلوارك بگرده و…
اما اگه بگى كه با شوهر ش حموم رفتى، هم باورپذيرتره هم كاملأ عملى تر . اصلأ شايد مأ موريتش اين بوده كه با تو بره حموم…
چندتا داستان سکسی که تو گوشیم بودو میخوندم و داشتم از شق درد میمردم.از یه طرف داستانها از یه طرف اندام رویا که هرازچندگاهی دیدش میزدم.که یکدفعه رویا گفت تو دو ساعته به چی زل زدی
بنده خدا بقصیر خودش نیس
وقتی یه پسر 24 ساله 2 ساعت داستان سکسی بخونه معلومه دچار توهم میشه
چندش آور و بسیار تخمی اه اه با اون کون پشم آلو ودختر خاله تخیلی تخمی
عجب کس شعرى فرمودى!
آيا ميدانيد دخترخاله تازه عروستان جنده پيشگى در بر خود گرفته!!؟؟؟
خاک تو سرت آقاى جلقو نژاد کس منش!
پام تو کونت برو جلغتو بزن دیگه هم کس شعر نگو کاملا معلوم بود که این داستان مال ذهن عقب افتادت بود
آخه تو که شب پیش خودتو خالی کرده بودی چخ طور نصف لیوان منی تو دهنش ریختی
آدم اگه بخواد چاخان هم بکنه بهتره یه کم فکر کنه بعد
راستی زنتم بفرست ژیشه شوهره دختر خالت تا با هم یر به یر شید
مگه نگفتی نصف لیوان منی تو دهنش بود؟پس چطور حرف میزد و بهت گفت اینو که میبینی دیگه نمیبینیش؟ کس نگو برو جلقتو بزن.کیرم تو دختر خالت
اينم مثل بقيه زاده ذهن مجلوق يه بچه نوجوان بود كه تو روياهاش دخترخالشو ميكنه بعد مياد اينجا تعريفش ميكنه
برو باو كس نگو بيا كير منم بيگير
توگوه خوردی که دخترخالت راکردی برویک جقی بزن وخیال پردازی نکن دخترخالت راهم بفرست بیادمن بکنمش
داشت به لرزه می افتاد که از کسش بیشکون گرفتمو حالشو خراب کردم و نذاشتم ارضا بشه داشت از خشم دیونه میشد و میخواست بزنه تو گوشم dance4
آخه کون پشمیه جقوی کس ندیده مگه کیره که به قول خودت بیشکون گرفتی ازش ارضا نشه کیرم تو ادبیاتت مفووووووو dash1
داشت باهات مبارزه میکرد؟مگه جنگه کسخل؟یا نکنه دختر خالت از معبد شائولین اومده که مبارزه میمرد باهات؟
پس ننت کجا بود اون موقع که رفتین حموم؟ ?
اولا یه چی بگم که اصن نخوندم چون از سکس مرد بزرگ و دختر کوچیک بدم میاد اما طبق انظار دوستان میتونم بگم و باز هم یک مجلوق حماسه آفرید
جمله سنگین بود سرود ملی لطفا
منم با دخترای فامیل خیلی راحتم اما بنا نمیشه که بشینم درموردشون کسشعر تلاوت کنم کسمغز کله کیری
ملت هم ملنگ بودن دوتا جوون رو پیش هم خوابوندن خودشونم خوابشون برده البت شاید تو فامیل شما رسم باشه مثلا خواهر تو با پسرگالت
من دختر خاله 10 سالمو از کون کردم
الان 25 سالشه بچه هم داره
تا الان هر چی داستان خوندم همه شوهرهاشون ماموریت دارن خخخخ و نمیتون بیان و طرف هم از این فرصت استفاده میکنه با رو پیشونی ما چی نوشته شما ما رو چی فرض میکنید خخخخخ
جدیدا دیگه جکای تلگرام بی معنی شده میام اینجا نظرات و میخونم میخندم ??
دختر خاله بيچاره