پالیس دختردایی

1401/09/21

سلام من حامدم ۱۹ شیرازی ام سالمه فوت و فتیش دارم از بچگی من بیشتر وقتا پای دختر داییم رو دید میزنم ولی جرئت لیسیدن رو نداشتم خلاصه داستان از جایی هست که به روز داییم اینا برن مشهد زیارت اما دختر بررگش کوثر بخاطر این که دانشگاه داشت نرفت داییم به من گفت تو بیا پیشش تا تنها نباشه و بگم گه کوثر هم ۲۱ سالشه ۱۶۲ قدش و ۴۰ وزنش و اینک که من با داییم و خانوادش خیلی خوب هستم خلاصه اونا رفتن من بودپ و کوثر من چون بیکارم صبحا خونه هستم اون روز کوثر رفت دانشگاه من تنها بودم و با خودم گفتم برم کفشاشو بو کنم رفتم دیدم یه کفش ورزشی توی کمدش هست که یه جوراب مچی سفید که سیاه شده توش هست اخه چون میرفت تنیس من حسابی بو کشیدم و بعد لیس زدم خلاصه ظهر شد و اومد خونه سلام کردم و گفت که خیلی خستس بهش گفتم ماساژ می خوای گفت اره مرسی رفتم کفششو در اوردم ولی جرئت بو لیس نداشتم حسابی پاهاشو توی جورابای ساق بلند سیاهش ماساژ دادم گفت مرسی و رفت توی اتاق من دیدم یه جوراباش رو انداخته روی میز رفتم بوکنم که دیدم رسید گفت چیکار می کنی گفتم میخاستم بشورم گفت افرین حامد خان منم لبخند زدم و رفت دوباره توی اتاق و دیدم چند تا جوراب دیگه هم اورد گفت اینارم بشور گفتم باشه قبل شستن حسابی لیس زدم چند روز بعد که دانشگاهش تعطیل بود گفت بیا بریم کوه گفتم بریم دیدم یه جوراب خاکستری کلفت با یه کفش کوه پاشه توی راه یه دفعه پاس سر خورد و دلت میوفتاد که من گرفتمش و بلندش کردم گفتم میخای برگردیم گفت نه بریم ولی کمکم کن بعد دوساعت برگشتیم خونه که دیدم ولو شد روی مبل گفت حامد پام درد میکنه گفت ماساژ میخاد با یه لحن دستوری منم رفتم کفشش رو در اوردم بوش هم خیلی خوب بود گفت یه زره بو کن پامو من چند تا نفس عمیق کسیدم و میخاستم جورابشو در بیارم که کفت نه اول یه زره هم بخور گفتم چی گفت عرق پامو و یکی زد زیر گوشم منم مجبور بودم بخورم پاشو جورابش حسابی تمیز شده بود بعد گفت افرین خالا پام خوب شد و بعد از اون هر روز کار من شده بود پالیسی خانوم چند روز گذشت تا اینکه داییم برگشت اون شب که اومدن همه دور هم جمع بودیک که کوثر گفت بیا تو اتاقم کامپیوترم رو درست کن منم رفتم دیدم جوراب مچی مشکی پاشه و گفت بیا بخور برای اخرین بار من رفتم و خوردم و گفت فکر نکن که من نفهمیدم فوت فتیش هستی و چند بار جورابای منو لیس زدی و بعد ۵۰۰ تومن بهم داد و گفت اینم کرایت
و این بود داستان من

نوشته: حامد خان


👍 4
👎 20
38901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

906369
2022-12-12 02:01:46 +0330 +0330

هیچی نگم راجب این داستانت جقی خیلی سنگین ترع

1 ❤️

906427
2022-12-12 14:35:14 +0330 +0330

نمیتونم درکت کنم چون فتیش ندارم ولی حداقل سوراخ کونشو میخوردی بهتر بود

0 ❤️

906441
2022-12-12 18:56:09 +0330 +0330

منم فوت فتیشم اما داستانت خوب نبود

0 ❤️

906457
2022-12-13 00:16:04 +0330 +0330

تو خیلی زود انزالی برو دکتر یعنی یکم بیشتر دووم نیاوردی داستانت بیشتر شه😐😂

0 ❤️

906524
2022-12-13 08:49:34 +0330 +0330

کصخل جورابی,

0 ❤️

913413
2023-02-03 00:18:07 +0330 +0330

تا همونجا خوندم که داییت بهت کفت تو بیا دختر کس طلام تنها نباشه یکمم بکنش دایی جان

0 ❤️