مینا ( اتاق تزریقات)

1401/06/18

این داستان به هیچ وجه واقعیت ندارد
اگر روحیه حساس دارید از خواندن این داستان اجتناب کنید

از در وارد شد همچنان تنها بود و پلاستیک داروهاش دستش بود. سِرُم را توش دیدم لبخند روی لبهام نقش بست. صبر کردم وارد تزریقات بشه ، گوشی رو برداشتم و شماره اتاق سارا را گرفتم

سارا: الو
امیر : میخوامش.
سارا:  بله آقای دکتر حتما
سارا پرستار فاحشه ای بود که توی بیمارستان پیداش کرده بودم. تمام تلاشش را کرده بود که خودشو بهم بچسبونه اما هم یه جنده واقعی بود و هم یه بدبخت به تمام معنا
هیکلش بد نبود. قد متوسط کونو پستون های گنده،
یکم شکم داشت ولی پوستش نرم و سفید بود. در هر صورت به درد کردن میخورد. با چند ماه کار کردن تبدیل شد به همونی که لازم داشتم، یکی که بتونه اعتماد جلب کنه و دهنشو باز نکنه.  البته که بسته نگهداشتن زیپ دهنش خیلی خرج برمی داشت اما حساب کرده بودم خیلی به صرفه تر بود. فکر کن که بخوام مخ ده نفرو بزنم ، صد تا کادو بخرم و هزار جا ببرمشون تا آیا یکیشون بذاره بکنمش یا نه ولی اینجوری با یه تیر ده نشونِ تضمینی رو زده بودم.
صداشونو میشنیدم
سارا : سلام خانم بفرمایید
نوشین: سلام من  سرم و آمپول داشتم میخواستم برام تزریق کنید
سارا:  بله ببینم دارو هاتونو … . میشه ۱۴ هزار تومن اگه بخواین مسکنم میتونم بزنم که دردش کمتر بشه قیمتشم میشه ۱۵ هزار تومن
نوشین: باشه بزنیم برام… . بفرمایید.
سارا: ممنون چون سرمت طول میکشه برو تو اتاق بغلی که اذیت نشی تختشم بزرگتره. لباست رو بزن به گیره. اول برات آمپولتو میزنم بعدم سرم،  مسکن نسبتا قوی میزنم برات که دردشو اصلا حس نکنی و بعد خندید
نوشین: خیلی از آمپول میترسم اینجوری خیلی بهتره
سارا: ترس نداره که عزیزم من همیشه جوری میزنم که آدما زیر دستم خوابشون میبره خیالت راحت ، و دوباره خندید، حالا برو آماده شو، اسمت نوشین بود دیگه؟ چند سالته؟
در حالی که نوشین به حجله گاهش می رفت گفت بله نوشینم ۲۶ سالمه سارا: واقعاً ؟بهت میخوره ۲۱ و ۲۲ باشی خیلی خوب موندی دختر! چند ساله عروسی کردی؟ بچه داری؟
نوشین: دو ساله، بچه که نه ولی می خوام سال دیگه بچه دار بشم.
سارا :اا؟ چه خوب، ببینم با شوهرت اومدی؟ یا نمیاد دنبالت؟
دیگه نشنیدم چی میگفتن فقط دستگیرم شد همونیه که میخواستم. این جنده هم خوب کارشو بلده.
یه مریض بی محلم اومد که نسخشو  دادمو زود ردش کردم رفت. بعدم در مطبو بستمو چراغ های جلوی درو خاموش کردم. سارا صدام کرد. رفتم به طرفش. یه دست کشیدم رو کونش. با فشار انگشتمو به سوراخش مالیدم. یه آهی کشید که به کیرم یه تکون اساس داد.
رو کیرم دست کشید.
سارا: هیچ وقت سیرمونی نداره، نه؟  امیر: معلومه که نه، بگو ببینم ستاره گرفتی یا نه؟
سارا : معلومه که آره و قهقهه زد. یادت باشه فردا نوبت منه، اینم دوتا سوراخاش بازه، کسشم دیدم تمیزه.
ستاره مال وقتی بود که یه کیسی که شلوار لی پوشیده بودو میتونست با دکمه باز شلوار تحویل بده. پوشوندن دوباره لباس به مریض سخت بود. از همه سخت تر هم بستن دکمه شلوار بود پس اگه میتونست کاری کنه که طرف با لباس باز بخوابه یه مرحله جلو بودیم، شگردشم این بود که بلافاصله بعد از تزریق ملافه را می کشید روشو سریع می رفت سراغ وصل کردن سرم. رگو که میگرفت یه ویال آب مقطر که از قبل دارو را توش ریخته بودو شوت میکرد تو رگش. و تا دارو اثر میکرد طعمه فرصت نمیکرد شلوارشو درست کنه، اثر دارو هم این بود که مریض بیهوش نمیشد که مثل یه تیکه گوشت بیفته، هوشیار بود و مطیع می‌شد یکمم گیج میزد ولی یادش نمیموند چه حالی به ما داده. وقت بیدار شدن دردی‌ هم براش نمیموند. شک هم نمیکردن چون سارا بهشون می گفت که مسکنی که برات زدم قویه و یکمم خواب آوره.
فقط لباس دراوردن و پوشوندنش سخت بود که دیگه اشکالی نداشت و می ارزید.

وارد اتاق شدم. سارا را صدا کردم کمک کنه لباسشو در بیاره. رفتم طرف نوشین. اول معاینش کردم که به گامون نده، یه بار مریض ارست کرد که  سریع جمعش کردیم وگرنه یه جسد رو دستمون مونده بود بعدم انداختیم گردن حساسیت به دارو. آخرش به خیر گذشتو طرفم شک نکرد. ولی این یکی خوب بودو شروع کردیم و لباسشو کندیم. لخت مادرزاد شد پاهاش تو پر بود کسش مو نداشت شکمش تخت بود پستونای بزرگی داشت  صورتشم  ظریف بود شاه کسی بود که آماده بود گاییده بشه.
سارا: یعنی تمیزه؟
امیر: نمیدونم ولی در هر حال از کون این یکی نمیگذرم
سارا: باید یه فکری هم برای کونشون کنیم که تمیز باشه، میخوای قبل خوابوندنشون بفرستمشون دستشویی ؟
امیر : حالا بیا پاشو بگیر دیگه تحمل ندارم
سارا رفت طرف در
امیر:  کجا داری میری پتیاره؟میگم بیا لنگشو نگه دار
سارا: چته؟ حالا میام،  خیلی لاشی شدیا
رفت کیفشو برداشتو  یه حلقه دهنی از توش در اوردو تو هوا تکونش داد. چشمام برق زد
امیر: از کجا گیر آوردی؟ بده ببینمش
از دستش قاپیدم و براندازش کردم. البته که به خوبی حلقه لب دور کیر نمیشه ولی حداقل از شر دندوناشون راحت میشدم. بستم دور دهنش کشیدمش بالا تا سرش بیاد لب تخت. ارتفاع تختم سارا تنظیم کرد. اول کیرمو مالیدم به صورتش. فقط چشماشو بستو نگاهم میکرد بعد  کیرمو کردم تو دهنش و تلنبه زدم، خیسی و گرمی دهنشو حس میکردمو به اوج میرسیدم. چشماش که بهم نگاه می کرد عالی بود.
تا دهن نوشین داشت به کیرم سرویس میداد سارا هم شلوارشو کشید پایین. 
امیر:آمادش کن می خوام بتپونم تو کونش
سارا: جر میخوره نفهم، شر درست میشه

امیر: هر چی میخواد بشه بشه از وقتی دیدم چطوری کونش لمبر برمیداره دیگه نمیتونم به هیچی جز سوراخ کونش فکر کنم.
سارا: گردن خودت و پوفی کشیدو رفت طرف پاهاش.
به جلو عقب کردن کیرم تو دهن نوشین ادامه دادم. پستوناشو مالیدم.
چشمم افتاد به این زنیکه که داشت کس نوشینو میلیسید و کونشو انگشت میکرد، داد زدم انگشتتو بکش بیرون، گشادش کردی حروم زاده.
  سارا ترسیدو انگشتشو کشید بیرون.
سارا:مژده بده کونش تمیزه.
ساعتو نگاه کردم، حدودا بیست دقیقه وقت داشتم. این بار به جای این که کیرمو سارا اماده کنه خود مریض آمادش کرد و لذت خاص خودشو داشت. از تو دهنش کشیدم بیرون و رفتم پایین تخت. کشیدمش پایین، یه پاشو انداختنم رو شونم و اون پاشو هم سارا گرفت. چند بار کیرمو کشیدم رو سوراخ کونش بعد تنظیمش کردم رو سوراخش و با تمام قدرت قدرت ۱۷ سانتو جا کردم

نوشین نالید
امیر: ااااا، اووووف
سارا: تنگه؟
امیر: از تو خیلی تنگ تره جنده
سارا: فکر کنم تا حالا کون نداده بوده. چون یه انگشتمم به زور رفت توش.

شروع کردم گاییدنش. لذتش فوق العاده بود. دستمو گذاشتم رو کسش که حسابی آب انداخته بودو با انگشت شستم لایه های کسشو از هم باز میکردمو باهاش بازی میکردم.
سارا داشت نگاه میکرد و مطمئن بودم لذت میبرد. چشم دوختم به موج سینه هاش که با تلمبه زدن من موج بر میداشت، شانس اوردم که نوشین از اونایی بود که ناله میکرد، بعضیاشون خفه خون میگیرن ولی این خیلی حال میداد.
دستمو که آزاد بود گذاشتم رو کون سارا اونم دستشو برد رو کس نوشینو جلوی چشم من انگشتش کرد. همچنان داشتم کون نوشینو میگاییدم. لذتش بی نهایت بود و داشت منو به اوج میرسوند. به همین خاطر سریع کشیدم بیرون یکم صبر کردم تا آروم که شد رفتم سراغ کسش. انصافا کس خیلی بیشتر از کون حال میده ولی بعضی وقتا آدم هوس کون میکنه.  کسش صورتی بود و کلوچه ای، دست سارا را پس زدم، لبای کس خوشگلشو از هم باز کردمو کیرمو کشیدم لاش. سریعو بی مقدمه بیشتر کیرمو جا کردم. وااااای، بلند نالیدم

کیرم داشت تو یه جای خیس و گرم و تنگ عقب و جلو می شد. نوشین ناله میکرد هنوز.
در حالی که تلمبه میزدم به سارا گفتم نظرت چیه بریزم توش؟
سارا : لاشی حامله میشه
امیر: خب بشه، از کجا میخواد بفهمه کار کی بوده؟ فکر میکنه از شوهرشه
سارا: میفهمی چی داری میگی؟
امیر: چشم گرفته اینو، میخوام ازم حامله بشه و قهقهه زدم
چرا این لذتو از خودم بگیرم؟ لذت بالاتر از این ؟
سارا: حروم زاده
امیر : خفه خون بگیر
بعد سرعتمو بردم بالا، صدای شالاپ شالاپ تلنبه زدنم میومد
سارا: عوضی نباش
امیر:آاااااااه،
آبمو ریختم تو کسش، پاهام سست شد، ولی مراسم تهش همیشه بهم حال میداد. این دفعه با این کاری که کردم مراسمونم ویژه میشد.
سارا پای نوشینو داد دستمو رفت بالا سر نوشین، بعدم کشیدش بالا، اومد پایین تخت، موهاشو گرفتمو نشوندمش رو زمین، کیرمو دادم ساک بزنه و تمیز کنه، این زنیکه یه جوری مک میزد به کیرم که همه شیره جونمو میکشید بیرون.
بعد بلندش کردم و یه سیلی زدم بهش، برش گردوندمو خمش کردم رو کس نوشین.
امیر: آبمو از تو کسش میخوری، چیزی ازش بمونه به گات میدم
سارا: نه، من از تو کس اون نمیخورم
امیر: چی زر زدی؟ محکم سیلی زدم رو کونش
سارا: ااااخ،(در حالی که گریش گرفته بود) باشه
شروع کرد به مکیدن کسش، چند بار دیگه کونشو اسپنک کردمو بعدشم چندتا انگشتمو  یهو کردم تو کونش
در حالی که دهنش رو کس نوشین بود و زار میزد با صدای خفه ای جیغ کشید.
دستمو کشیدم بیرون، موهاشو گرفتمو برش گردوندم. او دستمو گذاشتم رو صورتشو دو طرف دهنشو فشار دادم که دهنشو باز کنه، آبم توش بود. ترشحات کس نوشینم همینجور، موهاشو کشیدمو گفتم همه آبمو قورت میدی، چیزیش نمونه تو دهنت.
سرشو به نشونه تایید تکون داد و به زور آبمو قورت داد.
رو سینش یه سیلی زدمو گفتم آفرین. جیغ زدو گریش شدت گرفت. گفتم خفه شو، پول میگیری واسه همین، حالا زود جمعش کن. فردام کونتو آماده میکنی با فرهاد میایم.
وسط هق هقش با سر تایید کرد.
ولش کردم، شلوارو برداشتمو رفتم طرف اتاقم،ساعتو دیدم هنوز پنج دقیقه مونده بود

قبلا داستانی به اسم مینا (افتتاح) را از من خونده بودین، ممنون از همه کسایی که نظرشونو کامنت کرده بودن. خوشحال میشم نظرتون را راجع به این داستان هم بدونم

نوشته: مینا


👍 24
👎 16
116101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

894356
2022-09-09 01:54:45 +0430 +0430

داستان رو هنوز نخوندم و بعد میخونن فقط الان اومدم تشکر کنم که منو با آرزوم رسوندی و بالاخره یکی توی این سایت پیدا شد که برخلاف بقیه اول داستان بنویسه داستان واقعی نیست.

3 ❤️

894405
2022-09-09 08:05:52 +0430 +0430

جالب نبود

0 ❤️

894462
2022-09-09 21:09:58 +0430 +0430

حالا چ ربطی به مینا داشت

0 ❤️

894480
2022-09-10 00:28:50 +0430 +0430

داستان خوبی بود و یکی از فانتزی های جوونیم

0 ❤️

894585
2022-09-10 09:53:17 +0430 +0430

نوش جونت عالی بدود

0 ❤️

894622
2022-09-10 16:51:52 +0430 +0430

تو نوشتن داستان هم،یه ذره پرنسیب بدنیست

0 ❤️

899942
2022-10-23 01:16:08 +0330 +0330

اینو سریالیش کن
خیلی خوب بود
قسمت های جدید
با قربانی های جدید
ولی هر جا ک خواستی تمومش کنی کاراکتر اصلی رو ب گا بده، جذابیتش بیشتر میشه
همیشه پایان خوش
ی بار یگایی

0 ❤️