مونا زیبای من (۱)

1402/04/21

سلام داستانی که می‌خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به بهار ۲۰۲۳، سعی می‌کنم داستان با ذکر جزئیات باشه و تصویر سازی خوبی انجام بدم، بخش‌های ابتدایی داستان توضیح شرایط و محیط هست و زیاد سکسی نیست.
من فراز هستم، ۳۳ سالمه و توی لهستان زندگی می‌کنم و مهندس هستم، مشخصات ظاهری هم قدم ۱۷۴ هست و وزنم هم ۸۰ کیلو، فیس معمولی هم دارم، دختر خاله بزرگم اسمش مونا هست که ۳۷ سالشه و ۲ سال پیش از شوهرش طلاق گرفت، شغلش هم دندانپزشک هست توی ایران، مونا قدش از من حدود ۱۰ سانتی کوتاه تره و سینه‌های بزرگی نداره ولی کون خوبی داره که به نسبت سینه‌هاش بزرگ‌تر هست. بهار امسال تصمیم گرفته بود که برای یه سفر تفریحی حدود ۳ هفته بیاد اروپا بعد از کلی تعریف که من از طبیعت لهستان کرده بودم قرار شد هفته آخر سفرش رو بیاد اینجا، شنبه صبح بود که رسید فرودگاه و من رفتم دنبالش، زمان چک‌این خونه ساعت ۳ب.ظ بود و من پیشنهاد دادم که بریم خونه من چمدونش رو بزاریم و بریم یکم توی شهر بچرخیم، توی مسیر خونه بودیم که صاحب خونه پیام داد به خاطر مشکلی که مهمان قبلی ایجاد کرده بود، خونه آماده نیست و مجبوره رزرو رو کنسل کنه و پول به حساب بر می‌گرده، میخواستیم یه خونه دیگه اجاره کنیم ولی برای فردا امکانش بود و شب اول رو کاریش نمیشد کرد، با هم صحبت کردیم و قرار شد امشب رو خونه من بمونه ولی خونواده‌ها با خبر نشن که خب منم موافق بودم، روز اول رفتیم مرکز شهر و قلعه‌هایی که وجود داشت رو بهش نشون دادم، بعدش شام خوردیم و برگشتیم خونه، از اونجایی که من خیلی مهمون نواز هستم 😀 گفتم مونا روی تخت من بخوابه و من مبل پذیرایی رو تبدیل به تخت کردم و خوابیدم، روز دوم فهمیدیم که دیروز انقدر درگیر گردش توی شهر شده بودیم که یادمون رفته خونه رزرو کنیم و خب یه شب دیگه هم مونا پیش من میمونه، دروغ چرا من خیلی راضی بودم، چون تقریبا از دوران نوجوانی به مونا حس جنسی داشتم و منو حشری می‌کرد، یه مدتی هم سوژه جق‌های قدیمم بوده 😂 ته دلم خیلی دوست داشتم حالا که اینجاست بتونم یه حرکتی بزنم، نشستم یکم فکر کردم چیکار کنم چیکار نکنم، دیدم یه شهری هست حدود ۳۰۰ کیلومتری شهری که من زندگی می‌کنم به اسم زاکوپانه، که به آب‌گرم‌هایی که توی دل کوهستان داره معروفه، اینطوری شاید بشه حداقل مونا رو با بیکینی دید و یه حرکتایی زد، بدون اینکه اسمی از آب گرم بیارم پیشنهاد زاکوپانه دادم و گفتم طبیعت خیلی خوبی داره و کلی میشه خوش گذروند. اون هم یکم تو موبایلش سرچ کرد و دید جای خیلی خوشگلی هست و گفت که بریم، سریع برای فردا خونه رزرو کردم و قرار شد یک شب اونجا بمونیم، روز دوم رو رفتیم یکی از قلعه های معروفی که پاپ جان پاول دوم مدتی اونجا بوده رو دیدیم، که برای لهستانی‌ها مکان خیلی با ارزشی هست، تمام طول گشت و گذار هم حواسم به بدن خوشگل مونا بود و ته دلم میگفتم کاش تابستون بود که لباس کمتری میپوشید، شب شام رو KFC زدیم و برگشتیم