کون پسر خاله (۲)

1403/03/27

درب خونه باز شد و خاله و مازیار اومدن توی خونه و به نظر استرس باعث شده بود یکم غیر طبیعی به نظر برسیم، خاله خیلی توجهی نکرد اما مازیار با یه نگاهی شیطنت آمیزی مارو نگاه کرد که انگار بو برده بود یه کارایی با هم کردیم. خلاصه این ماجرا گذشت و هر موقع خانوادگی خونه خاله میرفتیم ما دوباره مشغول بازی می شدیم و جلوی چشم بقیه سعی می کردیم حرکتی نکنیم اما همینکه توی یه اتاق تنها میشدیم سعی می کردیم با شیطنت و حشر همدیگه رو یه ماچ یا مالیدنی بکنیم. یه بار یادمه مازیار که همسن منه توی اتاق تنهایی خوابیده بود و مامان و خاله اینا داشتن توی سالن جلوی تلویزیون فیلم میدیدن و حرف میزدن که منم الکی گفتم خوابم میاد تا خودمو به مازیاری که خوابیده برسونم. چون خواب خیلی سنگینی داشت خیلی سخت بیدار میشد و منم چون اینو میدونستم وقتی رفتم کنارش خوابیدم، بعد چند دقیقه، شروع کردم اول به پاهاش دست بزنم ببینم حرکتی میکنه یا نه، که دیدم هیچ عکس العملی نداره و اینبار جسارتم رو بیشتر کردم و به دولش یواشکی دست زدم، حین انجام اینکارا حواسم به در بود یهو یکی نیاد منو توی اون وضع ببینه. بعد دست زدن به دولش جراتم بیشتر شد و دول کوچیک و خوابیدش رو میمالیدم، چون به پهلو خوابیده بود میتونستم کونش رو هم لمس کنم و یکم با سوراخش بازی کنم، عجیب بود که با همه اینکارا اصلا تکون نمیخوره. حتی دستمون رو کردم توی شورتش و با سوراخ کونش بازی کردم و خم میشدم اون کونش رو بوس میکردم برام بوی جذابی داشت، اما دیگه وقتی از پشت بغلش کرده بودم و کیرمو که راست شده بود به کونش میمالیدم و با کیرش بازی میکردم، یهو یه تکونی خورد و از خواب پرید منم سریع برگشتم و خودمو به خواب زدم. فهمیده بود یه کارایی باهاش کردم ولی دیگه چیزی نگفت وقتی دید خودمو به خواب زدم.
همیشه هم اینطور نبود که ما خونه خاله بریم بعضی وقتا مازیار و وحید میومدن خونه ما تا باهم بازی کنیم. یکی از اون بارها که یادم نمیاد چرا ولی وحید (داداش کوچیکه) تنهایی اومده بود خونه ی ما اما مامانم خونه بود و ما جلو چشمش نمی‌تونستیم کاری بکنیم، هر دو مشخص بود چقدر حشری هستیم و میخوایم یه فرصتی پیدا کنیم.
بعد گذشت مدتی یهو مامانم گفت میخوام برم حموم و مراقب خودتون باشین شیطونی نکنین بلا سرتون بیاد. وقتی فهمیدیم که مامانم میره حموم و بازم میتونیم تنها باشیم یهو خیلی خوشحال و هیجان زده شدیم. بعد اینکه مامانم رفت حموم یهو وحید وقتی که من روی مبل نشسته بودم پرید با کونش روی کیرمو شروع کرد لبامو خوردن، منم از روی شلوار نخی نازکی که پوشیده بود کونش رو با دوتا دستم فشار میدادم و چنگ میزدم، توی همین حال، یهو وحید شلوارشو تا زانوهاش کشید پایین و منم شلوارمو دادم پایین، حالا کیرم دیگه کون پسرخاله رو لمس میکرد اینقدر هل کرده بودیم که هر دو با فشار میخاستیم کیرمو توی کونش فرو کنیم اما سوراخ خیلی تنگی بود و اینجوری نمیشد. من کیرمو که حالا دیگه سفت و راست شده بود به دول وحید که اونم سیخ شده بود هی میمالیدم و لباش رو میخوردم، رنگ پوست تقریبا تیره با یه کون سفت، حشری بودنم رو چند برابر میکرد. یه چند دقیقه توی این حال بودیم که یهو با صدای مامانم منو صدا میکرد از جا پریدیم و ضربان قلبمون یهو چسبید به سقف، مامانم صابون حمام رو که توی دستشویی بود می خواست و منم با سرعت و طوری که مامان کیر راست شده م رو نبینه صابون رو انداختم توی حموم و سریع دوییدم بیرون.
از حموم که بیرون اومدم دیدم پسرخاله رنگش پریده و کاملا ترسیده که من رفتم بغلش کردم و گفتم چیزی نیست فقط صابون میخواد و حداقل نیم ساعت دیگه از حموم میاد بیرون، اینارو که گفتم همزمان از پشت بغلش کردم و کیرمو از رو شلوار هی به کونش میمالیدم با یه دستم هم دولشو گرفته بودم و باهاش بازی میکردم اینکار باز هردومون رو خیلی حشری کرد که یهو به فکرم رسید که یه روغن زیتون بی بو داریم و میتونم از اون برا لیز کردن کیرمو و روغنی کردن سوراخ کون وحید استفاده کنم ایده ی عجیبی بود اما توی اون وضعیت حشری دنبال یه راهی بودم بتونم کون وحید رو بگام. خلاصه بهش گفتم یکم بمون الان میام، سریع دوییدم آشپزخونه توی یه استکان کوچیک یکم روغن زیتون رو ریختم و رفتم پیش وحید. اون که این لیوان رو دید هیچ ایده ای نداشت چه خبره، چون واقعا اون موقع ده ساله ها هیچی از سکس نمیدونستن و وحیدم فقط توی اون سن حشری شده بود. روی مبلی که مشرف بود به درب حمام بود وحید رو نشوندم و جلوش سرپا موندم و شلوارمو کشیدم پایین، یکم از روغن رو برداشتم و به کیر راست شدم مالیدم به سر و ته ش همه جارو روغن مالی کردم وحید مات و مبهوت فقط با تعجب نگام میکرد، توی همین حین وحید رو بلند کردم و جوری که از جلو خم شده بود رو مبل و کونش به سمت من بود شلوارشو همراه شورتش کشیدم پایین، دوباره یکم دستم رو چرب کردم و با یه انگشتم سعی کردم آروم فروش کنم توی کون وحید، اینقدر تنگ بود که با همون یه انگشت هم با یکم فشار تونستم نصفشو فرو کنم توی کونش، که همون صدای آه کشیدن وحید رو بلند کرد. چندباری بعد عقب جلو کردنِ انگشتم کیرمو رو آروم نزدیک سوراخ کون وحید کردم و سعی میکردم سر کیرمو فشار بدم توی کونش اما واقعا تنگ بود و هربار که یه فشاری میدادم با دستش منو هل میداد چون نمیتونست داد بزنه اما مشخص بود درد داره. خلاصه وقتی دیدم نمیتونم توی کونش فرو کنم توی همون وضعیت کیرمو گذاشتم لای پاش و هی عقب جلو کردم و وقتی کیرم به کیر کوچیکش برخورد میکرد خیلی شهوتی میشدم بعد چند دقیقه یهو احساس کردم آبم میخواد بیاد و سریع شلوار وحید رو کشیدم بالا و خودمم وقتی در حال دویدن به سمت دستشویی بودم شلوارمو پوشیدم. توی توالت یه جلق حسابی زدم و بعد شستشو اومدم بیرون.
ادامه داره…

نوشته: امیر


👍 1
👎 4
7901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

988038
2024-06-17 15:49:00 +0330 +0330

حیف روغن زیتون به اون گرونی 😂😂😂

1 ❤️

988142
2024-06-18 09:12:46 +0330 +0330

سلام عالی

0 ❤️

988143
2024-06-18 09:14:15 +0330 +0330

پارت بکش کجاست پیدا نمیکنم

0 ❤️