مهسا، نازترین پاهای ممکن

1401/06/11

پا یک معقوله ی پیچیده س ،سایز های متفاوت شکل های متفاوت حتی رایحه های متفاوت.اگر علاقه مند به این سبک فتیش باشید میدونید رنگ لاک و کفش هم تاثیر به سزایی در این فتیش داره و حتی کتگوری جدایی براش تعریف شده اما بحث من راجب یک پکیج زیباییه،دختری که از زیبایی چیزی کم نداره، سیندرلای قلب من.
بارها شده در جمع دوستانه و مهمونیا‌ زل بزنم به پاهای خانوما و برای خودم یک لیست مورد علاقه تو ذهنم بسازم که کی زیباترین پاها‌ رو داره اما این لیست زمانی تکمیل شد که پاهای مهسا رو دیدم ،در یک کفش پاشنه بلند بند دار که دور مچ پای سفیدش تاب خورده بود و بالا رفته بود،خدای من چه پاهای زیبایی.اگر شرایط برای من محیا بود شاید دیدن این پاها ساعت ها سرگرمم میکرد اما حیف که نمیشد و باید نگاه رو میدزدیدم.
روز ها و ساعت ها به اون پا فکر کردم به یادش خودارضایی کردم اما برام کفایت نکرد.دائم تو دلم به داریوش شوهر مهسا فحش میدادم و عمیقا معتقد بودم انگور خوب سهم شغال شده و من لایق داشتن اون پاها بودم جای اون.
چند ماهی از دیدن اون پاهای زیبا گذشت و منظره ی دیدنی پاهای مهسا در ذهن من کمرنگ و کمرنگ تر شد و در نهایت زیر بار مشکلات ناشی از زندگی در ایران دفن شد اما انگار سرنوشت دست از سر من برنمی داشت و درست زمانی که کیرم اخرین اشک هارو برای خاطره ی اون پاها ریخت مجدد سر نوشت اون پا رو جلوم قرار داد، تولد داریوش.
اصلا برام مهم نبود کی اومده کی میره کی چقد مسته کی چقد سکسیه من فقط و فقط یک هدف داشتم دیدن مهسا ی زیبا و پاهای زیباترش. پاهایی تو کفش جلو باز مشکی با لاک مشکی و پابندش داشت منو مجنون میکرد و جنونم هم آنی بود،سریع پریدم برای عکس سه تایی با داریوش و مهسا به بهانه ی تولد اما تیرم به سنگ خورد پاها پشت استند کیک بود و دیده نمیشد.‌اما ادم حشری همیشه مغزشو خاموش میکنه و کیرشو روشن گفتم قایمکی عکس میگیرم و از دیدنش لذت میبرم و دست بر قضا گرفتم و چه عکسی هم شد .
فرداش پا‌شدم رفتم‌ مغازه و‌ مشغول ثبت سفارشا بودم که برام نوتیف اومد و مهسا عکس سه تایی رو بفرستاد برام منم ازش تشکر کردم و گوشیو کنار گذاشتم،سی ثانیه بعدش پیام اومد
عکس خوب‌ نشده یکی دیگه بگیرم؟
منم که پرت بودم از ماجرا گفتم اره الان میام بگو داریوشم بیاد سه تایی عکس بگیریم و براش فرستا‌م با کلی استیکر خنده.
عکس تکی‌خو‌دمو گفتم، بد شده دوباره بگیرم فقط قبلش بهم توضیح بده چرا از پای من عکس گرفتی؟
وای دنیا خراب شد رو سرم و لرزه افتاد به جونم چه جوابی باید میدادم اصلا از کجا فهمید‌ اون که روش اونور بود . اینجور مواقع بهترین راه اینه که خودتو بزنی به نفهمی منم زدم کوچه ی چپ و نوشتم:
جااااانننن؟!
سریع‌ جواب داد میدونم عکس گرفتی مشکلی هم نیست فقط دلیلشو بهم بگو
نه اشتباه میکنی من چرا باید عکس بگیرم اصلا کی گفته همچین چیز مسخره ایی رو؟
جواب داد باشه ببخشید مهم نیست ولش کن
این موضوع گذشت تا هفته ی بعدش تو مغازه نشسته بودم و دیدم مهسا اومد تو با یک باکس نسبتا بزرگ بعد حال و احوالای مرسوم ازش پرسیدم این چیه؟
گفت برای تو آوردمش اما قبل باز کردن میخوام ازت سوال بپرسم
گفتم جانم در خدمتم
گفت اگه درست جواب بدی جایزه ی خوبی توشه برات
بعدشم شروع کرد
واقعا از پاهای من خوشت میاد؟
وای اصلا نمیتونم رو در رو دروغ بگم دستام عرق کرد و بدنم سرد شد‌ انگار الانه که سکته کنم زبونم که تو کونم بود فقط با کله سرمو به نشانه ی تایید نشون دادم.
حدس میزدم حالا جعبه رو باز کن
بازش کردم همون کفش شب تولد بود که پاش کرده بود
ببین آرش من و داریوش زندگیمون بر اساس روابط آزاده و هر دو هم بهش احترام میذاریم الان هم که اینجام داریوش کاملا در جریان‌ هست و خودشم دیده بود داری از پاهای من عکس میگیری حالا از اینجا به بعدش بستگی به تو داره اگه همین کفش برات کافیه…
پریدم وسط حرفش
شجاع شدم یهو
نه کافی نیست‌ همشو میخوام ، همتو میخوام.
سریع کرکره ی مغازه رو دادم پایین و عین پلنگ گردن مهسا رو میبوسیدم میلیسیدم گاز میگرفتم خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم یک گاز محکم از گردنش گرفتم که یهو مهسا هل م داد و گفت شب بیا خونه ی ما من تو مغازه نمی تونم
داریوش چی؟
میره‌ بیرون
بدون خداحافظی لباسش رو درست کرد و رفت
ساعت نه بهش پیام دادم بیام جواب داد بیا
رفتم بالا تا درسیدم جلوی در داریوش درو باز کرد و ریدم به‌ خودم
هستی هنوز؟
خونمه
میدونم مهسا گفت میری شب
اره خواستم بهت بگم فقط خوب بالا اومدی از پا به گردن پیشرفت خوبیه فک میکردم نهایتا مهسا بذاره زانوش رو‌ ببوسی اما خب ظاهرا بدشم نیومده به هر حال من رفتم خوش باشید فقط کبودش نکن یابو ما آبرو داریم.
داریوش رفت منم گفتم مهسا جانم کجایی؟
بشین دارم میام
نشستم
و بهترین تصویر ممکن جلوم ظاهر شد .یک تاپ و دامن کوتاه مشکی گزینه ی خیلی خوبی بود برای برای یک بدن بی نقص به حدی زیبا بود که بی اختیار یک آه بلند کشیدمو از جام بلند شدم.
یکم مشروب میخوایی؟
اره واقعا بهش نیاز دارم
دوتا شات و یک پونصد سی سی عرق آنچنان منو مست کرد که تحملم تموم شد و پریدم و لباشو بوسیدم ،عجب بوسی ،طولانی و داغ با طعم الکل و شهوت.
تو اوج شهوت کوبید منو به تکیه گاه مبل و از خودش جدام کرد،بلند شد و دستمو کشید برد تو اتاق با همون شدت پرتم کرد رو تخت تا خواستم حرف بزنم یک هیسسس بلند بهم فهموند که باید سکوت کنم.
خیلی حرفه ایی جورابمو کند،کمربندم رو باز کرد،پیراهنم رو در آورد و دست کشید رو موهای سینه م.
اینقد شهوت بهم فشار آورده بود که تا تنش نزدیکم میشد ناخودآگاه سعی میکردم ببوسم تنشو این اتفاق اینقد تکرار شد که با یک لحن عصبی توام با کلافکی داد زد :آروم بگیر دیگه چقد عجولی تو به همه چی میرسیم.
داریوش بگرده زشته
داریوش خونه ی دوست دخترشه فردا میاد.
خودم ریختم و پشمام موند! دوست دخترش؟!!!
اره کجاش عجیبه؟!
کسی که تورو داشته باشه چرا باید دوست دختر بخواد؟!
که من بتونم به تو رو این تخت بدم.
خشن و با جذبه کیرمو از شلوارم کشید بیرون راست راست یک ثانیه هم وقت نکشت و همو کرد تو دهنش،اگه تاخیری نمیزدم سه سوته آبم میومد از بس این دختر خوب ساک میزد.
رو تخت ولو بودم و فک میکردم چیزی بهتر از این دیگه نمیشه تا برگ برنده رو شد و پاهای سفیدش با یک لاک سبز رنگ رو گرفت جلوی صورتم وای یک جوری میبوسیدم پاهاشو که نگم بعدش رسیدم به لای انگشتاش زبون کشیدم و تک تک انگشتاش رو بوسیدم،پاشو کشید گفت بسه و یک فوتجاب بی نظر رو اجرا کرد دیگه حتی تاخیری هم فایده نداشت و آبم اومد روی پاهای نازش. یک خنده ی بلند کرد و گفت:
من کارمو خوب انجام دادم یا تو هنوز فیلم شروع نشده خوابت برد؟
مگه میشه این پا به کیرت بخوره ارضا نشی؟
من هنوز ارضا نشدما ، اگه ارضام نکنی میری تو لیست سیاهم دیگه خبری نیس از این شبا.
اول پاهاشو تمیز کردم بعد اروم سینه های سفیدشو مکیدم براش موهامو گرفت و سرمو گذاشت رو کسش،بدون مو ،خیس خیس ، با مزه طبیعی یک کس برانگیخته.
انقد خوردمش که کس صورتی رسما قرمز شد و باد کرد.
مهسا از کشوی بغل تخت یک اسپری دراورد و پاشید روی کیرم یک ویاگرا هم بهم داد کاندوم تاخیری هم کشید رو کیرم سرشو گذاشت رو بالش و گفت اینقد بکنم تا بمیرم.
وای تلمبه پشت تلمبه با اون همه تاخیری آب من که نمیومد اما مهسا هر چهار دقیقه ارضا میشد و ناخوناش رو میکرد تو پشت من و شدید میلرزید .هشت بار لرزید و ارضا شد سری آخر دیگه نای جیغ زدن هم نداشت گفتم میخوایی بریم دوش بگیریم یک سر به نشانه ی نه تکون داد و غلت داد خودشو تو بغلم .
پتو رو کشیدم و خوابیدیم صب با صدای باز شدن در از خواب بیدار شدم داریوش یک سرک داخل اتاق کشید دید مهسا خواب خوابه هنوز دهنشو به نشونه ی تعجب جمع کرد و یک لایک نشونم داد رفت دوش گرفت و رفت بیرون .من هم با بوسیدن پاهای نازش از خواب بیدارش کردم و باهم دوش گرفتیم.
الان دو ماهه بجز من و داریوش با کسی سکس نداره
و زندگی برای هر سه ی ما داره فوق العاده پیش میره

نوشته: آرش


👍 23
👎 13
66301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

893278
2022-09-02 06:32:06 +0430 +0430

این داستانو فکر کنم مستر کتگوری خودمون نوشته

0 ❤️

893308
2022-09-02 10:22:38 +0430 +0430

تابلو بود از خودت درآوردی.هر ۴ دقیقه.۸ بار ارضا.کرنومتر برده بودی؟.ولی چون فوت فتیشم خودم درکت میکنم.

0 ❤️


893348
2022-09-02 19:48:09 +0430 +0430

این داستان کصشعر رو بیخیال حاجی من جوری با ساق پاهای سفید حشری میشم که هرکی رو تو خیابون میبینم ساق پاش پیداس با چشام حاملش میکنم ! خیلی هم هواسم هست نفمه ابروم نره ولی اکثرا جق میزنم وقتی این جور سوژه ها بهم میخوره ! و از بیغیرتی مردای دیگه که میزارن زنشون ازاد ازاد باشه بدجوری حشری میشم ! راستی اگه یه دخترو تو خیابون انگشت کنن یا بمالنش و کلا تجاوز کنن بهش هم همینطور !!

1 ❤️

893484
2022-09-03 17:02:07 +0430 +0430

یک ملجوقه مفلوک با ترکیب صابون گلنار و فتیشه پا حادثه آفرید

0 ❤️

898395
2022-10-09 02:34:11 +0330 +0330

اگر شرایط برای من مهیا بود درسته نه محیا بود بچه دبستانی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها