سلام. مهران هستم الان که این داستان مینویسم ۲۷ سالم هستش و داستان برمیگرده به حدود هفت سال پیش. بعد تقریبا یکسال که از ازدواج خواهرم میگذشت تو یه تصادف شوهرش فوت شد و خواهرم دوباره برگشت پیش ما. برای اینکه از ناراحتی بیرون بیاد سعی میکردم وقت بیشتری باهاش بگذرونم و با خندوندنش حالشو عوض کنم و خصوصا شبها براش کلیپ های خنده دار و جوک میفرستادم. یخورده که از این موضوع گذشت خودش شروع کرد به پرسیدن اینکه دوست دختر دارم یا نه و اینکه چرا ندارم. منم که از قبل ازدواج مریم همیشه به فکر اندامش بودم و همیشه از هر فرصتی واسه دید زدنش استفاده میکردم، یه بار که ازم دلیل اینکه چرا دوست دختر ندارم رو پرسید براش نوشتم که از دخترهای هم سن خودم خوشم نمیاد و دلم دختری میخواد که چند سالی ازم بزرگتر باشه و دلمو زدم به دریا و براش توضیح دادم دختری که دنبالشم چجوری باید باشه و کلا اندام و قیافه خود مریم رو مجسم کردم و براش نوشتم. مریم هم یه شکل تعجب و خنده برام فرستاد و نوشت که آخه تو که از پس چنین دختری نمیای؟؟ خلاصه اون شب با چندتا شوخی و. حرف گذشت و من و مریم کم کم بیشتر بهم نزدیک شدیم و بعضی اوقات باهم میرفتیم بیرون و کافه و قلیون.
چون اتاق من بخاری نداشت و اتاق مریم بخاری داشت بعضی اوقات بعدازظهر ها تو اتاق مریم میخوابیدم و خوابیدن من تو اتاق مریم عادی بود. یادم میاد یه بار مریم تصمیم داشت بره حموم و یه فکر پلید اومد تو ذهنم. یه نرم افزار واسه گوشیم دانلود کردم که بصورت مخفی فیلمبرداری میکرد و رفتم اتاق مریم و یه پتو و بالش گذاشتم و دراز کشیدم. مریم که از حموم اومد فیلمبرداری رو شروع کردم و موبایل جوری گذاشتم که بیشتر اتاق رو پوشش میداد مریم با حوله تن پوش اومد تو اتاقش و ازم خواست برم بیرون تا لباس بپوشه و بعد لباس پوشیدن دوباره برگردم بخوابم. منم بدون اینکه موبایل بردارم رفتم تو اتاقم و یه ربع بعد که لباس پوشید رفتم تو اتاقش و گوشیم برداشتم و دل تو دلم نبود که برم ببینم چه فیلمی ازش گرفتم. واسه همین پتو و بالش و گوشیم رو برداشتم دوباره برگشتم تو اتاقم. فورا شروع کردم به دیدن فیلم. اتاق من و مریم دقیقا روبروی هم بود واسه همین مریم جایی واستاده بود که من گوشی رو تنظیم کرده بودم. بعد رفتن من مریم حوله خودشو درآورد و حالا لخت بود و نشست رو مبلی که تو اتاقش گذاشته بود و شروع کرد به مالیدن لوسیون و کرم به بدنش. از دیدن بدن لخت مریم حسابی تحریک شدم. یه دختر سفید پوست با سینه های بزرگ و رون و کون گوشتی که حسابی آدم رو تحریک میکرد.
کارم شده بود فیلم گرفتن از مریم بعد حموم یا حتی وقت هایی که میخواست لباس عوض کنه و تقریبا با تموم لباس زیرهاش فیلم داشتم.
