معلم دلسوز

1402/06/07

با سلام خدمت دوستان هم حس
من آرمان هستم ۲۰ سالمه این خاطره مال زمانیه ک من دوم دبیرستان بودم از خودم بگم اون موقع ی هیکل لاغر و متناسب داشتم پوست سفید ی بدن تقریبا ظریف من از وقتی معنی سکس رو فهمیدم به هم جنس خودم حس داشتم و به خاطر روحیه آرومم و خوشگل بودنم توی ۱۰ ۱۲ سالگی یکی از فامیلامون بهم چند باری تجاوز کرد و من اوایل دوست نداشتم یعنی زیاد واسم مهم نبود اما کم کم از مفعول بودن خوشم اومد و لذت خوردن و زیر کیر خوابیدن واسم جذاب بود بریم سر داستان من با یکی دو نفر از بچهای مدرسه که از منم بزرگتر بودن رابطه داشتم وبعضی وقتا با یکیشون از مدرسه جیم میزدیم و میرفتیم داخل ی باغ کنار مدرسه سیگار میکشیدیم و بعدش باهام یه کم حال میکرد و بر میگشتیم اخه من اهل یه روستا توی یکی از شهرای جنوب هستم یکی از معلما که خیلی ادعای دلسوزی میکرد و اهل همون روستای خودمون هم بود و همدیگه رو کامل میشناختیم تو همون روستای ما کشاورزی هم میکرد چند باری بهم تذکر داده بود که با اون پسره نگردم اون خرابم میکنه خلاصه دیده بودم که بهم توجه میکنه البته به همه بچه ها توجه میکرد و احساس مسئولیت داشت اما به من یه خورده بیشتر بود توجهش ی بار که با رفیقم رفتیم باغ و بعدشم سیگار و بعد داشت لبامو میخورد و دستش هم تو شلوارم بود و داشت کونمو می مالید دیدیم از چند متر اونطرف تر همون معلممون که فامیلش عادلی بود داره صدامون میزنه مثل اینکه دیده بود من تو کلاس نیستم از بچه ها پرسیده بود اونام گفته بودن بعضی وقتا با فلانی میرن توی فلان باغ اونم اومده بود دنبالمون خلاصه ما تا صدارو شنیدیم خودمونو جمع و جور کردیدم اون رفیقم از یطرف فرار کرد منم از یه طرف رفتم تو حیاط مدرسه که برم داخل دیدم عادلی هم اومد صدام زد گفت کجا بودی گفتم رفته بودم سوپری یه چیزی بخرم برگردم دیدم یه جوری بهم نگاه کرد و گفت باشه برو سر کلاست خلاصه اون روز گذشت فرداش دیدم اومد از ماشینش پیاده نشد صدام زد گفت بیا منم رفتم گفت سوار شو تا باهم بریم تو شهر من یه کم کار دارم بعدش ی چندتا کود گرفتم ببریم تو گلخونه من کمکم پیادشون کن بعد برت میگردونم منم گفتم مدیر فردا بهم گیر نده گفت نه خودم اجازتو گرفتم البته همیشه از این کارا میکرد بچه هایی که یه کم هیکلشون بزرگ بود رو واسه کمک میبرد اون روز منو صدا زد یه چیزایی هم در مورد بچه باز بودنش شنیده بودم تقریبا ۴۰ سالش بود و ازدواج هم نکرده بود خونه پدرش تو روستا بود اما خودش یه چند سالی بود که رفته بود شهر زندگی میکرد خوش قیافه و خوش هیکل هم بود اما من چون به سن بالا حس نداشتم زیاد تو نخش نبودم خلاصه رفتیم و خریداش رو کرد حتی کود هم که خرید یه وانت کرایه کرد گذاشت داخل وانت ادرس داد گفت ببر گلخونه اونجا کارگر دارم میاد خالی میکنه من تعجب کردم حتی نذاشت من دست بزنم منو سوار کرد داشتیم میرفتیم سمت خونه خودش گفتم شما که قرار بود کارگر واستون خالی کنه چرا منو اوردید ک گفت با تو یه کار دیگه دارم گفتم چی گفت میریم خونه استراحت میکنیم اونجا بهت میگم اینجا یه کم شک کردم البته چون شنیده بودم که اون موقع که تو روستا با پدر و مادرش زندگی می کرده و چندتا از بچه محلامونم کرده دوزاریم داشت جا می افتد که باهام چیکار داره خلاصه رفتیم خونش بهم گفت تو یخچال آبمیوه هست بردار بخور من میرم ی دوش بگیرم اون رفت دوش گرفت و اومد بای شلوارک کوتاه و ی رکابی بیرون نشست رو مبل بهم گفت بیا بشین کنارم کارت دارم منم اومدم نشستم گفت دیروز با فلانی تو باغ چیکار میکردی گفتم کاری نمیکردیم اصلا ما تو باغ نبودیم گفت دروغ نگو من ک میدونم میری باهاش سیگار میکشی دیدم اینو میدونه گفتم اقا تورو خدا بیخیال شید دیگه تکرار نمیشه گفت سیگارو بیخیال شم حال کردنش باهات رو چه کنم دیگه داشتم کپ میکردم از ترس گفت دیروز تا بالای سرتون اومدم دیدم دارید چکار میکنید نخواستم اون پسره. بدونه که من دیدمتون واسه همین رفتم یه کم دور تر صدا زدم ک خودتونو جم و جور کنید گفتم اقا غلط کردیم تورو خدا ابرومو نبر گفت نترس اگه من قرار بود ابروتو ببرم همون دیروز اینکارو میکردم گفتم اقا دمتون گرم خیلی مردی از این حرفا که گفت نمیخوای جبران کنی میدونستم منظورش چیه اما پرسیدم چجوری گفت بهم حال بده میخوام منم بکنمت گفتم مشکل نداره چون راه دیگه ایی نداشتم دست انداخت منو کشوند تو بغلش شروع کرد بوسیدن گردنم میک زدن لبام گفت عرق کردی برو ی دوش بگیر بیا منم یه کم مشروب دارم با هم بخوریم گفتم من نمیخورم حالم خراب میشه بابام بفهمه بد میشه گفت نترس خودم هواتو دارم رفتم خودمو شستم رفتم دستشویی خودمو تخلیه کردم اومدم دیدم بایه شرت تنگ نشسته و کیرشم داره شرت رو پاره میکنه نگام به کیرش افتاد دیدم از زیر شرت یه کیر کلفت پیداست ترسیدم اما گفتم واسه اینکه کسی بویی نبره مجبورم تحملش کنم رفتم نشستم کنارش که دیدم داره میزنه رو پاش که یعنی بشین اینجا منم نشستم تو بغلش رو پاش شروع کرد لبامو خوردن منم یواش یواش همراهیش کردم دیدم داره بهم حال میده هی مشروب میریخت و میخورد و هی لب میگرفت واسه منم میریخت اونقد داشتم حال میکردم و تو حال خودم نبودم ک نفهمیدم کی شرتمو در اورد و خودشم لخت بود گفت بریم رو تخت راه افتادیم ک اونجا بود که یه کم بدنشو دید زدم قد بلند پوست سفید ی بدن ورزیده و پشمالو راه که میرفت کون سفت و پشمالوش دیدن داشت کیر شق شدش که تکون میخورد اشتیاق منو واسه خوابیدن زیرش بیشتر میکرد منو برد خوابوند رو کمر پاهامو داد بالا سوراخمو لیس میزد میگفت عجب رونایی داری و هی می مالیدشون منم از شهوت و لذت داشتم از حال میرفتم خیلی خوب کارشو بلد بود با انگشتاش سوراخمو باز کرد ی کم سوزش داشتم اما بخاطر مستی زیاد متوجه نمیشدم فقط ناله از سر لذت میکردم خوب که کونمو باز کرد خوابید رو تخت گفت ارمان جون دوست دارم یه ساک مشتی واسم بزنی منم گفتم چشم اقا معلم یه خند از سر شهوت زد و بوسم کردو کلمو فشار داد سمت کیرش کیرش ۱۵ سانتی میشد اما واقعا کلفت بود سرشو گرفتم اوردم بالا دیدم سرش پر از اب لزج شده منم عاشق طعم اون پیش اب هستم همشو خوردم یه ساک مشتی واسش زدم که حین ساک زدن همش از اون ابا از سرش میومد و من میخوردم رفتم سمت خایه هاش اونا رم خوردم دیگه نمیدونستم دارم چکار میکنم زبونمو بردم گذاشتم رو سوراخش شروع کردم لیس زدن فکر کنم خودشم دوست داشت چون ناله هاش بیشتر شده بود و همش جوووون جوووون میکردو همش میگفت بخور بعد گفت بیا اول خودت بشین روش تا جا باز کنه از تو کشو کاندم و وازلین اورد داد به من منم کشیدم رو کیرش با وازلین چربش کردم و سوراخمم چرب کردم نشستم اروم اروم فرستادمش تو درد داشتم اما تحمل میکردم باور کنید باز شدن سوراخمو سانت به سانت حس میکردم باورم نمیشد ک کیر به اون کلفتی تو سوراخم جا شده نشستم روش تا خایه هاشو حس کردم میخواست تلمبه بزنه گفتم صبر کن جا باز کنه خیلی درد دارم منو دولا کرد و لبامو میخورد تا کمتر صدام در بیاد اروم اروم خودمو تکون دادم تا جا باز کرد دردم خیلی کم شد اونم دید دیگه درد ندارم همونجور که کیرش داخل بود منو به کمر خوابوند پاهامو داد بالا تلمبه میزد من کامل بی حال بودم ناله میکردم خیلی داغ بود محکم سینمو می مالیدو خم میشد و لبامو لیس میزد زبونمو محکم میک میزد اونقد شهوتم بالا زده بود که همون لحظه ابم اومد گفت ابمو میخوری منم تو حال خودم نبودم فقط نگاه کردم چندتا تلمبه محکم زد از کونم کشید بیرون کاندمو در اورد سر کیرشو فشار داد تو دهنم ابشو با فشار ریخت تو گلوم منم خوردمش همونجور تو گلوم تلمبه زد تا احساس کردم میخوام بالا بیارم سریع بلند شدم رفتم دسشویی بالا اوردم دیدم اومد پشت سرم ی کم شونه هامو ماساژ داد و بردم حموم ی دوش گرفتیم اومدیم بیرون یه قهوه درست کرد خوردیم حالم بهتر شد لباس پوشیدیم بهم گفت که دیگه نبینم با اون پسره میچرخی هر وقت خواستی بیا پیش خودم خودم میکنمت منم گفتم چشم بغلم کردو بوسم کرد که دیدم دوباره کیرش راست شده گفتم بخدا دیگه نمیتونم بذار یه وقت دیگه قبول کردو منو رسوند و خودش رفت از اون به بعد هر هفته ایی یکی دو بار به یه بهونه منو میبرد خونش و میکرد که به منم خیلی حال میداد تا اینکه پارسال بخاطر شغلش رفت ی شهر دیگه و تا الان هنوز ندیدمش .
امیدوارم خوشتون اومده باشه و حوصلتون سر نرفته باشه

نوشته: ارمان


👍 31
👎 6
46301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

944886
2023-08-30 00:19:33 +0330 +0330

اون رفت ی شهر دیگ گم شد
ما میایم شهر تو
فقط دیگ با اون پسره نپریا، خرابت میکنه
هر وقت دلت خواست ما رو خبر کن جیگر

0 ❤️

944949
2023-08-30 11:44:47 +0330 +0330

خوشمون اومد

0 ❤️

944966
2023-08-30 16:52:28 +0330 +0330

آفرین . خوب نوشتی .

0 ❤️

944977
2023-08-30 19:32:46 +0330 +0330

خوب نوشتی ولی چرا داخل همه‌ی داستان ها یه وازلین هست ؟
بعد از مشروب قهوه خوردی ؟ واسه تو که اولین بارته قاعدتا باید مشکل ساز میشد اخه اونایی که خوردن میدونن من چی میگم

0 ❤️

945002
2023-08-31 00:19:17 +0330 +0330

آرمان جوووون الان چیکار میکنی راستی مشروب چی خوردی تلخ نبود جوجو

0 ❤️

945011
2023-08-31 01:05:22 +0330 +0330

بنظرم کصشعر بود

0 ❤️

945034
2023-08-31 02:06:25 +0330 +0330

مشروب و قهوه
وازلین و کاندوم
واقعا اول اینکه چربی مثل وازلین روغن و اینا کاندومو پاره میکنه دوم اینکه مشروب و قهوه میره به سمت آور حداقل کص میکی دق کنی

1 ❤️

945040
2023-08-31 02:22:35 +0330 +0330

منم تنها زندگی میکنم. خواستی تا با حوصله بکنمت

0 ❤️

945047
2023-08-31 03:27:19 +0330 +0330

مشخص که جیرفتی هستی، خوب نوشتی، لایک دادم.

0 ❤️

945620
2023-09-04 01:28:26 +0330 +0330
MQ4

معلم دلسوز یا بُکن ‍؟!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها