سلام به همه
اسمم سروش ۳۴ سالمه چند سال پیش ازدواج کردم با دختری که نمیشناختمش خالم معرفیش کرد گفت خانواده خوبی هستند و وضع مالی خوبی دارند .
البته منم وضع مالیم خوب بود کارم دفتر پخش مواد غذایی داشتم دستم به دهنم میرسید ماشین خونه همه چیز این رو میخوام براتون بنویسم که هواستون به زندگیتون بدید.
بعد از ازواج من همسرم لیلا خیلی خوب بودیم لیلا همش دور همی با دوستاش میرفت منم زیاد بهش گیر نمیدادم چون چند باری خونه من جمع میشدند خونم خودم و هر دفعه خونه یکی بودن زنگ میزد میگفت میخوایم بریم شام بیرون یا بریم دورهمی میخوایم دونگ بزاریم همیشه تو کارتش پول میریختم لیلا دختری واقعا زیبا و خوش هیکل بود و قد بلند پوستی سفید سینه خوش فورم من خیلی دوستش داشتم.
یک شب دور همی با دوستاش گفت من رو برسون میخوام بریم خونه دوستم مریم جمع شدیم زمانیکه رسوندمش همون لحظه چند تا پسر وارد آپارتمان شدن من گفتم بلخره آپارتمانه شاید یک واحد دیگه باشند بعد که رسوندمش دختر دایی لیلا زنگ زد بهم گفت میخوام یک چیزی بهت بگم ولی نگی من گفتم منو خراب نکن گفتم باشه گفت خانومت با دوستاش دورهمی دختر و پسر نشستن بهش گفتم از کجا انقدر مطمئنی.
دیدم آدرس همون آپارتمان رو داد که رسوندمش گفت واحد ۴ همه جمع انجا بهش گفتم چرا زنگ زدی این قضیه رو گفتی مگه تو دختر دایش هستی؟
گفت اره ولی تا زوده زندگیتو نجات بده تو پسر خوبی هستی اون لایق تو نیست.
منم بلند شدم چاقومو برداشتم گذاشتم تو جیم گفتم هرچی بادا باد رفتم در آپارتمان زنگ نزدم وایسادم تا درب برقی باز شد ماشین بیاد بیرون .
اگر زنگ یا در میزدم ممکن بود بفهمند در برن حالا طبقه بالا یا پشتبون جایی.
رفتم داخل یک نفر جلویم گرفت بهش گفتم واحد ۴ با مریم خانوم کار دارم چیزی نگفت. منم رفتم داخل رسیدم واحد ۴ صدای آهنگ بلند و بزن و برقص در زدم چند بار صدای آهنگ کم شد صدای مریم خانوم آمد.
کیه گفتم همسایه درب باز کرد تا منو دید انگار برق ازش پرید
(جالبی این قضیه این بود که دختر دایش گفت اگر این نبود بگو که من گفتم ولی صد در صد)
منم با لگد درب باز کردم مریم خانوم خورد زمین رفتم داخل بله اون چیزی که نباید میدیدم دیدم همه با لباس های لختی تو بقل همدیگه مشروب خورده بودن حالیشون نبود دیدم لیلا درب اتاق باز کرد با شرت حتی سوتین هم نداشت با یک پسری تو اتاق بودن
اون لحظه دنیا رو سرم خراب شد .
انقدر با مشت کوبیدم تو صورت لیلا که دماغ و دندوناش خورد کردم باقی پسرها فرار کردن.
منم از خونه زدم بیرون دیگه یک سال لیلا رو ندیدم طلاق غیابی رو گرفتم.
و هدیه ارزشمند دادم به دختر دایش اولش قبول نمیکرد با اصرار زیاد ازم گرفتش و همیشه مدیونشم که خیلی زود واقیت رو نشونم داد.
ببخشید سرتون درد آوردم
نوشته: سروش
نمیگم ننویسین بنویسید.
ولی جای اینجور داستان ها جدا از حقیقت یا دروغ جاش تو داستان ها نیست. چون اصلا جذابیت سکسی نداره و بیشتر به منزله درد دل میمونه.
خوب تایپک بزن تو تایپک درددل کن. فحش هم نمیشنوی 😂😙😗🌷
این اتفاقات واقعا زیاد شده. حقیقت رو بگم دیگه کسی که میخواد ازدواج کنه باید انتظار هرچیزی رو داشته باشه. زمانی که ازدواج کردم با خودم حساب کتاب کردم. به این نتیجه رسیدم هر اتفاقی افتاد نباید تعجب بگیرم یا سخت بگیرم. اگر براتون مهمه آسیب نبینید ازدواج نکنید
من نمیدونم چرا دوستان فحش میدن. از محارم و گی بگیر فحش میدن تا داستان زن شوهری و حتی این داستانها
خب این کجاش دروغه! فرض که این آقا دروغ بگه آیا این اتفاقات روزمره رخ نمیده؟
دوستان عزیز دیگه دوران ازدواج سنتی تمومشده اون قدیم که میدیدی ازدواج سنتی میکردن همه اقایون و خانوما یه جور یه مدل بودن و باهم میساختن چون نیتشون زندگی بود الان تفاوت ها زیاد شده و تنوع اخلاقی بین آدما خیلی زیاده واسه همین تا چند وقت با طرفت نپری و نشناسیش نمیشه ازدواج کنی
ازدواج سنتی رو بندازید دورررر
جایزه آلت خرس طلایی نر میرسه به دختر دایی لیلا برای نقش اول بهترین پاچه خوار در فیلم همسر خیانتکار
اقایون توجه کنن
این اقا خودشو نزد به خریت که زنم پاکه و رفت سراغش و دستش اومد زنش کس میده
من سعی کردم به دوتا از دوستام بفهمونم زنتون میرن میدن دیوثا در جواب من میگن زنامون خیلی خیلی پاکن
اقایون همیشه زنتون رو چک کنین
خیلیا شوهر دار میکنن
قابل توجه آدنهایی که ادعا میکنن فرهنگشون بالاست ؛
این جور دورهمی ها فرهنگ نیست ؛
چون بعضی ها که اینجور جاها نمیرن میگن طرف بی فرهنگه ؛
خوب و آموزنده بود؛
موفق باشی
چرا دوست دارین بقیه تو غمتون شریک باشن ؟ داداش اینقدر گیر و گرفت تو زندگیم دارم بشینی واست بگم کُپ میکنی باور کن میایم ایننجا که یه کم سبک بشم تو دیگه بدترش نکن (مشکلاتی که یگم مالی نیستا ) غمای خودم یادم میره ؛آخه این داستان کجاش سکسیه ؟
یه نکته جالب.
این جمله از این داستان : “لیلا دختری واقعا زیبا و خوش هیکل بود و قد بلند پوستی سفید سینه خوش فورم”
و اما این جمله از داستان شهلا زن دوستم: “شهلا آمد سلام و خوش آمدگویی زنی زیبا قد بلند پوستی سفید سینه خوش فورم”
این دوتا جمله از دو داستان با موضوع خیانت شباهت عجیبی به هم دارن. همچنین نوع نگارش تخمی اونها هم یکی هست. کاملا مشخصه نویسنده هر دو یه آدم مریض و روانیه. فقط اونجا اسمش مهرداد بود اینجا سروش.
ابر مرد ، خودت فقط مرد هستی باقی ادا تورو در میارن، زدی صورت زنت رو پوکوندی، اه نرسیدی پسرها فرار کردند، گوز میرزا شاشو جهان پهلوان شیتو ، تو اینقدر وجود نداشتی که همون اول از ترس ت زنتو زدی که اونا بترسند فرار کنند مرد بودی اونارو میزدی ، گوز گوز هم تعطیل
آخه تو مال قاچو گذاشتن تو جیب هستی ، برای دکور بردی چاقو رو؟
عامو چاقو کَشی کار زشتی هست درست اما دست رو زن بلند کردن اوج پست بودن هست، خواهرت که نبود نشه طلاق داد، مادرت که نبود بگی نمیشه حرفی زد.
ی عده الان میگن بابا ناموسشه، در جواب اگر ناموسش خراب باشه سگش هم بحساب نباید بیاره و قبول دارم کنترل نمیشه کرد خودتو اما چرا زن رو زد اول و قبلش چاقو چاقو راه انداخته بود و با لگد درو … بشین به حرفام فکر کن 👍
من بودم میرفتم زانو میزدم جلو خانومم ک تف کنه صورتم جلو دوستاش پاهاشو لیس میزدم
مشخصه موقع نوشتن احساسی و عصبی شدی و تند تند نوشتی . در کل یه نوع پیش امدو بقلم در اوردی . و میتوان گفت متاسفم 😎
تو دفتر کار داری بعد بلد نیستی یه صفحه بدون غلط املائی بنویسی بعد انتظار داری ما باور کنیم؟
از دوستان افغان نیستی شما؟
چقدر با لهجه نوشته بودی؟
متاسفم برات،حس بدی بوده حتما آدم قوی هستی کهتونستی تحمل کنی
دمتگرم پس باید دور ھمی ھاے خانوما رو زیر نظر داشت اونم چھار چشمے اوکے رفتم تو کارش
کلا نه به خشونت