سلام الان که دارم این خاطره رو مینویسم 30 سالمه
ماجرا مربوط میشه به زمانی که 12 یا 13 سالم بود یه پسر بچه سفید و توپولو و خوشگل با یه کون گرد و خوش فرم اهل تهران
یه پسر دایی دارم فوق حشری که اون موقع حدود 20سالش بود و خونشون تو شهرستانه منم همیشه تابستونا میرفتم خونه بابابزرگم که خونشون بغل خونه اونا بود از موقعی که یادم میاد این پسر دایی من همش تو فکر راضی کردن من بود که بهش بدم ولی من از این کاراش خوشم نمیومد و بهش محل نمیزاشتم اون موقع با همسن سالای خودم چند بار یواشکی کون کونک بازی کرده بودم و از این چیزا مطلع بودم ولی اون ول کن نبود همیشه از فرصت استفاده میکرد و منو دستمالی یا انگشت میکرد تا یه روز به یه بهونه منو کشوند تو اتاق انباری خونشون که اون روز هیچ کسی هم تو خونشون نبود و یه دفعه تو اتاق دستمو گرفت و به زور خوابوند رو زمین و بهم گفت یه خورده باهات حال کنم و زود تموم میشه منم اول مقاومت کردم ولی اون به زور منو نگه داشت و شلوار و شورتمو کشید پایین و تا نگاش به کونم افتاد گفت وای چه کونی داری اوفففف بعد دستشو گذاشت رو دهنم تا اعتراض نکنم بعد بهم گفت ساکت باش تا زود تموم بشه منم گفتم باشه و زود تموم کن بعد با آب دهنش کونمو خیس کرد و کیرشو گذاشت لای کونم و شروع به جلو عقب کرد یه 10 دقیقه ادامه داد که دیدم تکون نمیخوره و یه آهی کشید و گفت بلند شو تموم شد عجب کونی داری دیگه همیشه کونت میزارم منم فهمیدم ارضا شده و ریخته رو کف زمین منم زیاد ناراحت نشدم و پیش خودم گفتم این دفعه اول و اخرم بود که بهش اجازه دادم کونم بزاره

گذشت بعد چند روز رفته بودم تو باغ بابابزرگم و داشتم قدم میزدم که یه هو پسر داییم رو دیدم که اومد دستمو گرفت و گفت امروز هم باید بهم بدی فهمیدم تعقیبم کرده بود دستمو گرفت و برد یه گوشه باغ منم زیاد مقاومت نکردم و راضی شدم و گفتم فقط زود تمومش کن اونم دوباره تف زد در کونم و کیرشو گذاشت لای کونم و شروع به عقب جلو کرد بعد دیدم داره میکنه تو سوراخم گفتم نکن دردم میاد گفت اولش درد داره بعد راحت میشه بعد بهم گفت با دستات کونتو باز کن بعد سرشو هل داد توش که بدجور دردم اومد اونم حالیش نبود بعد آروم آروم میکرد توش و در میاورد منم از شدت دردم کم شده بود بعد چند دقیقه دیدم دوباره یه آهی کشید و کیرشو تو کونم نگه داشت و فهمیدم آبشو ریخته یود توش گفتم چرا ریختی توش خیلی ترسیده بودم گفت چیزی نمیشه واست هم خوبه منم چند روز نگران بودم ولی چیزیم نشد و فراموش کردم
دفعه سوم هم یادمه تو باغ داشتم بازی میکردم که دوباره اومد سراغم و گفت بیا بریم خونمون کسی نیست اونجا با هم حال کنیم منم اولش گفتم نه بعد دیدم دستمو گرفت گفت بیا یا به زور میبرمت منم گفتم باشه بعد رسیدیم خونشون تو اتاق بالا رخت خواب پهن کرد و بهم گفت امروز میخوام حسابی کونت بزارم بعد من خوابیدم و اون شروع کرد به لیس زدن کون و سوراخم و انگشتشو میکرد توش منم تعجب کرده بودم و یه جورایی خوشم اومده بود بعد 20 دقیقه برگشت و کیرشو نشونم داد یگفت بخورش منم گفتم نه بدم میاد بد منو مجبور کرد جلوش زانو بزنم و کیرشو داد دستم یه کیر نسبتاً بزرگ و عین سنگ بود بعد گذاشتم تو دهنم منم اولش چندشم میومد ولی در ادامه تند تند واسش میخوردم و هی بهم میگفت بخورش واسه خودته منم تا اونجایی که میتونستم میکردم تو دهنم اونم کیییف میکرد هی بهم میگفت خوب بخور که الان میخواد بره تو کون توپولت و حالتو جا بیاره بعد منو دمر خوابوند و یه بالشت گذاشت زیر شکمم و کیرشو فرو کرد تو کونم منم یه جیغ زدم گفتم یواشتر اول آروم اروم میکرد بعد شروع کرد به تند تند کردن و تمام کیرشو تو کونم میکرد و درمیاورد منم قشنگ حسش میکردم موقع کردن هم مرتب به کونم سیلی میزد و میگفت تو مال خودمی و همیشه باید بهم کون بدی منم یه جورایی داشتم لذت میبردم بعد کیرشو دراورد و دستمو گرفت گذاشت دم سوراخم گفت ببین چه سوراخی شده منم گفتم چرا اینجوری شده باز شده چرا گفت از کیرم بپرس کاره اونه نگران نباش بعدا خوب میشه بعد بلندم کرد و کنار دیوار خم شدم و اونجوری هم کونم گذاشت بعد خوابید رو زمین و گفت با کونت بشین روش منم نشستم و گفت خودتو بالا پایین کن حدود یک ساعت کون دادنم ادامه داشت و فهمیدم قرص ضد تاخیر خورده که ارضا نمیشه منم دیگه حسابی کونم گشاد شده بود و دردی نداشتم
بعد بلند شدیم و دوباره شروع کردم خوردن واسش بعد گفت دهنتو باز کن و زبونتو دربیار و با دستم شروع کردم به مالیدن کیرش تند تند دیدم آبش اومد و ریخت رو صورتم و لبام و دوباره کیرشو اروم اروم کرد تو دهنم بعد بلند شدم رفتم دهنمو صورتمو شستم و رفتم خونه بابابزرگم و حال عجیبی داشتم تا چند روز بعد از اون ماجرا چندین دفعه دیگه بهش کون دادم تا دو سال بعد دیگه سمتش نرفتم و باهاشون خانوادگی قطع رابطه کردیم ولی الان هر موقع یادش میوفتم پشیمونم چرا به اون موقع خجالت میکشیدم و به والدینم ماجرا رو نگفتم
ممنون از وقتی که واسه خوندن گذاشتید

نوشته: مستعار