یه بار که مریم دوباره ازم درباره دخترهای دانشگاه و رابطم باهاشون پرسید فوری بهش گفتم که از دخترهای دانشگاه خوشم نمیاد و اصلا خودت دوست دختر من. مگه دوست دختر چی میکنه که تو برای من انجام نمیدی، باهم همه جور حرف میزنیم، بیرون میرم، به من که با تو خیلی خوش میگذره. تو جواب حرفم با خنده گفت که دوست دختر یه کاری میکنم که من شاید نتونم برات انجام بدم.ارتباط من و مریم هم آهسته آهسته داشت خیلی گرم میشد و هفته چند روز رو برای هم وقت میزاشتیم برای پیاده روی و گشت و گذار و کافه گردی. یه روز که مامان و بابام رفته بودم خونه مادربزرگم قرار شد شام رو مریم برام غذایی درست کنه که خیلی دوست داشتم. وقتی داشت تو آشپزخونه کار میکرد آروم رفتم سمتش و دستمو حلقه کردم دور کمرش و گردنشو بوسیدم. مریم هم بدون هیچ مقاومتی تو بغلم موند و حرفی نزد. از این واکنش مریم شجاعتمو بیشتر کردم و خودمو کامل چسبوندم بهش لبم رو گذاشتم آروم رو گردنش. یه چند ثانیه ای که تو این حالت بودیم مریم بهم گفت که میز رو بچینم تا چند دقیقه دیگه غذا آماده میشه و با این حرفش یجورایی ازم خواست که از اون حالت بیرون بیایم.
بعد مدت ها با دوستام رفته بودم فوتبال سالنی و فردای سالن از درد عضلات نای بلند شدن نداشتم. تموم بدنم درد میکرد. مریم که منو تو این حالت دید ازم خواست برم تو اتاقش تا یخورده با پماد و حوله گرم منو ماساژ بده. به زور رفتم تو اتاقش کنار بخاری دراز کشیدم و فقط یه شورت پام بود. مریم شروع کرد به ماساژ دادن منو و از حرکت و گرمای دستش و نرمی کونش که رو رونم بود و داشت پشتم رو ماساژ میداد، کیرم بلند شده بود و چون به شکم خوابیده بودم رفته بود لای پام. بعد ماساژ پشت و کمرم، مریم رفت سمت پاهام و همین که دستش رو برد داخل رونم دستش خورد به سر کیرم اما به روش نیاورد و همینجوری ماساژ میداد و هر چند لحظه ای دستش میخورد به سر کیرم. وقتی کامل پاهامو ماساژ داد بهم گفت تا برگردم رونمو از جلو هم ماساژ بده. یه لحظه شوکه شدم از این حرفش و تا اومدم مقاومت کنم خودش منو جابجا کرد و کیرم مثل فنر از تو شورت زد بالا. منم از شرمندگی و خجالت چشمامو بستم اما مریم به روی خودش نیاورد و یه چند دقیقه ای ماساژم داد و سر آخر هم با خنده بهم گفت اگه جای دیگه ی بدنت ماساژ نمیخواد که کافیه. کم کم داشتیم از نظر سکسی بیشتر بهم نزدیک میشدیم. یه چند روز بعد این اتفاق ماساژ، خواهرم و شوهرش اومده بودن خونه ما و حرف آب و هوای قشم شد تو اون فصل سال و تصمیم گرفتیم یه چند روزی چهارتایی( من و دامادم و دوتا خواهرام) بریم مسافرت قشم.
روز سفر رسیدیم قشم و دامادم یه سوییت دو خوابه گرفته بود، قرار شد من و مریم تو یه اتاق باشیم و اون زن و شوهر هم تو یه اتاق. بعد یکم گشت و گذار و شام برگشتیم سوییت. موقع خواب هم هر کدوم تو اتاق خودمون. اتاق یه تخته بود و واسه همین رو زمین یه پتو انداختم و دراز کشیدم.
مریم: دستشویی نمیخوای بری؟؟
من: نه، چند دقیقه پیش رفتم.
مریم: پس یا برو بیرون یا روتو برگردون من لباسمو عوض کنم؟
من: یعنی از دوست پسرت خجالت میکشی؟؟
مریم: دیگه در این حد دوست دخترت نیستم که؟؟
من: مگه دوست دختر حد داره؟
مریم: حالا برگرد بعد بهت حدش رو میگم.
با این حرف مریم بهش پشت کردم تا لباس بپوشه و بعد لباس پوشیدن، پیش هم دراز کشیدیم و چون لپ تاپ آورده بودن ازم خواست یه فیلم بزارم تا با هم ببینیم. منم یه فیلم عاشقانه گذاشتم شروع کردیم به دیدن. منم یه دستم زیر سر مریم بود داشتم موهاشو نوازش میکردم و مریم هم خودشو چسبونده به من. وسط های فیلم یه صحنه رمانتیک بود که دختر پسر فیلم داشتم همو میبوسیدم. موقعی که این صحنه اومد هردومون تو یه لحظه چشم تو چشم شدیم و من آروم لبم رو گذاشت رو لب های مریم و مریم هم با بستن چشم هاش و حرکت لبش بهم فهموند که ادامه بدم. با دست دیگم لپ تاپ رو گذاشتم کنار و یه دستم که روی سر مریم و تو موهاش بود، دست دیگم هم گذاشتم پشتش و سفت همو بغل کردیم. جفتمون داغ بودیم و آروم دستمو از پشتش برداشتمو یدونه از سینه هاش رو گرفتم شروع کردم به مالیدن سینه ی نرم و بزرگش و کم کم کامل اومدم روش و همزمان کیرمو از رو لباس میمالوندم به لای پای مریم. یخورده که تو این حالت بودیم خود مریم ازم خواست تا شلوارشو دربیارم. بعد اینکه شلوار از پاش درآوردم خواستم شورتشو هم دربیارم که جلوم رو گرفت ولی ازم خواست از رو شورت کیرم بمالم رو کسش. شنیدن کیر از دهن مریم داغترم کرد. مریم به پشت دراز کشیده بود و منم کیرمو از بغل شورت درآوردم شروع کردم مالیدن کیرم رو کسش. مریم چشماشو بسته بود و گوشه لبشو گاز گرفته بود، منم همزمان که داشتم کسشو از رو شورت میمالیدم پیراهنشو دادم بالا . دو تا سینه ی بزرگ افتاد بیرون. مریم هم شروع کرد با دو تا دستاش سینه های خودش رو مالیدن و نوکش رو فشار میداد. یکم که تو این حالت موندیم ازش خواستم برگرده. اونم به شکم خوابید من با اینکه یکم مقاومت کرد اما شورتشو تا روی رونش کشیدم پایین. کامل دراز کشیدم روی مریم و کیرم گذاشتم لای کون نرم و گوشتی مریم. الان کامل روش دراز کشیده بودم و داشتم همزمانی که کیرم رو لای کونش بالا پایین میکردم گردن و کتفشو میخوردم. یه ناله ریزی از مریم شنیده میشد و منم سرعتمو بیشتر کرده بودم. وقتی داشت آبم میومد زیر گوشش گفتم که آبم داره میاد و ازم خواست آبمو پشتش بریزم. منم سرعتمو زیاد کردم و آبم با فشار خالی کردم پشت مریم. بعد اینکه کاملا خالی شدم خودش ازم خواست با یدونه از شورت هاش که تو ساکش بود پشتش رو پاک کردم.
اون شب بعد اولین سکسمون، تو بغل هم خوابیدیم.
این داستان ادامه داره و براتون بقیه داستان رو میزارم.
نوشته: مهران
کلی فلسفه بافتی شوهر خواهر بدبختتو کشتی که بکنیش خاک تو سرت شل ناموس
چرا اینا که با خواهرشون برنامه دارن هی اسمشون مهران در میاد ؟!!🤔
دوماد نگون بخت رو کشتی که لاپایی بزنی جقول بقول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه لطفی به خودت وبقیه بکن این داستان های هندیتو ننویس چهارخط ازیه داستان بخوانی تابلوه چقدر به واقعیت نزدیکه یا حداقل طرف خلاقه تو تصویرپردازی
صدا و سیما طویله اسلامی حق داره خیار خوردن خانوما یا گوششون سانسور کنه وگرنه کسی به کسی رحم نمیکرد
Incest is arousing and hot so keep up with the good work buddy
هنوز تا آخرش نخوندم عزیزم ولی توی مسافرت عرف بر اینه که مردا یه جا بخابن زنا هم یه جا. مثل سریال پایتخت دقیقا
کم بزن همیشه بزن