خونه و نشستیم یکم درینک زدیم باهم و صحبت کردیم، صبح راهی زاکوپانه شدیم حدود ۴ ساعت تو راه بودیم و نزدیکای ظهر رسیدیم، رفتیم توی شهر یکم گشتیم و ساعت ۳ خونه رو چک‌ین کردیم که یه خونه خیلی قشنگ و رمانتیک توی عکس‌ها بود ولی در واقعیت یکم ترسناک بود، خلاص مشکلی نبود شب به گریل و دوباره درینک گذشت، ولی مونا یکم مست شده بود آخر شب و اونجا بود که شروع کرد به درد و دل کردن، از خیانت شوهرش گفت و یکی دو تا دوست پسر بعد از شوهرش که اونا هم بیشتر به فکر سکس بودن تا محبت و علاقه، شنیدن این حرفا از دهن مونا حال من رو یکم عوض کرده بود و بیشتر سعی میکردم در مورد سکس حرف بزنه، که متاسفانه موفق نشدم و زد زیر گریه بغلش کردم و یکم روی موهاش دست کشیدم که آروم بشه بعد گفت خوابش میاد و رفتیم طبقه بالا که واحد ما بود، اون خونه یه تخت دو نفره داشت و یه تخت یک نفره توی یه اتاق دیگه مونا رفت سمت اتاقی که تخت دو نفره داشت، منم همراهیش کردم که دراز بکشه بعد برم که بهم گفت خونه ترسناکه بیا همینجا بخواب، منم که از خدا خواسته قبول کردم، اون شب اتفاقی بین ما نیوفتاد ولی حس خیلی خوبی بود که با مونا روی یه تخت خوابیده بودم، چند باری خواستم بدنش رو لمس کنم ولی جلوی خودم رو گرفتم که یه وقت متوجه نشه و کلا همه چیر خراب بشه، صبح که بیدار شدم مونا هنوز خواب بود، دیدن اون تصویر واقعا لذت بخش ترین تصویری بود که دیده بودم حدودا نیم ساعتی داشتم نگاهش می‌کردم که چشمام رو باز کرد و اول یکم تعجب کرد که توی یه تخت هستیم بعدش یه لبخند زد و جواب صبح بخیر من رو داد، یکم کش و قوس به بدنش داد و بلند شد، صبحونه خوردیم و خونه رو تحویل دادیم و راهی کوهستان شدیم، با تله کابین به پیست اسکی رفتیم که دیگه آخرای برف بود ولی هنوز همه جا سفید بود بالا کوه، یکم نشستیم و برگشتیم پایین، وقتش بود که هدف اصلیم برای سفر رو انجام بدم و پیشنهاد ترمه (همون آب‌گرم‌ها) رو دادم، مخالفتی نکرد و فقط گفت که مایو نداره و اونجا باید بخریم، منم خوشحااال راهی ترمه شدیم، رفتیم بهترین جایی که بلد بود بالای کوه که آب گرم رو باز داره و ویو کوه و درخت‌های روی کوه واقعا یه ویو زیبا درست کرده، وقتی رسیدیم ترمه رفتیم مایو بخریم که مونا داشت مایو های یه تیکه رو نگاه میکرد، رفتم ازش پرسیدم کدوم رو میخوای بخریم گفت این، گفتم اینا خوشگل نیستن که بیا از این دو تیکه ها بردار، یکم نگاه کرد و یه بیکینی دو تیکه قرمز برداشت و رفتیم توی ترمه، بخش رختکن توی اون ترمه مختلط هست و یه بخش‌هایی برای پوشیدن مایو وجود داره، وقتی مایو رو پوشید و اومد بیرون از پارتیشن، دهنم خشک شد انقدر که خوشگل بود، هیچ کدوم از اون دخترهای بلوندی که اونجا بودن از نظر من زیباییشون به مونا نمیرسید (البته که این نظر شخصی منه) متوجه نگاه عجیبم شد ولی هیچی نگفت، خودش هم یکم خجالت میکشید قسمت دوش قبل از ورود و استخر و فضای آب گرم دیگه مختلط نیست و اینجا از هم جدا شدیم، بعد از دوش با بدنای خیس هم دیگه رو دیدیم که خوشگلیش با بدن و موهای خیس دو چندان شده بود، حس کردم کیرم داره یه تکون‌هایی میخوره، وای این چی بود دیگه، آدم وقتی کسی که همیشه با لباس دیده باشه تو این وضعیت ببینه خیلی بیشتر حشری کننده هست تا زن‌هایی که به طور عادی توی استخر هستن، این اولین بار بود که توی استخر کیرم داشت بیدار میشد، ولی خوشبختانه لایه داخلی مایو من تنگ بود و از لایه بیرونی جدا بود زیاد به چشم نمیومد بیدار شدن کیرم. توی استخر حسابی خوش گذروندیم و فضای آب گرم سر باز هم یک ساعتی چیل کردیم، داشتم فکر میکردم چطور به مونا نزدیکتر بشم که خودش ازم پرسید اینجا سونا هم داره، گفتم آره داره میخوای بریم؟ گفت بریم. (اکثر سونا‌هایی که من اینجا رفتم باید بدون مایو وارد بشی و فقط با یه حوله میشه رفت داخل و مختلط هم هستن) این رو به مونا نگفتم و رفتیم سمت سونا، برای ورود باید پول جدا میدادیم که حساب کردیم و رفتیم داخل بخش مخصوص، وقتی بهش گفتم باید مایو رو در بیاریم و حوله‌ای که بهمون میدن رو فقط میتونیم ببریم داخل یه لحظه مکس کرد، انگار میخواست که برگرده ولی تو عمل انجام شده موند و گفت باشه، با حوله رفتیم داخل سونا بخار و نشستیم، مونا حسابی حوله رو محکم گرفته بود و داشت بقیه رو با تعجب نگاه میکرد من دیدم بهترین فرصته یکم حوله رو باز کردم که بتونه کیرم رو ببینه، یکم که گذشت بهم گفت چطوری روت میشه بقیه همه جات رو ببینن، با خنده بهش گفتم توام حوله‌ت رو باز کن خودت امتحان کن گفت نخیر و همونجوری نشست، چند دقیقه‌ای گذشته بود که من بلند شدم بیام بیرون وقتی ایستادم به بهونه درست کردن حوله جلوی صورت مونا باز کردم و تونست کیرم رو کامل ببینه، البته بخار زیاد و من صورتش رو واضح نمیدیدم، اومدم بیرون دیدم اونم اومد پشت سرم ولی چیزی نگفت، گفتم من میرم سونا خشک میای؟ گفت آره و دنبالم اومد، توی سونا خشک به غیر از ما یه کاپل بودن که جفتشون حوله رو انداخته بودن زیرشون و قشنگ کوس و کیرشون معلوم بود، مونا مثل ندیده‌ها داشت نگاهشون میکرد که زدم به شونه‌اش و گفتم زشته نگاه نکن، تازه به خودش اومد و نگاهشو جمع کرد. به شوخی به مونا گفتم حوله‌ت رو باز کن یکم هوا بخوره تو ایران از این چیزا گیرت نمیاد، یکم که گذشته بود دیدم حوله رو آورده پایین و سینه‌هاش مشخص شده، اون زوج بلند شدن و رفتن بیرون، دیگه خودمون بودیم که گفتم من میرم بیرون تو حوله در بیار راحت بشین، که گفت نمیخواد بابا کشتی منو، حوله رو زد کنار و من واسه اولین بار کوس مونا رو دیدم، با اینکه پاهاش بسته بود و چیز زیادی از لای پاش مشخص نبود ولی معلوم بود که موهای کوتاهی داره و چند روز پیش شیو کرده، اینجا بود که کیر من شروع به حرکت کرد و مونا هم اون رو دید و بهم گفت بی‌جنبه واسه من داره بیدار میشه؟!!! تازه فهمیدم که ریدم، سعی کردم با شوخی ردش کنم و از زیباییش تعریف کنم دیگه چیزی نگفت و یکم بعد گفت بریم و سونا کافیه، اون اول بلند شد و دقیقا کاری که من تو سونا بخار کرده بودم رو