وانیلی

1403/01/06

سلام . طی اقدامی تلاش کردم تا داستان نویسی اروتیک تمرین بکنم، فلذا شروع به تحریر داستان هایی با عنوان آزمایشی کردم تا در آنها بتوانم مهارت به تصویر کشیدن صحنه های جنسی را به خوبی تمرین کنم. از آنجایی که دیکته نانوشته بی غلط است، از شما عزیزان تقاضا دارم با نظراتتان(انتقاد ، پیشنهاد یا تذکر درباره نحوه پیشبرد صحنه ها) در بهبود قلم اینجانب نقش ایفا کنید. پیشاپیش از صبر و حوصله شما ممنونم و امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.


زیپ شلوارم را به آرامی باز کرد، که ناگاه کیرم به مثابه فنر بیرون جست. در دست گرفت و آن را نوازش کرد، سپس بالاتر آمد و با نگاهش دلم را به بازی گرفت. بی اختیار لبم را به سمتش بردم و بوسه ای شیرین نصیب خودم کردم، آنقدر شیرین که هوش از سرم پرید. آهی شهوتناک کشید و باز به طرف پایین رفت، به آرامی آن را در دست گرفت، کلاهکش را بوسید، دهانش را تا جایی که میشد باز کرد و به آرامی آنرا در دهانش فرو کرد. همزمان من هم موهایش را نوازش میکردم. با تند تر شدن حرکات دهانش که بالا و پایین میکرد، نوازش های من هم تند تر شد، تا جایی که بلند شدم و او را روی زمین و خودم لبه تخت نشاندم.آب دهان از کلاهک کیرم سرازیر بود و اندکی ملحفه را کثیف کرد. مهم نبود. دوباره با بوسه ای بر کلاهک، حرکاتش را شروع کرد و اینبار من هم ابتکار عمل را بدست گرفتم.ارتباط چشمی برقرار میکرد و این دیوانه کننده بود. موهای طلاییش را در مشتم جمع کردم و با وارد کردن نیرو به سرش، سعی در طولانی کردن حرکات داشتم .همچنان که به چشمهایم نگاه می کرد، چشمانش را خمار میکردو صداهایی نامفهوم و شهوتناک از هردویمان خارج میشد،که ناگهان با صدایی بلند ، تمام منی ام را در دهانش تخلیه کردم. آرام کیرم را بیرون آورد و با زبان زدن به شیار آن ، سعی در بیرون کشیدن آب منی داشت. با سعی در ارتباط چشمی ، تمام آب منی ام را قورت داد و زبانش را بیرون آورد. این حرکتش باعث شد ناگاه او را بالا بکشم و دوباره در آغوش هم بوسه هایی شیرین ازو بگیرم.
اندکی بعد ، دوباره در آغوش هم عشق بازی میکردیم، بوسه هایی ریز از گردن و لاله ی گوشش، باعث صدا هایی ریزتر از او میشد . بوسه ها را از لاله گوش شروع کردم ، با گاز های ریز ادامه دادم. همانند مار پیچ و تاب میخورد و صدای ریز ناله ها و هُرم نفس هایش دیوانه کننده بود. به سینه ها که رسیدم، اندکی مکث کردم. آرام گرفت. ناگهان با بوسه ای از میان دو سینه آغاز کردم و ابتدا زبانم را دور هاله ی ریز هر کدام میچرخاندم و کمی بعد ، به نوک آنها زبان میزدم.سرعت زبان زدنم را تند تر کردم: آآآه ، آآه ، اووووممم ،بدنش مدام پیچ و تاب میخورد و خود لذت را دوچندان می گیرد. پس از مدتی مجبور شدم از سینه ها بگذرم تا به جاهای بهتر برسم. بوسه هایم را ادامه دادم و با گذشتن از نافش، به آن بهشت برین رسیدم.

