من و همسرم شیما و تجربه یه لذت متفاوت (۲)

1401/04/10

...قسمت قبل

وقتی آبمو رو سینه های شیما خالی کردم که شیما هنوز ارضا نشده بود و این تو سکس هایی که داشتیم بی سابقه بود، چون همیشه اول شیما ارضا میشد بعد من آبم میومد.شیما کلافه بود و داشت کوسشو میمالید،منم آبی که روسینه هاش ریختمو با دستمال تمیز کردم، پدرام بهم گفت میشه دوربینو نگه داری؟منم دوربینو گرفتم ازش و دیدم پدرام لباسشو دراورد ولخت جلوم وایستاد، بهم گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم و میخوام شیمارو بکنم، منم مقاومتی نکردم و پدرام سکس رو با خوردن کوس شیما شروع کرد منم در حال فیلم برداری تماشا میکردم، واقعا حس متفاوتی بود عملا در تضاد بود با اصولی که تو زندگیت داری اما اینقدر لذت چاشنی اینکار شده بود که اصلا پایبند به هیچ اصولی نبودم.خلاصه پدرام تو پنج دقیقه آبش اومد و همگی رفتیم دوش گرفتیم.بعد از حموم بخاطر خستگی سریع خوابمون برد.ساعت 6 من از خواب بیدار شدم و رفتم از یخچال آب بردارم که دیدم پدرام بیداره و داره فیلم مارو از تلویزیون تماشا میکنه، رفتم پیشش گفتم تو خسته نیستی؟ گفت دوست داشتم فیلمو ببینم تا بعدش یه جق حسابی بزنم، گفتم اسکل اینجا زن من خودشو در اختیارت گذاشته اونوقت تو میری جق میزنی؟گفت نمیدونم چرا اینجوری شدم ولی باید جق بزنم در ضمن الان شیما خوابه نمیتونستم بیدارش کنم، دیدم پر بیراه نمیگه، آبمو که خوردم رفتم سمت اتاق و در کنار شیما خوابیدم. ساعت 10 منو شیما بیدار شدیم، شیما با همون لباس خواب منم با یه شورت اومدیم سمت حال، پدرام بساط صبحونه آماده کرد و تو آشپزخونه آماده بود تا چایی رو بریزه من و شیما که از سرویس اومدیم تو همون حال نشستیم تا پدرام صدامون کنه واسه صبحونه، پدرام گفت بیاید صبحونه امادست، منو شیما رفتیم تو آشپزخونه که دیدم پدرام کاملا لخته، تو آشپزخونه که بود دیدم بالاتنش لخته ولی فکر نمیکردم حتی یه شورتم نپوشه. خلاصه چیزی نگفتم خیلیم برام مهم نبود ولی شیما مشخص بود تحریک شده چون تا پدرامو دید یه دستی به کون پدرام کشید و گفت عجب کونی داری پدرام این کردن داره. پدرامم یه دست به کوس شیما کشید و گفت حتما بهت میدم تو جون بخواه.صبحونه رو خوردیم و اومدیم تو حال رو مبل ولو شدیم، پدرام رو به شیما گفت میشه واسم ساک بزنی!!! شیما که تعجب کرده بود گفت الان صبحونه خوردم نمیتونم بزار یه وقته دیگه، ولی پدرام قفلی زد گفت ازت خواهش میکنم فقط سر کیرمو لیس بزن، بهش گفتم بزار نیم ساعت دیگه الان نمیشه عادت نداره بعد از غذا ساک بزنه، خیلی حالش گرفته شد اینقدر که شیما گفت اشکال نداره بیا بخورم واست، شیما شروع کرد به خوردن کیر پدرام، نزدیک به دو دقیقه واسش ساک زد که یهو پدرام سر شیمارو محکم گرفت و تمام آبشو تو دهنش خالی کرد، از این حرکتش نزدیک بود آبم بیاد، شیما که تمام آب پدرامو قورت داده بود بهش گفت چته وحشی؟ خو میگفتی مثل آدم آبتو میخوردم این لاشی بازیا چیه؟ پدرامم با عذرخواهی کردن رفت سمت دستشویی، شیماهم با خنده اومد لبمو بوسید گفت ببین آب کیر پدرام چه خوش طعمه. پدرام واسه شیما آبمیوه آورد و مجدد ازش عذرخواهی کرد،شیماهم که عادت داشت آبمو بخوره بیخیال شد گفتش مهم نیست.دورهم نشسته بودیمو کوس شعر میگفتیم پدرام گفت شیما لباس خوابتو در بیار دوست دارم تا وقتی مهمون من هستین اینحا همگی لخت باشیم که شیما گفت روچشمم لباسشو دراورد منم شورتمو در اوردم، پدرامم که کلا داشت حال میکرد با همه چی. پدرام گفت اگه دوست دارین بریم استخر،ماهم رفتیم یه ساعتی لخت تو آب شنا کردیم اومدیم بیرون، پدرام گفت دوست داری ازت عکس بگیرم؟ شیماهم گفت چرا که نه، پدرام دوربینو آورد چتد تا عکس کنار استخر ازش گرفت، بعد از عکس گرفتن رفتیم دوش گرفتیم تا واسه نهار بریم بیرون… شیما یه ساپورت رنگ پا با یه مانتوی خیلی کوتاه و یه تاپ بدون سوتین پوشید، ساعت نزدیک یک بود رفتیم بیرون یکم تو پاساژا چرخ زدیم،البته باید واسه شیما لباس میخریدم واسه عکسایی که قرار بود پدرام بگیره.پوشش شیما نگاه هارو به سمتش معطوف کرده بود…راستش یکم ترسیدم به پدرام گفتم بریم سریعتر ناهارو بخوریم بعد که پاساژ خلوت شد برگردیم، که اونم قبول کرد و رفتیم رستوران دوستش ناهارو خوردیم.ساعت نزدیک 3بود که مجدد سمت پاساژ رفتیم،یه مغازه بود که شیما لباساشو دوس داشت،رفتیم داخل و شیما بهش گفت کدومارو میخواد،فروشنده واسش آورد و شیما باید پرو میکرد، طبیعتا لباسا همه سکسی بودن چون قرار بود عکسا همه سکسی باشه، پدرام بهم گفت اجازه بده من به شیما تو انتخابشون کمک کنم که منم اوکی دادم،هر لباسی رو که میپوشید با تاییدپدرام میخریدمش. خلاصه چند دست لباس فوق سکسی خریدیم اومدیم خونه.به شیما گفتم لباسو بپوش تا منم ببینم تو تنت که پدرام گفت اجازه بده موقع عکاسی ببینیش اینجوری سوپرایز میشی.من و شیما یه چرت کوتاه زدیم،وقتی بلند شدیم ساعت 6 بود پدرام به شیما گفت برو آماده شو تا عکسارو بگیرم،شیما هم رفت آرایش کنه، تو همین گیرو دار صدای زنگ خونه اومد،پدرام رفت آیفونو برداشت و گفت بیا داخل؟! داخل !!!پدرام این کیه؟ پدرام گفت واسه عکاسی به یه دستیار نیاز دارم که رفلکتورو رو واسم نگه داره،گفتم این چیه که میگی؟گفت واسه بازتاب نور و اینچیزا…وو عمل انجام شده قرار گرفتم رفتم تو اتاق به شیما گفتم داستان چیه، شیما گفت از نظر من مهم نیست اتفاقا جذابتره،منم بیخیال شدم.بعد بیست دقیقه شیما با یه لباس خیلی کوتاه و مشکی اومد پیش ما،این لینک مشابه لباس شیماست
https://images.app.goo.gl/VVoxhQgYYuSsuS7a8 من و پدرام که واسمون عادی بود و دوست پدرام که اسمش رضا بود حسابی هنگ کرده بود،پدرام به سرعت شیمارو راهنمایی که سمت اتاق عکاسی برن تا کارشون رو شروع کنن،شیما به پدرام گفت چجوری ژست بگیرم؟ که پدرام اومد توضیح داد،عکس گرفتن شروع شد پدرام عکس میگرفت رضاهم نورو تنظیم میکرد،همش پوزیشنو تغییر میکرد تا اینکه پدرام گفت بشین و پاهاتو از هم باز کن تا شورتت مشخص باشه،شیما هم گوش کرد و پاهاشو از هم باز کرد،کیر رضا با دیدن این صحنه حسابی راست شده بود و این به وضوح مشخص بود،پدرام عکساشو میگرفت رضاهم به کیرش دست میکشید، پدرام به من گفت برو بقیه لباسارو بیار،منم رفتم آوردم و منتظر شدم شیما لباسشو عوض کنه،پدرام به شیما گفت همینجا عوض کنه که شیما گفت اوکی، شیما یه لباس توری مشکی که کاملا شورت و سوتینش معلوم بود رو پوشید، اینو که پوشید دیگه همه راست کردیم،پدرام شروع کرد چپ وراست عکس میگرفت،پدرام به شیما گفت خم شو وشورتتو از پات در بیار و اینکارو به ارومی انجام بده تا پشت هم عکس بگیرم،خلاصه شورتو در اورد و پدرام به اشاره کرد لباستو به آرومی در بیار تا کاملا لخت بشی ،شیماهم لباسشو در اورد و لخت جلوی ما فیگور میگرفت ،پدرام به هربهانه ای میمومد جلو و واسه پوزیشن دستمالیش میکرد،که یهو پدرام شلوار و شورتشو دراورد و به شیما گفت کیرمو ساک بزن تاازت عکس بگیرم،شیماهم کیر پدرام انداخت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن،رضا دوربینو از پدرام گرفت و پشت هم عکس میگرفت، پدرام کیرشو در اورد سرشو کرد لای کوس شیما و واسش کوسشو میخورد،این صحنه هارو رضا با دوربین ثبت میکرد،دیگه رسما شیما زیر کیر پدرام بود و رضا از تمام زاویه ها عکس میگرفت، تقریبا پنج دقیقه پدرام شیمارو کرد و موقعی که آبشو میخواست بیاره به رضا اشاره کرد که این صحنه رو حتما بگیر، پدرام آبشو رو صورت شیما خالی کرد و بیحال روی زمین افتاد …

