میم مثل مادرزن (۲)

1401/11/05

...قسمت قبل

سلام خدمت دوستان گلم خیلی وقتتون نمیگیرم یه راست میرم سراغ ادامه خاطره شیرین زندگیم

وقتی به سمتشون رفتم لبخندرضایتو تو صورت زنم دیدم که پاشد و شروع کرد برام رقصیدن جوری عشوه میومد اگر نمیشناختمش فکر میکردم پورن استاری چیزیه ولی مادر خانمم ساکت گوشه تخت نشسته بود و داشت ما رو تماشامیکرد انگار هنوزباورش نشده بودکه همه چیز واقعیه. میشد شرمو تو چهرش دید ولی دیگه راه برگشتی نبود. حدیثه زنم که متوجه این موضوع شد به سمت مادرش رفت و دستشو کشید که باهاش برقصه اول مقاومت کرد ولی کم کم وسط اتاق اومد و همراه زنم رقصید منم که تیشرتمو دراوردم و با یه شورت گوشه ایستاده بودم و تماشاشون میکردم ولی کیرم بدجور بیدارشده بود و عطش تن حدیث و خاطره خانمو داشت برای اینکه تشنگیشو رفع کنم به سمت زنم رفتم و شروع کردم ازش لب گرفتن زنمم مثل وحشیا همراهیم میکرد خاطره خانم که این صحنه رو دید انگار بالاخره شهوتش بیدار شد برای همین دستشو روی شونم گذاشت و خودشو بهم نزدیک کردمنم ازفرصت استفاده کردم لبامو ازحدیث جداکردم و روی گوش مادرزنم گذاشتم و گوششو مک میزدم اونم یهو یه آه ناخواسته سرداد که کیرم بیشتر تکون خورد بی اختیارگفتم جووون که زنم و مادرش باهم خنده ریزی کردن من که دیگه رد داده بودم جفتشون به سمت تخت هل دادم درازشون کردم و سوتین جفتشون دراوردم و نوبتی سینه هاشون میخوردم وایی فکرشو هم نمیکردم یه روزسینه های یه زن جوون و یه زن جاافتاده رو کنار هم بخورم. همینطورکه من میخوردم اونا هم ناله میکردن. گفتم خاطره خانم عجب پستونای سفتی داری تواین سن گفت اره داماد گلم برای تو سفت نگهش داشتم بعدشم ازاین به بعد دیگه منو همون خاطره صداکن الانم بخور که خیلی وقته کسی تنمو مک نزده گفتم ای به چشم وبه لیسیدنم ادامه دادم کم کم به سمت پایین رفتم ورسیدم به دوتا بهشت زیبا که البته کس زنم خیلی خوشگل تربود ولی از کس مادرخانم هم نمیشه گذشت. نوبتی لیسشون میزدم اوناهم دیگه بدون حیا بلند جیغ میکشیدن یهو خاطره یه جیغ بلندکشید موهای گرفت و سرمو به کسش فشاردادچون که خیلی وقت بودارضانشده بودبرای همین آبش باشدت زیادپاشیدتوصورتم نمیدونم چراصورت من بیچاره رو ول نمیکردوکل آبشوروی صورتم ریخت بعدکه خیالش راحت شدولم کردبعدشم گفت معذرت میخام کنترلموازدست دادم منم گفتم بیخیال عزیزم پیش میاد،حدیثه که این مدت داشت کسشومیمالیدگفت بدوسجاد بدجورکیرمیخام منم گفتم چشم شورتموکه دراوردم کیرم پریدبیرون حدیثه سریع اومدوکیرموگرفت شروع کردبه مالیدن وگذاشت تودهنش وساک زدنوشروع کرد دیدم بااین وضع خوردن سریع آبم میادبرای همین جلوشوگرفتم وگفتم داگی شو وقتی داگی شدکیرمویه تف زدم اروم کردم توکسش وتلمبه هامواغازکردم صدای ناله هاش کم کم اوج کردنگاه کردم به خاطره که دیدم بایه دستش سینشومیماله بایه دستش کسشو شهوت داخل اتاق به اوج خودش رسیده بود زنمم دیگه نزدیکای اومدنش بودبرای همین ناله های بلندسرداده بود گفت سجادمحکم ترمنم موهاشوگرفتم تودستم وباتمام وجودتقه میزدم که یهویی حدیث شروع کردبه لرزیدن وشل شدفهمیدم که ارضاشده ودیگه توان نداره برای همین رهاش کردم وروی تخت درازکشیدم حقیقتاروم نشدبه مادرزنم بگم بیابکنمت همینطورکه کیرموتودستم داشتم میمالیدم یهودیدم خاطره یه تف انداخت روکیرم یکم زبون زدبه کلاهکش وباکسش نشست روش اوف باورم نمیشدفکرمیکردم دارم خواب میبینم اخه کی فکرشومیکرد یه روزمادرزنش خودشوبیادبشینه روکیرت چشماموبسته بودم وفقط لذت میبردم یهویه فکرشیطانی به سرم زدانگشتموازپشت بردم وخواستم داخل سوراخ کونش کنم که بایه <<نه>> قاطع مواجه شدم فکرکردم ادای تنگارو درمیاره خواستم بازبکنم توکونش که گفت سجادنه یعنی نه گفتم چراعزیزم گفت چون سوراخم بیش ازحدتنگه ضررداره برام اینودکترگفته حتی شوهرمم حق نداشت منم دیدم اگرادامه بدم ضدحالی میشه پس بیخیالش شدم وبه کردن همون کسش ادامه دادم کم کم اثرتاخیریم تموم شده بود وداشت آبم میومدکه مادرزنمو طاق بازخوابوندم کیرمو دراوردم وبافکراینکه یه کس جوون خوابیده کنارم یه کس جاافتاده هم زیرمه آبمو باقدرت وفشاروحجم هرچی بیشتر پاشیدم روی شکم وپستون مادرزنم انقدرحجم آب زیادبودکه چشام سیاهی رفت کل تن خاطره هم کثیف شد بعدازچنددقیقه که حالم یکم بهترشدسرموبلندکردم ببینم اوضاع ازچه قراره حالاازشهوت خارج شده بودم و فهمیدم چکاری کرده بودیم ماسه تا تمام تابوهارو شکسته بودیم به حدیثه زنم نگاه کردم تو خواب عمیق بود مادرزنمم به سقف اتاق خیره شد و شایدداشت به گذشته و آینده فکرمیکرد وقتی متوجه شدکه دارم نگاهش میکنم گفت ببین تن دوست دخترتو چکار کردی!گفتم جان دوست دختر؟؟گفت اره دیگه ملت دوست دخترشونو میکنن مگه نه؟من که منگ وگیج بودم جوابی نداشتم بدم خاطره که خندش گرفته بودگفت پاشو پاشو منو ببر حموم گندکاریتو تمیز کن کل تنم بوی آب منی تورو میده منم گفتم چشم اول با دستمال کمی تمیزش کردم بعد لباس برداشتیم و رفتیم حموم دوشو بازکردم و شروع کردم به تمیزکردن تن خاطره خانم وقتی داشتم میشستمش دستمو میرفت روی نوک سینه هاش یا کسش برای همین بازشهوتی شده بود وناله های ریزی میکرد منم که ازخداخواسته چسبوندمش به دیوارو خودمم از پشت چسبیدم بهش وپستوناشو میمالیدم جفتمون بازحشری شدیم کیرموازپشت فرستادم داخل کسش وتلمبه های ریزمیزدم صدای شالاپ شالاپ وصدای قطره های اب محیط جذابیوساخته بود بخاروگرمای حموم باعث بیشترشدن حرارت سکس ماشده بود دیگه مغزم هیچی نمیفهمید یه لحظه ازشدت حشریت بازانگشتمو فشاردادم روی سوراخ کونش یکم که داخل رفت مادرزنم یه جیغ کشید برگشت وبه حالت ناباورانه یه سیلی مهمون صورتم کرد بعدشم گفت سجادچرانمیفهمی توکاری نبایدبه پشتم داشته باشی من که دستم روصورتم بودوهنوزباورم نمیشدازاین حرکتش گفتم ببخشید خاطره هم گفت نه توببخشیدیه لحظه نفهمیدم چیشد منوببخش لطفابه حدیثم چیزی نگو بعدم برای اینکه زودتراین ماجراتموم بشه نشست جلوی پام وکیرموکرد تودهنش شروع کردبه ساک زدن انقدر خوردتا آبموته حلقش احساس کردم بدون اینکه چیزی بگم کیرمو شستم لباسام پوشیدم و بیرون اومدم.وقتی به اتاق برگشتم دیدم حدیثه زنم بیداره گفت خوش گذشت گفتم اره ولی حدیث یچیزو بایدبهت بگم گفت جانم عزیزم بگو گفتم تو بهم پیشنهاد سکس سه نفره دادی گفتی مامانم تنهاست و فلانه منم قبول کردم گفت خب گفتم حالا من یه درخواست دارم گفت خب چیه؟؟
گفتم:
باید کون مامانتو برام جورکنی…ادامه دارد

سپاس ازهمراهی شما سروران گرامی مثل همیشه بنده رو موردلطف خودتون قراربدین و با لایکای زیادتون دلمو شاد کنین تا بتونم قسمت اخر این خاطره روباانرژی بیشتری براتون بنویسم.

نوشته: سجاد


👍 41
👎 6
116301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

912097
2023-01-25 01:59:14 +0330 +0330

Inanìlmaz.
باورنکردنی

0 ❤️

912099
2023-01-25 02:05:10 +0330 +0330

کاری ب داستانت ندارم داماد عزیز ،ولی یک سوال کیری ک ساک زده میشه دوباره بهش تف میزنن ک بره داخل …

0 ❤️

912158
2023-01-25 13:38:06 +0330 +0330
  • تشبیهات فوق کیری مافوق صوتی داری‌.این تشبیهاتو ببری کیری لند بزاری اینقد بهشون تجاوز خواهد شد که ۹ماه نشده اون انگشتای کیریت جرات نکنن چیزی تایپ کنن.ده تا انگشتت دستات مطمن باش حامله باید بشن که تو ابله چیزی جرات نکنی تایپ کنی.آقا تایپ نکن.بیشتر بخون.۵۰۰تا داستان بخون،یک خط بنویس.
0 ❤️

912167
2023-01-25 15:33:32 +0330 +0330

کوتاه و کوتاه

0 ❤️

912168
2023-01-25 15:43:49 +0330 +0330

کس تف نیاز نداره

0 ❤️

912260
2023-01-26 09:04:38 +0330 +0330

منم آرزوم دقیقا همینه ک مادرزنمو بکنم

1 ❤️

912276
2023-01-26 10:30:07 +0330 +0330

منم آرزومه مادرزنم بکنم

2 ❤️

912294
2023-01-26 12:31:54 +0330 +0330

نمیشه گفت راست یا دروغه…چون‌منم زنم برام‌میگه که بابام مامانمو نمیکنه…و همیشه دوس داره کسشو بخوره…
مادرزنم با من خیلی راحته و زنم نمیدونه…حتی بغل و بوس هم داریم ولی نکردمش

0 ❤️

912859
2023-01-30 10:22:09 +0330 +0330

دمتگرم این تیکه آخر داستانت باحال بود زنت باید کون مامانش رو جور کنه کلا خوب نوشتی 🌹

0 ❤️

950281
2023-09-29 17:59:37 +0330 +0330

ادامه چی شد ؟

0 ❤️