انجام داد، وقتی داشت حوله رو درست می‌کرد تونستم کوسش رو بیشتر ببینم که یکم لبه‌های بیرون زده داشت، وای که من عاشق کوس‌هایی هستم که لبه‌های بزرگ بیرون زده دارن، اومدیم کنار آب گرم و آب‌جو خریدیم و خوردیم، انگار مونا یکم باهام راحت‌تر داشت رفتار می‌کرد توی استخر هم تماس‌های فیزیکی بیشتر داشتیم، دیگه شب شده بود و باید برمیگشتم خونه، ۴ ساعت حدودا رانندگی کردم و رسیدیم خونه که من گفتم بعد از استخر باید تو خونه برم حموم تا بوی کلر کامل بره و بدم میاد، مونا هم گفت باید بره حموم و خسته‌اس نمیتونه صبر کنه، اون اول میره بعدش من، منم کرمم گرفت اذیتش کنم گفتم منم نمیتونم صبر کنم و اگه میخوای بیا باهم بریم. یه چیییی؟ بلند گفت و من ادامه دادم، مشکلش چیه؟ ما دیدیم دیگه 😂 خندیدم و رفتم توی حموم، لخت شدم و رفتم توی کابین حموم که اصلا جای دو نفر آدم نیست واقعا، که دیدم مونا هم اومد تو، داشتم شاخ در میاوردم که قبول کرده، دیدم داره لباسش رو در میاره ولی شورت و سوتین رو در نیاورد، اومد جلو کابین دید من شورت هم پام نیست، یکم غر زد و خواست برگرده که منم گفتم مونا ناز نکن یه حمومه دیگه نمیخوام بخورمت که، انگار بهش بر خورد دیدم دولا شد شورت رو در آورد و سوتینش رو باز کرد اومد تو، گفت برو کنار ببینم همه جا رو گرفتی، پشتم به مونا بود و رفتم زیر دوش، کیرم با سرعت نور بیدار شد و خبردار ایستاد، مونا یکم منو هول داد کنار که بیاد زیر دوش تا خیس بشه که چشمش افتاد به کیر من که توی حداکثر سایز خودش بود (۱۰ ۱۲ سال پیش فکر کنم اندازه گرفتم ۱۵ سانت بود ولی یکم کلفت) هیچی نگفت و اومد زیر دوش، من چرخیدم پشت مونا ایستادم ولی جا کم بود و یکم کیرم با کون مونا برخورد داشت که دیدم خودش رو حرکت نداد، یکبار دیگه هم از عمد بهش نزدیک شدم که دیدم زیر دوش مونده و کونش رو جا به جا نکرد، از کنارش دستم رو رد کردم و شیر آب رو بستم، موقع برگشت دستم، سینه راستش رو گرفتم کف دستم و برگشت سمت من و چیکار دار…. نذاشتم حرفش تموم بشه و شروع کردم لب‌هاش رو بوسیدم، دست راستم روی سینه‌اش بود و بین دو تا انگشتم شروع کردم با نیپل جذابش بازی کردم، دست چپم رو به پشت سرش بردم که کنترل داشته باشم روی سرش، کامل برگشت سمت من و شروع کرد توی لب گرفتن باهام همکاری کردن، از موقعیت استفاده کردم و کیرم رو لای پاهاش فشار دادم، وقتی کیرم رو روی کوسش حس کردم بهترین لذت دنیا رو داشتم، کیرم چسبیده بود به کوس مونا که توی نوجونی به یادش جق میزدم، با دستام بدن مونا از کونش تا پشت کتفش رو میمالیدم و لب‌هاش رو میخوردم، همزمان کیرم که لای پاش بود و به خاطر شامپو و آب حسابی لیز بود رو لای پاش حرکت میدادم، انگار توی بهشت بودم، شروع کردم خوردن سینه‌ی سمت راست مونا، یکم که گذشت گفت بیا بریم بیرون تو حموم راحت نیست، راست هم میگفت توی اون کابین کوچیک هیچ پوزیشنی اجرا نمیشد، دوش رو تکمیل کردیم و با حوله اومدیم بیرون، دوباره لبش رو بوسیدم و بلندش کردم توی بغلم بردمش رو تخت خوابیدم روش، چشماش خمار بود، مشخص بود خیلی خوابش میاد ولی حشریت غلبه کرده بود به حس خوابیدن، قبل از اینکه مونا بیاد پیشم کاندوم و لوبریکانت خریده بودم، اونارو برداشتم یه کاندوم کشیدم روی کیرم یکم لوبریکانت هم مالیدم روی کیرم و کوس مونا، تازه داشتم کوس بی نظیر مونا رو میدیدم، با خودم گفتم الان وقته خوردنه، ولی حیف لوبریکانت زده بودم، اه لعنت به من واقعا دوست داشتم کوسش رو لیس بزنم ولی با وجود لوبریکانت خوب نبود، سر کیرم رو گذاشتم جلوی سوراخ کوس مونا و یکم فشار دادم که رفت داخل، انگار توی بهشت بودم، گرم، نرم، واقعا لذت بخش بود، تنگ ترین کوسی نبود که کرده بودم ولی به عنوان کسی که ۳۷ سالش بود اصلا گشاد نبود، وقتی تخم‌ها به سوراخ کون مونا رسید و کیرم تا انتها توی کوسش بود یه آه لذت بخش از گلوش بیرون اومد که منو هزار برابر حشری کرد، شروع کردم تلمبه زدن توی کوسش و پاهاش رو سعی کردم از کنار پهلو هام بردارم بذارم روی شونه‌هام و ادامه بدم که گفت این مدلی راحت نیست و کمرش اذیت میشه، منم پاهاش رو رها کردم و خوابیدم روی بدنش، سینه هاش توی دستم بود و داشتم با زبونم لاله‌ی گوشش رو نوازش میکردم و هم‌زمان هم به تلمبه زدن ادامه میدادم، نمیدونم چند دقیقه گذشت ولی کاندوم تاخیری کار خودش رو کرده بود، مونا زودتر از من بدنش به لرزش افتاد و به ارگاسم رسید هنوز کیرم توی کوسش بود و نبض زدن کوسش رو میتونستم حس کنم، واقعا فوق‌العاده بود، نمیخواستم بعد از ارگاسمش به تلمبه زدن ادامه بدم که اذیت نشه، منم نزدیک ارضا بودم کیرم رو کشیدم بیرون و کاندوم رو در آوردم شروع کردم روی بدنش جق زدن آبم رو روی شکمش ریختم و خوابیدم کنارش، واقعا وقت راند دوم و سکس بیشتر نبود، جفتمون بعد از سفر حسابی خسته بودیم. ازش تشکر کردم برای این سکس فوق العاده، جوابم رو با یه بوسه روی لبم داد، بلند شدیم و خودمون رو تمیز کردیم و یه لب آبدار هم از هم گرفتیم و خوابیدیم تا صبح.
وقتی بیدار شدم دیدم مونا مثل یه فرشته کنار من لخت خوابیده با اینکه روز قبل هم کنار من بیدار شده بود ولی اینبار فرق داشت، من طعم کوس مونا رو چشیده بودم و الان دیگه همه چیز فرق میکرد.

پ.ن: این اولین داستانی هست که من نوشته‌ام، امیدوارم کم و کاستی اگه داره ببخشین و اگه دوست داشته باشین و 👍 بیشتر از 👎 باشه سه روز بعدی سفر که ارتباط سکسی تر میشه هم مینویسم. (اگر هم توی کامنت‌ها بهم فیدبک بدین‌ سعی می‌کنم بهتر بنویسم).

نوشته: فراز

دختر خاله
سفر
دنباله دار


👍 20
👎 3
18601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937450
2023-07-13 07:49:38 +0330 +0330

خوب نداشت. ممنون که سایزت رو سرمون نزدی و نگفتی گرز رستم تو شرتت داری.

1 ❤️

937510
2023-07-13 17:54:45 +0330 +0330

قشنگ نوشته بودی
ادامس رو هم بزار

0 ❤️

937634
2023-07-14 13:35:31 +0330 +0330

بنظرم قشنگ بود و دوست دارم بقیه ش رو هم بخونم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها