...قسمت قبل

چن هفته از اون قضیه گذشت و من دیگه نرفتم پیش اون مرد،
همچنان از روی علاقه به تودم می‌رسیدم، همیشه بدنمو شیو نگه میداشتم و گهگاهی آرایش ریز میکردم با وسایل آبجیم خودمو ،کم کم خودم هم رژ لب و ما بقی لوازم آرایشی رو واسه خودم میخریدم و وقتایی که بیرون میرفتم خیلی کم ازشون استفاده میکردم و آرلیش غلیظی نمیکردم،همینجور یه روز داشتم تو اینستا چرخ میزدم که دیدم یه مرده همه پستامو لایک میکنه و کامنت میزاره،کم کم دیدم تو لایو هامم میاد و و ازم تعریف میکنه و گهگاهی استوریامم ریپلای میکنه،کنجکاو شدم و رفتم پستا و استوریاشو چنتا شونو دیدم،
متوجه شدم استاد هنر های رزمی تو کرجه،چنتا پستاشو لایک کردم و کامنت گذاشتم و اونم جواب داد،کم کم به مرور چتانون شروع ،متوجه شدم اسمش علی هست ،بدن خوبی داشت ،البته تو چتامون اصلا راجع به سکس حرفی نمیزدیم و اون مدام ازم تعریف میکرد و میگفت عاشق مرام پسرای افغانیم و پسراشون خیلی خوبن و با مرامن،
خیلی هم از قیافه و بدنم تعریف میکرد و این شد که کم کم متوجه شدم این علی آقا قصد کونمو داره ولی روش نمیشه بگه
البته خودمم بدم نمی اومدباهاش وارد رابطه بشم ولی منتظر حرکت اول از جانب اون بودم،
خلاصه یه روز که خیلی حشرم زده بود بالا یه لایو گذاشتم و همینجوری داشتم کسشر میگفتم که دیدم اینم اومد تو لایو،گفتم علی آقا دوس داری رقصیدنمو ببینی که گفت اره و منم گفتم باشه بیا پیوی،لایو رو قطع کردم و باهاش تماس تصویری گرفتم از اینستا و گفتم چطوری و … بعد گفت برقص ببینم چطوری میرقصی !
من شروع کردم دلبری کردن ،اون روز یادمه یه تیشرت لش سفید با یه شلوارک تنم بود بدون شرت،شروع کردم رقصیدن و یهو وسط رقص کونمو کردم جلو دوربین و شلوارمو کشیدم پایین،بنده خدا پشماش ریخته بود،باورش نمیشد ،یهو دیدم یکی از دوستاشم اومد جلو دوربین،بنده خدا مکنده بود چی بگه از این حجم جنده بازی من،من اونقد حشرم زده بود بالا که برام مهم نبود و شروع کردم با کون لخت و فقط یه تیشرت رقصیدن جلو دوربین،گهگاهی خودمو انگشت میکردم جلو دوربین و سوراخ کونمو نشون میدادم بهشون،اونام یسره از بدنم تعریف میکردن،انقد خومو انگشت کردم‌ جلوشون تا از حشریت آبم اومد و خدافظی کردم،شبش تو پیوی میگفت اصلا ازت انتظار نداشتم ،گفتم مگه ناراضی ای؟
گفت نه اتفاقا خوشحالم شدم ولی توقع نداشتم اینقد زود منظورمو بگیری،
خلاصه باهاش قرار گذاشتم برای جمعه،
روز موعود فرا رسید خودمو شیو کردم و یکمم میکاپ کردم،صب راه افتادم و تا ظهر اتوبوسمون از شهرستان به ترنینال جنوب تهران رسید،
تو ترمینال منتظرم بود،همونجا یه ناهاری زدیم و راه افتادیم سمت کرج،
از تریپ خودم بگم که یه هودی صورتی با یه ساپورت جذب ولی نه خیلی بدن نما پوشیده بودم با یه کتونی سفید ،
تو کل مسیر قربون صدقه ام میرفت و پاهامو میمالید ،آخرش جفتمون طاقت نیوردیم و همونجا تو مسیر یه جا نگه داشت و براش یه ساک دلچسب با لبای صورتیم زدم،کیرش بزرگش که حدودا ۱۷ سانت بود رژ لبم روش مونده بود و آبشم تو دهنم خالی کردم،
امام من هنوز ارضا نشده بودم،سوراخ کون صولتیم هنوز کیر میخاست،
منو رسوند به خونش تو کرج،یه خونه باغ بزرگ و خوشگل،
به محض ورود آدرس دستشویی رو ازش گرفتم و رفتم خودمو خالی کردم،
یه آرایش غلیظ کردم و اومدم بیرون،دیدم صداش از تو حال میاد،رفتم سمت صدا دیدم یکی از دوستاش (همونی که تو تماس تصویری پیشش بود) نشسته داره قلیون میکشه،تا منو دید جوونی گفت و اومد سمتم و شروع کرد لب گرفتن ازم ،انگار جنده ساعتی اوردن خونه و از بدو ورودم تو خونه باید بهشون سرویس بدم:))
دهنش بود قلیون میداد،زیاد ازش لب نگرفتم و منو برد رو تشکی که تو حال پهن شده بود،کفش و لباسامو در اورد ،با دیدن شورت سفید و صورتی دخترونه ام و البته سوتینم دوباره یه جون گفت و شروع کرد خوردن سینه هام،یکم دردم اومد و با آه و ناله کردنم اینو بهش فهموندم،ولی اون حشری تر شد و وحشی تر میخورد،شورتمو در اورد و دودول صورتیمو یه ماچ کرد و شروع کرد انگشت کردن کونم،نتونستم تحمل کنم،از زیرش در اومدم و پریدم شلوار و شورتشو در اوردم،خودشم پیرهنشو کند و لخت مادر زاد جلوم وایساد،کیر کلفت ۱۵ سانتیشو کردم تو دهنم و با ولع ساک میزدم، خوب که خیس و شق شد افتاد به جون کون نرم و سفیدم ،سوراخ صورتیمو لیس میزد و زبونشو توش میکرد و من ناله میکردم،اخرش برگردوندم و سر کیرشو کرد توم،اروم اروم تلمبه میزد و نگه میداشت،از حشریت زیاد سر کیرم خیس شده بود،بعد شروع کرد سرعت تلمبه هاشو بیشتر کردن،و منم ناله هام بیشتر شد،پاهامو گذاشت رو شونه اش و تلمبه زد،علی داشت نگامون میکرد و دوستش تو انواع پوزیشن ها منو میگایید،بعدش منو به شکم خوابوند و خودشم اومد روم خوابید و کیرشو کرد تو کونم و تلمبه زد که اونجا اب جفتموم اومد،کیرشو کشید بیرون،رفتم سوراخ کونمو شستم و برگشتم دیدم علی نشسته و داره بهم لبخند میزنه،رفتم رو پاش نشستم یکم خودمو براش لوس کردم،ارضا شده بودم ولی سیرمونی نداشتم و بازم کیر میخاستم،کیرشو راست کردم با هر ترفندی بود و به اونم یه دست دادم،تا دم دمای غروب وسط جفتشون خابم برد و وقتی بیدار شدم افتاد باید برگردم خونه،سریع یه دوش گرفتم و علی منو رسوند ترمینال جنوب،قبل خدافظی تو ماشین علی و دوستش حسابی منو مالیدن و انگشتم کردن،منم براشون خوردم و جق زدم تا رسیدیم،خیلی اصرار کردن برسونتم شهرم ولی دوس نداشتم خودم،
شب رسیدم خونه و بازم این قضایا مثل رویا از ذهنم میگذشت
باید این شوق و ذوقمو با یکی در میون میذاشتم و تنها گزینه ام هم طبق معمول دختر عمه ام بود،با شوق همه چی رو براش گفتم ولی حرفامو باور نمیکرد و میگفت دروغ میگی،تا اینکه عکسایی که موقع سکس با علی و دوستش گرفته بودیمو براش فرستادم تا باورش شه،
بعد دیدن عکسا تازه باورش شد و دوباره دعوام کرد:
+مگه نگفتم دیگه به ایرانیا کون نده،من چقد به شما پسرا بگم اینقد زیر خواب ایرانیا نشید ولی گوش نمیدین،ما که دختریم نمیدیم ولی شما پسرا جای ما دوتا دوتا میدین!حالا که عکسارو به ابجیت نشون دادم میفهمی کون دادن چقد درد داره!
معلوم بود هنوز از اینکه دوس پسرش رفته به ایرانیا داده کفریه و داره دق و دلشو سر من خالی میکنه،ولی از یه طرف نگران شدم چون دختر عمه ام رفیق شیش آبجی بزرگمه و ممکن بود واقعا بهش بگه،خیلی ترسیدم خلاصه ،یه هفته گذشت و خبری نشد تا اینکه یه روز رو تختم دراز کشیده بودم که آبجیم اومد سراغم و بغلم دراز کشید،آروووم در گوشم گفت داداش کون سفیدم چطوره؟
پشمام ریخت و گوشام عرق سرد کرد،فهمیدم اون عوضی همه چیزو بهش گفته ،اومدم توضیح بدم انگشتشو گذاشت رولبام،گفت هیس!
میدونستم میری سر لوازم ارایشیم و بعضی وقتا لباسامو تن میزنی ولی نمیدونستم اینقد دلت بخواد دختر باشی که دوتا دوتا بری به مردم کون بدی،نمیدونستم چکار کنم التماسش کردم که به مامان بابا چیزی نگه و … خلاصه اون لحظه کوتاه اومد،فرداش بود ،رفتم اشپزخونه چیزی بخورم دیدم اومد از پشت چسبید بهم شروع کرد انگشت کردنم،از کارش متعجب شدم،
برگشتم سمتش که گفت:ها چیه تو که خوشت میاد بچه کونی،راستم میگفت البته،دو سه انگشتی شروع کرد تلمبه زدن تو کونم که ناله های ریزم در اومد و شلوارکمو خیس کردم،
یه نگاه به شلوارکم کرد و گفت خاک تو سرت و رفت…
ادامه دارد…

نوشته: فمبوی بخشنده