نخ در بهشت را که باز کردم، با بوسه ای لیسیدن را آغاز کردم.زبانم را به میان شیار می کشیدم و مکرراً آن را تکرار میکردم. زبانم را لوله کردم و عقب و جلو کردم، دیگر نمی توانست طاقت بیاورد ، ناله هایش اتاق را پر کرده بود. سرم را محکم به میان دو پایش فشار میداد و کمرش از روی تخت بلند شده بود. دیگر نمی توانست تکان هایش را کنترل کند. دانستم که دارد ارضا میشود، تیر آخر را زدم و زبانم را به روی کلیتوریس( بضر) هاش حرکت دادم.تا خواستم آن را مک بزنم، ناگهان با لرزش شدید و ناله ی بلندی ارضا شد. میان آغوشش خزیدم و همچنان داشت نفس نفس میزد. بریده بریده گفت: «مر…سی… عزیزم… خیلی… خوب… بود»

اندکی آرام گرفتیم. پس از مدتی دوباره عشق بازی را شروع کردیم و کیر من هم دوباره شروع به راست شدن کرد. در میان بوسه های پیاپی، دست کردم و از کشوی پاتختی جعبه کاندوم را آوردم، یکی درآوردم و با آرامشی که ناشی از تلاشم برای قطع نشدن بوسه ها بود، فویل آن را باز کردم. همزمان با آوردن آن، باز بوسه ها را از لاله گوش شروع کردم. خودم را به رویش کشیدم و در حالی که آرام عقب میرفتم سعی داشتم کاندوم را بر کیرم سوار کنم. پاهایش را باز کرد و آن بهشت که مدتی پیش به خوردنش اشتغال داشتم، اکنون آماده پذیرایی بود.او را نزدیک لبه تخت کشیدم و با طمانینه ای که حاصل یک عمر تجربه بود، آرام کیرم را وارد واژن او کردم.حالا دیگر صورت هایمان روبروی هم بود و باز هم من و آن لعل خیال انگیز! اندکی بعد تلمبه های آرام ولی طولانی خود را شروع کردم و با هر تلمبه صدای ناله های او که با تلمبه بعدی بیشتر میشد. خودم را برویش خم کردم و با دو دستم سینه هایش را مالش میدادم و گردنش را می بوسیدم. ناله هایش بیشتر و بیشتر میشد: «آآآه، آآآآه ، اووم، همینجوری، آآآآآه.» دستش را به طرف کسش برد و آرام آن را مالش میداد. تلمبه هایم را سریع تر کردم، ناله هایش بلند تر شد،صورتم را از روی گردنم برداشتم و به روی صورتش گذاشتم. با اولین بوسه فرانسوی، زبان هایمان در دهان یکدیگر کاوش میکردند.بوسه را قطع کردم و سرمست ، عطر تنش را همچون کوکائین، به دماغ میگرفتم؛از روی سینه ها تا زیر بغل و گردن. دیگر حرکاتم دست خودم نبود. تلمبه ها را محکمتر میزدم و صدای شالاپ شلوپ اتاق را برداشته بود.دیگر داشتم ارضا میشدم که با بوسه ای دیگر از لبانش، خودم را پذیرایی کردم. ناخودآگاه کمرش از زمین بلند شد و با جیغ بلندی ارضا شد.من هم واپسین تلمبه را زدم و همزمان در کاندوم ارضا شدم. کیرم را به آرامی از واژنش بیرون آوردم. در کنارش ولو شدم . همچنانکه نفس نفس میزدم، گفتم: «ممنونم…خیلی … خوب… بود».

نوشته: thani amir kabir


👍 1
👎 5
6401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976703
2024-03-26 00:22:03 +0330 +0330

درود بر امیر کبیر بزرگ بخاطر نوشتن همچین کصشری

0 ❤️

976724
2024-03-26 01:49:20 +0330 +0330

ادبیات نوشتاری کتابی باعث شد فقط چند خط اول رو بتونم بخونم و انگیزه ادامه دادن رو از خواننده سلب میکنه .
باعرض پوزش از نویسنده .
سبک نگارشت عوض کن . حد اقل بشه تا اخر بخونیم بعد نظر بدیم.
نوشتارت مثل ماشینیه که سوارش میشی توی دنده اول چهار متر راه نرفته به تر تر میوفته .
مجبوری پیاده بشی و یه لگد هم به تایر ماشین بزنی .

2 ❤️

976781
2024-03-26 09:57:56 +0330 +0330

غلط املائی نداشتی زیادی کلمه داشتی.
موهاییش طلاییش…

الان احمد ۹۱۳ میاد به زیبایی از خجالتت در میاد.

0 ❤️

976792
2024-03-26 11:00:16 +0330 +0330

لحن نوشتارت مناسب این نوع داستان نیست. بهتره محاوره‌ای باشه. داستانم هیچ مقدمه ای نداشت. باید شخصیتارو معرفی کنی و روابطشونو ب مخاطب بشناسونی

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها