من و طهورا دختر خاله زن سابقم

1402/12/05

این دستان واقعی است فقط بعضی از اسامی عوض شده
من میلادم و سال ٩٠ جدا شدم اونموقع ٣٥ سال داشتم یه پسر دارم به اسم پدرام که اون موقع ٥ سالش بود و پیش مامانش و توافق شده بود اخر هفته ها بیاد پیشم و مهرشو ببخشه البته یه قسمتشو بهش دادم نزدیک نصف مهرش میشد تقریبا… اسم زن سابقم مهدیه بود، راستش اون دوست داشت آزاد باشه و بهم نمیخوردیم منم رضایت دادمو و از دستش خلاص شدم بلای جونم بود بلای زندگی… ده سالی بود باهاش زندگی کردم ولی ١٠ سال زندگی تخمی. مهدیه یه دخترخاله داشت به اسم طهورا که سال چهارم ازدواجمون با برادر مهدیه که اسمش امیر بود ازدواج کرد و تو یکی از شهرهای شمالی زندگی می کرد؛ برادرش کوچکتر از خودش بود مهدیه پنج سال از من کوچیکتر بود؛ سال ٩٠ که جدا شدم واسه اینکه از دست موضوع جدایی خلاص بشم رفتم سراغ فیس بوک و موبایل اون موقع یه برنامه ای بود به اسم نیمباز که خیلی رو بورس بود و ملت میرفتن توش کس کلک بازی و دوستیابی و کسشر بازی در میاوردن منم اکانت ساختم و چون فیس بوک فیلتر بود با نیمباز میشد لینکش کرد و توش با دوستای فیسبوکت چت کنی. یبار که رفتم توش دیدم زده طهورا تو نیمباز جوین شده آخه آلارم میداد که کانتکتات به نیمباز وصل میشن منم سریع رفتم یه ایدی متفرقه درست کردم به اسم نیما (اسم الکی که لو نرم) و اددش کردم اولش ریجکت کرد ولی دفعه دوم اکسپت کرد و منم بهش سلام دادم و گفت تو کی هستی گفتم یه آشنای قدیمی، کنجکاو شده بود و میخواست بفهمه من کیم ولی من آمار ندادم فقط الکی گفتم من قدیما تو دورهمی های فامیلی دیدمت و عاشقت شده بودم و از این کسشرا …!!! خخخخخ طفلکی باور کرده بود
خلاصه کار من شده بود مخ زدن طهورا و تا حدودی موفق شده بودم و طهورا مدام می پرسید من کیم ولی من میپیچوندمش و بش میگفتم بعدا میفهمی.
خلاصه مخ طهورا جونمو زدم و اون کسخول از همه چی نمیدونست من کیم و تو حرفاش فهمیدم به زندگیش علاقیه ای نداره. خیلی واسم عجیب بود چون یادمه قبل جدا شدن شوهرش چیکار میکرد واسش و عاشقش بود ولی خب طهورا دوسش نداشت و میگفت که حتی پیش مشاور میرن…
ماشالله خانوادگی عشق مشاوره رفتن دارن!!!
بگذریم من و طهورا خودبخود عاشق هم شدیم، من دوست داشتم به بدنش برسم ولی اون میخواست به عشق من برسه. خب معلوم بود من نمیتونستم عاشق دختر خاله زن سابقم که زن داداشش هم میشد بشم. ولی خب اون نمیدونست من کیم. اولش ازش پرسیدم دور و برش دوستی نداره سابقه جدایی داشته باشه که دختر خالش زن سابقم یعنی مهدیه رو معرفی کرد (خندم گرفته بود)آخه وانمود کردم که من اخیرا عموم اصرار داشت من با دخترش یعنی دخترعموم ازدواج کنم که من تمایل به ازدواج با اون رو نداشتم و دنبال یکی بودم که باهاش دوست باشم فقط؛ طهورا هم دختر خالش رو معرفی کرد ولی عملا قصدم مخ زدن خود طهورا بود که موفق هم شدم تا حدودی، کار روزانه من و طهورا شده بود چت کردن. حتی حرف از من (شوهر سابق مهدیه) هم شده بود و چقدر ازم بد میگفت و معلوم چقدر مهدیه پیش خانوادش ازم دروغ گفت، خب طبیعیه ولی بطرز نامردی دروغ گفت و طهورا هم یک عوضی بدتر از خودش بود.
خلاصه این چت ما ادامه داشت و کار به تبادل عکس رسید منکه نمیتونستم عکس بدم چون لو میرفتم واسه همین بهونه میکردم که بعدا میدم ولی ازش خواستم اون عکس بده که اول عکس تکی داد و بعد عکسای لختی عروسیش رو که باعث شوک من شد، چون چطور کسی میتونه انقدر راحت درگیر احساسات بشه و به یه غریبه اینجوری اعتماد کنه!!! خلاصه کار ما شد چت کردن و معاشقه و در حدی که من و اون شبا تا صبح سکس چت میکردیم و ارضا میشدیم، حتی بعضی شبا می گفت بعدش میخواد بره بغل شوهرش سکس کنه ولی مجبوره دوس نداره شوهرشو!!!
خلاصه بین من و طهورا حرفای عاشقونه و سکسی رد و بدل شد تا اینکه به طهورا گفتم دارم میرم سفر یک هفته ای نیستم اونم حس کردم ناراحت شده چون انگاری لحظه شماری میکرد که من زودتر خودمو بهش معرفی کنم و باهم قرار بذاریم ولی بش قول دادم که همدیگه رو هر وقت اومد تهران زود میبینیم
و بالاخره از دلش در آوردم و عازم سفر به چین شدم شبا تو هتل با هم چت میکردیم. روزهای آخر سفر بود که ازم خواست خودمو بهش معرفی کنم منم بهش گفتم باشه یه شرط داره. گفت چه شرطی؟ گفتم فردا شب یه عکس لختی از خودش واسم بفرسته. اولش قبول نکرد ولی با اصرار من قبول کرد و فردا شبش واسم فرستاد ولی با یه شورت و سوتین طرح گل آبی خیلی ناز شده بود و خوردنی. حالا ازم خواست خودمو معرفی کنم ولی من بهش گفتم بذار برگردم ایران باهم قرار میذاریم سورپرایزت میکنم. بعد از کمی دلخوری قبول کرد فقط یه موضوعی پیش اومد این بود که اون شک کرد و ازم پرسید تو میلاد نیستی؟ گفتم میلاد کدوم خره؟ گفت: آخه همزمان که تو رفتی سفر میلاد هم غیبش زده گوشیش در دسترس نیست!!! مهدیه دنبالش بود که پدرام رو بفرسته پیشش آخر هفته ای، یادم اومد عجب سوتی دادم و به مهدیه خبر ندادم آخر هفته نمیرم دنبال پدرام.
در هر حال موضوع رو جمعش کردم و بهش حالی کردم که من میلاد نیستم و بعدا میبینمش.
برگشتم ایران ولی تو فکر بودم چجوری با طهورا قرار بذارم و بزارم تو عمل انجام شده. یهو یه فکری به ذهنم رسید. ماجرا رو به یکی از دوستای صمیمیم به اسم سامان گفتم قرار شد اون بجای من بره سر قرار.
به طهورا گفتم همو ببینیم گفت اتفاقا این هفته پیش رو داره میاد تهران. منم تو پوست خودم نمیگنجیدم ولی استرس داشتم نمیدونستم چی میشه.
طهورا اومد تهران و شمارشو گرفتم دادم به سامان باهاش قرار گذاشت. از قبل کلید یدک خونمو دادم به سامان که ببردش خونم. منم از قبل تو خونه یه جایی قایم بشم بعد وقتی همه چی ردیف شد سامان طهورا رو لخت کرد منم لخت شم دوتایی با طهورا سکس خفن بکنیم. تو اتاق خواب هم یه جای مخفی دوربین کار گذاشتم تا صحنه رو ضبط کنه جهت احتیاط.
از طریق پیامک با سامان در ارتباط بودم. ظاهرا طبق گفته سامان با طهورا قرار میذاره و سامانو میبینه تعجب میکنه و میگه من اصلا قیافت رو یادم نمیاد کدوم فامیل بودی؟ سامان هم میگه حالا بعدا میفهمی عزیزم. دوتاییشون سوار ماشین میشن و سامان حرکت میکنه سمت خونه به منم اطلاع میده. منم منتظر میشم تا رسیدن جلوی درب ورودی برم قایم بشم. تو راه سامان میپرسه از طهورا که امیر شوهرش رو چجوری پیجوند؟ طهورا هم گفت که با یکی از دوستای قدیمی قرار دارم میرم پیشش و …
خلاصه سامان و طهورا میرسن و منم پر از هیجان و استرس، قبلش هم قرص ویاگرا خوردم و آماده سکس با طهورا جونم. رفتم تو کمد اتاق پدرام قایم شدم درب اتاق رو بستم که نبینه تو اتاق و شک کنه چون وسایل پدرام تو اتاق ریخته بود. صدای بازشدن درب رو شنیدم و سامان و طهورا وارد شدن و طبق گفته سامان به محض اینکه وارد خونه شدن درب رو بستن و سریع همدیگه رو بغل کردن و شروع کردن از هم لب گرفتن و اروم اروم همدیگه رو لخت کردن و سامان هم طهورا رو به سمت اتاق خواب هدایت کرد، تا اینجا نقشه خوب گرفت، منم از طریق گوشیم تو اتاق رو که دوربین کار گذاشته بودم میدیدم که سامان در حالیکه طهورا بغلش بود و مثل گشنه ها لب و لوچه همو میخوردن طهورا رو پرت میکنه رو تخت و سریع لخت میشه و طهورا هم همینطور لخت میشه و با شورت و سوتینی که عکس گرفته بود جلو سامان رو تخت دراز میکشه و وااای بدن طهورا رو میدیدم حسابی تحریک شدم. سگ تو روحت سامان بجای من داری با طهورا حال میکنی حیف که میدونم طهورا بفهمه منم معلوم نیست چی میشه، بگذریم، سامان لخت شد چشم طهورا به کیر کلفت سامان افتاد و گفت جووون عجب کیری داری میخوامش، میخوام بخورمشششش جوووننننن سامان هم گفت نترس عشقم همش مال خودته و رفت روی طهورا خوابید و شروع کرد لبای طهورا رو خوردن و معاشقه با طهورا منم بدجور شهوتی شده بودم و راست کردم، سامان بعد معاشقه رفته بود سراغ سینه های سفید طهورا و مثل وحشیا میخورد و بعد رفت پایین سراغ کس و کون طهورا با ولع میخورد و طهورا هم از شهوت و لذت به خودش میپیچید و بعد از چند دقیقه ای سامان رفت کنار طهورا دراز کشید و شروع کرد دوباره از طهورا لب گرفتن و طهورا هم با یه دستش کیر سامان رو گرفت تو دستش و گفت جووونننن فدای کیرت بشم چه کلفته و مال منه از این به بعد. سامان هم گفت باشه عشقم و از این به بعد تو فقط زن منی و امیر هم کیرخورمه و با هم خندیدن. طهورا کمی با صدای بلند داد زد امیر کجاییی که دارم به عشقم سامان جونم کس و کونمو میدم جوووونننن جات خالیهههه دیگه سامان شوهر اصلیمه و تو هم غلام سامانی و باید جاکشیمو بکنی جوووونننن سامان میخوامت عشق من. طهورا رفت سمت کیر سامان و اول نگاش کرد و بعد کمی لیسش و کرد و اروم کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردن و ساک زدن کیر سامان تا اینکه آب سامان در اومد و همه آب سامان رو خورد و گفت جوووونننن چه آب کیر خوشمزه ای. من تا حالا آب امیر یه قطرشم نخوردم فقط یه ساک خشک و خالی میزدم واسش. سامان طهورا رو، روی تخت دراز داد و رفت روش دراز کشید در حالیکه طهورا رو بوس میکرد و لباشو میخورد کیرشو رو کس طهورا تنظیم کرد و فشار داد داخل کس طهورا و آروم آروم شروع کرد تلمبه زدن و ناله طهورا در اومد و میگفت جوووونننن بکن عشقممم بکن منو من زنتم، امیر کجایی که سامان داره زنتو میکنه حسابی، دارم به سامان کس میدم جوووونننن امیر بیا ببینم زن سامان شدم عروسش شدم و کاش تو بودی منو عروسش میکردی و سامان تو چشای خوشگل طهورا خیره شده بود و تلمبه میزد و قربون صدقه طهورا میرفت.
بعد یه ربع-بیست دقیقه ای، از کمد به آرومی اومدم بیرون و سریع بدون سر و صدا لخت شدم و گوشی رو رو حالت فیلمبرداری گذاشتم و وارد اتاق شدم، همینکه طهورا در حالیکه سامان داشت رو طهورا تلمبه میزد منو دید مثل جنیا خشکش زد و رفت تو شوک و گفت سامان قضیه چیه؟ میلاد اینجا چیکار میکنه و بالاخره فهمید چه کلاهی سرش رفته و شروع کرد به گریه کردن و فحش دادن، منم رفتم بغلش کردم ولی اون سعی میکرد با مشت منو از خودش دور کنه ولی من میرفتم سمتش تا اینکه موفق شدم بغلش کنم و گفتم نگران نباش آروم باش باور کنه من قصدم کلک نبود راستش من خیلی وقته عاشقت بودم و دلیل ادامه دادن زندگی با مهدیه فقط تو بودی و بس. آرزوم بود لخت تو بغل لختت باشم و باهات معاشقه کنم، الانم اروم باش بذار واسه یبارم شده به ارزوم برسم و سامان هم بخاطر من باهام همکاری کرد و به سامان اشاره کردم بره بیرون، سامان رفت بیرون ولی درب رو نبست، تو چشای طهورا نگاه کردم فهمیدم ترسیده هنوز و مونده بود چی بگه، گونه هاش بوس کردم و خواستم لباشو بخورم صورتشو کرد اونور و نذاشت و منم رفتم سراغ سینه هاش شروع کردم به خوردن واااای باورم نمیشد که به آردوم رسیدم و دارم سینه های طهورا رو میخورم حدود یه ربع داشتم سینه های طهورا میخوردم که دیدم طهورا هم آروم شده و داره اروم آروم ناله میکنه، سینه های خوشگل طهورا رو به سختی رها کردم سروع کردم در حالیکه شکم طهورا رو لیس میزدم رفتم پائین سراغ کسش و شروع کردم با لذت هرچه تمامتر کس طهورا رو میخوردم و زبونمو تو سوراخ کسش فرو میکردم و طهورا که دوباره حشری شد به خودش میپیچید و با دو دستش سرم به کسش فشار میداد که ادامه بدم و بخورم کسشو تا اینکه آبش اومد و پاشید رو صورتم و اولش خجالت کشید و منم گفتم فدات شم من ظهورا جونم خجالت نداره اب عشقم پاشید روم و لذت بردم فدای تو و آبت بشم و طهورا بالاخره در کمال ناباوری لبخند ملیحی زد و صورتمو برد سمت خودش و بوسم کرد و گفت منم دوست دارم با اینکه قبلا متنفر بودم بخاطر مهدیه ازت ولی الان حس میکنم خیلی دوس داشتنی هستی و فهمیدم مهدیه دروغ میگفت در مورد تو، آخه میگفت تو توی سکس خوب نیستی ولی الان فهمیدم خیلی هم عالی هستی و حرف نداری، منم طهورا رو بغلش کردم و دوباره بوسیدمش و لباش رو شروع کردم به خوردن و یه پنج، شیش دقیقه ای از هم لب کرفتیم و من گفتم چهار دست و پا بشه از پشت شروع کردم به خوردن کس و کونش و زبونمو نوبتی تو سوراخ کس و کون طهورا تا جایی که میشد فرو میکردم و طهورا هم ناله میکرد. یهویی وسط خوردن یاد سامان افتادم دیدم کنار در دست به کیر داره ما رو میبینه و طهورا هم متوجه شد و لبخند زد. منم همونطور که طهورا چهار دست و پا بود رفتم پشتش کیرمو تنظیم کردم دم کسش و فرو کردم تو کس طهورا و شروع کردم تلمبه زدن و ناله طهورا بلند شد و به سامان اشاره کرد بیاد جلو و کیر سامانو کرد تو دهنش و همزمان که من میکردمش کیر سامان رو ساک میزد و ابم اومد خواستم بکشم بیرون و نذاشت گفت دوست دارم ازت بچه دار بشم و امیر فک کنه بچه اونه، منم کیرمو نگه داشتم تو کس طهورا و طهورا هم آب سامان رو خورد. من و سامان جامونو عوض کردیم ولی طهورا به سامان گفت کاندوم بذاره که با آب من قاطی نشه چون میخواست از من حامله بشه و طهورا طاقباز رو تخت خوابید طوری که سرش لیه تخت بود و سامان روش تلمبه میزد و منم لبه تخت ایستاده بودم و کیرمو میکردم تو دهن طهورا و طهورا تا حلقش میکرد تو و اوق میزد ولی لذت میبرد، بعدش من و سامان همزمان کس و کون طهورا رو میکردیم و طهورا لذت می بود و از شهوت و لذت داد میزد امیر کجایی که دوتا شوهر جدید دارم سامان و میلاد که عاشقشونم. کجایی جاکش که دارم به دوتاشون کس و کون میدم. جوووونننن شدم جنده میلاد و سامان دلت آبببب شوهر بیخاصیت من بیاد کیرشونو بکن تو کسم عروسم کن و اون روز حسابی با طهورا سکس کردیم و لذت بردیم و بعد طهورا رو نزدیک خونه پدر و مادر امیر که تهران خونه داشتن رسوندیم ولی از اون موقع به بعد من و طهورا یواشکی از طریق نیمباز و فیسبوک و بعدش وایبر و تلگرام و الانم واتس اپ در ارتباطیم و بچمونم که اسمش رو گذاشت نیما دنیا اومده بود که الان حدود ١٢ سالشه و خوشبختانه شبیه مامان طهورای خوشگلش شده وگرنه شبیه من میشد فاجعه میشد چون مسلما امیر و خانواده طهورا و امیر شک میکردن. اینم بگم که طهورا و امیر چند سال پیش از هم جدا شدن و نیما هم پیش طهوراست و هر از چند گاهی میبینمشون و نیما فکر میکنه من دوست جدید مامانشم و خبر نداره که در اصل پسر من و طهوراست. طهورا خیلی دوست داشت با من ازدواج کنه ولی به خاطر خانواده ها امکان پذیر نبود واسه همین قرار شد من و طهورا هیچ وقت ازدواج نکنیم و باهم باشیم. طهورا هم بعد از طلاق اومده بود تهران با پول مهریش و پس اندازش یه خونه ٧٠ متری دو خوابه خرید و کار پیدا کرد و منم بعد از کارم باهاش قرار میذارم و عشق و حال میکنم و حتی طهورا بعضی وقتا میگه سامان رو هم بیار به یاد اون روزا سه نفری لذت ببریم.
تازه طهورا یه خواهر داره به اسم مریم که چون بهش اعتماد داره قضیه رو بهش گفت و بعضی وقتا با طهورا و مریم باهم سکس میکنیم و بعضی وقتا هم سامان هم هست. بعد مدتی مریم ازدواج میکنه ولی بعد از ازدواج هم که شوهرش میرفت ماموریت میومد خونه من با طهورا سه نفری سکس میکردیم و لذت میبردیم. لامصب اصلا از هم سیر نمی شدیم و یه مدتی هم تو تابستون نیما میره شمال پیش امیر بمونه طهورا این مدت که یک ماه بود رو میاد خونه من و مریم هم شوهرش ماموریت خارجه میخوره به تورش و تنها میشه و میاد پیش منو و طهورا و منم یک ماه کار رو تعطیل کردم سه نفری سکس میکردیم و می رفتیم سفر و عشق و حال.
که بعد این یک ماه که امیر میاد تهران که نیما رو تحویل طهورا بده اتفاقی منو طهورا رو تو یه مرکز خرید میبینه که دچار شوک میشه و بالاخره بعد از کنجکاوی میفهمه از قبل ما باهم در ارتباط بودیم و باورش نمیشد و نمیدونست چیکار کنه ولی نتونست به خانوادش چیزی بگه که ظاهرا تو راه برگشت به شمال تصادف میکنه و طفلکی جونشو از دست میده و تمام؛ ولی من و طهورا و بعضی وقتا مریم و سامان عشق و حالمون به راهه و حتی یه سفر رفتیم انتالیا چهارنفری که نیما رو طهورا گذاشت پیش مامانش و قرار بود دونفری با مریم برن سفر البته با موافقت شوهر مریم و بیخبر از همه جا و ما هم جدا بلیط گرفتیم و کلی عشق و حال و دیسکو و انواع مشروب و سکس و شنا و عشق وحال حتی اونجا با یه زوج هم آشنا شدیم که ظاهرا شوهره بیغیرت از آب در اومد و اونا هم که فک میکردن من و طهورا زن و شوهریم و سامان و مریم هم با هم زنو وشوهرن ضربدری سکس میکردیم ولی نفهمید که ما زنشو کردیم ولی اون زن هیچکیو نکرد و سرش بی کلاه موند واسه همدیگه تعریف میکردیم و میخندیدم. حتی چندبار منو سامان دونفری زن یارو رو از کس و کون همزمان گائیدیم و زنه که اسمش سمانه بود و خوشگل هم بود رو حسابی ارضا کردیم و بعد از یک هفته برگشتیم ایران و خونمون و حکایت همچنان باقیست.

نوشته: میلاد


👍 11
👎 19
43701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972483
2024-02-25 00:46:30 +0330 +0330

ریدی…

0 ❤️

972486
2024-02-25 00:53:19 +0330 +0330

به این میگن خر تو خر واقعی😂😂
کی کس کی گذاشت پیچیده شد🤣🤣

1 ❤️

972492
2024-02-25 01:18:41 +0330 +0330

😂😂😂😂😂چقد یه مغز میتونه جقی باشه و توهوم ببافه

1 ❤️

972499
2024-02-25 01:56:56 +0330 +0330

وای که چجوری اینهمه کسشعر توی مغزت جا شده

1 ❤️

972502
2024-02-25 02:27:24 +0330 +0330

تکراری

0 ❤️

972504
2024-02-25 02:40:25 +0330 +0330

داداش داستانت کپی بود فقط اسمارو عوض کردی خیلی اوسکولی داستان مردمو کپی میکنی من همین داستانو قبلا خونده بودم

1 ❤️

972514
2024-02-25 04:52:51 +0330 +0330

میون کردنات یه نفس بکش حالت جابیاد بابا چه خبره.خوار و مادر و زن و…نذاشتی ازدم تیغ گزروندی.
شایداگه کمی ارامتر وبا جزئیات و کاملتر وبخش بندی نوشته میشد میتونست خوب باشه.اما الان فقط باعجله فعل کردم کردی کرد روصرف کردی

1 ❤️

972528
2024-02-25 07:42:52 +0330 +0330

کسشعر نوشتی میلاد
بیشتر به توهمات یک بچه کونی حقی میمونه

0 ❤️

972535
2024-02-25 08:46:12 +0330 +0330

اولین جمله گفتی داستان واقعیه دیگه نخوندم

1 ❤️

972550
2024-02-25 12:09:18 +0330 +0330

کصخل کص دست کصشعر گو

0 ❤️

972553
2024-02-25 13:19:19 +0330 +0330

آخرش گفتم، شاید منو هم آره. ولی خدا رو شکر به همجنس علاقه نداری و خیالم راحت شد

0 ❤️

972575
2024-02-25 17:33:35 +0330 +0330

تکراری و قدیمی

0 ❤️

972582
2024-02-25 20:05:24 +0330 +0330

کونی چرا کپی میکنی
این چند وقت پیش شبیه اینو نوشتن
خداوکیلی دیوث تراز خودتون وجود خارجی نداره

0 ❤️

972583
2024-02-25 20:23:48 +0330 +0330

خیلی باحال بود ادامه بده

0 ❤️

972588
2024-02-25 23:02:10 +0330 +0330

تکراری 🤢

0 ❤️

972628
2024-02-26 01:01:18 +0330 +0330

خودت فهمیدی چی نوشتی؟

0 ❤️

972679
2024-02-26 09:36:00 +0330 +0330

طهورا دختر خاله زنت بود ولی خبر نداشت اونجا که سمان بردش خونه توئه؟

من فک کنم داستان اینجوره که انیر زنتو گاییده و توام از ناراحتی داستان ساختی

0 ❤️

972742
2024-02-26 21:15:32 +0330 +0330

درسته خاک مون کسخل خیزه ولی تو یکی زیادی کسخلی

0 ❤️