نوشته: kasra46


👍 55
👎 9
101001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882431
2022-07-01 01:40:08 +0430 +0430

عالیه ادامه بده

3 ❤️

882436
2022-07-01 02:05:10 +0430 +0430

شما چی کاره بودی اونجا رفیق؟

2 ❤️

882465
2022-07-01 04:09:09 +0430 +0430

عالی بود بعد مدتها کیرم با ی داستان راست شد
البته بگم خودمم عکاسم

2 ❤️

882482
2022-07-01 07:09:13 +0430 +0430

عالی بود

1 ❤️

882486
2022-07-01 07:53:05 +0430 +0430

این که گفتی همگی راست کردیم یاد نماز جمعه افتادم یهو همه راست میشن 😂

4 ❤️

882487
2022-07-01 08:21:31 +0430 +0430

عالی بووود
منتظر ادامش هستیممممم

1 ❤️

882491
2022-07-01 08:36:54 +0430 +0430

عالی

1 ❤️

882493
2022-07-01 08:56:18 +0430 +0430

کسکش خوبی هستی ادرس بده منم خوب بلدم هم عکس بگیرم هم زنتو برات بگام

0 ❤️

882503
2022-07-01 10:30:40 +0430 +0430

سناریو مشخصه از الان.حتما تو قسمت سوم رضا کص و کون شیما رو یکی میکنه و تو قسمت چهارم هم پدرام و رضا کون تو رو هم پاره میکنن.

2 ❤️

882506
2022-07-01 11:02:46 +0430 +0430

دیگه هر چی تو فیلم دیدی رو ننویس

0 ❤️

882520
2022-07-01 13:42:59 +0430 +0430

دوس داشتم خوب بود

0 ❤️

882537
2022-07-01 16:59:14 +0430 +0430

جنده بازیا چیه کوسکش جقی سنگ نورد

0 ❤️

882543
2022-07-01 18:24:38 +0430 +0430

اصلا از داستانت خوشم نیومد چون پدرام سو استفاده کرده بود ادامشو ننویس چون معلومه چی میشه ☹☹☹

0 ❤️

882621
2022-07-02 03:56:50 +0430 +0430

برازرس زیاد نگاه میکنی؟

0 ❤️

882672
2022-07-02 13:19:29 +0430 +0430

خوب بود

0 ❤️

882678
2022-07-02 15:21:11 +0430 +0430

کسخل

0 ❤️

882702
2022-07-02 20:41:35 +0430 +0430

خیلی خوب بود، البته تا قبل از ورود رضا

0 ❤️

882705
2022-07-02 21:14:52 +0430 +0430

در ادامه هم که واضحه شما تاب نیاوردیو ترتیب زنتو دادی همون موقع گفتین طفلک رضاهم بینصیب نمونه بیاد یه دست هم اون بکنه وموقع کردن دوباره کیرپدرام راست شد ومعلوم شد نقشه پدرام چی بوده خواسته سه نفری عقب وجلو ودهن زنت بزارن وپوزیشن خوبیه واسه عکس چون نهایتش تااینجا میشه سکس کرد و داستانت تمام میشه.اجماعاصلوات

1 ❤️

882926
2022-07-03 16:37:24 +0430 +0430

خوشبحالت با این زنی که داری
کاش زن متم راضی میشد 😔😔

0 ❤️

883012
2022-07-04 03:47:36 +0430 +0430

احسنت بر این خیاابافیهای سکسی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها