پرستو

1401/02/24

جمعه 16اردیبشت 1401بود که از بیکاری گفتم برم شهرک اطراف شهرمون خونه عمم،
من ساسان 19 ساله،
پراید رو روشن کردم و ربع ساعت بعد خونه عمم بودم،
عمم بیوه هستش و دوتا پسر تقریبا هم سن من داره که هنوز پیشش زندگی میکنن و بقیه رفتن سر خونه زندگیشون،
خونه عموی پسر عمه هام جفت خونه عمم هست که از پشت خونشون به هم ی در کوچیک هست که به گاوداری خونشون وصل میشه،
عموی پسر عمه هام ی دختر دارن به نام پرستو که تازگی ها طلاق گرفته، ظهر بود که توی کف سیگار بودم و هیشکی از سیگار کشیدنم باخبر نبود،
پسر عمه هام بیرون بودن، آمار عمم رو گرفتم و رفتم پشت خونه توی طویله و سیگار رو روشن کردم و تا ته کشیدم و خاموشش کردم و از طویله زدم بیرون که با چهره پرستو روبرو شدم، لبخندی بهم زد و گفت ساسان تو هم!! این رو گفت و حرکت کرد سمت درب کوچیک مابین دوتا خونه، دویدم سمتش و نرسیده به درب دستشو گرفتم، گفتم پرستو، برگشت سمتم و در حالی که خندش گرفته بود گفت بی‌شعور دستمو ول کن،
دستشو ول کردم و گفتم توروخدا به کسی نگو،
گفت باشه و رفت،
هر لحظه منتظر بودم به عمم بگه ولی خدا رو شکر نگفت،
هوا شب خنک بود و منو پسر عموهام توی حیاط روی سکوی بتنی خوابیدیم،
صبح ساعت هشت بود که صدای پرستو رو شنیدم که عمم رو صدا کرد و گفت میخوام برم شهر چیزی نمیخوای؟
بدون هدف خاصی سریع بلند شدم و لباسامو پوشیدم و دولقمه صبحانه خوردم و با عمم خدا حافظی کردم و زدم بیرون به امید اینکه پرستو رو ببینم و هم تا شهر برسونمش هم ازش تشکر کنم،
نزدیکای ایستگاه شهرکشون بودم که دیدم داره از جاده خاکی به ایستگاه نزدیک میشه،
بهش بوق زدم که منو شناخت و اومد نزدیکم و بعد از تعاریف سوار شد،
بدون مقدمه شروع کردم به عذرخواهی و تشکر از اینکه نگفته،
ی کم نصیحت کرد و گفت خواهش میکنم،
احساس لمس دستش و اینکه ی رازی بینمون بود جسارتمو زیاد کرد و گفتم کارت تا کی طول می کشه؟
_واسه چی میپرسی؟! فک کنم تا آخر وقت
+آخه میخوام برای جبران هم ناهار دعوتت کنم هم برگشتنی برسونمت،
زیاد جا نخورد ولی به فال نیک گرفت و کمی تعارف کرد،
گفتم اگه میترسی کسی ببینمون میریم باغ،
اینو که گفتم از واکنشش میترسیدم، آخه ی دختر مطلقه 27سال با ی پسر هم سن من ممکن بود توی باغ چکار کنن؟
_ساسان جان احتیاج نیست،
+ولی من خوشحال میشم اگه بتونی بیای،
_چکارت میشه کرد باشه میام،
+مرسی پس تا ساعت دوازده هر چقدر کارت راه گرفت انجام بده منم خرید میکنم و میام سراغت، حالا شمارتو بگو بنویسم،
شمارشو نوشتم و بهش تک زدم و گفتم اگه تونستی زودتر بیا،
با لبخندی دور میدون اصلی شهر پیاده شد، منم مضطرب و خوشحال اول رفتم داروخونه ی بسته کـاندوم و قرص تاخیری گرفتم و رفتم سمت خونه و دوشی گرفتم و شیو کردم و لباسامو پوشیدم و منتظر ساعت شدم نتونستم تحمل کنم ساعت 10 یکی از قرص ها رو خوردم و نیم ساعت بعد کلیدای باغ رو برداشتم وزدم بیرون،
بهش پیام دادم کجایی؟
نوشت بانک،
نوشتم نیم ساعت دیگه میبینمت،
نوشت باشه،
دوتا چلوکباب گرفتم و رفتم جلوی بانک، ده دقیقه ای معطل شدم تا بلاخره اومد و مثل صبح عقب نشست،
کولر ماشین روشن بود و شیشه ها دودی بود،
_سلام ببخشید دیر کردم
+نه بابا اشکال نداره خوش اومدی، منم تا خریدامو انجام دادم و ی دوش گرفتم اومدم سراغت،
_ببخشید زحمتت دادم ساسان جان
+این چه حرفیه پرستو؟
رسیدیم در باغ و ریموت رو زدم و وارد باغ شدیم
_چه خوشکله باغتون،
+چشات خوشکل میبینه عزیزم
در رو باز کردم و رفتم داخل و سفره رو آماده کردم و منتظر پرستو شدم،
دوری توی کل خونه زد و رفت دست و صورتش رو شست و اومد روبروم نشست،
+پرستو چرا لباساتو در نمیاری خنک بشی؟
_مرسی اینجوری راحتم،
+آخه کسی که اینجا نیست میگم که راحت باشی،
متأسفانه بخاطر ناامنی منطقه بجز چندتا قالی و رختخواب چیزی توی باغ نبود،
ناهار رو خوردیم که پرستو بلند شد و رفت روی قالی نشست و تکیه داد به دیوار،بلند شدم و تشکی آوردم و اسرار کردم که بلند بشه و تشک رو زیر پاش بندازم،
فضای کمی برای دونفر نشستن داشت، بعد از نشستن پرستو خودمو کنارش جا دادم، کمی معذب شد و جابجا شد،
من نمیتونستم خیلی جسارت به خرج بدم،
گوشی پرستو زنگ خورد، نگاه من کرد و گفت مامانمه، دقیقا ساعت دوازده بود، گفتم جواب بده بگو تا ساعت دو کارم طول می کشه،
متعجب شد و جواب داد و همینو گفت و قطع کرد،
رو به من کرد و گفت چرا دو؟
گفتم میخوام ی کم خلوت کنیم اگه اجازه بدی،
گفت باشه ساسان،
همه چیز آماده بود ولی هنوز نمیتونستم پا پیش بزارم، جسارت به خرج دادم و گفتم نمیخوای راحت باشی؟
_منظورت چیه؟!
+خوب شالتو در بیار،
با اکراه گفت باشه و شالشو درآورد،
دیگه نمیتونست بدون دلیل باشه،
دستمو به دور گردنش انداختم و صورتمو نزدیک کردم و صورتشو بوسیدم، نکن ساسان ریزی با خودش زمزمه می‌کرد، بوس هامو مکرر کردم و دستمو به دکمه‌ها ی مانتوش رسوندم گفتم بزار راحت باشیم،
کامل دکمه های مانتوش رو باز کردم و دستم رو از روی بلوزش گذاشتم روی پستوناش و باهاشون ور میرفتم،
صورت بدون آرایشش رو میخوردم و به لبهاش رسیدم و با وجود تکون هایی که می‌خورد لباشو توی دهنم میمکیدم،
لباشو ول کردمو ازش خواستم همراهم بشه تا مانتوشو دربیارم، هیچ حرفی نمیزد و همراهم شد، روی تشک خوابوندمش و تیشرتمو درآوردم و بعد دست کردم توی جیب شلوارم و بسته کـاندوم رو از جیبم درآوردم و شلوارمو با شورتم درآوردم و رفتم سراغ شلوار لی که پوشیده بود و شروع کردم به باز کردن دکمه هاش و بعد با شورت کشیدمشون پایین و از پاهاش جداشون کردم، چشماشو بسته بود و صورتشو بغل انداخته بود، کسش هر چی بود از کون دخترایی که کرده بودم بهتر بود، بین پاهاش نشستم و کـاندوم رو کشیدم روی کیرم و با عرقی که بین پاهاش بود و خیسی کسش سر کیرمو دادم داخل، تنگی کسش نشان از چند ماه نداشتن سکسش بود ولی خیلی زود عادت کرد و همشو جا کردم،
ازدواج های شهر ما معمولا سنتی هست و سکسا معمولا بدون جزئیاته،
در حین تلمبه زدن خم شدم و دستمو دور صورتش گرفتم و باهاش چشم تو چشم شدم و مشغول خوردن لبهاش شدم، همراهی نمی‌کرد و توی حس و حال خودش بود و هنوز کیر من کامل راست نشده بود شروع کرد به ناله های ریز کردن،
لباش رو ول کردمو دست راستمو زیر بلوزش بردم و از زیر سوتین ردش کردم یکی از پستوناش رو توی دستم گرفتم و شروع کردم به بازی کردن با پستونش، ناله هاش رو بلندتر کرد و چشماش رو بسته بود و چندی بعد با تکون همه بدنش اورگاسم شد،
عرق کرده بودم و نفسم گرفته بود، چشماش رو باز کرد و لبخندی نثارش کردم و گفتم چطوری عزیزم؟ نگاهش رو ازم دزدید و منم سرعت تلمبه هامو کم کرده بودم،
دوباره به صورتش نزدیک شدم و صورتشو بین دستام گرفتم و گفتم عزیزم نمیخوای برام کاری کنی که منم ارضا بشم؟
نگاهش پر از علامت تعجب بود، گفت مثلاً چکار؟!
گفتم کامل لخت بشیم و بریم حموم؟ (آخه از شدت عرق نمیشد جاییش رو خورد)
با تردید گفت باشه،
بلند شدیم و بعد از درآوردن لباسای پرستو رفتیم حمام،
تجهیزات زیادی نداشتیم فقط با آب و صابون خودمو شستم و منتظر شدم پرستو خودشو بشوره،
نشسته بودم روی ستون وان که پرستو اومد،
به کیرم اشاره دادم گفتم نمیخوای بخوری،
گفت بخدا بلد نیستم ولی سعیمو میکنم،
زانو زد و کیر همچنان سیخم رو سعی کرد توی دهنش جا کنه،
بعد از کمی بازی کردن با کیرم متوجه شدم فایده نداره و بلندش کردم و بغلش کردم و شروع کردم به سینه خوردن،
استایل زنانه ولی لاغری داشت، وقتی سیر دلم از پستوناش خوردم خوابوندمش روی ستون وان و پاهاشو باز کردم و شروع کردم به خوردن کسش، شیو شده بود ولی ی شکم زاییده بود،
علت خوردن کسش این بود بتونم همیشگی توی دلش خودمو جا کنم،
خیلی طولش ندادم و ازش خواستم بلند شه و دستاش رو ستون کنه روی وان،
انجام داد و ایندفعه بدون کـاندوم کیرمو گذاشتم توی کسش،
دوتا دستمو از لگنش گرفتم و شروع کردم به ضربه زدن به ته کسش، کم کم داشتم چیزایی از حس ارضا می‌فهمیدم،
سرعتمو هرچه زیادتر کردم تا که صدای شالاپ شلوپ گوشم رو پر کرده بود،
چند دقیقه بعد پرستو با جیغ و ناله شل شد و نمیتونست بایسته، با دو دستم وزنش رو گرفتم و خودمو آماده اورگاسم شدن کردم، ثانیه هایی قبل از اورگاسمم کیرمو درآوردم و روی سوراخ مشکی کونش گذاشتم و لمبر آی کونش رو آب‌پاشی کردم،
برگردوندمش و با تشکر بوسش کردم،
رسوندمش خونه و ازش قول گرفتم هر وقت تونست باید پیشم ولی از دیروز تا حالا خبری ازش نیست

نوشته: ساسان


👍 1
👎 11
35701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

873927
2022-05-14 01:12:12 +0430 +0430

کیر تو مغزت ب فرض ک واقعی بود نرسیده بردی نمومو کردی کس مغز

0 ❤️

873928
2022-05-14 01:12:59 +0430 +0430

نمیدونم کدوم شهر هستی که کولر زدی تو مسیر باغ ولی ما تو تهران بخاری روشن کردیم 16 اردیبهشت

0 ❤️

873945
2022-05-14 02:16:53 +0430 +0430

اونا تو طویله بزرگ شدن و تو توی باغی که حموم و وان داره!!!
بوی گه شپشات همه جا رو گرفته میرزا جقی خان

0 ❤️

873969
2022-05-14 04:36:48 +0430 +0430

خصوصیاتی ک گفتی واس ادمیه ک تا حالا کص نداده ن واس مطلقه داداش خودتی

0 ❤️

874265
2022-05-16 03:08:31 +0430 +0430

بیا پایییییییییین

0 ❤️

881412
2022-06-25 02:53:20 +0430 +0430

سوراخ کونش مشکی بوده ًًمنظورت احتمالا تیره بوده که بخاطر تجربه آنال بوده سعی کن توی محله و افراد فامیل مطرح نکنی که هر شخصی از راه برسه وادارش کنه بخاطر ابروش کس . کونش و بده و تبدیل به جنده بشه . نکنی این کارو نامردی نکنی . دوستان یک مرد وقتی مرد هست که وجود و مرام داشته باشه و‌دنبال ادیت و‌ازار زنی نباشه من واقعیت دوست دارم یکی رو که باهاش باشم که توی ساختمان خودمان هست و البته دلم میخواد باهاش وارد رابطه باشم در حالی که چیزی ازش میدونم‌که خودش خبر نداره من مطلع باشم ، چند روز قبل هم بدلیل تصادف ماشینم میخواستم با بچه ام بریم خرید برای خونه و یک کاری هم داشتم باید انجام میدادم و ماشینم که تصادف کرده بودم و قرار بود جرثقیل بیاد بگذارند روی کفی ببرند تعمیرگاه ، توی

برای همین پیاده داشتیم می‌رفتیم که من یک ماشین عبوری و تربست بگیرم که ایشون رسید و چون با همدیگه تا حدودی ارتباط اولیه رو هم داشتیم ، اما برایم قابل احترام هست دوست ندارم به یک ارتباط اجباری و یا ناخواسته واردش کنم ، فرصت دادم بهش کم کم به این ارتباط وارد بشیم . خلاصه اینکه یک مرد باید رفتارش هم مردانه و البته بوقت اش جنتلمن باشه ، با این حال صبورانه منتظر این نازنین هستم

0 ❤️