مدیر ساختمان و همسایه جدید

1402/06/09

من علی هستم ۳۴ سالمه و مدیر ساختمان یه مجتمع مسکونی ، یه روز یه شماره ناشناسی باهام تماس گرفت و گفت آقا عرفان گفتم بفرمائید، گفتن من خانم مصباح هستم مالک واحد شماره ۱۷ از مجتمع شما که به تازگی خریدمش ، منم تبریک گفتم و بعد گفتم امری باشه در خدمتم ، گفتن که آیا مالک و مستاجر قبلی اگه بدهی یا حسابی به ساختمون دارن بهشون بگم تا از پولی که نگه داشته برا سند کم کنه ، بعد از گفت و گو و اینکه خودتون ساکن میشید یا میخواید اجاره بدید که گفتن نه به خاطر کارم خودم میام ساکن بشم و… و خداحافظی طبق معمول شماره رو سیو کردم ، و گذشت بعد یه ماه ایشون اثاث کشی کردن و کم کم تو ساختمون همدیگه رو دیدیم و یکم رابطه عادی شد بینمون و اون موقع فهمیدم ایشون مطلقه هستند و ۲۹ سالشه و چون کارشون تو شهر ماست اینجا واحد خریده و خونواده پدرش ۸۰ کیلومتر از شهر ما فاصله داره ، تو صحبت هامون هم گفته بودم کاری چیزی بود در خدمت هستم. یه روز تماس گرفت گفت ماهواره ام از تنظیمی در اومده اگه اشنا سراغ دارید یه اینو برام تنظیم کنه، به سرایداری اطلاع دادم رفته بود نگاه کرده بود که نگو دیش یکم جابجا شده درست کرده بود ولی گفت انگار خوب تنظیم نشده اگه میشه یه نگاه بندازید بهش، منم رفتم خونش و تی وی رو روشن کردم ایشون رفته بود اشپزخونه تا ی چیزی بیاره بخورم، دیدم رو کانال سکسی هست و سریع عوض کردم نگو عمدا گذاشته رو اون کانال ، اومد گفت ببخشید رو شبکه دیگه ای بود حواسم نبود گفتم نه بابا اشکالی نداره خواهش میکنم، و یه تنظیمی کردم و رفتم ، بعدها پیام میداد بهم و کم کم پیامهامون تغییر کرد تا رسید به پیامهای سکسی و بعدش سکس چت ، یه روز تماس گرفت گفت کولرمون خراب شده گرما میده ، رفتم نگاه کردم دیدم شلنگ پمپ ابش دراومده انداختم سر جاش و زنگ زدم گفت خودتون بیایید یه نگاه بندازید ، رفتم واحدشون خونه انقدر گرم بود لباس زیادی تنش نبود یه تاپ بالای ناف و با یه شلوارک رفتم کولرو روشن کردم تا خنکی اومد تشکر کرد و گفت خیلی گرم بود داشتم میپختم منم گفتم اره معلومه و بلند شد یه دوتا بستنی اورد برا خودش و برا من، وقتی بشقاب رو میزاشت رو میز سینه های تپلی و خوردنیش الارم داد و کیرم یهو تکونی داد به خودش، بستنی رو میخوردیم یهو اومد کنارمو گفت میشه از این بخوری؟ بستنی رو از دهنش با ناز کشید بیرون و کرد سمتم و منم اماده کردم دهنمو گفتم بده بخوریم، چند باری با ناز بستنی رو کرد دهنم و بعد نشست رو پام و منم بستنی رو دادم دهنش ، با ولع خاصی میخورد بستنی تموم نشده بود که حرارت بدنمون با هم ترکیب شده بود که دوتامونم داغ شده بودیم، (قبلا تو پیامها هر حرفی زده بودیم به جز سکس با هم) یه لحظه لبامون بهم نزدیک شد و لبا گره خورد به هم خیلی وارد بود تو کارش ، یکم لب خوردیم و کم کم دستمو بردم سمت سینه هاش و یه کوچولو فشار دادم که حشریتش زد بالا و هی میگفت فشارش بده برا خودته جووووون، و تاپشو از تنش در اوردم، سوتینش و باز کردم و رو پاهام نشوندم دو تا سینه جلو صورتم، اولش مجدد لب گرفتیم و منم سینه هاشو تو دستام گرفته بودم و فشار میدادم رو پام هی سعی میکرد کسشو به کیرم نزدیک کنه و بماله ولی زیاد نمیتونست جلو بیاد . سینه هاشو شروع کردم به خوردن و گاز گرفتن که دیونه شده بود یهو شروع کرد تیشرتمو در آوردن و بعدش کمربندمو باز کردن ، کیرم منفجر میشد اون زیر ولی سعی میکردم خودمو عادی تر نشون بدم تا تحریکم جوری باشه تا دیر ارضا شم. اومد پایین از رو پام و شلوارمو کشید پایین و از رو شورت کیرمو مالیدن و منم با سینش بازی کردن ، یکم دیگه خوابوندمش رو مبل و افتادم به جوننش از بالا تا پایین رو اومدم یکم رو نافش زبونمو چرخوندم داشت دیونه میشد در همون حین شلوارکشو دادم پایین ، فقط شورت تو تن دوتامون بود ، یکم شورتش خیس شده بود ، روش خوابیدم و لب گرفتیم کیرم و به کوسش می مالیدم چون نمیتونست وزنمو تحمل کنه مجبور شدیم بلند شیم ایستاده هر دو دست دور گردن هامون حلقه بود و لب تو لب و و کیرمو از رو شورت می مالیدم به کوسش و اونم کمرشو یه جوری قوص میداد که بیشتر حسش کنه، برش گردوندم و از پشت بغلش کردم و کیرمو مالیدم به کونش و با دستام سینه هاشو گرفته بودم و گردنشو میخوردم رو هوا بود هر از گاهی دستاشو میزاشت رو دستام که بفهمونه سینشو بیشتر فشار بدم و منم این کارو میکردم. بعد کم کم مالش سینه رو به شکم رسوندم به یه دستم سینه و دست دیگه نافش و نوازش میکردم ، کونشو بیشتر عقب فشار میداد دستمو بردم از رو شورت رو کوسش گذاشتم دیدم حرارت میباره ازش و یکم مالیدم و بعد اروم دستمو بردم از تو شورت داخل ، کامل کوسش خیس بود با اب کوسش یکم هدایت کردم ابشو به چوچولش تا لیز شه یکم مالیدم ولی چون شورت تو پاش بود سخت بود برتم شورتشو از دو طرف گرفتم و از پاش در اوردم و تا بلند شدم سریع برگشت و شورت منو در اورد و یه دست به کیرم کشید و یکم زانو زده مالید و دوباره برگشتیم از پشت بغلش کردن ، این بار کیرم لای چاک کونش بود یه دستم سینه و یه دستم رو کوسش بود اونم با یه دست سینشو چنگ میزد و کمرشو هی میچرخوند که یه لحظه لرزه تو بدنش احساس کردم دیدم ارضا شد و کم مونده بیفته زمین ، گرفتمش از پشت تا تعادش رو حفظ کنه و بعد نشوندمش رو مبل رو خودم و تو بغلم بود ، یکم با موهاش بازی کردم و تا با حالت عادی برگشت گفت حالا نوبت منه که یه حالی بدم بهت ، از رو پاهام اومد پایین و کیرمو گرفت دستش و یکم مالوند و بعد نوک زبونشو هی میزد بهش و میمالوند که یهو همشو تا ته کرد تو حلقش ، داشتم می اومدم به زور خودمو کنترل کردم ، بعد شروع کرد خوردن و گاز های ریز گرفتن از کیرم ، یکم دیگه منم سینه هلشو تو اون حالت گرفتم دستم به زور دستمو رسونده بودم ولی باز خوب بود مجدد تحریک شدتو همون حالت اومد روبرون و نشست رو پاهام لب تو لب شدیم و کیرم رو کسش بود ، اب کسش کیرمو خیس کرد و هی میخورد به کوسش ، برجستگی چوچولشو رو کیرم حس میکردم ، سینه هاشو فشار میدادم و لب میگرفتیم ، یه ده دقیقه این کارو کردیم گفت دارم میمیرم زود باش بکن توش که خیلی وقته کیر ندیده کوسم، خوابوندمش رو مبل یه پاشو دادم بالا و کیرمو نزدیک کردم و اروم گذاشتم رو کوسش ، میگفت فقط بکن توشششششش ، منم چون خیلی وقت بود کسش کیر ندیده بود گفتم بزار اروم بکنم تا درد نداشته باشه ولی انگار دردش لذت داشت براش گفت کثافت زود باش بکن توش و منم محکم تا تونستم فشار دادم توش و تا ته کردم تو کسش و تنگی کسش رو حس کردم ، تو همون لحظه که کیرم به ته کس خورد مجدد لرزید و ارضا شد، منم یکم اروم تلنبه زدم تا جا باز کنه یه چند دقیقه ای تو این پوزیشن بودیم که خودمم تو این حالت خسته شدم زود چون یه پام زمین بود و زانوی اونیکی پام رو مبل. بعد که حالتش عادی شد بعد ارضا برگردوندم به حالت داگی و اوردم کنار دسته مبل که قد همدیگه میزون بشه از پشت بکنم توش، از پشت کردم تو کسش و تلنبه زدنام شروع شد ، لنبره های سفید کونش دیونه میکرد آدمو ، هر از گاهی یه سیلی هم به کونش میزدم ، یه پنج مینی تلمبه زدم گفتم دارم میشم گفت نشو هنوز منم مجدد تحریک شدم ، کیرمو در اوردم و اومدیم لب تو لب و سینه هاشو فشار دادن ، و بعد مجدد به حالت داگی کردم و این بار خودش چوچولشو می مالید منم یه تف انداختم سوراخ کونش و با انگشت بازی کردن با کونش و کیرم تو کسش تلنبه زدن یه سه چهار دقیقه ای تلنبه زدم که گفت تندتر فهمیدم داره ارضا میشه و سرعتمو بیشتر کردم و تو یه لحظه کسش منقبض شد و کیرمو فشار داد همون لحظه یه جیغی ناز کشید که منم ارضا شدم ، سریع کیرمو گرفتم تا آبش نریزه تو کسش و کیرمو درآوردم و آبمو ریختم تو چاک کونشو با کیرم آبمو پخش کردن. هر دو بهترین لذت رو برده بودیم با اینکه سه بار ارضا شده بود باز نبض کسش برای کیر می تپید. دستمال برداشتم کونشو پاک کردم افتادیم بغل هم و یه لب گرفتیم ، هر دو راضی و از همدیگه تشکر کردیم و گفت تا به حال سه بار تو سکس ارضا نشده بودم بار اول که ارضا شدم گفتم شاید دیگه ارضا نشم ولی مجدد دو بار دیگه ارضا شدم. تشکر کردیم از همدیگه و خودمونو جمع کردیم و من رفتم از خونشون ، شب ساعت ۹ بهش پیام دادم و مجدد تشکر که جواب نداد، ساعت ۱۲ شب بود که پیام داد گفت از وقتی رفتی همونجوری خوابم گرفت از لذت و خستگی تازه بیدار شدم و ازم تشکر کرد و قول گرفت که مجدد با هم رابطه داشته باشیم ، الان ۲ سالی هست که با هم رابطه داریم و هفته ای دو بار برنامه داریم.

نوشته: علی


👍 20
👎 27
70701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945090
2023-09-01 00:32:22 +0330 +0330

علی عرفان علی

5 ❤️

945093
2023-09-01 00:49:56 +0330 +0330

همونجا که گفتی روی کانال سکسی بود دیگه نخوندم تا تهش رو رفتم چه کصشعری هست


945101
2023-09-01 01:06:03 +0330 +0330

کاش منم ی همچین همسایه ای داشتم

0 ❤️

945104
2023-09-01 01:13:02 +0330 +0330

کس مغز متوهم

3 ❤️

945110
2023-09-01 01:29:57 +0330 +0330

بازم مدیر ساختمون و خرابی ماهواره و کولر و کامپیوتر و بازم تام کروز و دستی که میره تو شلوار و کیر ۲۲ سانتیش رو میگیره و …
بابا جمع کنید این کصشعرا رو
فقط شربت نبود که بجاش بستنی آورد

5 ❤️

945114
2023-09-01 01:51:32 +0330 +0330

من علی هستم گوشیم زنگ خورد گف اقا عرفان گفتم بفرماید؟؟؟
با همی ی جمله الان نگم ننت جندس؟؟

4 ❤️

945115
2023-09-01 01:57:25 +0330 +0330

بالاخره نفهمیدیم علی بودی یا عرفان
باز هم بهانه های الکی خردب شدن کولر و ماهواره

1 ❤️

945116
2023-09-01 01:58:49 +0330 +0330

یه سوال مدیر ساختمونی یا تأسیسات ؟کسکش

1 ❤️

945120
2023-09-01 02:18:57 +0330 +0330

الکسیس ت پورن هاب ایق راحت پا نمیداد

1 ❤️

945124
2023-09-01 02:26:39 +0330 +0330

مدیر که میگن خودتی فقط …مدیری بهت میاد

مدیر مدیره علی مدیره عرفان مدیره .

این داستان کاملا واقعی بود چون بستنی خوردن وتهشو هم حتمن لیسیدن …

اسم داستان …مدیرعلی و بستنی عرفان در داخل بشقاب …
بستنی رو داخل ظرف بستنی خوری می‌گذارند نه بشقاب …علی عرفان جوووون… واحدبعدی رو هم داستانشوبنویس

0 ❤️

945136
2023-09-01 03:31:54 +0330 +0330

تا اینجا خوندم ((دیدم رو کانال سکسی هست و سریع عوض کردم نگو عمدا گذاشته رو اون کانال ، اومد گفت…)) البته اونجا که تماس گرفته بود اولین بار خواستم ادامه ندم،
یک سوال اقا عرفان جان وین زنده ایران؟
ایا میشه بفرمائید شما چه اپشنی ، یا کدام موردی رو داری که از میلیونها جوان ترو متمایز میکنه طوریکه ردیهنوز ندیده یا یکبار بگیم دیده و ساکن نشده عمدا کانال سکسی گذاشت که بخوابه زیرت؟ آها فهمیدم شما مدیر بزرگ شرکت اپل هستی، جا کش خان مشنگ گیر اوردی؟ بماند طرف چه کاره بوده که برای اینکه بیاد و بره سرکار واحد آپارتمان میخره، اومدی بگوزی ری دی تو خودت شاشو خان شاش سرپایی کن دسته به کون ت کیر ملت هری مشنگ خان

1 ❤️

945148
2023-09-01 04:47:24 +0330 +0330

جالبه من نمیدونم این دخترایی که انقدر راحت به شماها میدن چرا گیر ما نمیاد نکنه ما جا کیر خار افریقایی داریم

0 ❤️

945150
2023-09-01 05:05:04 +0330 +0330

لطفاً به جای سینه از ممه یا پستان استفاده کنید
البته ممه بهتره

0 ❤️

945155
2023-09-01 05:47:51 +0330 +0330

دقیقا تا اونجا خوندم که نوشتی من علی هستم و یه شماره زنگ زد گفت آقا عرفان گفتم بله

معلوم شد جق نویسیت مثل خودت کیریه
یه دیسلایک هم مهمون من شدی

0 ❤️

945176
2023-09-01 09:27:03 +0330 +0330

داستانهای اینجا باعث شد بفهمیم خانمها چقدرزود لنگاشون و هوامیکنن و کص وکونشون و بی‌درنگ در اختیار اولین مردی که باهاش روبرو میشن، میذارن

0 ❤️

945205
2023-09-01 15:50:20 +0330 +0330

خاک تو سرما ک میایم اینجا این کسشعرارو میخونیم،جدیدا از هر داستانی دو خط بیشتر نمیشه خوند،ی مشت بچه مچه تو کف میان کس میگن فک میکنن مردمم باور میکنن

0 ❤️

945217
2023-09-01 17:47:41 +0330 +0330

کاش که همسایه ما میشدش

0 ❤️

945225
2023-09-01 19:05:40 +0330 +0330

بعد چندسال زندگی مجردی تو اپارتمانهای مختلف هیچوقت ندیدم از اعضای ساختمون کسی پا بده همش کصشره

0 ❤️

945228
2023-09-01 19:41:03 +0330 +0330

این ساختمانای آپارتمانیم شده مزید بر علت.همسایه پایین وبالا و روبرو همه جنده درمیان.

0 ❤️

945229
2023-09-01 19:43:18 +0330 +0330

اخرش عرفان موفق شد یا علی.کسکش مدیر ساختمانی که نو توشی باید رید بهش.عرفان علی.علی عرفان بگوشم

0 ❤️

945271
2023-09-02 00:37:19 +0330 +0330

تابلو بود …

0 ❤️

945377
2023-09-02 16:12:45 +0330 +0330

شربت نداشت اصول کستان نویسی را رعایت نکرده بودی
دیسلایک

0 ❤️

945435
2023-09-03 00:33:35 +0330 +0330

علی مشتی تو سرایدار مجتمع هستی چاقال وقتی هم صاحب کارهات میان از بس جق زدی عینک ته استکانی زدی برو به خودت

0 ❤️