روی سکو نشسته بودم. نمیدونم چرا ولی علی داشت کفش ساحلیمو پام میکرد. انگار بعد اون سرسره آبی که اومده بودیم پایین یکم شن توش رفته بود. حس تماس دستش با پاهام خیلی لذت بخش بود. نگاهش میکردمو عاشقانه دوستش داشتم.
یهو از خواب پریدم. اولین بار بود که خوابشو میدیدم. چقدر حس خوبی داشت.
سه سال بود به هم گفته بودیم که همو دوست داریم، اون موقع من کنکوری بودم و علی چند سال بود که دانشجو شده بود. بماند که از چند سال قبلترشم از نگاهامون به هم میشد فهمید تو دلامون چی میگذره.
بهش پیام دادم:
-م:سلام، وای، بلاخره خوابتو دیدم عشقم
دوشنبه صبح سوار تاکسی شدم، یک ساعتی فاصله بود. سعی کرده بودم در خوشگل ترین حالت خودم باشم. تو دلم پروانه ها بال بال میزدنو خوشحال بودم بعد دو ماه میدیدمش. اون یه شهر دیگه دانشجو بود و دیر به دیر میومد، یه هفته میموند و دوباره میرفت. فامیل بودیمو از بچگی همو دوست داشتیم. البته معمولا پشت همه روابط و ازدواجای فامیلی این لاو استوریه هست.
دو ماه قبلم که پیش هم بودیم رفته بودیم پارک. اونجا اولین بار بغلم کرده بود. راستش سفتی کیرشو هم از روی لباس حس کرده بودم گرچه تمام تلاششو کرده بود که اونقدری بهم نچسبه که این اتفاق بیوفته. یه حس باحالی بود. تا قبلشم فقط دستمو گرفته بود و نگاهشو روی سینه هام دیده بودم. خیلی سعی میکرد تابلو نباشه ولی دخترا میفهمن دیگه. وقتی نگاهم میکرد یا دستمو میگرفت یه حس گرما توی تنم میپیچید. خیلی دوسش داشتمو بهش اعتماد داشتم. به همین خاطر سری قبلی که بعد از پارک با اصرار خواست بریم خونشون، اول قبول نکردم ولی بعدش که قول داد کاری نکنیم قبول کردمو رفتیم. نگران پلیس بودم که اگه میگرفتمون خیلی ضایع میشد. تو کل فامیل ابرومون میرفت.
وقتی رفتیم خونشون خیلی با وقار و متین رفتار کرد. با هم فیلم دیدیم، دم در یه بار دیگه محکم بغلم کرد و لبامو بوسید. برام فیلم سینمایی از رو لپتاپش گذاشت، کنارم نشست و تو آغوشش گرفتمو پاهامو نوازش میکرد ، هر جایی میخواستم استاپ میکرد اما حقیقتش این بود که خط قرمزام داشت برای خودم هم آروم آروم جا به جا میشد. قبلش سکس چت نصفه نیمه کرده بودیم، تصویری نبود سکس چتمون اما عکس نود هم فرستاده بودیم. ولی حضوری حدود تا همینجا بود. اون روز کیرش تمام مدت بزرگ بود، زیر زیرکی نگاهش میکردم. اخرای فیلم بود، روی کاناپه نشسته بودیم، سرم روی شونش بود. دستام توی یه دستش و اون دستشم دور کمرم حلقه کرده بود. روی گوشمو بوسید. انگار برق بهم وصل کرده بودن، بهم گفت میخوای بهش دست بزنی؟ به کیرش اشاره کرد، سرخ شدم از این که فهمیده بود کیرشو نگاه میکنم، با کلی خجالت گفتم نه، دوباره رو گوشمو بوسید. انگار کلیدشو پیدا کرده بود. پرسید مطمئنی؟ اینبار جوابشو ندادم، سرمو برگردوند سمت خودشو دوباره پرسید. نگاهمو انداختم پایین و لبخند زدم، لبخند زدو به خودش فشارم دادو روی لپمو بوسید. دوباره حس گرما توی تنم پیچید. بازم سرمو گذاشتم روی شونش، دکمه شلوارشو یه دستی باز کرد، دستمو گرفت و برد داخل شلوارش و شرتش. گفت وقتشه از نزدیک باهاش آشنا بشی. دستم خورد به یه چیز سفت. یه اه ملایم کشید. هیچ وقت فکرشم نمیکردم که اینقدر سفت باشه. انگار یه لایه پوست روی یه تیکه سنگ پونزده سانتی کشیده بودن. و چقدر گرم و داغ بود. آروم دستشو روی دستم بالا و پایین کرد و منم همراهیش کردم. لذتو توش چشماش دیدم و از لذتش منم لذت میبردم. بعد دستمو در آوردم. اینبار سرمو برگردوند و در حالی که لبخند میزد آروم روی لبهامو بوسیدو فشارم داد.
-م: چه بزرگ و سفت بود
-ع: دوسش داشتی؟
-م: اوهوم
-ع: جووون. مال توه عشقم
مطمئن بودم همونقدر که دوستش دارم اونم منو دوست داره. آغوشش امن ترین جای دنیا بود. دستشو دوباره گذاشت روی پام و بقیه فیلم را دیدیم. اون روز تجربه ما به همینجا ختم شده بودو من میبایست برمیگشتم خونه.
تاکسی رسید. منتظرم بود. رفتیم صبحانه خوردیم و پیاده روی.
یکم من من کرد بعد گفت مینا کوچولوی من کلید خونه یکی از دوستامو گرفتم، میای بریم؟ جفتمون میدونستیم اینبار اگه بریم یه اتفاقایی میوفته، خط قرمزم بود ولی خیلی دوسش داشتم.
دوباره جواب ندادم، دستمو که تو دستش بودو بوسید و لبخند زد.
-ع: خیلی دوست دارم خوشگلم
رسیدیم تو خونه، بازم دم در بغلم کرد. اینبار سعی نکرد کمرشو عقب تر نگه داره. خندیدمو تنم گرم شد.
خریدا را اورد رو میز گذاشت. نشست یک طرف مبل و گفت میشینی رو پاهام؟
خندیدم، نشستم روی پاهاش و پاهامو انداختم یه طرف. سفت بغلم کرد. بستنی هایی که خریده بودیمو خوردیم. یکم تو شبکه های تلوزیون بالا پایین کرد تا یه شبکه موسیقی پیدا کرد. موسیقی یعنی دیگه لازم نبود تلوزیونو نگاه کنی. به همین خاطر نگاهش کردم، اونم نگاهم کرد.
-ع: تو خیلی خوشگلی
-م: توام همینجور عزیزم
-ع: چیزی نمیخوای جوجه کوچولو؟
-م: اا، نگو دیگه کوچولو، خوشم نمیاد
-ع: باشه عزیز دلم، هر چی تو بگی
بعد روی لبامو بوسید و بوسش ادامه دار شد. سفتی کیرش زیر پاهام بیشتر و بیشتر میشد. دستش شروع کرد به چرخیدن روی تنم. اروم دستشو برد روی سینم. یکم صبر کرد و وقتی با ممانعت من مواجه نشد شروع کرد مالیدن سینه هام. با حرکت دستش موج لذت توی تنم شکل میگرفت، در حالی که همچنان لبامو میبوسید داشت به کارش ادامه میداد. بدنم شروع کرد به لرزیدن. دستشو بر نداشت اما حرکتشو متوقف کرد، بوسیدنشم همینجور، نگاهم کرد و خندید. وقتی اروم شدم روی پیشونیمو بوسید و نگاهشو چرخوند روی سینه هام. بهم گفت خیلی دوست دارم ببینمشون، اجازه میدی؟ با سر بهش علامت تایید دادم. هنوز بی حال بودم. دکمه های مانتو و پیرهنمو باز کرد. سینه هامو دید که توی سوتین مشکی بالا و پایین میشن. روشون دست کشید و از توی سوتین اوردشون بیرون و بازم بهشون نگاه کرد، نگاهش میسوزوندم و باعث میشد عمیق تر نفس بکشم. سرشو برد سمت سینه راستم و شروع کرد بوسیدنش، وقتی سرشو کرد تو دهنش دوباره لرزیدم. کارشو متوقف کرد و محکم بغلم کرد. بعد بلند شد و خوابوندم رو مبل، در حالی که سینه هام بیرون افتاده بودن. پیرهنشو در اورد و اومد روم خیمه زد، با لبخند خودمو سینه هامو نگاه کرد تا بی حالیم تموم بشه. بعد روی تنم دراز کشید، پوست تنشو حس میکردم، شروع کرد بوسیدن گردن و گوشم و من زیر تنش از لذت تقلا میکردم. دستشو برد پایین تر و گذاشت بین پاهام. آروم از روی شلوار شروع کرد مالیدن کسم. تو چشمام نگاه میکردو تنم که تکون میخوردو زیر تنش حس میکرد. اروم بهم گفت اجازه هست؟ گفتم نه علی، میدونی که نه.
دستشو برد پایین تر و رسوند به کونم. اینجا چی؟ اینجا را اجازه دارم؟
فقط خندیدم
-ع:جووون، بچرخ ببینم. قبلش بذار دکمتو باز کنم.
از روم بلند شد تا بچرخم. تنش گرم بودو جذاب، سینه هاش و بازوهاش جذبم میکردن. اونم همه تنمو داشت نگاه میکرد. اومدم سوتینمو درست کنم، گفت نه، همینجوری دوست دارم. صبر کرد تا چرخیدم. بعد باقی لباساشو در اوردو اومد سراغم. شلوار و شرتمو با هم در اورد. خیلی لحظه خجالت اوری بود ولی بعدش که کف دست گرمشو روی لپای کونم گذاشت جریان فرق کرد. داغ شدم.
-ع: ممم. چه تنت نازه مینا، خیلی سکس هستی
-م: تو هم همینطور علی
نوشته: مینا
من با زن متاهل بودم اولین بار من کونشو کردم همسایه بود فیلم شوهرشو واسم میفرستاد میگفت کیرش توکونت منم میگفتم قبوله اونو منو باز کنه منم بشم شوهر دومت میخندید انگشتم میکرد میگفت ای پسر کونی منم اوبی میشد براش
دمت گرم داستان خفنی بود لذت بردیم بازم بنویس 😛
کاش آبشو توی کونت خالی میکزذ