ریدن به اول آخر کسی که تو رو آدم حساب کرد.
وقتی میخواستی یک آدم گوه تصور کنی، جز این بشر چیزی جلوی چشت نمی آمد. نمیدونم این تخم حروم عوضی اسپرمش از چه مدلی بود که این اینقدر عن از کار اومده بود بیرون.
تمام این حرفها توی سرم میچرخید وقتی داشتم ادا و اطوار خواهرزنم میدیدم.
یه دراز بدقواره که نه تنها هیچ هنری نداشت بلکه هیچ سنخیتی هم با آدم نداشت.
همه میگفتن به خاطر مرگ پدر زنم این عصبی شده در صورتی که عنتر خانم هیچ حالت عصبی نداشت فقط میرید تو اعصاب اطرافیان.
داشتیم تعطیلات عید پشت سر میگذاشتیم که این بشر یادش فیل هندستون کرده بود، دم پنجره هی سرک میکشید تا اون دوست پسر گوه تر از خودش بیاد بره خونه اینم منتظر دیدنش بود.
خدایا همه کارای این گوه روی مخ من بود، رفته بود عاشق کسی شده بود که تو اطاق فرار با اره برقی میفتاد دنبال ملت.
عنتر خانم میگفت کراش زدم ولی به هر بهونه ای مادرش آویزون ما میکرد تا خونه خالی شه و آقای اره برقی بیاد خونه و ترتیب این میمون رو بده.
مادرش: الناز خبر مرگت از کنار پنجره برو اونور، اینقدر دریده نباش دختر.
الناز: ااااااااااااااااااا مامان دارم هوا میخورم کمی ریه هام باز شه، کمی هم آفتاب بخورم ویتامین دی اوکی شه نانا.
من: خدایا این اگر روزی یک بسته تنباکو الفاخر تموم نکنه، حبابچه های تنفسی اش روغن پس میدن.
حالا عین میمون کله رو کردی بیرون هوا بخوری.
ویو بیرون: یک پسر 28ساله با قد متوسط و هیکل درشت همراه با اره برقی داره به سمت مجتمع می آید.
من: اوه اوه فرار کنید اره خان اومد. خخخخخ
الناز: حالا اون یه اره برقی داره ملت جر بده تو چی داری؟
من: برو از خواهرت بپرس، سندش داره با توپ بازی میکنه.
الناز: نه بابا هنر خودته!
سولماز: ای تو روح بیشرفت الناز حرف دهنت بفهم
…
الناز: چند روزه که از میثم خبری  نیست، حیدر تو کمی من درک میکنی، نه جواب میده نه خونه اومده، چه کار کنم؟
من: الناز الان این بابا چه ربطی به تو داره؟
الناز: بابا کراشمه برام خیلی مهمه که ببینم استاتوسش چیه!
من: هیچی یکی گرفته اون اره رو به خوردش داده.
الناز: نه قرآنی ببین کجاست، دلم براش یه ذره شده.
من: آخه میمون بد قواره من آخرین باری که تو کارهای گوه تو دخالت کردم، زندگیم داشتی میپاشوندی. تمام گوه بازیای اون داستان تقصیر تو بود ولی چیندی من به چخ برم.
الناز: گوه خوردم حیدر، کمکم کن.
من: آخه نفهم من برم این عنتر از کجا پیداکنم؟
الناز:یعنی دکتر بی ادب تر از تو ندیدم،ادبیات یک قصاب از تو بهتره خب  برو محل کارش، خیلی غیرتیه من اونجا ببینه با اره جرم میده، تو بروکاری نداره.
من:من فقط با تو اینم بس که رو مخ منی حالا  کوه غیرت نمیشه جواب بده، مارو هم اسیر نکنه.
الناز: بابا چقدر سگ جونی تو اگه نری میرم به سولماز میگم اومدی لخت من دید زدی.
من: آخه عن خالص همه دیگه فهمیدن تو چقدر کسشعر میگی، اینم روش.
الناز: حالا میبینی حیدر رو مخم نرو بگات بدم.
من: کم چوسه بیا عنتر خانم، میخوای فیلم دوربین مخفی نشونت بدم وقتی مادرت میپرونی خونه ما با اره خان این چه پوزیشن هایی رو تمرین میکنی.
الناز: نه ناموسا حیدر فیلم داری ازمون!؟ خب خدا رو شکر این لحظات برامون ثبت کردی.
من و میثم خودمون فیلم برداری کردیم بفرستیم رو وب مهاجرت کنیم تو من از چی میترسونی!!!؟
من: یعنی بشر ریدم تو قیافت که اینقدر تخم حرومی، هر دختری جای تو بود، از ترس میرید به خودش تو دیگه چه گوهی هستی.
الناز: داداش ما همینیم الانم برو دنبال میثم خان که جوابم نمیده، اعصابم ریخته بهم.
من: من داداشت نیستم، اون برادر بی غیرتت اونور دنیا کون داده هوا، ما اینجا باید دنبال باجناق غیر رسمیمون بگردیم.
آدرس کار این پدرسگ بی ناموس بده ببینم کجاست؟!!!
من: سلام آقا
متصدی اطاق ترس: سلام قربان تا هفت شب اطاق درگیره 
من: با آقا میثم کار دارم
یارو: چند روز نیومده اره هم نیاورده
من: کیر تو کوس خواهرش با اون اره ش البته توی ذهنم بود.
ممنون اقا.
الو الناز میگن این کرگدن نیومده سر کار چند روزه.
ای بابا مگه میشه
حالا که شده، فعلا
کجا مشتی کارت دارم
برو الناز، دست از سر ما بردار
نه خدایی بیا در خونه از ننه و باباش آمار بگیر
برو تخم سگ، من بیام به اینا چی بگم
حالا یه بهونه جور کن وگرنه جریان  کیش رو که برای سولماز تعریف نکردی!!!
یعنی خداوکیلی چقدر دوست داری به من بدی  روت نمیشه که هرجا یه خاطره دروغین از من خودت داری.
حالا کارت نباشه، فقط به این فکر کن همون شبی که نرفتی بیرون از هتل منم جایی نرفتم. در صورتی که مامان و سولماز رفته بودند برناون حسن ریوندی…
ای تف تو قبرت الناز، سگ تو روحت تو که همراهشون رفتی ،
نه عزیز وسط برنامه زدم بیرون.
شمام خوب میکردی، بس که مست بودی یادت نمیاد وگرنه عزیز با همون کیر معلولت داشتی 15دقیقه تلمبه میزدی.
آخه عنترخانم من به کون سگ بذارم، نگاه به تو نمیکنم
الناز: حالا که کردی در هر شرایطی هم بودی مهم نیست، مهم اینه که یک کلیپ سه دقیقه ای تمام حرفات و حرکاتت ضبط کرده.
من: ای سگ تو روحت دیوس، میرم دنبال اره خان ولی تو عین سگ دروغ میگی.
الناز: تو فکر کن دروغه.
من: سلام حاج آقا مشعشعی عزیز؛ آقازاده خوبن!؟
مشعشعی: سلام دکتر جان، الهی شکر سلام میرسونن.
من: چند روزی زیارتشون نکردم
پدر اره خان: چی بگم ما هم ازش خبری نداریم.
من: ایشالله خیره، یک کاری داشتم باهاشون که بعدا ازشون میپرسم
پدر: آقای دکتر کاری کرده
من: نه پدر من چه کاری، میخواستم برای خرید یه وسیله ازش مشورت بگیرم.
مشعشعی: اهان باشه میگم تماس بگیره
من: ممنون
من: خر بی صاحب شدی، خبری از اره خانت نیست
الناز: خفه شو کثافت، داری تلافی در میاری
من: عن خانم میگم خبری ازش نیست الان داشتم با پدربزرگوار این فخر ایران زمین حرف میزدم. چند روزه بی خبره
الناز: یعنی چی این هیچ وقت اینجوری نمیشد. حداکثر گوه بازیش دو روز بود. الان 5روزه غیب شده
من: دیگه بنده اطلاع دیگری از میزان گوه بودن ایشون ندارم.
الناز: چه کار کنم؟
من: برو کلانتری اعلام مفقودی کن
الناز: چه جوری؟
من: میری اونجا میگی زید اره خانی، چند روز نیست.
الناز: خب چه کار میکنن؟
من: هیچی اول افسر شب میکنتت بعدم به جرم روابط نامشروع میندازتت بازداشتگاه، خب احمق تو چهکاره یارویی!!! پدرش به تخمشم نبود پسره نیست.
صدای حق حق گریه
حیدر حالا من چه کار کنم، گوشی قطع کرد.

من: خه اسب وحشی ساعت سه نصف شب برای چی زنگ میزنی خواهرت اگه شیفت نبود که خونه روی سرم خراب میکرد.
الناز: گوه نخور الان بیا دنبالم
من: بچه رو چه کار کنم؟!!!
الناز: بچه چیه اون نر خر 15ساله میگی
بلند شو بیا تا فیلمت ارسال نکردم.
من: ریدم تو این شانس، ملت از زن فیلم میگیرن میترسونن برای ما برعکسه.
بلند شو بیا زر نزن، رسیدی پایین زنگ بزن میام.
آخرش این پیر زن رو زودتر از موعد میفرستی سینه قبرستون.

جلو خونشون تو ماشین
من: چیه؟ چه مرگته؟
الناز: پیام ببین
سلام میثم پیش ماست، 30تومن بدهی داره
فردا پول نقدا بیار به این آدرس
تنها میای و پلیس چیزی نمیگی.
وگرنه فیلم روی گوشی میثم خان فرستاده میشه برای مامان و داداشت
من: خب به من چه؟!
رفتی دادی این کوس کشم میخواد به تیغتت، من این وسط چه کاره ام؟!
الناز: شما همون گوشی که دستت هست، تشریف میبری تو گالری اولین فیلم پلی کن.
چشمام چهارتا شده بود من این سگ پدر داشتم میکردم بهش میگفتم الناز جون فدات شم.
من: الناز والله فتوشاپ کردی من نیستم
اخه عوضی این رسم چاپیدن نیست، میگفتی پول میخوام این گوه بازیها در نمی آوردی.
الناز: میگم دیوس از میثم هفت روزه خبر ندارم، کوس میگی، زد زیر گریه. ریدم تو پولات و قیافت.
من خودم 30مبلیون دارم فقط نمیفهمم چه کار کنم؟!
من: هیچی میری اونجا30میلیون میدی 4تا دیگه ام میکنتت ده تا فیلم دیگه ام ازت میگیرن تا آخر عمر من خواهرت باید مریض ویزیت کنیم و بدیم به فاکرهای تو.
الناز: خب چه گوهی بخورم، گوشی مامان قایم کنم فیلم نبینه، اون سعید بی ناموس چه کار کنم که اون ور آبه
من: واقعا هم بی ناموسه
اون از زنش که رفت زن سیاه آفریقایی شد, اینم از خواهر جنده اش. من دیگه به زن خودمم اعتماد ندارم. بی ناموسی تو ژنتونه.
الناز: حیدر گوه نخور الان چه کار کنیم؟
من: چه کار کنیم نه چه کار کنم!؟ به من چه
الناز: حیدر خداشاهده فیلمت میزارم گروه ساختمان پزشکانتون، اون وقت ببینم همکارهای عزیز الخصوص همسر گرامی شما رو به دو قسمت مساوی تقسیم میکنه یا خیر.
من: خداوکیلی من کردم؟
آره
من: جان ماهان من کردم؟
الناز: خر پس این کدوم کوس کشیه
من: به قرآن یادم نمیاد.
الناز تو چرا دادی؟
الناز : حسم خوب بود، هوا شرجی، کیر مطمئن سراغ نداشتم.
من تف تو قبرت
باشه فردا میام دنبالت…

نوشته: شایان